eitaa logo
ساحل رمان
8.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
821 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
کسی که در زندگی من تاثیر خاصی گذاشت. با نوشته‌هایش با مستندهایش. ۲۰فروردین برای من همیشگی است یاد او.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••🌙 ✒️... ساعت دونیم شب بود که اول جواد دفتر و کتاب درسی را پرت کرد گوشه‌ای و به ثانیه خوابش برد، بعد هم آرشام. مصطفی اما موبایلش را برداشت که به مهدوی پیام دهد: -‌ سلام. می‌دونم که بد موقع است اما راستش ادب در عبادت شده برای من یه سوال ریشه‌ای! کمی صفحه را نگاه کرد و چون جوابی نیامد خوابید! می‌دانست که جواب مهدوی شاید این باشه که خودت برو بگرد، بخوان، بدان. اما خب تیری بود در تاریکی که وقتی پدر برای سحری بیدارشان کرد جواب مهدوی خوشحالش کرد: - سلام. اول یه ابراز خوشحالی کنم که هوای دوستات رو داری؛ خدا زمین و هواتو به بهترین شکل پیش ببره. جواب سوالت هم پسرجان خودت باید می‌گشتی ولی مجبورم. یکی این‌که آدم با ادب کار بی‌نقص ارائه می‌ده، چون برای صاحب کار ارزش و جایگاه قائله! عبادت رو هم صحیح و بی‌نقص انجام می‌ده، بعد هم این عبادتش یا حتی کارش رو زیبا کاری می‌کنه. به قول خودتون؛ قشنگ و راضی! مثل این‌که قرآن رو بخونی، با وضو و صوت قشنگ بخونی! بعدش هم تداوم داره روح عمل؛ من و تو نماز می‌خونیم، خیلی خب اگر بعد از نماز تواضع و خشوعمون توی روال زندگی‌مون هم جریان داشته باشه عالی می‌شه! مثلا وقتی می‌ری عزا، لباس مشکی می‌پوشی، نمی‌خندی، شیطنت نمی‌کنی، یعنی حواست به عمل و زندگیت هست! آخرش هم با عبادتت غرور نمیاد سراغت! منت نمی‌ذاری! توقع نداری! ولی خب کنار همهٔ اینا خودتی که باید اهل همت باشی مصطفی! صبح خواب نمونی! | @SAHELEROMAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•• اگه بهت بگن توو تمام مدتی که مشغول کارهاتی، یکی داره خیره بهت نگاه می‌کنه و چشم ازت بر نمی‌داره، چه حالی می‌شی؟♥️:)
•• میری خونه رفیقت! می‌بــینـی خونه‌شو گردگیری کرده، میوه چیده توو ظرف، چای دم کرده، عصرونه حاضر کرده؛ فــقط به عشق خودت! آخ که چه ذوقی می‌دوه تو رگات! حالا فرض کن که . . .🫂=)
•• وجداناً چندبار تا حالا به اونـی که دوسش داری گفتی: - باهام حرف بزن! که شنیدنِ صداش مثل بغل‌ کردنِ یه دشــت پر از آفـتاب‌ گردونه. مگه نه؟🌻:)
•• نه! تو به من بگو آخه آدم از بودن با کسی که همه‌ی وجودشه، خسته میشه؟! ...🫀:)
•• حتما تو هم مــثل من وقــتی می‌رسـی ته ته ماجـرا و دیــگه هیچ راهی برا نفس کشیدن ات باقی نمی‌ذارن، با خودت میگی: - عیب نداره! یه خونه امن که برام مونده، هوم؟...❤️‍🩹
[ یه سلام خاص به تویی که خاصی و به جمعِ خاص‌مون پا گذاشتی ❛ ᴗ ❛🍓 ] پیوستن/join رو کلیک کن تا عضو بشی و گم‌مون نکنی! • اینجا هـستی و هــستیم تا: حالمون بهتر شه و کلی بهمون خوش بگذره،با خوندن رمان‌های خوشمزه!🧁🍫 • . و البته یه سری آیتم‌های دیگه که مطمئنم دوسشون داری! قدم‌ت رو چشم‌هامون! • نقشه راه‌ رو سنجاق کردیم برات !=)🗺 @SAHELEROMAN
با این لینک‌ها، راحت‌تر می‌تونی رمان رو مطالعه کنی! این پیام با گذر زمان به‌روزرسانی میشه.🎈 ◆ قسمت اول • 📖 قسمت بیستم • ◆ قسمت چهلم • 📖 قسمت شصتم • ◆ قسمت هشتادم • 📖 قسمت صدم • ◆ قسمت صد و بیستم • 📖 قسمت صد و چهلم • ◆ قسمت صد و شصتم 📖 قسمت صد و نودم . . - رمانِ بگذارید خودم باشم - به قلم نرجس شکوریان‌فرد 🌊•• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
اگر اهل خانه گفتن فطریه رو به کی و کجا بدیم🧐 به موسسه خیریه زمزم کوثر ولایت شماره حساب بانک ملت
9318238279
شبا
IR030120020000009318238279
شماره کارت
6104337338149907
پ‌ن: روی هر کدوم کلیک کنید، کپی می‌شه❤️ @SAHELEROMAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت صدونودودوم » «رمان بگذارید خودم باشم» و خودم اعتراف می‌کنم که نه در خانه و نه در مدرسه و نه در دانشگاه این بلوغ برای ازدواج اتفاق نمی‌افتد. مجازی هم یک مشت حرکات دختر پسری است! پیامش می‌آید: - واقعا آدم نباید یه کاری که بهش علم نداره رو انجام بده. نصف حله! با سوال، یه چهارم هم تجربه خوندن و دیدن، یه چهارم دیگه هم عمل با فکر! من هم مثل مسلسل برایش می‌نویسم: - اصلا عشق مهمه؟ قبل یا بعد ازدواج؟ مرد و زن فرقی نداره؟ عشق در معشوقه؟ از معشوقه؟ ازدواج معامله است یا؟ عشق عاشق رو می‌بره طرف معشوق؟ یا هوس؟ یا چی؟ سوده جواب نمی‌دهد. به گمانم با این سوالات من به کما رفته و دارد خودش هم فکر می‌کند! کتاب‌های درسی‌ام را می‌بندم و سر می‌گذارم به دیوار و روزهای اول دانشگاه را مرور می‌کنم! هر پسری که رد می‌شد همه دخترها حالشان عوض می‌شد، سر کلاس هم! در اردوها هم! اصلا همین الان هم، پسرها بال‌بال زدند و می‌زنند که غذا خوری‌ها مخلوط شود، دخترها بی‌حجاب شوند، رابطه‌ها در هم شود که چه؟ این‌ها عشق بود و هست یا هوس است؟ از حال خودم روزهای اول دانشگاه خنده‌ام می‌گیرد. . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
•• الکیه مگه؟! آروم می‌شیم. قول می‌دم بهت.🪐=)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|⚖| کفه‌های این ترازو، هیچ‌جوره تعادل نداره‌! •• SAHELEROMAN |
• برای حسن ختام این ۳٠ روزی که متفـاوت تابیدیم، یکم گــــپ نزنیم باهم؟ حس‌ت نسبت به پست‌های این یه ماه چی بود؟🌝🌱 👈🏻[اینجا می‌شنومت]👉🏻 •