باب الحرم _مرحوم حاج حسن جمالی.mp3
6.94M
#زمزمه
#حضرت_رقیه_س
#شب_سوم_محرم
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
مرحوم حاج حسن جمالی🎤
چوبی به لبت نشسته دیدم
دندان تو رو شکسته دیدم
چشمان تو را پر آب دیدم
دورِ سرِ تو شراب دیدم ..
خوش آمدی تو از سفر بابا
تو رو خدا منو ببر بابا
کجا یهو تو بی خبر بابا
گذاشتی رفتی ..
دیگه تموم گریه و زاریم
تموم این شبایِ بیداریم
آخه نگفتی دختری داری
گذاشتی رفتی ..
نزار بازم بهم جسارت شه
همین لباس پاره غارت شه
منو ببر که عمه راحت شه
بابا بابایی ..
نبودی از همه کتک خوردم
یه جوری زد که عمه گفت مُردم
به خاطرِ تو طاقت آوردم
بابا بابایی ..
▪️رقیه گفت به ما انتطار یعنی چه ..
چهل منزل طوری انتظارِ امامش رو کشید که وقتی به وصالش رسید براش جون داد ..*
بیابونا نمیره از یادم
بابا تو راهِ کوفه جون دادم
تو خواب من از رو ناقه افتادم
بابا بابایی ..
سه ساله تُ چقدر دادن آزار
گوشایِ خونیمو دیدی انگار
بزار بگم چی شد تویِ بازار
بابا بابایی ..
ما رو به همدیگه نشون میدن
به زور گوشواره هامو دزدیدن
به مجلس مِی ما رو کشیدن
بابا بابایی ..
#شب_هفتم_محرم
#حضرتعلیاصغر_عزاداری
#زمزمه #سنگین #تک_ضرب
▪️نوحه شب هفتم محرم
🎙سبک: ای ساقی لب تشنگان
ای نازنین طفل رباب، ای کودک اطهر
جانم علی اصغر
هستی گل فاطمه و، از نسل پیغمبر
جانم علی اصغر
ای نازنین طفل رباب، ای کودک اطهر
جانم علی اصغر...
ای کودک دردانه ام،آورده ام میدان
تا که دهی جولان
گرفته ام قنداقه ات،چون جان خود در بر
جانم علی اصغر
ای نازنین طفل رباب...
ای آخرین سرباز من،ای همه هست من
بر روی دست من
با تیر کین حرمله،چون گل شدی پرپر
جانم علی اصغر
ای نازنین طفل رباب...
ای کودک شیرین زبان،عطش شده چاره
شد حنجرت پاره
با تیر کین زد بر گلو،آن دشمن کافر
جانم علی اصغر
ای نازنین طفل رباب...
ای کودک بی شیر من،جان دادی ای هستم
بابا روی دستم
شد قتلگاهت شانه ام،شد کربلا محشر
جانم علی اصغر
ای نازنین طفل رباب...
ای کودک جانباز من،از داغ تو سوزم
شعله برافروزم
منتظر از بهر تواند،اهل حرم یکسر
جانم علی اصغر
ای نازنین طفل رباب...
از داغ تو بابا ببین،ذکرم شده یا رب
جانم بود بر لب
آمده بیرون از حرم،عمه ی غمپرور
جانم علی اصغر
ای نازنین طفل رباب...
قنداقه ی پر خون تو،بر روی دست دارم
بر تو عزادارم
در وقت تشییعت علی،گریان شده مادر
جانم علی اصغر
ای نازنین طفل رباب...
✍حاج رضا یعقوبیان
@sabkemoharram
📄| شعر روضه حضرت #على_اصغر (ع)
تَرَكِ روى لبت آيه قرآنِ رباب
مثلِ قرصِ قمرى زينتِ دامانِ رباب
چه كنم ؟ تا كه کمى تر بشود لبهايت
مى چكد روى لبت اشكِ دو چشمان رباب
سينه ام شير ندارد پسرم چنگ نزن
آه ، بازى مكن اينقدر تو با جانِ رباب
بر ضريح لب خشكيده ءتو جا انداخت
لبِ عطشانِ حسين و لبِ عطشانِ رباب
پا برهنه پسرم خيمه به خيمه گشتم
قطره اى آب نبود ، اى گل ريحان رباب
رفتي و پشت تو "يا رادَّ يوسف" خواندم
كاش سيراب بيايى تو به كنعان رباب
پدر تو به سپاهى سَرِ تو رو زده است
تا خجالت نكشد از دل سوزان رباب
تير خوردى وسط خيمه زمين خوردم من
بعد از اين گريه شود روزى چشمان رباب
عاقبت بر جگرم حرمله زهرش را ريخت
واى بر حالِ دلِ بى سر و سامان رباب
اين زمين خوردن من دست خودم نيست على
سَرِ تو خورده زمين زانوى لرزان رباب
سَرِ هر كوچه به لالايى من خنديدند
كودكى نيست دگر بر روى دستانِ رباب
#قاسم_نعمتی
@sabkemoharram
نوحه شب هفتم(حضرت علی اصغر)
غوغای العطش،خیمه بپا شد۲
مادرشش ماهه،گرم دعا شد۲
لای لای علی لای لای ای علی اصغر۲
____________________
میان گهواره، اصغر بیتابست
لبش خشک وکامش، تشنه ی آبست
لای لای...
___________________
تا عمویش عباس،آبی بیارد
خدا کند قدری،باران ببارد
تلظی می کند،اصغر بی شیر
به وعده ی عمو،دل می سپارد
لای لای..
__________________
با بابایش اصغر،رفته به میدان
شایدگیرد بابا، آبی از عدوان
تیری آمد اصغر،سیرابِ خون شد
ربابه در خیمه،زارومجنون شد
لای لای..
_____________؛____
قنداقه ای خونین،بردست بابا
نجوا دارد با او،زاده زهرا
حالا چسازم من،نور دو عینم
بابای تنهایت،بابا حسینم
لای لای...
نوحه سنتی حضرت علی اصغر
آماده ام آماده ی جهادم۲
در راه تو سر را به کف نهادم۲
بابا ببر میدان سرباز شش ماهه۲
بابای مظلومم بابای مظلومم۲
___________
هل من معینت را که من شنیدم
از بین گهواره برون پریدم
بابا مشو غمگین اصغر شود یارت۲
بابای مظلومم...
______________
ای حرمله تیر خودت کمان گیر
آماده ی رزمم مکن تو تاخیر
سرباز میدانم بر کف بود جانم
بابای مظلومم....
_______________
سیراب از خون گلوی خویشم
جانم شده بابا فدای کیشم
جان در رهت دادم مسرور ودلشادم
بابای مظلومم....
_________________
ای اصغرم رفتی و دل کبابم
از بهر تو شرمنده ی ربابم
رویی ندارم تا بر خیمه بر گردم
شش ماهه ی پرپر بابا علی اصغر
بابای مظلومم....
شعر:اسماعیل تقوایی
بند اول:
لالایی لالایی
تشنه ای باشه برات آب میگیرم
لالایی لالایی
تو تلظی میکنی من میمیرم
آروم بگیر اصغر
گفته که دنبالِ آب، عموت میرم
لالایی لالا
نداره، مادرت، شیری که حالا
لالایی لالا
عمو رفته میاد، از دلِ دریا
لالایی لالا
میدمت بری تو، بغلِ بابا
علی، میخونم لالایی، براتو آروم
علی، ناله کم کن، ببند، چشاتو آروم
علی، حرمله میشنَوه، صداتو، آروم!😭
بخواب عزیزکم ( علی لای لای ۳ )
غنچه ی کوچکم ( علی لای لای۳ )
بند دوم:
گریه نکن اصغر
یکمی دیگه دووم بیار که تا
برم پیشِ دشمن
ازشون آب بگیرم واست بابا
گریه نکن دیگه
دست و پا نزن علی تو رو خدا
آی سپاهیا
منّتی، بذارید، رو سره ماها
تشنَشه یاسم
یکّمی، آب بدین، بمونه واسم
داره میمیره
به خدا، اصغرم، که بی تقصیره
خدا، بریدن گوش تا گوش، سره اصغر رو
خدا، با سه شعبه زدن، پَره اصغر رو
خدا، چی بگم آخه مادره اصغر رو
بخواب عزیزکم ( علی لای لای ۳ )
غنچه ی کوچکم ( علی لای لای۳ )
بند سوم:
چیکار کنم حالا
مادرش منتظره تو خیمه ها
چجوری جسمشو
ببرم خاکش کنم من ای خدا
علی بزن حرفی
نذا شرمنده بشم من ای بابا
خواهرم زینب
بیا که، علی رو، سیرآب آوردم
گریه می کرد اون
بیا که، گُلَمو، تو خواب آوردم
هدیه ی تلخی
واسه ی، همسرم، رباب آوردم
ای وای، طفلِ بی حال من، چه راحت خوابید
ای وای، مرغ بی بال من، چه راحت خوابید
ای وای، شیر بی یال من، چه راحت خوابید
بخواب عزیزکم ( علی لای لای ۳ )
غنچه ی کوچکم ( علی لای لای۳ )
#زمینه😭😭
#علی_اصغر
#شب_هفتم
اجرای سبک:
#کربلایی_سعید_صادقی
@sabkemoharram
#حضرت_علی_اصغر_زمینه
لالا لالا ، بخواب همون بالا
لالا لالا ، راحت شدی حالا
میبینی با دستای بسته
مادرتو روضه گرفته
جای تو رو دستای من بود
جای منو نیزه گرفته
بالا بلنده رباب ، برگرد بخنده رباب
افتاد سرت چشماشو ، باید ببنده رباب
_____________________
لالا لالا ، بیا تو آغوشم
لالا لالا ، نکن فراموشم
از این به بعد تو آسمونا
بده ادامه زندگیتو
مطمئنم زهرا میگیره
تولد یه سالگیتو
باید دعا از روی ، نیزه به حالم کنی
محشر جلو فاطمه ، میشه حلالم کنی
بالا بلنده رباب...
_______________________
لالا لالا ، میگم و میبارم
لالا لالا ، میون بازارم
حرمله و زخم زبوناش
داغ روی دل ربابه
قاتل تو چهل تا منزل
کنار محمله ربابه
خیلی من از نیزه دار ، منت کشیدم علی
کشتن ، نگفتن برات ، زحمت کشیدم علی
بالا بلنده رباب...
زمزمه و....شب هفتم(حضرت علی اصغر)
میان گهواره،تشنه وبیتاب است
غنچه ی نشکفته به حسرت آب است
لبش ترک خورده،اصغر بی شیرم
پریده رنگ او،شبیه مهتاب است
وای علی اصغر،وای علی اصغر،وای علی اصغر،وای علی اصغر۲
___________________
عموی او رفته،همره مشک آب
دل علی آرام،رفته کمی درخواب
علقمه نزدیک است،چرا نیامد او
اصغر معصومم،دگر نخواهد آب
وای علی اصغر....
______________________
زبیکسی خود،حرفی مزن بابا
مرده مگر اصغر،که تو شدی تنها
مرا ببر میدان،شش ماه سربازم
راه سعادت را،بروی من بگشا
وای علی اصغر...
______________________
سپیدی زیر،گلوی او را دید
حرمله با تیرش،گل حسین را چید
دلخوشی بابا،این گل شش ماهه
پرپر شد اما بر،روی پدر خندید
وای علی اصغر...
_____________________
رباب در خیمه،منتظر اصغر
حسین در میدان،درمانده ومضطر
خدا چسازم من،چسان روم خیمه
به مادرش گویم،گلش شده پرپر
وای علی اصغر
شعر؛اسماعیل تقوایی
دشتی خوانی حضرت علی اصغر
بروی خیمه بسته آب گشته
خدایانوگلوم بیتاب گشته
تلظی میکندباگریه اصغر
زسوزتشنگی بیخواب گشته
مخورغم کودک ناخورده شیرم
شنیدم که عمومیرآب گشته
عزیزوم پس چرارنگت پریده
چراروی توچون مهتاب گشته
بروهمراه بابایت به میدان
که حالاطالبت ارباب گشته
خدایامیشودآیدحسین و
ببینوم کودکوم سیراب گشته
خدایاسخت من دلشوره داروم
دراینجاقتل طفلان باب گشته
برای جرعه آبی بهراصغر
حسینوم واردگرداب گشته
خدایاحرمله تیرسه شعبه
به حلق نوگولوم قلاب گشته
شنیدوم نوگلوم خندیده آخر
به تیرحرمله شاداب گشته
شنیدوم مشتی ازخون عزیزوم
بسوی آسمان پرتاب گشته
بنازوم اصغرشش ماهه ام رو
که اینجامایه ی اعجاب گشته
#زمزمه😭😭
#حضرت_علی_اصغر ع
اجرای سبک:
#کربلایی_سعید_صادقی
@sabkemoharram
#واحد
#شعر
#علی_اکبر ع
اکبر ای نور دل خسته ی من
مرهمی بر دل بشکسته ی من
روشنی دل و جان همه ای
ثانی حیدر و هم فاطمه ای
فاطمی هستی و ابن حیدری
شبیه روی گل پیمبری
پیش چشم من کمی قدم بزن
مبر این جان مرا از جسم و تن
با خودت دل مرا کشانده ای
به میان قتله گه رسانده ای
ناله ی وداع تو ای حاصلم
آتشی گشته و سوزانده دلم
لب خشکت شده سوز و تب من
شده خشکیده تر از تو لب من
چو ز بابا طلب آب کنی
دل این غمزده بی تاب کنی
زحرم عازم میدان شده ای
به دلم آتش سوزان شده ای
تو شدی فدایی غربت من
خون تو نشسته بر صورت من
پدر خسته و بیچاره ی تو
به فدای تن صد پاره ی تو
#کربلایی_سعید_صادقی
@sabkemoharram
هدایت شده از سبک و شعر کربلایی سعید صادقی
صدا ۰۰۲_sd-۱۰.m4a
1.8M
هدایت شده از سبک و شعر کربلایی سعید صادقی
#واحد_سنگین
#زنجیرزنی
#علی_اکبر ع
آروم آروم چشماش و بست
تیری به قلب من نشست
داغ جوونم به خدا
شیشه عمرم و شکست
تنها گذاشتی بابات و داری میری _ باشه برو
بستی به رو من چشات و داری میری _ باشه برو
دور من و تو
لشکر دشمن
به حال زارم
دارن میخندن
جووون لیلا ۴
میخوام ولی نمیتونم
با هم بریم سمت حرم
یه نفری جمع نمیشه
این تن پاچیده ز هم
دستهای اشک از رو چشام باز نمیشه _ جمعت کنم
حتی اگه عمه بیاد کمک کنه باز نمیشه _جمعت کنم
عمه رسید و
به خیمه بردم
وگرنه من هم
با تو میمردم
جوون لیلا ۴
لخته خون از دهنت
بیرون کشیدم پسرم
یه کم راحت نفس بکشم
کمتر بسوزه جگرم
جونی نمونده تو تنم که تا شدم _ پا شو بابا
ببین چه جوری محتاج عصا شدم _پاشو بابا
این وضع و حالت
ببین پیرم کرد
غمت علی جون
زمین گیرم کرد
جوون لیلا ۴
#کربلایی_سعید_صادقی
@sabkemoharram