eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
◀️ برادرى با تمام صفات انسانى: 11 صفت قسمت 3 📜 سپس در پنجمين وصف مى فرمايد: «پيش از حضور در مجلس داورى، دليلى اقامه نمى كرد»؛ (لا يُدْلِي بِحُجَّةٍ حَتَّى يَأْتِيَ قَاضِياً). «يُدْلِى» از ماده «ادلاء» در اصل به معناى فرستادن دلو در چاه براى كشيدن آب است و گاه به معناى رشوه دادن نيز استعمال شده و به اقامه دليل در نزد قاضى يا جز او نيز «ادلاء» گفته مى شود. اشاره به اينكه اگر حقى را مى خواست از ديگرى بگيرد، جار و جنجال به راه نمى انداخت و زمين و آسمان را از فرياد خود پر نمى ساخت فقط بعد از حضور در محضر قاضى دليل خود را ارائه مى كرد. به تعبير ديگر او پيوسته تابع قانون شرع بود و چيزى ماوراى قانون خدا از كسى نمى طلبيد. اضافه بر اين، اين كار باعث آبرومندى اوست زيرا چه بسا قبل از رفتن به محكمه قاضى جار و جنجال زيادى راه بيندازد كه حق من پايمال شده؛ ولى هنگامى كه قاضى به قضاوت مى نشيند حكم به بى حقى او مى كند و اين باعث سرافكندگى اوست. * آنگاه امام عليه السلام در ششمين وصف اين برادر الهى مى فرمايد: «هيچكس را نسبت به كارى كه انجام داده، در آنجا كه امكان داشت عذرى داشته باشد ملامت نمى كرد تا عذر او را بشنود»؛ (وَكَانَ لا يَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ حَتَّى يَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ). به يقين شتاب كردن در ملامت افراد كار عاقلانه اى نيست. چه بسا براى كار خلافى كه انجام داده اند عذرى داشته اند كه اگر انسان آن عذر را بشنود آنها را معذور مى دارد و از ملامتى كه قبلاً كرده پشيمان مى شود و ناچار از عذرخواهى مى گردد، بنابراين چرا عجله كند و پيش از شنيدن عذر طرف، زبان به ملامت وسرزنش او بگشايد. به خصوص اگر اينگونه مسائل درمورد افراد عالم و عاقل و فهميده باشد كه احتياط كردن بسيار سزاوارتر است. قرآن مجيد در داستان حضرت خضر و موسى در سوره «كهف»، صحنه هايى از اين مطلب را نشان داده كه موسى عليه السلام در قضاوت عجله مى كرد وخضر را بر كارش سرزنش مى نمود اما هنگامى كه عذر او را شنيد دانست كه آنچه انجام داده، حق و به فرمان خدا بوده است. * آنگاه در هفتمين وصف مى فرمايد: «او هرگز از درد خود جز هنگام بهبودى شكايت نمى كرد»؛ (وَكَانَ لا يَشْكُو وَجَعاً إِلاَّ عِنْدَ بُرْئِهِ). روشن است، اگر انسان هنگام ابتلا به درد شكايت كند، چنانچه براى دوستان باشد سبب آزردگى خاطر آنها مى شود و اگر براى دشمنان باشد سبب شادى وشماتت آنها مى گردد؛ اما اگر به هنگام بهبودى باشد توأم با نوعى شكرگزارى است و به بيان ديگر حكايت است نه شكايت. كلينى؛ در كتاب شريف كافى از امام صادق عليه السلام چنين نقل مى كند: «مَنِ اشْتَكَى لَيْلَةً فَقَبِلَهَا بِقَبُولِهَا وَأَدَّى إِلَى اللَّهِ شُكْرَهَا كَانَتْ كَعِبَادَةِ سِتِّينَ سَنَةً قَالَ أَبِي فَقُلْتُ لَهُ مَا قَبُولُهَا؛ هر كسى شبى بيمار شود و آنگونه كه شايسته است بيمارى را قبول و تحمّل كند و شكر آن را به پيشگاه خداوند به جا آورد، مانند عبادت شصت سال است. راوى مى گويد: پرسيدم: قبول آن به طور شايسته يعنى چه؟ امام عليه السلام فرمود: «يَصْبِرُ عَلَيْهَا وَ لا يُخْبِرُ بِمَا كَانَ فِيهَا فَإِذَا أَصْبَحَ حَمِدَ اللَّهَ عَلَى مَا كَانَ؛ بر آن صبر مى كند و به كسى از آن خبر نمى دهد؛ ولى هنگامى كه صبح شد (وعافيت يافت) خدا را بر آنچه واقع شده است شكر مى گويد». در همين باب روايات فراوان ديگرى در اين زمينه وارد شده است. البته روشن است كه حكايت از بيمارى براى طبيب و امثال آن ارتباطى به شكايت ندارد. شاهد اين سخن حديثى است كه كلينى؛ در باب بعد، تحت عنوان «حد الشكاية» از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه از آن حضرت درباره شكايت مريض سؤال كردند، فرمود: اگر كسى بگويد ديشب بيمار بودم و براثر بيمارى خوابم نبرد اين (حكايت است و) شكايت نيست. شكايت اين است كه بگويد به چيزى مبتلا شدم كه احدى به آن مبتلا نشده بود. ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ برادرى با تمام صفات انسانى: 11 صفت قسمت 4 📜 سپس در هشتمين وصف مى فرمايد: «همواره سخنى مى گفت كه خود انجام مى داد و چيزى را كه انجام نمى داد نمى گفت»؛ (وَكَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَلا يَقُولُ مَا لا يَفْعَلُ). اين جمله شبيه چيزى است كه از امام عليه السلام در جاى ديگر نقل شده و فرموده است: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي وَاللَّهِ مَا أَحُثُّكُمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلاَّ وَأَسْبِقُكُمْ إِلَيْهَا وَلا أَنْهَاكُمْ عَنْ مَعْصِيَةٍ إِلاَّ وَأَتَنَاهَى قَبْلَكُمْ عَنْهَا؛ اى مردم به خدا سوگند من شما را دعوت به اطاعتى (نسبت به اوامر الهى) نمى كنم جز اينكه خودم پيش از شما آن را انجام مى دهم و شما را از معصيتى نهى نمى كنم جز اينكه خودم قبلاً آن را ترك مى گويم». قرآن مجيد نيز شاهد اين مدعاست آنجا كه به زبان سرزنش و توبيخ مى گويد: «(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتآ عِنْدَ اللهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ)؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چرا سخنى مى گوييد كه عمل نمى كنيد؟! اين كار مايه خشم عظيم خداوند است كه سخنى بگوييد و عمل ننماييد». بعضى از شارحان نهج البلاغه تفسير ديگرى براى اين جمله امام عليه السلام دارند ومى گويند: منظور اين است كه همواره قولى مى دهد كه به آن قول عمل مى كند نه اينكه به مردم قول دهد و بعدآ عمل نكند؛ ولى تفسير اوّل مناسب تر به نظر مى رسد. * در نهمين وصف مى فرمايد: «اگر در سخن گفتن مغلوب مى شد هرگز در سكوت كسى بر او غلبه نمى يافت»؛ (وَكَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْكَلامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَى السُّكُوتِ). اشاره به اينكه او كمتر سخن مى گفت و بيشتر سكوت مى كرد به گونه اى كه ديگران در سخن گفتن بر او پيشى مى گرفتند؛ ولى هيچكس در سكوت بر او پيشى نمى گرفت و اين درواقع نكوهش و مذمتى است از پرگويى و مدح وستايشى است درباره سكوت، زيرا مى دانيم سخن گفتن خطرات زيادى دارد؛ بسيارى از گناهان كبيره با سخن انجام مى شود و پرهيز از آنان به وسيله سكوت حاصل مى گردد. سالكان طريق الى الله يكى از مهمترين مواد برنامه خود را صمت و سكوت مى دانند و هرگز حضور قلب و نيروهاى خود را با سخن گفتن بسيار به هدر نمى دهند و در حال سكوت مى توانند بيشتر درباره عظمت خدا بينديشند و به اصلاح خويش بپردازند. به همين دليل افرادى كه سكوت فراوان دارند، افرادى فكور و آگاهند. در حديثى از امام على بن موسى الرضا عليه السلام مى خوانيم: «مِنْ عَلامَاتِ الْفِقْهِ الْحِلْمُ وَالْعِلْمُ وَالصَّمْتُ إِنَّ الصَّمْتَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْحِكْمَةِ إِنَّ الصَّمْتَ يَكْسِبُ الْمَحَبَّةَ إِنَّهُ دَلِيلٌ عَلَى كُلِّ خَيْرٍ؛ از نشانه هاى فهم و شعور، بردبارى و علم وسكوت است. به يقين سكوت، درى از درهاى دانش است. سكوت، محبت مردم را به انسان جلب مى كند و راهنما به سوى هر خير است. از رواياتى كه كلينى؛ در باب پيشگفته (الصّمْتُ وَحِفْظُ اللِّسانِ) نقل كرده معلوم مى شود كه در عصر ائمه بعضى از اصحاب، زبان خود را در مدح آن حضرت و اسرار اهل بيت باز مى گذاشتند و سبب مشكلاتى براى شيعيان مى شدند. در آن زمان، ائمه هدى پيروان خود را به سكوت مضاعف دعوت مى كردند، ازاينرو در حديثى مى خوانيم كه امام صادق عليه السلام به يكى از ياران خود به نام «سالم» فرمود: «يَا سَالِمُ احْفَظْ لِسَانَکَ تَسْلَمْ وَلا تَحْمِلِ النَّاسَ عَلَى رِقَابِنَا؛ اى سالم! زبانت را حفظ كن تا سالم بمانى و مردم را بر گردن ما سوار نكن». درباره سكوت به كرار به تناسب سخنان مولا عليه السلام سخن گفتيم و پس از اين نيز خواهد آمد. البته روشن است سخنان سنجيده و حساب شده در باب تعليم و تعلم، امر به معروف و نهى از منكر و امثال آن مستثناست. ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ برادرى با تمام صفات انسانى: 11 صفت قسمت 5 📜 سپس در دهمين وصف او كه در واقع تأييدى بر وصف گذشته است، مى فرمايد: «او بر شنيدن حريص تر بود تا گفتن»؛ (وَكَانَ عَلَى مَا يَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ يَتَكَلَّمَ). روشن است كه بسيارى از علوم و دانش هايى كه عايد انسان مى شود از طريق شنوايى است. تمام دروس را انسان از استادش با شنيدن فرا مى گيرد و حل مشكلات را از اين طريق انجام مى دهد. درست است كه سخن گفتن اگر به صورت تعليم به ديگران باشد آن هم داراى فضيلت بسيار است؛ ولى فراموش نكنيم كه اين سخن گفتن در صورتى مفيد است كه طرف، سكوت كند و سخنان را بشنود. به خصوص اگر انسان در محضر عالمى حضور پيدا كند، هرچه سكوت واستماعش بيشتر باشد بهره او بيشتر خواهد بود و به عكس اگر در محضر او پرحرفى كند از فوايد مهمى محروم خواهد شد. بعضى از شعرا در اينجا نكته اى دارند و مى گويند: اگر خداوند دو گوش به انسان داده و يك زبان، معنايش اين است كه شنيدن تو بايد دو برابر گفتن تو باشد. دادند دو گوش و يك زبانت ز آغاز يعنى كه دو بشنو و يكى بيش مگو * آنگاه در يازدهمين و آخرين وصف مى فرمايد: «او چنان بود كه هرگاه دو كار برايش پيش مى آمد انديشه مى كرد كه كدام به هوا و هوس نزديكتر است، با آن مخالفت مى ورزيد. (و آن را كه خلاف هواى نفس بود مقدم مى شمرد)»؛ (وَكَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ يَنْظُرُ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَيُخَالِفُهُ ). بسيار مى شود كه انسان در زندگى خود بر سر دو راهى قرار مى گيرد كه كارى را انجام دهد يا نه و گاه به ترديد مى افتد كه كدام يك از فعل و ترك يا كدام يك از دو كار متضاد، به رضاى خدا نزديكتر است. امام عليه السلام در بيان اين وصف برادر الهى معيارى بيان فرموده و آن اينكه بنگرد كدام طرف موافق هواى نفس است، آن را رها سازد و به سراغ طرفى برود كه برخلاف هواى نفس اوست و اين معيارى است براى شناخت حق از باطل در موارد شك و ترديد و قرار گرفتن بر سر دو راهى هاى زندگى. در پايان، امام عليه السلام در مقام نتيجه گيرى كلى از مجموع اين صفات برجسته انسانى كه اين برادر الهى واجد همه آنها بود مى فرمايد: «(اگر مى خواهيد راه سعادت و نجات را پيدا كنيد) بر شما باد كه اين صفات را تحصيل كنيد، پيوسته با آن باشيد و از يكديگر در داشتن آنها سبقت بگيريد و اگر نمى توانيد همه آنها را انجام دهيد (به مقدار توان انجام دهيد) و بدانيد انجام مقدار كم بهتر از ترك بسيار است»؛ (فَعَلَيْكُمْ بِهَذِهِ الْخَلائِقِ فَالْزَمُوهَا وَتَنَافَسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْکِ الْكَثِيرِ). 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره اوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَواْ الْضَّلَلَةَ بِالْهُدَى‏ وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَآ أَصْبَرَهُمْ عَلَى‏ النَّارِ آنها (كتمان كنندگان حقّ) كسانى هستند كه گمراهى را به بهاى از دست دادن هدایت و عذاب را به جاى آمرزش خریدند. پس به راستى چقدر در برابر عذاب خداوند تحمّل دارند؟ براى گناه كتمان، هشت تهدید پى در پى آمده است؛ پنج تهدید در آیه قبل، دو تهدید در این آیه و یك تهدید در آیه بعد. شاید در مورد هیچ گناه دیگر این همه تهدید پشت سر هم نیامده باشد. 1- كتمان حقایق، از گناهان ویژه‌ى دانشمندان است. «اولئك الّذین» 2- در بیان كتب آسمانى، هدایت و مغفرت الهى است و در كتمان آنها ضلالت و عذاب. «اشتروا الضلالة بالهدى و العذاب بالمغفرة» 3- دین فروشى و كتمان حقیقت، سخت‌ترین كیفرها را بدنبال دارد. جمله‌ى «فما اصبرهم على النار» در قرآن تنها در مورد این گروه بكار رفته است. 🔗 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇 https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
⏺عشق گسترده است خوانی بهر خاصان خدا میزند هر دم صلائی سارعوا نحواللقا بر سرخوانش نشسته قدسیان ساغر بکف هین بیائید اهل دل اینجاست اکسیر بقا یا عبادالله تعالوا اشربوا هذا الرحیق یا عبادالله تعالوا مبتغاکم عندنا سوی ماآئید مخموران صهبای الست تا برون آریمتان از عهدهٔ قالوا بلی دلگشا بزمی زاسباب طرب آراسته بهرهر غمدیدهٔ اندوهگین مبتلا باده و نقلست و مطرب ساقیان مهربان ماه رویان جعد مویان نیکخویان خوشلقا هر یکی از دیگری در دلبری چالاکتر هر یکی بر دیگری سبقت گرفته در صفا میکنند از جان باستقبال اهل دل قیام خذ مداماً یا اخانا خیرمقدم مرحبا هر که نوشد ساغر می از کف آن ساقیان سیئّاتش میشودطاعات و طاعات ارتقا هر که نوشد جرعهٔ زان زنده گردد جاودان هر که گردد مست از آن یابد بقا اندرفنا جاهلان گردند دانا مردگان گردند حی عاقلان گردند مست و عارفان بی منتها الصلا ای باده نوشان می ازاین ساغر کشید تا بیک پیمانه بستاند شماه را از شما می براق عاشقان مستی بود معراجشان میبرد ارواحشان را از زمین سوی شما الصلا ای عاقلان با عشق سودائی کنید هر که نوشد باده اش گیرد زمستی سودها الصلا ای طالبان معرفت عاشق شوید تا بیاموزد شما را عشق حق اسرارها الصلا ای غافلان عشق آیت هشیاریست هر که خواند گردد او ذکر خدا سرتا بپا الصلا ای سالک گم کرده ره اینست ره الصلا ای کور گم کرده عصا اینک عصا آید از غیب این ندا هر دم بروح خاکیان سوی بزم عشق آید هر که میجوید خدا نیست عیشی در جهان مانند عیش بزم عشق را یا رب ببزم عشق خود راهی نما ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
