eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.1هزار عکس
5.8هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
4⃣5⃣3⃣ 🌷 💠درخواست شهید مدافع حرم از پدرش در آستانه دومین سالگرد شهادت 🔰شهید مدافع حرم در آستانه دومین سالگرد شهادتش🌷، درخواستی از کرد که مورد اجابت قرار گرفت. 🔰به گزارش خبرگزاری 🎤فارس مازندران، دلاورمردان لشکر همیشه‌پیروز✌️ و قهرمان 25 کربلا در 14 فروردین‌ماه 1395 طی اعزامی مجدد به در منطقه  مستقر شده و به مبارزه با تکفیری‌ها👊 پرداختند. 🔰این کاروان در روز 21 فروردین‌ماه 95 محمدتقی سالخورده🌷، حسین بوّاس و سیدسجاد خلیلی را تقدیم (س) کرد. 🔰همچنین در 17 اردیبهشت‌ماه 95 طی جنگی نابرابر و ساعت‌ها⏰ مقاومت جانانه، توانست حدود 700 کشته و زخمی را روی دست بگذارد و در این میان شهیدان🕊 محمد بلباسی، علی جمشیدی، رضا حاجی‌زاده، حسن رجایی‌فر، سیدرضا طاهر، سیدجواد اسدی، سعید کمالی، محمود رادمهر، علیرضا بریری، علی عابدینی، حسین مشتاقی، رحیم کابلی، یدالله قنبری به رسیدند🌷. 🔰در آستانه سالروز شهادت شهدای خان‌طومان، یکی از بستگان شهید مدافع حرم محمدتقی سالخورده در خصوص تدارک مراسم یادواره این شهید، چنین می‌گوید: جمعی از فعالان را برای برگزاری مراسم یادواره 🔸شهید مدافع حرم محمدتقی سالخورده🔸 گرد هم آوردیم تا طی برنامه‌ریزی منظم بتوانیم مراسمی در خور این شهید و شهدای مدافع حرم در برگزار کنیم. 🔰تمام تصمیمات و زمان‌بندی مورد نظر برای هماهنگی حضور سخنران 🎤و مداح انجام شد و وظایف محوله اعضای ستاد برگزاری نیز مشخص شده بود👌. 🔰در خلال زمینه‌سازی و اجرای برخی پیش‌برنامه‌ها، سالخورده طی تماسی📞 خواست از برگزاری مراسم یادواره صرف نظر کنیم📛. 🔰در حالی که از حرف او حیرت‌زده😦 بودیم، این تصمیم را جویا شدیم، که او گفت: باید حضوری شما را ببینم 👥تا موضوع را توضیح دهم. 🔰وقتی خدمت بزرگوار شهید رسیدیم، او را بغض‌آلود😢 و در حالی که اشک گرد حلقه زده بود، دیدیم، در آغوشش گرفتیم و ماجرا را از او پرسیدیم⁉️. 🔰پدر شهید پاسخ داد: را شب گذشته در عالم رؤیا دیدم که به من گفت مراسم سالگردم را اجرا نکنید⛔️، هزینه این برنامه را به روستای  بدهید تا خرج نیازمندان شود. 🔰آرامش و خیالِ راحت پدر و مادر شهید🌷 برای ما از هر چیزی مهم‌تر بود👌 و بدون شک به این خواسته تمکین و مراسم را کردیم؛ یقیناً روح شهید هم با این اقدام ما شاد خواهد شد😊. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
9⃣9⃣4⃣ 🌷 🔰یک‌سری اول رفت و برگشت. بعد از بازگشت، دیدیم این بچه مثل اسپند روی آتش🔥 است، دائم می‌گفت: " ". 🔰با دیدن اوضاع آنجا، ماندن در اینجا را نداشت🚫. پدر و مادر را راضی کرد و باز هم رفت و طولی نکشید که گفتند پر زده🕊 است. 🔰وقتی بار اول از سوریه برگشت، می‌گفت: «جایتان خالی؛ در حرم (س) نماز خواندم📿.» مکه‌اش را رفت. 🔰 هرسال می‌رفت. پیاده‌روی را می‌رفت و سوریه‌اش را هم رفت و زیارت کرد👌، چه ذوق و شوقی داشت 🔰می‌گفت: «قربان خانم زینب(س)، چقدر حرمش خلوت بود😭، به‌خاطر اوضاع جنگ زیاد زائر ندارد، خدا ان‌شاءالله کمک کند که زودتر داعشی‌ها👹 و نابود شوند و سوریه آزاد شود✌️ و خانم حضرت زینب(س) هم تنها نباشد❌». 🔰وقتی می‌رفت، می‌گفت: «می‌رویم تا ان‌شاءالله را از چنگال داعشی‌ها، تکفیری‌ها، آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها دهیم👊». راوی :دایی شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بیسیم می‌زنند📞 که بچه‌ها در خط نیاز به مهمات دارند. #سجاد داوطلبانه برای بچه‌ها مهمات می‌برد. آن منطقه هنوز پاکسازی نشده بود🚫. سجاد وقتی صد متری از نیروهای خودی دور می‌شود اولین تیر را به ماشینش🚙 می‌زنند. تا اینکه ماشین را به شدت زیر آتش می‌گیرند. چهار #تک‌تیر‌انداز هم زیر درختان زیتون پنهان شده بودند که با وجود پوشیدن جلیقه ضد‌گلوله از پهلو به او تیر می‌زنند💥. سجاد از ماشین به بیرون پرتاب می‌شود و چند تیر هم به پای او می‌زنند. مدتی بعد سایر رزمندگان، #تکفیری‌ها را به هلاکت می‌رسانند و پیکر سجاد🌷 را به عقب منتقل می‌کنند. #شهید_سجاد_دهقان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
9⃣0⃣0⃣1⃣ 🌷 🔰فرزندم تلاش بسیاری انجام داد تا راضی شویم به برود. وی می‌گفت، «مگر (ع) با تصمیم حضرت علی اکبر (ع) برای نبرد مخالفت کرد⁉️» با شنیدن این جمله، کردم. 🔰هنگام به علی اکبر(ع) امام حسین (ع) تاسی کردم. لحظات سختی بود😭 تا آن روز فقط پدر و پسر💕 را شنیده بودم، اما آن لحظه شنیده‌ها را کردم. 🔰۲۳ بهمن ۱۳۹۴ بود. را بوسیدم. قدو بالایش را نگریستم😍 او و من نگاهش می‌کردم. پس از شهادت🌷 دوستانش می‌گفتند، محمدرضا گفته است، «من می‌دانستم پدر من را نظاره می‌کند 💥اما برگردم و با یک نگاه، عاطفه 💞 من را از مسیرم دور کند.» هیچ‌گاه آن لحظه را فراموش نمی‌کنم❌ 🔰آن‌ها به کمین می‌خورند. با تعداد کمی از ، تعداد بسیاری از تکفیری‌ها👹 را نابود می‌کنند، اما به دلیل اتمام ، به رگبار گلوله💥 بسته می‌شوند و پیکر مطهرشان⚰ زیر آفتاب☀️ می‌ماند. 🔰در نهایت نیز آن منطقه در دست باقی مانده و پیکر پسرم در آن‌جا به یادگار می‌ماند و به آرزوی خود که 🌷 همچون مادرمان حضرت زهرا(س)❤️ بود، می‌رسد. 🔰چند روز پیش از از یک‌دیگر می‌خواهند که در حق هم‌دیگر دعا کنند🙏 و سپس از خود بگویند. نوبت محمدرضا که می‌شود، می‌گوید، دعا می‌کنم خدا من را کند تا همچون مادرم حضرت زهرا (س) گمنام بشوم🌷» پسرم به خواسته خود می‌رسد. 🔰آخرین مرتبه که محمدرضا به امام حسین (ع)🕌 رفته بود، هنگام بازگشت از آن حضرت به دوست خود می‌گوید، «من مزد خود را از (ع) گرفتم😍 و امسال به خواسته خود می‌رسم👌» راوی:پدر شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#بابا_جانم ... 💢حرف زیاد دارم برات بنویسم✍ ولی وقت ندارم و این #تکفیری‌ها دارن میان جلو👹 باید کار رو شروع کنم. الان زیر آتیش سنگین🔥 هستم فقط می‌گم #دوستون_دارم، حلالم کنید. 💢 #لقمه_حلال شما جواب داد، سرتون رو بلند کنید. ما می‌رویم تا مقابل دشمنان قسم خورده اسلام بایستیم👊 و انشاءالله با #ایستادگی در برابر ظلم و با از میان برداشتن آنان  #زمینه‌ساز_ظهور آقا امام زمان(عج) باشیم✅ #شهید_عبدالصالح_زارع 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
3⃣3⃣2⃣1⃣ 🌷 🔰هاشم دهقانی از  جوان تیپ ۳۷ سپاه حضرت عباس (ع) و از رزمی کاران زبده استان بود👌 که قبل از عید به جمع پیوسته بود پیش از اعزام به سوریه این شهید را از دور دیده بودم اما از نزدیک ملاقات نکرده بودم👥 تا اینکه در ماموریت سوریه با این شهید شدم و در اولین روزهای ماموریت به رشادت‌ها و جدیت این شهید🌷 در انجام ماموریت محوله پی بردم. 🔰قبل از ۷ اسفند ماه شهید دهقانی را به خوبی نمی‌شناختم تا اینکه در عملیات ۷ اسفند سال ۹۴📅 با این شهید همرزم همراه شدم و جهت انجام ماموریت به یکی از روستاهای آماده شدیم و در شب عملیات، بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء 📿به طرف یکی از روستاهای سوریه حرکت کردیم 🔰شهید دهقانی در این ماموریت یکی از دسته های گردان را بر عهده داشت و در حین حرکت دسته این شهید پیش رو بود👤 و وقتی عملیات شروع شد در هر محوری که با آتش سنگین💥 دشمن مواجه می‌شدیم از خواسته می‌شود تا در محل حاضر شود و تا زمانی که آتش دشمن را خاموش نمی‌کرد باز نمی‌گشت🚷 تا اینکه آن روستا را به تصرف خود درآوردیم لذا در آن شب با شجاعت‌ها و این شهید جوان آشنا شدم. 🔰بنده بعد از مجروحیت💔 وارد حیاتی شدم و به دنبال من دیگری به نام حاجی رضا وارد حیات شد در آن لحظه به شدت زخمی و ضعیف شده بودم😓حاجی رضا، شهید دهقانی را فراخواند و وضعیت مرا به وی اطلاع داد آنان خواستند مرا به محلی امن منتقل کنند🚑 اما  آن حیات تنها یک راه ورودی داشت که از آن ورودی هم امکان تردد وجود نداشت🚫 لذا مجبور بودیم از دیوار بپریم. 🔰از انجایی که به شدت شده بودم امکان پریدن از دیوار وجود نداشت و آنان نیز از وضعیت جسمی من ناامید شده بودند😔 تا اینکه شهید دهقانی ازم خواست به طرف دیوار حرکت کنم و با کمک وی توانستم از دیوار عبور کنم💪شهامت شهید هاشم دهقانی در آن زمان مثال زدنی بود که موجب شد یابم. 🔰در بیمارستان بودم که از رزمندگان خبر نحوه زخمی💔 شدن دهقانی را شنیدم به طوری که برای بازپس گیری به این روستا حمله ور شده بودند و چند تن از پاسداران جوان با تمام در مقابل تکفیری‌ها ایستاده بودند که از جمله آنان شهید دهقانی🌷 بود که با نهایت تلاش در مقابل دشمن ایستادگی و دفاع کرده بود که در نهایت وی بر اثر مجروحیت شده و حرکت برای این شهید غیر ممکن شده بود. 🔰از آنجایی که به علت مجروحیت از خارج شده بودم دیگر خبری از وی نداشتم😢 تا اینکه این جوان دلاور را شنیدم. راوی: حجت الاسلام رضایی 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
8⃣2⃣3⃣1⃣ 🌷 🔰یک‌سری اول رفت و برگشت. بعد از بازگشت، دیدیم این بچه مثل اسپند روی آتش🔥 است، دائم می‌گفت: " ". 🔰با دیدن اوضاع آنجا، ماندن در اینجا را نداشت🚫. پدر و مادر را راضی کرد و باز هم رفت و طولی نکشید که گفتند پر زده🕊 است. 🔰وقتی بار اول از سوریه برگشت، می‌گفت: «جایتان خالی؛ در حرم (س) نماز خواندم📿.» مکه‌اش را رفت. 🔰 هرسال می‌رفت. پیاده‌روی را می‌رفت و سوریه‌اش را هم رفت و زیارت کرد👌، چه ذوق و شوقی داشت 🔰می‌گفت: «قربان خانم زینب(س)، چقدر حرمش خلوت بود😭، به‌خاطر اوضاع جنگ زیاد زائر ندارد، خدا ان‌شاءالله کمک کند که زودتر داعشی‌ها👹 و نابود شوند و سوریه آزاد شود✌️ و خانم حضرت زینب(س) هم تنها نباشد❌». 🔰وقتی می‌رفت، می‌گفت: «می‌رویم تا ان‌شاءالله را از چنگال داعشی‌ها، تکفیری‌ها، آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها دهیم👊». راوی: دایی شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh