هدایت شده از اصرار
بخشی از آخرین سخنرانی سید حسن نصرالله: در سال ۱۹۷۵ امام سید موسی صدر به کسانی که می‌گویند فلسطین و مردم فلسطین به ما چه ارتباطی دارند؟ پاسخ می‌دهد: «این سرنوشت توست، تو متوجه آن نیستی، حوصله کن. به تو می گویند آیا حق با فلسطینی هاست؟ همان کسانی که تو را گرفتار کردند؟ کدام فلسطینی‌ها؟ (امام موسی صدر می‌گوید) این وظیفه‌ی من است که در راه قدس بمیرم، نه یک فلسطینی‌. این مسئولیت من است که از سرزمین مقدس حمایت کنم اگرچه لبنانی باشم. خدا خیرشان دهد که فلسطینیان این بار را به دوش کشیدند. این وظیفه‌ی ماست. وظیفه‌ی هر مسلمانی‌، وظیفه هر مسیحی و وظیفه‌ی هر انسانی‌ست. شما فکر کردید ما فریب این مرزها را می‌خوریم؟ سرنوشت و دین و هدف و پیکار ما یکی‌ست». 🧷برای ما در این جستجو «قاره ها، کشورها، ملت ها و پیمان ها» از نو متولد می شوند. «حشر و نشر» عالَم خودش را می خواهد. مرزها به تعبیر رایج معنایشان را از دست می دهند. مختصات کنونی را عوض می کند. هر کشور پاره ای از جهان مورد جستجوی ماست. جهانی که نمی توان دلخوش به بلند ساختن دیوارهای خانه مان در جدایی از خانه ی همسایه شد و بی خیالِ دیگری در خیال زندگی، زندگی کرد. مخاطرات بی توجه به فاصله شان از خانه در نظرند. حادثه در هر جغرافیا متعلق به من نیز خواهد بود. اما این یگانگی را در کدام وعده می توان دنبال کرد؟ تا وعده ای نباشد «خبر»ی در راه نیست. تحقق وعده ی جهان جدید مکنونِ در «مقاومت» است. «مقاومت» عهدی ست که تمام «پیمان» های قبل از خود را می شکند. قبل تر، پیمان ها «همسایگی» نداشتند. مصلحتی مشترک تعیین کننده ی پیمان ها بود. همسایگی از دست رفته بود و هر کشور در یارکشیِ جنگ و دعوا، کشورِ دوست و متحدش را تعیین می کرد. معلوم است که این پیمان جهان ندارد. حال آنکه مسئله ی مقاومت «جهان» است. جهانی که ما همسایه ی آن هستیم و در این همسایگی «مرزبانِ» جهانیم. جهانی که جانش «الجار ثم الدار» است. خانه ای نیست تا وقتی همسایه ای نباشد. همسایگی بوی مصلحت ندارد بلکه همسفرگی ست. @Esrar3