يَا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ اى آن كه، شگفتى‏هاى عظمتش به پايان نمى‏رسد! 🔴 عجایب زندگی ‏ 👈 لطفا روی عبارت " عجایب زندگی موریانه ها " کلیک کنید 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 28 7 🔴 عجايب زندگى ‏ 1 لانه موريانه كه نيمى از آن در زير زمين و نيمى از زمين بالا آمده است به شكل مخروطى به ارتفاع شش الى هشت متر از دور ديده مى‏شود. در هر يك از اين لانه‏ها فقط يك ماده درشت يا ملكه قرار دارد و بقيه خواجه هستند. ملكه در حدود ده تا 15 سال عمر مى‏كند و هر سال تعداد فرزندان وى زياد مى‏شود، زيرا ملكه در تمام مدت شبانه روز هر دو ثانيه يك تخم مى‏گذارد. وى مى‏تواند در مدت 24 ساعت 48000 تخم بگذارد، چون ده تا پانزده سال زنده مى‏ماند، در اين مدت تخم‏هايش به صدها ميليون خواهد رسيد. اگر تعداد تخم‏هايى را كه بچه‏هاى او خواهند گذاشت در نظر بگيريم خواهيم ديد كه ممكن است در مدت ده سال اولاد او نواحى گرمسير را به قسمى اشغال كنند كه هيچ انسانى يا موجود ديگرى به روى زمين جا نداشته باشد. خوشبختانه چون موريانه‏ها پوست نازكى دارند، غذاى مورد پسند حيوانات ديگر مى‏باشند. ساختمان خانه موريانه‏ها از چندين طبقه تشكيل گرديده كه درِ ورودى آن در بالاى عمارت قرار دارد. زندگى آنها دارى تشكيلات انسانى است و طبقات ساختمانى موريانه به شرح زير است: طبقه اول: از بالا: اطاق نگهبانى و مأمور كنترل ورود و خروج. طبقه دوم: خوابگاه تابستانى كارگران. طبقه سوم: اطاق ناهار خورى تابستانى. طبقه چهارم: انبار آذوقه. طبقه پنجم: سربازخانه. طبقه ششم: مقر تابستانى ملكه. طبقه هفتم: انبار تره بار. طبقه هشتم: آغل حيوانات شيرده. طبقه نهم: اطاق بچه‏ها. طبقه دهم: اطاق بازى. طبقه يازدهم: بيمارستان و تأسيسات پزشكى. طبقه دوازدهم: خوابگاه زمستانى كارگران و گورستان. طبقه سيزدهم: مقرّ زمستانى ملكه. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 206 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 28 7 🔴 عجايب زندگى ‏ 2 اين كشور عجيب موریانه ها دو سه ميليونى را اگر خطرى تهديد كند بلافاصله همه موريانه‏ها به وسيله مأموران انتظامات يا فرد مطلع با خبر مى‏شوند و براى دفاع در مقابل خطر آماده مى‏گردند. هر گاه يكى از كارگران از كار كردن امتناع ورزد، مأمور انتظامات را خبر مى‏كنند و تنبيه فرد خطا كار چندان وقتى نمى‏خواهد، مأمور مذكور فورى سر نافرمان را از تن جدا مى‏كند! موريانه‏ها مانند مورچه‏ها در تمام امور با هم همكارى مى‏كنند و اين همكارى همه جانبه دلالت دارد بر ارتباط مستقيم و دقيق همه آنها با يكديگر. مثلًا در جامعه موريانه‏ها گرسنه وجود ندارد. پيداست بين 2 تا 3 ميليون موريانه كه در يك لانه زندگى مى‏كنند تا احتياج خود را به همديگر نفهمانند رفع آن مقدور نمى‏شود. پس گرسنه با سير تماس مى‏گيرد و احتياج خود را با او در ميان مى‏گذارد و عاقبت اين گفتگو منجر به سير شدن گرسنه مى‏شود كه نحوه آن را در زير مى‏خوانيد: خميرى كه موريانه‏هاى مأمور تهيّه غذا از چوب فراهم مى‏سازند پيش از آن كه كاملًا هضم شود از ده معده مختلف عبور مى‏كند. تقسيم آن بنا بر قاعده بسيار صحيحى انجام مى‏گيرد. هر قدر موريانه‏اى گرسنه‏تر باشد از محتوى معده اجتماعى خود كمتر به ديگران مى‏دهد و در عوض از عابرين بيشتر خوراك هضم شده مى‏گيرد! اگر موريانه سائلى كه بسيار گرسنه است با موريانه‏اى كه گرسنه‏تر از خود باشد برخورد نمايد بدون تأمل قسمتى از غذاى بسيار كمى را كه در معده دارد به او مى‏دهد. بدين طريق شرايط تغذيه در تمام كشور موريانه‏ها يكسان است. در جوار موريانه‏هاى سير موريانه‏هاى گرسنه وجود ندارد، در كشور آنها فقير و ثروتمند معنا ندارد، با اين روش بسيار هوشمندانه و ساده، آنها جامعه كاملى را بنا نهاده‏اند! 