eitaa logo
ساحل رمان
8.6هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
816 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| 📻 | خوش می‌گذره جنابِ معشوق؟🚶🏻‍♀ SAHELEROMAN | ساحل رمان
•• - کتابِ خوبِ جذابِ جوون‌پسند؟ + بله بله درست تماس گرفتید!📞🤝😃 ••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| 🥥 | وقتی ادیتورمون می‌خواد به اهالی حال بده و بدین صـــورت اسـتوری رنگی پنگی از آب درمیاد !🤝😂 •• |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت هشتادوششم » «رمان بگذارید خودم باشم» در را بر سرمایی که پشت سرش می‌خواهد وارد اتاق شود می‌بندد و می‌گويد: - سوده خانم تصمیم گرفته دو روز دیگه بیاد! درجا حال من هم گرفته می‌شود، نشان نمی‌دادم اما منتظرش بودم. با وجود سوده دایی هم از دست تنها گزینی من خلاص می‌شد. - خانوم یادش اومده سرما بخوره، منم که پیشش نیستم بهش برسم، خودش هم ان‌قدری که مواظب من هست به فکر خودش نیست. غُرهای دایی هم مدل جدید است، ادبیاتش را می‌شود ثبت جهانی کرد. - الان اگه من بودم از تمام سر و گردنم لیوان آویزون بود برای انواع جوشنده‌ها و آبمیوه‌ها! میان حرف‌هایش سعی می‌کردم بفهمم ناراحت سوده است و حالش یا سوده و نیامدنش! گوشی که کنار گوشش قرار گرفت باز هم سوده بود که دایی با زور می‌خواست که بیاید و بتواند مواظبتش کند. آمدم بگویم که برویم شهر، من آزاد بشوم، تو خلاص، سوده راحت، که چنان نگاهی تحویلم داد که خفقان تمام دعواها سرازیر شد ته گلویم و حناق شد. قصۀ سوده تمام نمی‌شود و این میان ترکش‌های دایی به من هم می‌خورد، ترجیح می‌دهم که سکوت کنم و خودم را سرگرم نشان دهم تا حداقل با بلدزر از رویم رد نشود. - بوخور اسقدوس و آویشن و نعنا دادی؟ - نعنا دم کردی؟ - سوده جان شاید از معدها‌ت باشه، قرص اطریفل گشنیزی که دفعۀ قبل خریدی من خوردم خوب شدم و تازه فهمیدم اصلا سرماخوردگی نبوده، شاید برای تو هم همین باشه! - سوپ پیاز و سیر درست کردی؟ - چی چی بود توی آب ولرم می‌ریختی من رو پاشویه می‌کردی؟ آهان، همون پیاز و سیر رنده کردی و نمک، خب درست کردی؟ - برای بدن‌دردت بلند شو گلپر دم کن خب؟ بلند می‌شوم و می‌زنم روی شانۀ دایی که پشت به من رو به باغ پنجره را باز کرده و دارد حرص می‌خورد: - میگم دایی جان، همین‌جوری ادامه بدی باید برای خودم و خودت همۀ این‌ها رو درست کنی! مقابل چشمان ریزه شده‌اش پنجره را می‌بندم و می‌روم تا دو چای داغ بریزم، شاید کمی گرم شوم! دایی نمی‌آید. . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهت تا آشنای عشق شدم ز اهل رحمتم ...🦋 . SAHELEROMAN | ساحل رمان
• سوژه‌ی ناب تمام عکس‌های من تویی... !✨ •
• یه بار دیگه آقای امام‌رضا و چراغ‌های روشن شده!=)💛 •