آگاهی
#کیکاووس از آمدن
#سهراب
نامهٔ
#گژدهم نزد کیکاووس شاه رسید بزرگان را فراخواند و بزرگان چو
#طوس و
#گودرزِ #گشواد و گیو و
#گرگین و
#بهرام و
#فرهاد و... جمع شدند و کیکاووس نامه را بر آنان خواند و گفت « اگر واقعا آن پهلوان اینطور که گژدهم میگویید باشد بنظرتان چاره چیست ؟»
پهلوانان پاسخ دادند که «
#گیو باید به
#زابلستان برود و این خبر را به رستم برساند که تنها او میتواند چاره کند »
پس شاه یه نامه برای
#رستم نوشت و نخست بر خداوند آفرین کرد و سپس بر پهلوان که « بیدار دل و روشن روان باشی که پشت و پناه ایران تویی... کسی که ما را از بند
#هاماوران نجات داد و مرز
#مازندران را فتح کرد تویی ...
از ضربه گرز تو خورشید هم ناتوان میشود و با ضربه شمشیر تو بهرام بریان میشود و کسی به گرد پای
#رخش تو نمیرسد و کسی توان جنگ با تو را ندارد ...
پهلوانان و من جمع شدیم و نامه گژدهم را خواندیم و فهمیدیم کسی جز تو نمیتواند با آن پهلوان مقابله کند و تا این نامه را خواندی به کسی نگو و سریع به اینجا بتاز »
و سپس رو به گیو گفت « مانند دود این نامه را به رستم برسان و به هیچ وجه وقت تلف نکن و اگر شب رسیدی روز بازگرد وگرنه معلوم نیست این مرد تا کجا پیشروی کند »
گیو نامه را گرفت و به سرعت خودش را به زابلستان رساند و تا به نزدیکی زابل رسید و
#دستان پیش قراولان سپاه او را دید رستم با سپاه اش به استقبال آنان رفت و گیو به احترام رستم از اسب پیاده شد و رستم هم چنین و بعد باهم راهی ایوان رستم شدند و گیو تمام ماجرا را برای رستم شرح داد...
@shah_nameh1