eitaa logo
ساحل رمان
8.7هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
803 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
من زِ فکرِ تو به خود نیز نمی‌پردازم... نازنینا! تو دل از من به که پرداخته‌ای؟!🚶🏻‍♀ . SAHELEROMAN |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت دویست‌ویکم » «رمان بگذارید خودم باشم» صدای خندۀ هر دو از تحیر من بلند می‌شود و اعتراضی می‌نالم: - دایی تروخدا! - اوه اوه خطرناک شد. پای خدا رو کشید وسط! خب نه برای این‌که خیالم راحت بشه اول رفتم با این آقای امیرحسین آرشامی صحبت کردم! یک‌هو یک چیزی ته دلم می‌ریزد. دایی مطمئن شده که آمده سراغ من و این خیلی خطرناک است. بی‌اختیار رو می‌کنم سمتش! - زوره دایی؟ - چی ازدواج؟ - اوهوم! - نه فرشته جان! اصلا ازدواج مستحبه! یعنی بستگی به شعور فرد داره، مستحبه یعنی این‌که تو باید《دوست داشته باشی که دوستی رو محبت》 رو بخوای! خواسته و گفتهٔ من هم مهم نیست دایی. خودت باید محبت رو بخوایی - یعنی چی؟ سوده دستش را مقابل دایی دراز می‌کند و می‌گوید: - اجازه می‌دی راحت‌ترش رو بگم. دیدی می‌گن یه کاری واجبه انجام بدی، یه کاری مستحبه! مستحب از حب میاد. مثلا تو تشنه‌ای باید آب بخوری. من می‌رم برات آب بیارم اما چون دوست دارم لیوان آب رو می‌ذارم توی یه بشقاب کنارش یه غنچه هم می‌ذارم! دایی می‌گوید: - یه پله بالاتره. واجبات چه شاید از ترس جهنم و بهشت باشه، از ترس رفوزه شدن باشه اما مستحب ترس نیست عشقه، شعور، یه شناختی پشت قصه هست یه لطفه! . . . [ برای خوندن تمام قسمت‌های رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
-🌈'• نوشت: - نگرانِ فردا نباش! خدایِ مهربونِ دیروز و امروزت، فردا هم هست. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و فرمود: - اگر از عمر دنيا تنها يـك روز باقى مانده‌باشد، خداوند آن روز را طولانى مى‏‌كــند تا آنكه مردى از نســل من قيام مى‏كند و دنيا را پر از عــدل و داد مى‏ كند، چنانكه از ظلم و ستم پر شده است... 🌏 • . SAHELEROMAN | ساحل رمان
- . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت دویست‌ودوم» «رمان بگذارید خودم باشم» - دایی من فهم این محبت رو دارم؟ می‌فهمم ازدواج چیه اصلا! سر تکان می‌دهد و نگاهش روی سوده می‌ماند. سوده کمی لبانش را می‌گزد و به چرت من خاتمه می‌دهد: - من اون موقع‌ها که راجع به ازدواج جدی فکر می‌کردم خیلی نتایج جالبی گیرم اومد. مثلاً این‌که همه موجودات چه گیاه چه حیوان، چه انسان بحث زوجیت دارند، جالب‌تر هم این بود که فهمیدم جریان رحمت خدا و فوران نعمتش میون زوج‌ها مقدور شده انگار! جالب‌ترترش این بود که بحث جذب کننده و جذب شدن هم بین همهٔ موجوداته. دیگه یه دور حیات‌وحش ببینی حله برات ولی این قصه ازدواج فقط برای انسان حرف دیگه‌ای می‌زنه! یعنی یه جور رشد روحی و معنوی توی بحث ازدواجه دایی با سکوت سوده که انگار می‌خواهد هرچه کشف کرده را یک‌جا برای من نگوید به حرف می‌آید: - یه‌جور خود باوری هم هست، مثل این ورزش‌های کنترل ذهن که تمرین می‌کنی آدم وقتی ازدواج می‌کنه برای این‌که نقش جدیدش رو هنرمندانه ببره جلو، سینه سپر می‌کنه و خلاصه می‌بینه چه توانمندی‌هایی داشته، تازه شکوفا می‌شه و خیلی از نظر روحی این هماهنگی و هم‌بستگی و هم نوایی زن و شوهر اثر می‌ذاره روی پیشرفت باورمندانهٔ خودشون . . . [ برای خوندن تمام قسمت‌های رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...