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 206 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای سیدالساجدین(ع) در روز عرفه: 🔹و تَمِّمْ سُبُوغَ نِعْمَتِكَ، عَلَيَّ، وَ ظَاهِرْ كَرَامَاتِهَا لَدَيَّ، امْلَأْ مِنْ فَوَائِدِكَ يَدَيَّ، وَ سُقْ كَرَائِمَ مَوَاهِبِكَ إِلَيَّ، وَ جَاوِرْ بِىَ الْأَطْيَبِينَ مِنْ أَوْلِيَائِكَ فِى الْجِنَانِ الَّتِى زَيَّنْتَهَا لِأَصْفِيَائِكَ، وَ جَلِّلْنِى شَرَائِفَ نِحَلِكَ فِى الْمَقَامَاتِ الْمُعَدَّةِ لِأَحِبَّائِكَ🔹 🔸و نعمت خود را بر من تمام كن، و كرامات پى در پى فرست، و دست مرا از عطاى خود پر گردان و بخشش هاى بزرگ خويش را سوى من روانه كن و مرا در با پاكان و دوستان خود در بهشت كه از براى برگزيدگان آراستى و در آن مقام كه براى دوستان خود آماده كرده اى ، نما و جای ده ، و مرا خلعت عطایای بی عوض بپوشان 🔸 ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
مختصر گستردگى نعمت‏ها وَ تَمِّمْ سُبُوغَ نِعْمَتِكَ، عَلَيَّ، وَ ظَاهِرْ كَرَامَاتِهَا لَدَيَّ، امْلَأْ مِنْ فَوَائِدِكَ يَدِي، وَ سُقْ كَرَائِمَ مَوَاهِبِكَ إِلَيَّ، وَ جَاوِرْ بِيَ الْأَطْيَبِينَ مِنْ أَوْلِيَائِكَ فِي الْجِنَانِ الَّتِي زَيَّنْتَهَا لِأَصْفِيَائِكَ، وَ جَلِّلْنِي شَرَائِفَ نِحَلِكَ فِي الْمَقَامَاتِ الْمُعَدَّةِ لِأَحِبَّائِكَ. و فراخى نعمتت را بر من تمام كن، و كرامت‏هاى آن را نزد من پيوسته گردان، و دستم را از سودهاى خود پر نما، و بخشش‏هاى گرامى‏ ات را به سوى من روان فرما، و در باغ‏هايى كه آنها را براى برگزيدگانت آراسته ‏اى، مرا با پاك‏ترين دوستانتْ گردان، و در مكان‏هايى كه براى دوستانت آماده كرده‏ اى، به عطاهاى والايت مرا بپوشان. «سُبُوغَ نِعْمَتِك»: عبارت است از فراوانى و فراخى نعمت خداوند. در عالم نعمت‏هاى الهى آن چنان گسترده است كه براى هيچ كس شمارش و احصاى آن ممكن نيست. خداوند متعال در قرآن كريم مى‏فرمايد: (أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَ بَاطِنَةً): «خداوند نعمت‏هاى ظاهرى و باطنى خود را براى شما فراوان كرد». (لقمان/ 20.) كه مراد از نعمت‏هاى ظاهرى، آن امورى است كه انسان‏ها به آن علم پيدا كرده‏اند و باطنى نعمت‏هايى است كه مردم هنوز نشناخته‏اند. «جَاوِرْ بِيَ الْأَطْيَبِين»: مرا خوبان گردان. يكى از نعمت‏هاى معنوى در بهشت، همنشينى با خوبان و روبروى يكديگر نشستن است كه در چهار آيه از قرآن كريم به آن اشاره شده است. (سوره‏هاى حجر/ 47، صافات/ 44، دخان/ 53 و واقعه/ 16.). ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
خداوندا، در بهشتى كه براى برگزيدگانت آراسته ‏اى با پاكيزه‏ ترين دوستانت ( ها و ..) ‏ام نما دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
برنامه ی ترک معصیت بخاطر وَ قَالَ (علیه السلام): لَوْ لَمْ يَتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلَى مَعْصِيَتِهِ، لَكَانَ يَجِبُ أَلَّا يُعْصَى شُكْراً لِنِعَمِهِ. حضرت علی که درود خدا بر او باد در مسؤوليّت نعمت ها فرمودند : اگر خدا بر گناهان وعده عذاب هم نمى داد، لازم بود به خاطر سپاسگزارى از نعمت هايش نافرمانى نشود. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ به پاس نعمت هايش عصيان مكن: 📜 امام عليه السلام در اين كلام شريف خود به نكته دقيقى در مسائل مربوط به اطاعت وترك معصيت اشاره مى كند، مى فرمايد: «اگر خداوند تهديد به عذاب در برابر عصيان نكرده بود باز واجب بود كه به پاس نعمتهايش نافرمانى او نشود»؛ (لَوْ لَمْ يَتَوَعَّدِ آللّهُ عَلَى مَعْصِيَتِهِ لَكَانَ يَجِبُ أَلاَّ يُعْصَى شُكْراً لِنِعَمِهِ). متكلمان، در علم كلام، نخستين مسئله اى را كه مورد بحث قرار مى دهند مسئله وجوب معرفة الله است؛ يعنى ما بايد به دنبال اين مسئله برويم كه خالق اين جهان كيست و صفاتش چيست؟ چراكه وجود خود را مشمول نعمتهاى فراوان مادى و معنوى مى بينيم و مى دانيم اين نعمتها از ما نيست؛ از لحظه انعقاد نطفه ما در رحم مادر، تا لحظه اى كه چشم از اين جهان فرو مى بنديم نعمت هايى به سوى ما سرازير است كه بسيارى از آنها را حتّى يك گام براى تحصيلش برنداشتيم. وجدان آدمى قضاوت مى كند كه به دنبال آفريننده اين نعمتها برويم و شكر منعم به جا بياوريم. از اينجا مسائل مربوط به خداشناسى و معارف دينى شكل مى گيرد. در مسائل عملى كه مربوط به اطاعت و ترك عصيان است نيز همين معنا صادق است. به فرض كه خداوند مجازاتى براى معصيت كاران قرار نداده بود بازهم وجدان ما قضاوت مى كرد كه از باب شكر منعم عصيان او را ترك كنيم. از اينجا روشن مى شود كه مسئله اطاعت فرمان خدا و ترك عصيان او مسئله اى عقلى است كه از مسئله شكر منعم، سرچشمه مى گيرد. برخلاف كسانى كه تصور مى كنند اينها تنها جنبه شرعى و قرارداد الهى دارد. ازاينرو در حديثى از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مى خوانيم كه شبى از شبها عايشه (هنگامى كه تلاش و كوشش پيامبر صلي الله عليه و آله را در عبادت پروردگار ديد) گفت: چرا اينقدر خود را به زحمت و رنج مى افكنى در حالى كه خداوند گذشته و آينده تو را بخشيده است؟ پيامبر صلي اله عليه و آله فرمود: «اى عايشه! أَلا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً؟؛ آيا بنده شكرگزار خدا نباشم؟». اضافه بر اينها مى دانيم، ترك معصيت پروردگار و اطاعت فرمان او چيزى بر جلال و عظمت او نمى افزايد، بلكه تمام واجبات داراى آثار مثبت و مصالحى است كه به فاعل آن مى رسد و تمام معاصى و گناهان داراى زيانها و آثار منفى است كه از تارك آن دور مى شود. در كتاب مناقب «ابن جوزى» دو شعر در زمينه همين روايت، از شاعرى آمده است كه بعضى گفته اند گوينده اين شعر، مولا اميرمؤمنان عليه السلام است: هَبِ الْبَعْثَ لَمْ تَأْتِنَا رُسُلُهُ وَجَاحِمَةُ النَّارِ لَمْ تُضْرَمْ أَلَيْسَ مِنَ الْوَاجِبِ الْمُسْتَحَقِّ حَيَاءُ الْعِبَادِ مِنَ الْمُنْعِم گيرم خداوند پيامبرانش را به سوى ما نفرستاده بود ـ و آتش دوزخ افروخته نبود. آيا واجب و لازم نيست ـ كه بندگان از بخشنده نعمت ها حيا كنند؟ (و ترك نافرمانى و عصيان نمايند؟) مرحوم كمره اى اين حديث را به شعر فارسى درآورده و مى گويد: خدا گر به عصيان نكردى عذاب سزا بود تركش به شكر نعم قابل توجه اينكه در حديث ديگرى از همان امام عليه السلام كه در غررالحكم آمده است مى خوانيم: «اَقَلُّ ما يَجِبُ لِلْمُنْعِمِ أنْ لا يَعْصِىَ بِنِعْمَتِهِ؛ كمترين چيزى كه به عنوان اداى حق بخشنده نعمتها واجب است اين است كه با نعمت او عصيان او نشود». مثلاً خداوند به انسان چشم و گوش بخشيده است، با چشم و گوش خود او را معصيت نكنيم، اموالى عنايت فرموده، با اين اموال به عصيان او برنخيزيم. از آنچه گفته شد اين نكته روشن مى شود كه پاداش هاى الهى، تفضلى است از سوى او نه استحقاقى از سوى بندگان، چراكه هرگونه اطاعت و ترك معصيت، حداقلِ شكر نعمت است، بنابراين استحقاقى در كار نيست و همانگونه كه در بالا آمد در اطاعت فرمان خدا و ترك معصيت او منافعى است كه به مكلفان بازمى گردد. در برابر خدمتى كه انسان دارد به خود مى كند پاداش، چه مفهومى دارد؟ 