🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت195 📝
༊────────୨୧────────༊
بعد با خنده همراه کاسه های ماست از اشپزخانه خارج میشوم، هاله روی مبلی نشسته و پا روی پا انداخته، با شرم تماشایش میکنم و سلام میدهم، دمغ و بی حوصله است ولی آرام جوابم را میدهد، ظاهرش هیچ نشان نمیدهد که خواب بوده باشد.
کوهیار دستانش را به هم میکوبد و پای سفره مینشیند:
-به به دستپخت خانجون خوردن داره!
کوروش و بهار هم کنارش جای میگیرند که کوروش میپرسد:
-پریا خانم آقاجونتون رو ندیدیم!
لبخند زنان جواب میدهم:
-فکر میکنم با رفقا رفتن بیرون، هر جا باشن پیداشون میشه!
صدای خانجون از مقابل آشپزخانه به گوش میرسد:
-خودم فرستادمش مادر، حالا میموند خونه مدام تو دست و پای من بود و اورد بیجا میداد!
بچه ها میخندند و شهاب اشاره میکند:
-اینه نمونه یه زوج عاشق!
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع