eitaa logo
اصرار
678 دنبال‌کننده
1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
4 فایل
به چه زنده ایم؟ آدم ها، جا و زمان ها دگرگون می شوند. خبر آنکه چیزی شروع و چیزی تمام شد. چه باید کرد؟ تن دهیم یا اصرار کنیم؟ چاره چیست؟ مگر آنکه اصرار 📍اصرار در ایتا و تلگرام ESRAR3@ 📍اصرار در اینستاگرام ESRAR3.INSTA@ ✅ برای ارتباط با ما @Esrar_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
یک سال از طوفان الاقصی گذشت... از میان خبرها یک به یک سوا کردیم و آن چه را که فکر می کردیم حقیقتا «خبر» است، اینجا گرد هم آوردیم. چیزی در درون مان می گفت شرایط در حال تغییر است و خبر ورق تازه ای خورده. در سایه ی طوفان الاقصی، عالم خبرهای دیگری زیر سر دارد و ما باید آن‌ها را پیدا کنیم اما کجا؟ این سوال ها را با خودمان حمل می کردیم که به دو سخنرانی اخیر رهبر انقلاب برخوردیم: «بایستی خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی به هم بخورد؛ اینها نسبت به ایران دچار خطای محاسباتی‌اند؛ اینها ایران را نمی‌شناسند، جوانان ایران را نمی‌شناسند، ملّت ایران را نمی‌شناسند، قدرت و توانایی و ابتکار و اراده‌ی ملّت ایران را هنوز نتوانسته‌اند درست بفهمند؛ این را ما باید به اینها بفهمانیم. کیفیّت کار را مسئولین ما باید تشخیص بدهند و درست بفهمند و آنچه صلاح این کشور و این ملّت است، آن را انجام بدهند. [آنها] باید بدانند ملّت ایران کیست، جوانان ایران چگونه‌اند»(۶ آبان۳). «امروز می‌بینید دیگر، وضع جور دیگر است. قوی‌تر شده‌ایم امّا توطئه‌های دشمن پیچیده‌تر شده؛ این مهم است. امروز صِرف اینکه ما در میدان جنگ نظامی حاضر باشیم و کار کنیم و تلاش کنیم و موشک بسازیم، کافی نیست. بله، ما در این زمینه‌ها پیشرفتهای خوبی کرده‌ایم، امّا این کافی نیست؛ ما باید روی دلهایمان، روی روحهایمان، روی زبانهایمان، روی جهت‌گیری‌هایمان کار کنیم»(۱۵ مهر ۳). شاید نزدیک ترین رد و نشان این سخن را در شهید ابراهیم عقیل رصد کردیم. همان فرماندهی که می گفت داشته‌ی ما موشک نیست بلکه شخصِ شما و عقل و دل های شما جوانان است. او این را نیز گفته بود که باید به وقتش نقطه ی مواجهه با دشمن را پیدا کرد مثل داوود که در همین نقطه و با همان یک قلم فلاخن و قلاب‌سنگ، کار جالوت و لشکریانش را ساخت. این را هم مرور می کنیم که این ها را یک تحلیلگر و خیالباف دور از میدان که نه، فرمانده امتحان پس داده‌ی میدان می گوید. لبنان در طوفان الاقصی ورود کرد و سید حسن نقطه‌ی رویارویی اش را یافته بود، یافته بود که ابراهیم عقیل می‌توانست بگوید داشته‌ی ما موشک نیست و دل است، همان چیزی که رهبر انقلاب نیز به آن اشاره داشت. حزب الله جوری می جنگید که شکلش نه اِبای از جنگ باشد و نه جنگی تمام عیار. او نقطه‌ی رویارویی اش را یافته بود، جنگی که تلفاتش کمتر بود و خانه خالی‌ شدنش بیشتر. جنگی که دشمنش در آن جبهه نه می توانست نقش قربانی مظلوم بگیرد نه ظالمی خون آشام، نه می‌توانست این باشد و نه آن. اینکه او در برابر حزب الله نمی توانست چیزی باشد، آزاردهنده تر بود. این شکل جنگیدن نشأت گرفته از همان نگاهی ست که می گوید نه تعلل می کنیم و نه شتاب زده عمل می کنیم، یا حتی می گوید نه بزرگنمایی می‌کنیم و نه کوچکش می‌شماریم. نقطه ی رویارویی مان که پیدا نشود، پویش های درخواست سلاح هسته ای رو می شود، پشتوانه ها جابه جا می شوند و میدان اصلی ما می شود میدان تسلیحاتی اما ما دلواپس زمینیم، دلواپس انسان. میدان آتش افروزی‌ها و جنون هفت تیر کشی میدان ما که نه، میدان دشمن شرور لاقید است. هنر آنست که موشک بسازیم اما میدان جنگ را از یکه تازیِ موشک بازیِ محور شرارت بیرون بکشیم (خواسته ی آمریکا فروش سلاح بیشتر است. ایرانی که تنها در موشک و تسلیحات شناخته شود، ایران باب میل آمریکاست. آن‌ها نباید ما را فقط با موشک بشناسند. ما چیزی بیشتر از موشک‌ها هستیم). داوود نبی جوانی بود که در نقطه رویارویی اش با پاره‌ای سنگ، دشمن تا بن دندان مسلح را در جنگی نامتوازن به زیر کشید. ایشان از جوان ایرانی گفتند، از ابتکار جوان ایرانی، از اینکه موشک همه داشته‌مان نیست و چیزهای دیگری هم مثل دل و روح و زبان دست دارد. ما بعد از یک سال طوفان الاقصی می خواهیم دنبال این هم باشیم. می خواهیم خبری بگیریم از نشان این بی نشانی‌ها... از نقطه ی رویارویی‌ها... که داشته‌مان چیست و نقطه ی رویارویی مان کجاست؟ وقت وقتِ ایران و جوان و دل و روح و زبان ماست‌. @Esrar3
57.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌊سیلی که منتظرش بودیم 🔻I've seen the blood 🔹من خون های ریخته شده را دیدم 🔻I've seen the broken 🔹من شکست خورده‌ها را دیدم 🔻The lost and the sights unseen 🔹گمگشتگی و افق های دیده نشده را 🔻I want a flood 🔹یک سیل میخواهم بخشی از شعر مربوط به قطعه شورشِ لینکین پارک است که در فضای مجازی معروف‌ترین ریمیکس جوکر شده. طوفان‌الاقصی شد، چیزی که ما منتظرش بودیم... برای سیل زدگان، برای وقتی که از جوکر تا غزه رسیدیم. سلام بر غزه سلام بر نبض تپنده‌‌ی سیل جهان 🎥از جوکر تا غزه_ تماشا کنید @Esrar3
4.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زخمی و گرسنه از وسط معرکه پیغام می‌دهد: «ما به مردم تمام جهان پیغام رساندیم که کار با نفرات ارتش و سلاح و هواپیماها شدنی نمی‌شود، کار صبر و ایستادگی و اصرار می‌خواهد». ✅ زیرنویس شده @Esrar3
اصرار
حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّور «پس آنگاه که امرمان فرا رسید تنو‌ر جوشیدن گرفت» وقت
1.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥صحنه‌ای از پایین کشیدن پرچم فلسطین از خانه‌ای در هلند توسط دوره‌گردان صهیونیست پیش از مسابقه فوتبال و شروع درگیری‌های بعد.. 🧷اردیبهشت بود، اردیبهشتی که همین‌جا از پنجره و خانه‌ای گفتیم در هلند. خانه‌ای مثل همین خانه بود، پنجره ای مثل همین پنجره، پرچمی مثل همین پرچم. بله دوستان! وقتش برسد، خبر از کف خانه می‌جوشد، پنجره‌ها که جای خود دارند... @Esrar3
