8⃣2⃣3⃣1⃣
#خاطرات_شهدا 🌷
🔰یکسری اول رفت
#سوریه و برگشت. بعد از بازگشت، دیدیم این بچه مثل اسپند روی آتش🔥 است، دائم میگفت: "
#دوباره_برم".
🔰با دیدن اوضاع آنجا،
#طاقت ماندن در اینجا را نداشت🚫. پدر و مادر را راضی کرد و باز هم رفت
#سوریه و طولی نکشید که گفتند پر زده🕊 است.
🔰وقتی بار اول از سوریه برگشت، میگفت: «جایتان خالی؛ در حرم
#خانم_زینب(س) نماز خواندم📿.» مکهاش را رفت.
🔰
#کربلا هرسال میرفت. پیادهروی
#اربعین را میرفت و سوریهاش را هم رفت و زیارت کرد👌، چه ذوق و شوقی داشت
🔰میگفت: «قربان
#مظلومیت خانم زینب(س)، چقدر حرمش خلوت بود😭، بهخاطر اوضاع جنگ
#حرمش زیاد زائر ندارد، خدا انشاءالله کمک کند که زودتر داعشیها👹 و
#تکفیریها نابود شوند و سوریه آزاد شود✌️ و خانم حضرت زینب(س) هم تنها نباشد❌».
🔰وقتی میرفت، میگفت: «میرویم تا انشاءالله
#سوریه را از چنگال داعشیها، تکفیریها، آمریکاییها و اسرائیلیها
#نجات دهیم👊».
راوی: دایی شهید
#شهید_عبدالله_باقری
#شهید_تاسوعا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh