eitaa logo
کانال سیدمحمد خردمند
282 دنبال‌کننده
1هزار عکس
111 ویدیو
162 فایل
سیدمحمد خردمند
مشاهده در ایتا
دانلود
- 1382 * سه شنبه - 138۲٫۱٫12 – 28 محرم الحرام (1) 1424 می‌خواستیم برویم قم اما عصر عید دیدنی رفتیم منزل حاج عبدالله و حاج حسین آقای مهدیان؛ بعد هم منزل عمه ی همسرم یعنی خانم مرحوم شاه محمدی. * چهارشنبه - 138۲٫۱٫13 – 29 محرم الحرام (1) 1424 امروز یک جلسه 90 دقیقه ای اعتقادی با همسرم داشتیم. * پنجشنبه - 138۲٫۱٫14 – 30 محرم الحرام (1) 1424 رفتیم بهشت حضرت زهرا علیها السلام، ابن بابویه رحمت الله علیه و حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام. بدمان نمی‌آمد قم هم برویم اما راه شلوغ بود. * جمعه - 138۲٫۱٫15 – 1 صفر (2) 1424 – 4 آپریل (4) 2003 به جهت یک بی‌برنامگی از جلسه صبح افتادم و سلب توفیق شد. ناهار منزل پدر خانم بودیم. باجناق ۴ صبح از شمال آمدند. شام هم منزل مامان جون (مادر بزرگم) بودیم؛ به مناسبت پایان تعطیلات و آمدن محسن آقا از دبی. این هفته الحمدلله 7 ساعت جلسه داشتم؛ ۲ ساعت خدمات فاطمیه. دو تا سخنرانی داشتم و دعای عهد هم ترک نشد. * شنبه - 138۲٫۱٫16 – 2 صفر (2) 1424 – 5 آپریل (4) 2003 سربازی (پادگان) نرفتم؛ شب رفتیم خانه ی پدربزرگ فاضل (از شاگردانم در مدرسه) روضه؛ همسرم را خیلی تحویل گرفته بودند. * یکشنبه - 1382٫1٫17 – 3 صفر (2) 1424 – 5 آپریل (4) 2003 صبح رفتم پادگان و عصر رفتم مدرسه ی صلحا و بعد هم یک سر به کتابخانه ی قلهک رفتم. در کتابخانه از خستگی خوابم برد و مجبور شدم بیایم منزل بخوابم. شب رفتم منزل پدرخانم و همان جا ماندم، باجناق سرماخورده است. کمی با مادر زن راجع به سادگی در خرید جهیزیه و زمان بردن همسر به خانه ی بخت صحبت کردیم. قرار شد به احترام باجناق و همسرشان صبر ‌کنیم. همسرم اصرار دارند که ما منتظر نمانیم و اگر آماده ایم زودتر مراسم بگیریم و برویم، اما نظر من و مادرخانم موافق نظر ایشان نیست. با حاج کاظم آقای رسولیان درباره حضور همسرم در جلساتی که خانم‌ها با ایشان دارند، صحبت کردم. https://ble.ir/S_M_Kheradmand
گزاره هایی پیرامون (۲) علل طلاق در سال 1393 چنین بود! رئیس کارگروه پیشگیری از طلاق و آسیب های تحکیم و تعالی خانواده ی قوه قضائیه گفت:  بر اساس آمار، متقاضیان طلاق، 48 درصدمردان و 23 درصد زنان هستند و 29 درصدِ طلاق ها، توافقی است. بر اساس تحقیق ملی انجام شده 5 علت اصلی درخواست طلاق از بین 36 علت، بر طبق پرونده‏های مختومه شده، 1) اعتیاد به مواد مخدر، 2) دخالت اطرافیان، 3) ضرب و شتم، 4) تنفر و بی‏علاقگی و 5) سوء ظن به همسر گزارش شده اند. در کنار علل فوق به ترتیب عواملی همچون 6) درآمد ناکافی جهت اداره ی زندگی، 7) بیماری ها و اختلالات روانی همسر، 8) عدم تمکین، 9) خشونت روانی، 10) ازدواج تحمیلی، 11) بیکاری همسر، 12) اختلافات فرهنگی، 13) ازدواج مجدد زوج، 14) ارتباطات نامشروع همسر، 15) تفاوت سنی، 16) انحرافات جنسی یکی از زوجین و 17) اختلالات جنسی، از علل دیگر درخواست طلاق در تحقیق فوق شناخته شده است. https://t.me/S_M_Kheradmand
- ۲ در پیام رسان ایتا در بحث حیا، وادی دیگر بحثِ مُجالست می‌باشد. دقت نظر تربیتی دین، تا این جا بالاست كه توصیه می‌شود: هنگامی كه زن از جایگاهش برخاست، مرد (نامحرم) مجاز نیست كه در آن بنشیند تا این كه (جایش) سرد شود (حرعاملی،1409ه.ق،وسائل الشیعه،ج20،ص220). عجبا! زن از جایش برخاسته. نه كنار مرد نشسته، نه با او سخن می‌گوید، نه شوخی می‌كند و نه می‌خندد، نه زینت و زیور یا چهره‌اش مشاهده می‌شود، فقط تازه برخاسته و هنوز جایش گرم است. لمس كردن گرمای بدن او- آن هم از راه غیر مستقیم- مورد نهی قرار می‌گیرد.  چرا؟ چون شیطان بسیار زیرك است و ممكن است از همین نقطه شهوت‌انگیزی كند. به راستی فضای غالب مراقبت و صیانت از خود می‌تواند تا این اندازه ریز و باریك شود! این می‌رساند كه اصل صیانت در فرهنگ دینی یك اصل بسیار جدی و حساس است كه نبود آن تمامی معادلات تربیت را به هم می‌ریزد. برگرفته از کتاب منتشر نشده ای به اهتمام سیدمحمد خردمند، در موضوع . https://t.me/S_M_Kheradmand
گزاره هایی پیرامون (۳ - در پیام رسان ایتا) طلاق یک شکست نیست! پيوند ميان زن و مرد می تواند سرآغاز تحولي شگرف در بُعدهاي مختلف زندگي هرکدام از آن ها باشد، اما از آن رو كه پيچيدگي‌هاي روح و ذهن انسان‌ها غيرقابل پيش‌بيني است و عوامل پنهان و آشکار مادی و غیرمادی مؤثر بر افراد کم نیستند، برخی از اوقات راه پيشرفت متزلزل یا بسته می شود و با وجود آن كه پيوند ازدواج و دوام آن، امري بسيار پسنديده و قابل توجه است، اما کار به «طلاق» می رسد! به عنوان يك راه حلّ اجتناب‌ناپذير! اما طلاق یک شکست نیست! آن چنان که ازدواج مترادف کامیابی در زندگی نیست! هیچ کس در باره ی نیکویی یک ازدواج خوب و تلخی عدم یافتن و داشتن یک انیس همراه تردید ندارد، اما منحصر نمودن موفقیت و شکست در زندگی به یک ازدواج پایدار غلط است! می دانم که پیرامون پدیده ای می نویسم که سال هاست از آسیب های اجتماعی کشور ما شناخته شده، به شکلی که سال ها قبل نشریه ای  نوشت: «مدیر کل آسیب های اجتماعی سازمان بهزیستی کشور به رشد 15.7 % نرخ طلاق در 9 ماه نخست سال جاری اشاره کرده و گفت: این در حالی است که رشد نرخ ازدواج تنها 1.2 % بوده است. احمد برجعلی – استاد دانشگاه علامه ی طباطبائی– در مراسم افتتاح نخستین سامانه ملی آموزش الکترونیکی ازدواج جوانان با اشاره به سیر صعودی آمار طلاق در سال 85 در کشور اعلام کرد: در حال حاضر میانگین طلاق در کشور 33.3 % و این رقم در تهران 22.3 % است و این آمار به جز طلاق عاطفی در کشور است. بسیاری از محققان معتقدند میزان طلاق عاطفی دو برابر طلاق های ثبت شده است و این یعنی میزان طلاق عاطفی در کشور پس از سال 85 بیش از 50 % است. او با اشاره به این که در 9 ماهه ی نخست سال 1393 هزار طلاق در کشور رخ داده است، این رقم را در مدت مشابه سال گذشته 81 هزار طلاق عنوان کرد و گفت: مدت زمان به طول انجامیدن آغاز اختلاف تا انجام طلاق توافقی طی سه سال گذشته از پنج سال به سه سال رسیده است و این آمار نگران کننده ای است. او گفت 50 % طلاق های کشور به دلیل مسائل جنسی است و این امر ضرورت ارائه ی آموزش قبل از ازدواج را نشان می دهد.» این نگرانی ها را که از سال ها قبل رسانه ای شده می دانیم اما باز هم به نظر می رسد نوع برخورد با مقوله ی «طلاق» به شکلی است که آسیب بر افرادی که ناچار بر این امر شده اند را افزون می کند. حتما هیچ کس تمایل ندارد شغلی را که با زحمت آغاز کرده رها کند؛ حتما هیچ فردی مایل نیست مسافرتی که با برنامه ریزی و تلاش فراهم نموده در میانه ی راه، پایان دهد؛ حتما هیچ فردی نمی خواهد رشته ای را که با پُرس و جو و وقتگذاری بسیار انتخاب کرده به پایان نرساند؛ اما اگر جامعه و ادبیات ما به نحوی باشد که درد و رنج شخصی که ناچار به ترک ادامه ی مسیر شده را افزون کند، باید بر نگاه و کلام جامعه باز اندیشی نمود! می دانیم توصيه ها و راهکارهای قابل ارائه به زوج‌هاي مطلقه و به خصوص زنان، براي مواجهه با اين پديده‌ي تلخ، جز با تلاش خود آنان به نتیجه نمی رسد. اگر آنان به عنوان بهترين راه‌حل در مقطعي از زندگي‌شان، مشکل خود را با اين گزينه حل نموده‌اند، بايد از اين انتخاب، توشه‌اي براي خود به دست‌ آورند كه در طول زندگي‌شان فانوس روشني باشد، براي راهی طولاني‌ كه در پيش دارند؛ طلاق، مرگ نیست! یک مرحله ی دشوار است. ممکن است در رسیدن به این نقطه خود فرد یا اطرافیانش نیز نقش داشته باشند اما به هر حال گاهی این مرحله ناچار و علی رغم میل اولیه ی فرد رخ می دهد! گاهی در برخی طلاق ها، واقعاً هر دو طرف مایل به این کار نیستند و اصرار و پیگیری یکی از افراد منجر به این اتفاق می شود؛ گاهی وجود برخی اختلالات شخصیتی یا آشکار شدن برخی ناهنجاری ها در شرایط پس از ازدواج ادامه ی زندگی مشترک را به چالش می کشد! حتی گاهی ممکن است این چالش برای فردی قابل تحمل باشد ولی برای فردی دیگر نه! و ما به عنوان اطرافیان و جامعه ی نزدیک یا دور فرد اطلاعی از شرایط حقیقی پیش آمده نداریم! فقط نگاهمان را به کسانی که در این شرایط قرار گرفته اند تند می کنیم و با قضاوت های نا آگاهانه مان عذابشان می دهیم! می دانیم فردی که «جدايي» را به عنوان بهترين راه‌حل انتخاب نموده، نباید از سرزنش‌ها و شماتت‌هاي اطرافيان‌ بهراسد، زيرا کمتر کسی است که به اندازه‌ي خود او براي خوشبختي‌اش نگران باشد، اما تحمّل تغییر رفتار های دیگران مسیر آینده ی این افراد را هم سخت تر می کند! هيچ‌تكيه‌گاه و پناه‌گاهي جز پروردگار يكتا و اولیای به حق او نيست و البته باید براي موقعيت‌هاي غيرمنتظره آماده باشيم اما تحمل سوهانی دائمی بر روح فردی که خود زخمی از یک دلبستگی است کار دشواریست؛ چند ساعت و چند روز نیست و البته منحصر به یک مکان هم نیست!
گویی عده ای اساساً خبر را منحصر در جدایی و وصلت و بارداری افرادی می دانند که در اطرافشان دارند. همین که در کنار شما قرار گیرند همه ی این اتفاقات را با تحلیل هایی نا آگاهانه نشر می دهند و اصلاً ملاحظه ی حریم شخصی و آبرو و تبعات این اقدام را برای فرد مذکور ندارند و گاه بی هیچ تدبیری فامیل یا دوست خود را درمعرض سوء نيت‌ها، ‌سودجويي‌ها و تنگ‌نظري‌هاي مختلف قرار می دهند. گاهی فردی با وجود جدایی هنوز به همسرش علاقه‌مند است و به او فكر مي‌كند و می اندیشد که شايد گذشت زمان، تحولي ايجاد کند، ولی دخالت ها، حرف ها، سخن چینی ها و بدگویی های اطرافیان راه را بی بازگشت می کند! حتما داشتن یک مشاور مورد اعتماد کمک خوبی در روزهای تنش و آغاز مرحله ی جداییست اما همه ی تلاش ها می تواند با فشار «پچ پچ های اطرافیان» بی تاثیر شود. طلاق پایان زندگي نیست؛ آغاز یک زندگی با تجربه هایی ارزنده و گاهی تلخ، از گذشته است. باید به زندگی امیدوار بود و با توکل بر خدای متعال و استمداد از اولیای الهی برای بهتر ساختن ادامه ی زندگی کوشید. یقینا کمتر کسی است که در عمر خود و اطرافیانش دست کرم و لطف پیامبراکرم و عترت پاکش را ندیده باشد و شیرینی توسل و انس با ایشان را نچشیده باشد. گرچه ما به خطا معمولاً در گرفتاری هایمان به آن بزرگواران مراجعه می کنیم اما آن ها با محبت تر از آن هستند که دست رد به سینه ی ما بزنند. خدا و امام عصر طلاق را برای مؤمنان و دوستدارانشان نمی پسندند ولی اگر یک جراحی و ترمیمی در زندگی فردی لازم باشد، تیغ و درد ناشی از آن انتخاب می شود؛ طلاق یک شکست نیست، تلاشی برای استمرار بهتر یک زندگی است؛ یک زندگی بی بازگشت ... یکی از سوالات ما از کسانی که تلاش می کنند برخی نرسیدن ها را شکست معرفی کنند این است که: این تلاش چه کمکی به آرامش شما و زندگی فرد آسیب دیده می کند؟ آیا این که او کلمه ی «شکست» و «ناکامی» را تکرار کند می تواند آینده ای بهتر را بسازد؟ این که فردی خود را شکست خورده بداند، انرژی آفرین است؟ آیا اساساً همه ی کسانی که در یک زندگی مشترک مانده اند «موفق» و «کامروا» هستند؟ این که در برگه های ترحیم یا مراسم درگذشت یک جوان، بر کلمه ی «جوان ناکام» تأکید می شود چه ارزشی دارد؟ یک پیامش این است که او ازدواج نکرده بود اما بار روانی آن برای جامعه برابر دانستن خیر و سعادت و نیکی و شادکامی در ازدواج است! این سخنان و سوالات در حالی است که هیچ تردیدی در نیکویی یک ازدواج خوب نداریم و در روایات اسلامی هم بر ارزش ازدواج تاکید فراوان شده است. عده ای جدایی را ابتدای عزلت و افسرگی می دانند؛ آغاز دوری از خانواده و جمع های دوستانه و گاهی ترک تحصیل و مهاجرت! شاید یکی از ریشه های این رفتارها در همان عبارت باشد که خود را شکست خورده و ناکام می یابند! ایرادی نیست اگر افراد پس از این رخداد زمانی لازم داشته باشند تا در موقعیت جدید قرار بگیرند اما این که خود را از دیگران قایم کنند و یا سرنوشت خود را عزلت و عدم ازدواج مجدد بدانند، افزودن درد هایی بر ناراحتی های گذشته است. حتی بعد از طلاق های سخت، خدا هست، امام زمان هست، امید هست، لبخند و مهرورزی هست، زندگی جاریست! ... https://t.me/S_M_Kheradmand
گزاره هایی پیرامون (۳) - پانوشت طلاق یک شکست نیست! .... برای این گزاره مدتی فکر می کردم؛ در حال نوشتن، در حال خواندن و در مسیرهایی که می رفتم. گمانم آن بود که برای کمک به افراد زیادی که با چنین مسئله ای روبرو شده اند نوعی تغییر شناختی لازم است! شاید نتایچ اندیشه هایم را در چند مرجله مکتوب کردم تا این متن بعد از حدود 6 ساعت وقتگذاری به دست آمد. به امید لبخند بر لبان دوستداران امام عصر علیه السلام. https://t.me/S_M_Kheradmand
- 1382 * پنج شنبه – 21/1/1382 – 7 صفر (2) 1424 صبح رفتم پادگان (سربازی) خبری نبود. ده روز مرخصی نوشتم. ان شاءالله برکت کند و دیگر سربازی نروم. عصر همسرم را بردم دکتر جهت مشوت؛ دکتر امینی مقدم در درمانگاه ضرابخانه و کمی هم خرید کردیم. جوراب، آلبوم عکس و ... . شب مهمان منزل خانواده ی حاج علی آقای زرین؛ محمدرضا جهت ادامه ی تحصیل عازم مالزی است. * جمعه – 22/1/1382 – 8 صفر (2) 1424 صبح تا قبل از ظهر ۴ ساعت منزل آقای گیاهی مباحثه ی علمی داشتیم. ناهار خانواده ی عمویم آقاسیدمرتضی خردمند مهمان پدر بودند و ما هم در خدمتشان؛ عصر مسجد سادات اخوی (خیابان ایران، منطقه 12 تهران) جلسه ای یک ساعتی داشتم. نماز مغرب و عشایم را مسجد علی بن موسی الرضا علیه السلام خواندم و شام منزل خانواده ی جعفریان بودیم. پس از شام حدود سه ساعت بحث توسل به اهل بیت علیهم السلام به لطف حضرت مطرح شد. این هفته دو ساعت گفتگو پیرامون برنامه های اعتقادی و دو ساعت جلسه جهت خدمات فاطمیه برگزار شد. چهار ساعت جلسه ی مشورتی درباره ی مسائل اقتصادی و ۵ ساعت جلسه ی اعتقادی داشتم. الحمدلله دعای عهد ترک نشد. * شنبه – 23/1/1382 – 9 صفر (2) 1424 کارهای امروز:  مراجعه به نظام وظیفه، آزمایشگاه، پرس و جوی بلیط مشهد،گرفتن بلیط بندرعباس، واریز پول به حساب صندوق نیکان، خرید هدیه برای همسرم به دو جهت: تشویق به فعالیت های دینی که در این ماه انجام داده است و مطلبی دیگر. هدیه ی تولد همسرم شد بلیط رفت و برگشت هواپیما به مشهد مقدس. امروز سری زدیم به هادی خان (آقای اللهیاری، پسر عمه ی مرحوم پدر بزرگم). عصر کمی منزل جعفریان خوابیدم. غروب رفتم مسجد اعظم قلهک که با موسوی (سیدعلیرضا) قرار داشتم. پیرامون جلسات مسجد هدایت صحبت کردیم. سری به منزل آقای قندهاری زدم. ماشینشان پنچر شده بود و نیاز به کمک داشتند. تلفنی پیگیر جلسات امیرحسین سهراب‌پور شدم. * یکشنبه – 24/1/1382 – 10 صفر (2) 1424 قسمت نبود که به بندرعباس بروم؛ بلیط را پس دادم. صبح کمی جمع و جور کردم و حمام رفتم و بعد به مدرسه رفتم. موبایلم را درست کردم و سری به بوستان کتاب زدم. اکنون که می‌نویسم مقابل در دانشکده الهیات منتظر همسرم هستم! خرید هدیه برای حاجیه خانم خلج (مادر بزرگ همسرم)؛ ایشان پس از حدود ۳۰ روز از مشهد آمده‌اند. نماز مغرب و عشاء را در مسجد خواندم و شب رفتیم منزل حاج آقا عبدالله مهدیان روضه. آقای سازور (حسین) می‌خواند. شب منزل پدر خانم ماندم. * دوشنبه – 25/1/1382 – 11 صفر (2) 1424 حضور در وظیفه ی عمومی و همه ی کارها درست شد؛ فقط مانده یک امضا که در تاریخ ۸۲٫۲٫۶ به ثمر خواهد نشست. * سه شنبه – 26/1/1382 – 12 صفر (2) 1424 . از صبح رفتم مدرسه و کارهای عقب مانده را انجام دادم و چند کلاس داشتم و کمی برای برنامه های تدریسم مطالعه کردم. کمی با آقای ترقی راجع به کارهای مدرسه صحبت کردم. گفتند که با توجه به رفتنت به سربازی، عملاً از دبستان حذف شده‌ای! من هم از شرایط دبیرستان پرسیدم. پیشنهاد تألیف کتاب مشترکی را هم به آقای ترقی دادم. عصر رفتم منزل جعفریان. https://t.me/S_M_Kheradmand
گزاره هایی پیرامون (Bipolar disorder) - (۱) آخرین دیدگاه ها در باره ی بیماری دوقطبی دکتر کارتر که شش هزار بایپولار را بررسی کرده می گوید: «ما هر تشخیصی که راجع به یک فرد دوقطبی می دهیم تنها یک حدس است! تنها راهی که متوجه می شویم مسیر را درست رفته ایم یا نه، ارزیابی بیمار از دارویی هست که مصرف کرده و تغییر مثبیتی که گزارش می کند». آخرین شناخت از این بیماری آن است که ژنتیک و ناشی از اختلالاتی شیمیایی در مغز است. ناشی از کمبود نمکی به نام لیتیوم در مغز، که گفتمان میان سلولی مغز را بر هم می زند و سیم پیچی مغز را از مغزِ پیشانی به سمت مغز هیجانی و غیر فکور و تکانشگر (Impulsivity) و خودانگیخته می برد! به همین جهت بیمار بایپولار خرید بی حد می کند، قمار می کند و کارهای خودانگیختِ بدون فکری می کند که برای خودش و اطرافیانش ایجاد دردسر می کند. یک فرد عادی تا جای ممکن خطاهای گذشته اش را تکرار نمی کند ولی یک مبتلا به بایپولار از این بخش فکور و تجربی مغزش استفاده نمی کند. این بیماری یک بیماری طیفی است. یعنی مبتلایان به درجات مختلفی از شدت و ضعف این بیماری، اذیت می شوند. https://ble.ir/S_M_Kheradmand
- 1391 * چهارشنبه – 13 دی ماه 1391 – 19 صفر (2) 1434 – 2 جولای 2013                                                                           می خواهند یادت بیندازند! شاید هم یادت دهند! حتماً حکمتی دارد ...! می آورندت در صحرا و تو نگاه می کنی! دانه دانه دوستانت را می بینی که صدا می زنند! یکی را برای نجف و دیگری را برای بغداد! و آن ها که به بغداد می روند امشب را در جاده ای به سوی نجف طیّ طریق می کنند! از خودت خجالت می کشی! نمازخانه ی فرودگاه هیچ وقت به این شلوغی نبوده؛ می خواهی با کمی تأخیر بروی که خلوت تر باشد و از همین جا اولین تفاوت ها آشکار می شود! آن ها که انتخاب شده اند می روند برای نماز اول وقت و تو می نشینی برای خلوتی نماز خانه! هدف نهائی همه ی این ها اربعینِ کربلاست؛ هم آن چند پیر زنی که هنوز حیرانند و ساختمانی به این بزرگی ندیده بودند و هم آن پیرمردی که برای رفتن به درون پله های برقی مردد ایستاده و هم خانواده هائی که بچه های کوچکشان را می برند عتبه بوسی عباس! ... همه عازمند! ... صحرای قیامت است ...! نگاهشان می کنی امّا از این ها نیستی، پشیمانی هم سودی ندارد. بلیط تو به کربلا نمی رسد!! یادت می آید دوستانی که مدتی پیش می گفتند بیا و با ما همراه شو تا کربلائیت کنیم و تو سرگرم به بازی های دنیائیت بودی! زبانم لال برای امام حسین هم وقت نداشتی!! حالا بایست و نگاه کن! مثل قیامت که دوستانت را صدا می زنند و تو تنها می مانی در جمع آن ها که احساس می کنی از جنسشان نیستی! حتی سالن آن ها با تو متفاوت است! گیت پرواز های آن ها 21 و 22 و 23؛ گیت های امثال تو 11 و 12 و 13! تفاوت ها آشکارتر و آشکارتر می شود ... ظاهر آن ها، پوشش آن ها، نگاه آن ها ...! اشتباه کردی محمد!! راه را اشتباه آمده ای! خدایا بازگردان مرا، می روم و به رنگ آن ها می شوم! ... لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ  حتی نمی گذارند از قسمت کنترلِ پاسپورت به عقب برگردی، وقت عمل تمام شده، این جا جای نتیجه است! پرواز به کربلا راست، بقیه ی راه ها ـ مهم نیست شانگهای باشد یا دبی ـ چپ!! این طرفِ سالن دارند قصه تعریف می کنند! آن طرف سالن خوشحالند و از انتخابی که داشته اند در پوست خود نمی گنجند! این طرف هنوز دارند از مشکلات اقتصادی و مهاجرتشان و خریدهای فردایشان می گویند! آن طرفی ها غرق در عالمی دیگرند! اصلا انگار روی زمین ما زندگی نمی کنند! پیرمردِ سیاهپوشی نشسته بود روی زمین و زانو درد امکان برخاستنش را نمی داد. دستم را دراز کردم تا بلندش کنم، لبخندی زد اما انگار چند هفته ای است که چشمانش از اشک خالی نشده، می خواستم بغلش کنم و سر بر شانه اش بگذارم و گریه کنم اما ...!! آخرین نگاه هایم را به آن ها که می روند می دوزم و من باید صبر کنم! اول نوبت بهشتی ها است! خدا نمی خواهد معطلشان کند؛ یادم می آید از دنیا! آلودگی ها، دغدغه های پوچ، لجن اندیشی و غفلت از ذکر او! ... پرواز شماره ی 040 هواپیمائی ماهان به مقصد نجف، لطفا جهت سوار شدن به هواپیما، به خروجی شماره ی 14 مراجعه فرمایند ... من هنوز باید صبر کنم!  (این نوشته حکایتی واقعی است از زمانی که یکی از مسافرت هایم با ایام اربعینِ حضرت سیدالشهدا علیه السلام مقارن شده بود و چنین گذشت ...!) http://sm-kheradmand.com/
- 1401 * چهارشنبه - 11/3/1401 – اول ذی القعده (11) 1442 – اول جون (9) 2022 در مجموعه سخنرانی هایی که از گویندگان قدیم می شنیدم، به فایل صوتی ای رسیدم مربوط به سال 1355 ه.ش که در مسجد سیدعزیزالله تهران ایراد شده بود. این جلسه ی وعظ را حداقل دو بار شنیدم. نکته های خیلی جالبی داشت که بعضی از آن را نوشتم:   غذای روح این ادعیه است.   عالم برزخ رابط بین روح و بدن است که فلاسفه آن را «عالم مُثُل» می نامند.   انسان می تواند خود را به قدری کامل کند که در عین بودن در این عالم مادی، خودش را در عالم برزخی هم وارد کند.   ما شیری هستیم که خودش را موش پنداشته است. اولین گامش آن است که ما خود را تنها بدن نبینیم.   بالا دست این عالم برزخ عالم عقول است. عالم عقول نه ماده دارد و نه صورت.   ما باید خود را به پای امام زمان علیه السلام ببندیم تا اوج بگیریم.   انسان می تواند خود را به هر صورتی (بلا ماده) در بیاورد، اگر خود را به عالم برزخ برساند.   مُنخلع شدن از این عالم، هم به برهان عقلی و هم روایی ممکن است.   تو متبوع بدنی نه تابع بدن! تو آقای بدنی نه نوکر بدن! http://sm-kheradmand.com/