🕯لحظات آخر عمر کبری (س) 🌴 ماجرای پایان پذیرفته، ولی غمهای زینب فراموش شدنی نیست. ⏳ هر لحظه او کربلا و و اسارت و درد رنج است. هر لحظه، مدینه یادآور حدیث کساء اهل بیت و دوران هجرت زینب و حسین، از سخت ترین دوران عمر اوست. 🌴در مدینه قحطی سختی رخ داده است. 🐪🐫🐫 که بحر جود و کرم است و عادت بر بذل و عطا دارد، به دلیل اینکه دستش از سرمایه دنیا تهیه گشته راهی شام می گردد و به کار زراعت مشغول می شود؛ ولی زینب، هر روز او گریه و داغ دل است. 🌤 مدتی می گذرد که زینب گرفتار تب وصل خانواده اش می گردد و هر لحظه مریضی او شدت پیدا می کند، تا اینکه نیمه ظهر به همسر خویش عبدالله می گوید: 🌷 بستر مرا در حیاط به زیر آفتاب قرار بده. 🌴 عبدالله می فرماید: او را در حیاط جای دادم که متوجه شدم چیزی را روی سینه خویش نهاده و مدام زیر لب حرفی می زند. 👣 به او نزدیک شدم دیدم پیراهنی را که یادگار از کربلاست؛ یعنی پیراهن را، که خونین و پاره پاره است، بر روی سینه نهاده و مدام می گوید: 🌷حسین، حسین، حسین!... 🏴 لحظاتی بعد او وارد بر حریم اهل بیت النبوة گشت و کارنامه عمرش به به خیر و سعادت ختم گردید. 📗 عقیله بنی هاشم، ص ۵٧ و ۵٨. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7