📌 روایت تبریز بخش بیست‌و‌دوم تا می‌نشینم روی مبل فرو می‌روم داخل آن، ملافه سفیدی که رویش کشیده‌ام همراه من در نشیمن مبل فرو می‌رود. چشمم می‌افتد به پارچه رنگ و رو رفته مبل که از زیر ملافه پیدا شده، برخلاف همیشه حسی بهش ندارم. دیگر چوب خراشیده شده و پارچه بی رنگ و روی مبل اهمیتی ندارد، غمگین‌تر از آنم که این چیزهای بی اهمیت دنیایی ناراحتم کند، من عزیز از دست داده‌ام. میهمانان خدا مرا هم شفاعت کنید که سخت محتاجم. ادامه دارد... رقیه موسوی | از دوشنبه | ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ | مصلی تبریز ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا