eitaa logo
Sabksher
101 دنبال‌کننده
2 عکس
7 ویدیو
5 فایل
سبک و شعرهای سید علی مرتضوی جهت ارتباط با ادمین @jahat_payam
مشاهده در ایتا
دانلود
بند اول ای علمدارم میر و سردارم ای پناه حسین بی تو تنها شدم بی تو یاری ندارم تنها پناهم ای تکیه گاهم میبینم که میخوای بری آب بیاری تنها بین سپاهم ای علمدارم بی تو خیلی غریبم غصه میشه نصیبم رقیه نگرونه ای علمدارم جونم اومده رو لب تو رفتی داره زینب آروم روضه میخونه ...... بند دوم گفتی یا اخا ادرک یا اخا اومدم پیش تو فهمیدم که شدم دیگه تنهای تنها دیدم غوغاتو تو راه دستاتو بمیرم که دیدن دست نداری زدن سه شعبه تو نگاتو پاشو عباسم قد من دیگه تا شد دستای تو جدا شد نفسام پر آهه پاشو عباسم تنها میمونه زینب خیمه ها شده پر تب حمله ور یه سپاهه
داری میری دیگه علمدار من لشکر من ای میر و سردار من داری میری ای ساقی لشکرم برو سمت شریعه ای یار من داری میری علمدارم بدون تو کیو دارم داری میری غریبم من بی علی و حبیبم من ای آرزوی خیمه ای یل تماشایی ای علم به دوش من، ساقی العطاشایی عباس عباس میری بی یارم عباس عباس عباس ای علمدارم عباس ....... گفتی ادرک اخا ببین تا شدم رفتی عباس تو سینه غوغا شدم پاشو دشمن میره به سمت حرم پاشو ای یاورم که تنها شدم دستاتو بین راه دیدم دست قلم رو بوسیدم علم بگو کجا مونده فرق سر تو وا مونده ای باوفا تو تشنه، در کنار دریایی ای علم به دوش من، ساقی العطاشایی عباس عباس بی تو بی چارم عباس عباس عباس ای علمدارم عباس ..... پاشو عباس بکن علمداری ام با دو دست جدا بیا یاری ام بی تو زینب اسیر دشمن شده پاشو عباس بیا به دلداری ام بعد تو بی پناه میشم راهی قتلگاه میشم میری اما حرم سوخته سه ساله دخترم سوخته ای پاره پاره پیکر تو عزیز زهرایی ای علم به دوش من، ساقی العطاشایی عباس عباس سر رو نی دارم عباس عباس عباس ای علمدارم عباس
بند اول میری همه پشت و پناهم داری میری سردار برادر خدا پشت و پناهت ای یارم علمدار شور میزنه دل من بی تو عباس وقتی که تنها میون سپاهم کمرم داره تا میشه برگرد رفتی برادرم ای تکیه گاهم عباس دیگه بی تو نشسته روی لبم‌ فقط این ذکر آهم ای علمدارم خواهرت تنهاست رفتی عباسم تو خیمه غوغاست سقا عباس محشر عباس رفته قد و بالاش به حیدر عباس ای جان عباس عباس ...... بند دوم غوغا شده سمت شریعه غوغاس سرت عباس گفتی یا اخا ادرک اخارو تو دل دیگه غوغاس اومدم سمت تو تنها قرارم ولی دیدم تو راه دست بریده الهی من بمیرم برات عباس به نگاهت عجب تیری کشیده غربت دیگه سهم حسینه ببین دارم دیگه قد خمیده به حرم داره این سپاه میره حسینت تنها قتلگاه میره بی دست عباس ای داد عباس زد عمود به سرش که افتاد عباس ای وای عباس عباس
شب عاشورا
بند اول داداش تو داری میری میدون خیمه شده پر تب به کی میسپاری مارو حسینم وای از دل زینب من بمیرم اخا خیلی غریبی من بمیرم اخا یاری نداری سخته تک و تنها میمونی داری میری علمداری نداری بین همه مردم نامرد یه نفرم غمخواری نداری تو داری میری معجر میبندم دیدی از گوشم گوشواره کندم مظلوم ارباب عریان ارباب غریب و تنها عطشان ارباب ای وای ارباب ارباب ........ بند دوم تو میدونه جنگی برادر رو تله نشستم تا دیدم تیری خورده به سینت من چشمامو بستم جلو چشای من افتادی ای وای به دور پیکر تو یک سپاهه نمیبینم تو رو خیلی شلوغه مقصد شمشیرا تو قتلگاهه داداش ندیدی حال من رو دیگه حال و روز من سیاهه اومد با چکمه به روی سینه سرتو برده خواهر میبینه مذبوح ارباب بی سر ارباب مونده تو گودال یه مادر ارباب ای وای ارباب ارباب
بند اول رسیده خواهر تو اما افتاد تو بین دشمن دیگه تنها افتاد من گفته بودم که بیا برگردیم رفتی و زینب تو از پا افتاد رو تن تو جاپای لشکر افتاد تو قتلگاهت دیگه مادر افتاد دیدم داره میشینه روی سینت که روی حلقت جای خنجر افتاد افتادی توی قتلگاه افتادم روی تل اخا تا دیدم که شمر اومده با سر از تو مقتل اخا ناله کشیدم نالتو شنیدم میدیدم که خنجر میبره بریدم ای غریب مادر ....... بند دوم دختر تو میون غوغا افتاد با تازیونه رو قدم تا افتاد دیدم که بر سر سرت دعوا بود باز سر انگشتری دعوا افتاد سر تو رو نیزه و خواهر افتاد تن تو غرق خون و مادر افتاد تو بین این هلهله ها فهمیدم از روی نیزه دوباره سر افتاد افتاده سر تو حسین غصه سهم زینب شده جسمت مونده روی زمین وقت ضرب مرکب شده تا که سرت رفت سمت دخترت رفت من دیدم که انگشت با انگشترت رفت ....... بند سوم خیمه ی سوخته رو سر ما افتاد رقیه هم تو دل صحرا افتاد با ضرب تازیونه من افتادم بازم مدینه شد و زهرا افتاد رباب کنار سر اصغر افتاد کنار جسمت دیگه دختر افتاد گوشواره هارو از رو گوشا بردن دست نامحرما رو معجر افتاد میسوزم با این‌شعله ها تا حرف از اسارت شده میدیدن غریبم حسین که سهمم جسارت شده گریون ربابه سلسله عذابه سختر از اسارت مجلس شرابه
بند اول ثارلله در میدان زیر گامش‌ همه جا میلرزد اربابم میتازد پای دشمن به خدا میلرزد الفرار است به لبها که حسین آمده است آمده با نگهش لشکری از پا افتد یک نفر فاصله اش را دو برابر کرده با خم ابروی مولا دگر اما افتد حسین آمده و معرکه هراسان شد نفس نفس زده در معرکه که طوفان شد به رقص تیغه به دستش‌ امان نمی ماند به ذکر یا علی اش لشکری گریزان‌شد ....... بند دوم شیر حق میغرد وحشت افتاده که شمشیر گرفت بی همتا در غوغا با دو انگشت چقد تیر گرفت نهروان و جمل افتاده به پایش دشمن جنگ صفین به هر ضربه چه غوغا کرده در دل معرکه ارباب روز عاشورا یک تنه آمده و محشری برپا کرده نبرد میکند و بی امان امان ندهد به دیده ضربه زند تیغ را تکان ندهد رجز به روی لبش ذکر یاعلی دارد علی شدست و امانی به کوفیان ندهد
بند اول الحمدلله مجنون حسینم تو روضه ها من مهمون حسینم اشک روی گونه هام شوق این چشای تره خستمو میدم سلام خسته حال من بهتره عمریه که کربلا آرزوی هر نوکره میگیرم اذن دخول از آقا تا راهم بده عزیز زهرا میزارم دست ادب رو سینه میخونم‌ من یا حسین یا مولا ..... بند دوم با بوی عطر سیب تو چه مستم وقتی کنار باب القبله هستم با دعای مادرت من میام اقا کربلا میباره اشک چشام با دلی که شد مبتلا بازم تو رویا میام من میون ایوون طلا تو ندیدی که چقد بد کردم دستمو گرفتی و رد کردم آخرش منو میاری آقا ولی دیگه تو نزار برگردم ....... بند سوم گوشه ی صحنت روضه خون نشسته حلقه گرفتن با قلبی شکسته شب جمعه و حرم از کنار باب السلام میام به سمت ضریح من میون این ازدحام تو رویام ارباب حسین اربعین منم کربلام روسیاهم ولی راهم میدی بد شدم ولی پناهم میدی حر میشم دست منو میگیری اشک روضه به نگاهم میدی
از خیمه بیرون آمد اما بی مهابا رفت چون در دلش غوغا شده بی چون و اما رفت با خیمه ای که مانده تنها گریه ها کرده حالا به سمت لشکری بی رحم، تنها رفت شمشیر و تیر و سنگ بود و خنجر و نیزه بی اکبر و بی‌قاسم و بی یار و سقا رفت سنگی به پیشانی نشست و خون تلاطم کرد وقت سه شعبه بود تا دشداشه بالا رفت تیری که چنگ انداخته بیرون نمی آید تیر از جلو خورده به تن، از پشت اما رفت کعبه زمین افتاده و دشمن طوافش کرد شمشیره دست ابن ملجم ها به بالا رفت نیزه به جای نیزه و شمشیر با شمشیر یک خواهری از حال در وقت تماشا رفت آن سینه ای که داغ اصغر آتشش میزد یک بی سر و پا بر روی آن سینه با پا رفت خنجر اگر تشنست، این حلقوم‌ خشکیده از حلق رو گردانده و از پشت سر جارفت سر را برید و بر سر نیزه تکان میداد زینب هراسان میرسد،از هوش زهرا رفت انگشت را همراه با انگشترش بردند پیراهن کهنه چرا دیگر به یغما رفت قصه رسید آنجا که نعل تازه کوبیدند با ده سوار این پیکرش هرجای صحرا رفت از خیمه های سوخته یک دختری تنها گریان به سمت پیکر صدچاک بابا رفت قصه به پایان آمد و وای از دل زینب زینب دلش جامانده و همراه سرها رفت
سلام بر دل شاهی که درد عالم داشت نگاه منتظرم اشک غربتی کم داشت نشد کنار کسی درد و دل کنم اما برای درد دلم چای روضه مرهم داشت چقدر از دل ما عقده های غم برداشت همان امام غریبی که سینه اش غم داشت خوشا به حال کسانی که عاشقی بلدند خوشا به حال همان خانه ای که پرچم داشت بدان که زندگی بی حسین بردگی است به لطف اوست که هر سال ما محرم داشت @sabksher