📌تعامل انسانی و تقابل اجتماعی بخش اول: 🔹تعامل و تقابل، تعاون و تضاد دو مفهوم مهم در علوم انسانی و اجتماعی است. در یک تقسیم بندی کلی، علوم انسانی و اجتماعی به دو دسته، ۱. تعامل محور و ۲. تضاد بنیان تقسیم می شوند. 🔸علوم اجتماعی تعامل محور و تعاون بنیان، حقیقت نوع انسان را بر پایه عناصر ارتباطي مشترک و توحیدی (وحدت گرا) استوار می داند و بر این عقیده استوار است که انسان فطرتا و طبیعتا میل به خوبی ها و زیبایی ها و ارتباطات همدلانه دارد و همین اساس شخصیت و شاکله وجودی او را می سازد. حب و دوستی که منشعب از قلب انسانی است اصالت و تقدم دارد و تنفر و بغض امر تبعی و در حاشیه حب برای حفاظت و پاسداری از آن شکل می گیرد. 🔹اگر چه این انسان پس از آنکه وارد حیات اجتماعی می شود بواسطه فعلیت ابعاد حیوانی و تزاحم منافع و بهره گیری ها لاجرم به تقابل و تضاد رفتاری وادار می شود اما این تحمیل حیات اجتماعی است. در این نگرش، اساس انسان تعامل است و تقابل و تضاد(دیالکتیک) فرع بر زندگی اجتماعی و حیات این جهانی است. 🔹بر پایه این اصل مهم و بنیانی، می بایست پدیده های اجتماعی را تبیین و به تجویز هنجارها و برنامه ها پرداخت. در واقع رسالت علوم انسانی و علوم اجتماعی اولا شناختن اتواع ارتباطات و چرایی تحمیل تضادها و تقابلها است و ثانیا، بازگرداندن همه انسانها به فطرت و سرشت اولیه ی تعامل محور و تعاون گرا است. 🔸در این رویکرد، طرح تمدن بر پایه و معرفی عناصر مشترک برادری و اخوت انسانی استوار است. به تعبیر دیگر، طرحی ظرفیت و استعداد تمدن سازی را دارد که بر مفاهیم برادری و تعامل عناصر مشترک انسانی تاکید داشته باشد و بتواند برای همه بشریت احساس اعتماد و تعامل متقابل را ایجاد کند. 🔹در این طرح، غیریت سازی و تمایز نیز باید براساس مفهوم تعامل و تعاون باشد به این معنا که "غیر ما"، طرحی است که بر تقابل و تضاد اصرار دارد و به بهانه های مختلف انسان‌ها را از هم دور می کند و در برابر هم قرار می دهد. 🔹 تاکید بر و صورتبندی مفاهيم اجتماعی و شبکه روابط مختلف انسان بر پایه آن مفهوم مرکزی، ما را به نظریه می کشاند و برای تفاهم و گفتگوی اجتماعی در عرصه عمومی زیرساخت واقعی و محکم فراهم می کند. 🔹در این رویکرد، تفاهم و گفتگو یک اصل اساسی در حیات اجتماعی است اما تفاهم و گفتگو نه براساس منافع مادی مشترک و یا قرارداد اجتماعی بلکه بر پایه فطرت توحیدی و خوبی ها و زیبایی های انسانی امکان پذیر است. خوبی ها و زیبایی که حسن ذاتی دارد و همگان به راهنمایی انبیا و اولیای خدا و شاگردان مکتب انبیا و ره روان حکمت، توان راه یابی به آنها را دارد. 🔸تفاهم و گفتگو بر پایه فطرت و با بهره گیری از عقل و حکمت راهنمای انسان به سوی اتصال تمدنی، تعامل انسانی و همگرایی اجتماعی است و همین عامل رهایی از تضادهای اجتماعی و اسارتهای خودساخته و جبر طبیعت، جامعه و تاریخ است. 🔹رهایی بخشی اجتماعی و انقلاب و اصلاح در پرتو منطق تعامل انساني و همگرایی فکری و قلبی و امید بخشی حکیمانه ممکن است، نه در سایه منطق تضاد و دیالکتیک. اشتباه بزرگ جریان‌های چپ در همین نکته است که فکر می کنند با تکیه بر تضاد محض بدون ساخت اساس واقعی و فطری برای تعامل و همگرایی می توانند انسان را اسارتها و ظلم ها آزاد کنند در حالیکه دمیدن در آتش تقابل و تضاد محض بدون توجه به زیرساخت فطری و واقعی تعامل و تفاهم، در واقع کمک به حفظ وضع موجود و بهانه دادن به جریان هایی است که با قدرت رسانه ای و امپراتوری های خبری و هنری، خود را ناجی انسان و محور وحدت جهانی معرفی می کند. 🔹از این رو است که معتقدیم مطلق رویه دیگر سکه است که هم ریشه در بنیان‌های تقابلی و تضادگرای تمدن مدرن دارد و هم زمینه را برای مظلوم نمایی و منجی نمایی غربیان فراهم می کند. 🔸 سنت اسلامی و همه ادیان توحیدی بر ، عقلانیت عمومی و دعوت به همگرایی نوع بشر بر (کلمه واحدة) استوارند و همواره تقابل و تضاد را امری عارضی و محصول جهل و دلبستگی به امر محدود و ناپایدار تفسیر می کنند. ادامه دارد... ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121