دیروز توفیق شد در خدمت دوستانی از مخاطبان کانال اصرار باشیم و آن‌ها را از نزدیک ببینیم. به نظرمان آمد صحبت‌هایی که از دوستان شنیده‌ایم، خودش هم خبریست. سخنان دوستان به ما نشان داد، گاهی دریافتن غم خفته اما پایدار و پا برجا در سینه از حادثه ای مثل طوفان الاقصی تا چه اندازه می‌تواند ما را پیش ببرد آنقدر که به قول یکی از همین عزیزان «تحمل خوشبختی تنهایی خیلی سخت شد». راستش ما تا همین قبل می‌توانستیم تنهایی خیلی هم خوشبخت باشیم.‌ شاید تا قبل از طوفان الاقصی حتی خوشبختی تنهایی نه تنها مذموم نبود که اصلا در معیت اصطلاحات دیگری چون «قیام تنهایی» گفتنش راه هم نداشت اما حالا طوفان الاقصی چنین پر ثمر در دل و جان‌مان ریشه می دواند تا ما را متوجه کند برای پرسش، پرسش از آن که «بعد از این آیا ما می‌توانیم بدون فلسطین خوشبخت باشیم؟». بله شاید تا پیش از طوفان الاقصی می‌شد اما حالا دیگر نمی‌شود.‌ یعنی ما فهمیده‌ایم چقدر دلبسته‌ی هم هستیم و بدون هم نمی‌توانیم و پرچم این نوای لطیف و پر صفا، از فلسطین، از غزه بلند‌ شد. این را فقط از باب مقدمه خدمت شما آوردیم. که بگوییم شکر خدا را که دوستان و خوانندگانی چنین دور از هیاهوها و زلال یافته‌ایم. در ادامه تعداد دیگری از جملات دوستان را خدمتتان می‌آوریم. 🌕مواجهه با اخبار و در معرض آن قرار گرفتن جوری شده است که وقتی جدی می‌گیریم استیصال رخ می‌دهد و از طرفی آستانه تحمل‌مان را بالا می‌برد و وقتی جدی نگیریم تخدیر می‌شویم. 🌖تحمل خوشبختی تنهایی خیلی سخت است، ممکن است کسی بگوید تو که زندگی می‌کنی ولی بسیاری از کارهایی که روزی اسباب خوشحالی بودند را حالا با شرم انجام می‌دهیم و خوشحال نیستیم. 🌗همه‌ی ما این یک سال در طوفان الاقصی کاری کردیم که یک عمر از آن بیزار بودیم، یکی عربی آموخت، دیگری جغرافیا، آن یکی تاریخ. 🌘با شهادت شیرین ابوعاقله افرادی که در قدس هستند را رصد کردم.‌ بعد از شهادت شیرین اتفاقات بر دور تند افتاده. 🌑ما انسان مقاوم داریم که بدون او دیگر حرکتی شکل نمی‌گیرد. 🌒انسان مقاوم لزوما بنا نیست در چهارچوب انقلاب اسلامی بماند. مقاومت ایده ای هست که اگر از درون نجوشد انسان و زمانش را خودش انتخاب میکند. مرزهای مقاومت و مخاطبین آن لزوما در چهارچوب انقلاب اسلامی نخواهند ماند بلکه آن را در زمین و زمان خودشان به جریان خواهند انداخت و ممکن است ما جز تماشا در این معرکه برایمان نماند. @Esrar3
6.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸🔹 نگاه کنید... با وجود همه چیزها اما باز هم این کلید را نگه داشته‌ام. شما آن را ندارید، آن را ندارید و آسوده خاطر هستید. ما در تاریکی مطلق صحبت می‌کنیم، چیزی که شما حتی زیر نور چراغ هم جرات فکر کردن به آن را ندارید. به حال ما نه، به حال خودتان گریه کنید. بله ما زخم داریم اما شما خودتان پر از زخم هستید. عمیق‌ترین زخم‌تان ناشنوایی‌تان، در حی علی الفلاح است. ✔️متن کامل را در کلیپ با زیرنویس بخوانید 🧷از کلیدی حرف می‌زند که فقط در دستان فلسطین است. کلیدی که ما آن را نداریم و از نداشتنش حتی آسوده خاطریم. اصلش اینست که نداشتنش را هم نداریم که آسوده خاطریم. شما می‌دانید از کدام کلید حرف می‌زنند؟ خبری از آن کلید دارید؟ ما در کوری این روشنایی‌ها جرات فکر کردن به چه چیز را نداریم؟ ما کجاییم که تاریکی هم طعنه‌‌ی نورمان می‌زند؟ آن بغض تلخ نامرئی پشت این سخنان کیست و کجاست که دشنه می‌شود و زخم می‌زند و چهره عیان نمی‌کند؟ ما چه داریم که این همه ندار آن شده‌ایم؟ ما کجاییم که این همه نیستیم؟ @Esrar3
اصرار
محمدصادق علیزاده نوشت: اوباما لیست کتاب‌هایی که قرار است در تابستان بخواند را منتشر‌کرده. توی این لی
° ❌سکینه دل‌آرام نیست 💬نقل است اخیرا خطیبی بر منبر سخن رفته است که «دل‌آرام» همان معنای «سکینه» را دارد، پس اگر کودکتان را «دل‌آرام» نام نهاده‌اید کأنه «سکینه» است، همان است، هیچ فرقی ندارد. 💭یادمان آمد در آن سالها که شهید سید حسن مدرس نماینده مجلس بودند لایحه‌ای برای حذف واژگان عربی از زبان فارسی به مجلس آورده شد، ایشان گفته بودند لابد من که «حسن» هستم، می‌شوم «نیک» و شما که «حسین» هستید، می‌شوید «نیکچه» بر وزن دیگچه! و همین یک قلم تذکر طناز، مختصر و کوتاه تکلیف یک لایحه‌ی پر طمطراق را معلوم کرد. 🗓اخیرا رواج این زبان معناگرا (تاکید بر معنا یا بی‌معنایی فرقی نمیکند) ما را از «شخص و اسم» گسیخته است تا این اندازه که معنا بر اسم پیشی گرفته. از این حیث خوب که بنگرید آمریکا را هم می‌بینید که گاهی می‌آید کنارتان می‌ایستد و معنا چاق می‌کند تا التفاتی به شخص و اسم نشود، آمریکا از قرآنِ بدون حضرت محمّدش استقبال می‌کند با این وصف که این کتابی‌ست پرمعنا. ✔️ اسم‌ها چیزی فراتر از معنا هستند و نه سکینه، دل‌آرام است و نه دل‌آرام، سکینه. 🧷اینجا و در کانال اصرار جرقه‌ی هشتگ «شخص و اسم» به تجربیات شخصی برمی‌گردد. در نقطه‌ای که کسی شروع به پرسش می‌کند و در این حین متحمل فشارهای متفاوتی می‌شود مثل اینکه گفته می‌شود «این‌ها مسئله‌ی شخصی خودت است» و یا وقتی که این اصرار و پیگیری در درک دیگران به «فردیت» نزدیک‌تر است. کنار این‌ها دیده می‌شود که اسامی یعنی اسم‌گذاری ها روند به خصوصی پیدا کرده. می گفتند «الأسماء تنزل من السماء». اسم ها چیزی فراتر از معنا بودند اما حالا می‌بینیم اسم را به صرف نادر بودن و یا معنای خوب و خاص و مواردی از این قیبل انتخاب می کنند. حالا اگرچه تلاش برای اسم گذاری‌های خاص و ویژه زیاد شده اما ما دیگر کمتر شاهدِ شخصِ انسان هستیم. افراد دارند به هم شبیه می شوند جوری که شکلی از «دسته‌ شدنِ انسان» شکل گرفته و خب شهر هم از پیِ اسم می آید. یعنی آنجایی که آدم دیگر«شخص» نیست و تبدیل شده به دسته و طبقه، ما دیگر نمی توانیم شهر با همه‌ی مناسباتش را داشته باشیم. تار و پود شهرها حولِ اسم به هم دست می دهد. شاید خانه‌ها ساخته شوند، جاده‌ها، تونل‌ها، پل‌ها اما همه‌ی این ساختن‌ها منفکِ از هم است. اسم است که می‌تواند خانه را با خیابان و پل و جاده و کارخانه و بیمارستان همنوا کند. @Esrar3
در سال ۱۸۵۱ تمایل به فرار از «بردگی» به عنوان یک بیماری روانی به نام دراپتومانیا طبقه بندی شد و آنانی که از زندگی در اسارت امتناع می‌کردند، بیمار روانی در نظر گرفته می‌شدند. 👇توضیحش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید https://eitaa.com/esrar3/2343 @Esrar3
1⃣ برنده‌ی فصل اول باختِ بزرگش را فهمید، در فصل دوم دوباره به بازی بازگشت چون فهمید «تنها برنده» یا «تنها بازمانده» بدترین باخت است. او به مسابقات برمی‌گردد، به این امید که مسابقه را از بیخ نابود کند و بازیکن‌ها را زنده از مسابقه بیرون بکشد تا بتواند زندگی کند (زندگی «ما» می‌خواهد و هیچکس نمی‌تواند تنها زندگی کند). کدام مسابقه؟ مسابقه‌ای که در آن رنج و ناامیدی انسان‌ها وسیله‌ی سرگرمی مشتی اوباش تماشاچیِ بی‌ صفت است. 2⃣ در ادامه معلوم میشود اتفاقا آن‌هایی که بهتر بلد بودند بازی کنند، نخواستند بازی کنند. آن‌ها فهمیده بودند چیز دیگری می‌خواهند. 3⃣ به فصل دوم یک شخصیت LGBT (آنچه آنها دگرباش های جنسی می‌گویند) اضافه کرده‌اند. اگر مستندها و خبرهای مربوط به نقدهای گسترده به این جماعت را نگاه کرده باشید، خواهید دید یکی از معضل‌های به رسمیت شناختن این جماعت LGBT به سرویس بهداشتی برمی‌گردد، آقایانی که به عنوان زن وارد سرویس بهداشتی زنانه می‌شوند و برای زنان مشکل درست می‌کنند، در این سریال چند سکانس به دستشویی رفته. خنده دار است که در یکی از سکانس‌ها شخصیت امن و مراقبِ زن باردار اتفاقا یکی از همین آقایان لاک زده و آرایش کرده‌ در سرویس بهداشتی است که خیلی مهربان و نجیب و دلسوز روبروی آینه‌ی‌ سرویس بهداشتی چتری های دخترانه اش را مرتب می‌کند. 4⃣ اواخر مجموعه شخصیت اول داستان از دوستانش دعوت می‌کند به بازی شورش کنند و مسئولان جنایتکار مسابقه را بکُشند. جایی که می‌فهمند نباید با هم دعوا کنند و باید بازی را برهم بزنند و به این نتیجه می‌رسند تنها راه خروج از بازی (شما بخوانید تنها راه خروج از چرخه‌ی این جهان) جنگیدن با اصل این بازی‌ست. 5⃣ من این مجموعه‌ کره‌ای را دوست داشتم اما این مجموعه در پشت صحنه، آخرش در همین جهان بازی کرد. می‌گوید برای خروج از بازی ظالمانه‌ی این جهان باید جنگید ولی حتی عرضه نداشت در برابر سیاست‌های باند تماشاچی و تبهکار واقعی جهان بایستد و شخصیت LGBT نداشته باشد. 6⃣ از قضا فصل دوم مجموعه به طوفان‌الاقصی خورد. وقتی مجموعه‌ی کره‌ای تلاش می‌کند قاتی طرح مسأله‌مان، نجاست LGBT به خوردمان بدهد، عمیقا خرسندم آن تک‌قهرمان‌هایی را که بر این جهان شوریده‌اند، یافته‌ام. وقتی این جهانِ جزیره‌ای شب و روز به ما می‌آموخت رنج و زجر انسان را تماشا کنیم و به بازی مسخره‌ی این جهان (ولو با آرمان‌های درست و مقدس) بپیوندیم، غزه ای بر این باند تبهکار و تماشاچی جهان شورید، اصلا بیایید بگوییم بر رسم زشت تماشاچی بودن در جهان شورید. جهانی که اصل و بنیانش بر تماشاچی کردن ما بنا شده بود. غزه به ما فهماند همگی‌مان در جهانِ جزیره‌ای نفس می‌کشیم و هر کس در جزیره‌ی خود شادمان و راضی‌ست اما می‌شود این نبود.‌ می‌شود بازی را برهم زد و از این جهان انصراف داد. می‌شود پرده‌های این جهان مصنوعی را از هم درید. می‌شود جای خالی‌مان را کنار یکدیگر دید.‌ می‌شود دل‌ها حسّاس و لطیف باشد و به قساوت این جهانِ جزیره‌ای تن ندهد. و غزه... غزه‌ی نورچشمی خوب بلد بود در این جهان بازی کند‌ اما دیگر نخواست جزئی از بازی متعفن این جهان باشد. حالا نتفلیکس هرچه می‌خواهد زور بزند، آن‌ها فیلم و سریال می‌سازند و ما نه در چهارچوب‌های تلویزیون و سینما، بلکه به زودی و بر همین زمین نقش‌های خودمان را بر عهده خواهیم گرفت. مایی که از این جهان مصنوعی، از این جزیره‌ها، از این همه جای خالی خسته‌ایم، خیلی خیلی خسته ایم. بیننا و بینکم المیدان و الایام و اللیالي بعد از این نوبتِ بازی ماست، بر زمین و در زمان. @Esrar3
سلام علیکم. روز و شب بر شما خوش. اصرار شانزده ماهه شد. این مدت دوستان و عزیزان دیده و نادیده‌ای پیدا کردیم که لطف کردند ما را تحمل کردند، شنیدند و به ما حتی در ندیدن‌شان درس‌های زیادی آموختند. می‌گویند صحبت‌های رو در رو، موضوع می‌خواهد اما ما قصد داریم از شما بشنویم. موضوع «شما دوستان عزیز اصرار» هستید. شمایی که لطف می‌کنید و می‌خوانید. راستش صحبت بهانه است، قصد در ابتدا دیدن شماست. می‌خواهیم از نزدیک شما را ببینیم و بشنویم و نوبت را به شما بدهیم. هر چه باشد وقت، وقت شماست. 🗓 سه شنبه چهاردهم اسفند ماه 📌 در شهر مقدس قم افطار را در خدمتتان هستیم. قدم‌تان به چشم. 📭 لطفاً هر کدام از دوستانی که تشریف می‌آورند حداکثر تا یکشنبه شب حضورشان را به این آیدی اطلاع دهند. 👤 @Esrar_admin 🌱 با تشکر از شما و به امید دیدار... @Esrar3
سلام علیکم. روز و شب بر شما خوش. اصرار شانزده ماهه شد. این مدت دوستان و عزیزان دیده و نادیده‌ای پیدا کردیم که لطف کردند ما را تحمل کردند، شنیدند و به ما حتی در ندیدن‌شان درس‌های زیادی آموختند. می‌گویند صحبت‌های رو در رو، موضوع می‌خواهد اما ما قصد داریم از شما بشنویم. موضوع «شما دوستان عزیز اصرار» هستید. شمایی که لطف می‌کنید و می‌خوانید. راستش صحبت بهانه است، قصد در ابتدا دیدن شماست. می‌خواهیم از نزدیک شما را ببینیم و بشنویم و نوبت را به شما بدهیم. هر چه باشد وقت، وقت شماست. 🗓 زمان: سه شنبه چهاردهم اسفند ماه، افطار و پس از افطار در خدمت شما عزیزان خواهیم بود. 📌مکان: شهر مقدس قم، بلوار الغدیر، کوچه ۱۰، ساختمان شیخ مفید(ره)، طبقه پنجم 📭 لطفاً هر کدام از دوستانی که تشریف می‌آورند حداکثر تا یکشنبه شب حضورشان را به این آیدی اطلاع دهند. 👤 @Esrar_admin 🌱 با تشکر از شما و به امید دیدار... @Esrar3
14.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صفحه صالح الجعفراوی را بستند. خودِ او محدود شده و هر صفحه‌ای راه بیندازد بسته می‌شود. حالا صالح از صفحه دوست خبرنگارش با ما حرف می‌زند. صالح می‌گوید «در دور دوم جنگ خبرنگارها بسیار محدود شدند‌ و خیلی‌ها می‌گویند خبر نداریم در غزه چه خبر شده اما یک سوال؛ چرا نرفتید بگردید؟ چرا خودتان جستجو نکردید؟». راستی چرا؟ چرا ما به کنار هم بودن‌مان، از همدیگر باخبر شدن مان اصرار نمی‌کنیم؟ چرا حریصِ هم نیستیم؟ راستی! مگر خبر قرار بود چه باشد؟ ✅کاملش را با زیرنویس بخوانید @ESRAR3