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره ذَ لِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتَبَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِى الْكِتَبِ لَفِى شِقَاقٍ بَعِيدٍ آن (عذاب) به جهت آن است كه خداوند كتاب (آسمانى) را به حقّ نازل كرده است و البتّه كسانى كه در كتاب (خدا با كتمان و تحریف) اختلاف (ایجاد) كردند، همواره در ستیزه‌اى عمیق هستند. یكى از راههاى كتمان حقیقت، ایجاد اختلاف است. در سه آیه‌ى گذشته، تمام تهدیدات متوجّه كتمان كنندگان بود. در این آیه به جاى اینكه بفرماید: كتمان كنندگان در شقاقند، فرمود: اختلاف كنندگان در كتاب، در شقاقند. این نشان دهنده‌ى آن است كه كتمان كنندگان، همان اختلاف كنندگان هستند. زیرا در محیط آلوده به اختلاف است كه مى‌توان مردم را سردرگم و حقایق را پنهان كرد. 1- منشأ اختلافات دینى و مذهبى، دانشمندان هستند، نه كتب آسمانى. «نزل الكتاب بالحقّ... اختلفوا فى الكتاب» 2- كتمان حقایق، موجب شقاق وشكاف و جدایى وپراكندگى است. «شقاق بعید» با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇 https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
⏺ هشدار که هر ذره حسابست در اینجا دیوان حسابست و کتابست در اینجا حشرست و نشورست و صراطست و قیامت میزان ثوابست و عقابست در اینجا فردوس برین است یکی را و یکی را انکال و جحیمست و عذابست در اینچا آنرا که حساب عملش لحظه بلحظه است با دوست خطابست و عتابست در اینجا آنرا که گشوده است ز دل چشم بصیرت بیند چه حساب و چه کتابست در اینجا بیند همه پاداش عمل تازه بتازه باخویش مرآنرا که حسابست در اینجا با زاهدش ارهست خطائی بقیامت باماش هم امروز خطابست در اینجا امروز بپاداش شهیدان محبت زآن روی برافکنده نقابست دراینجا زاهد نکشد باده مگر دردی و آنجا صوفیست که اورامی نابست در اینجا آن را که قیامت خوش و نزدیک نماید از گرمی تعجیل دل آبست در اینجا دوری که نبیند مگر از دور قیامت در دیدهٔ تنگش چو سرابست در اینجا بیدار نگردد مگر از صور سرافیل مستغرق غفلت که بخوابست در اینجا هشیار که سنجد عمل خویشتن ای فیض سرسوی حق و پا برکابست در اینجا صد شکر که دلهای عزیزان همه آنجا معمور بود گرچه خرابست در اینجا ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
يَا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ اى آن كه، شگفتى‏هاى عظمتش به پايان نمى‏رسد! 🔴 عجایب زندگی ها https://www.aparat.com/v/LR5qS https://www.aparat.com/v/1OV0x 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 28 8 🔴 عجايب زندگى ‏ ها ملخ مى‏تواند بيش از 500 نوع صداى مختلف از خود بيرون آورد. براى توليد صدا اين حشره ساق پاى دندانه دار خود را بر رگه‏هاى بال سخت خود مى‏سايد. صداهايى كه ملخ‏ها ايجاد مى‏كنند بنا به قواعد بسيار منظمى به جملات و كلمات و قسمت‏هايى منقسم مى‏شوند. هر كدام از آنها با حركت مخصوصى از ران دندانه‏دار حيوان پديد مى‏آيد. حيوان مى‏تواند با تغيير نيرويى كه پاهاى خود را مى‏مالد و يا با تغيير تعداد دندانه‏هايى كه بر بالش مى‏سايد صداهاى مختلفى ايجاد كند. در بسيارى از ملخ‏ها، ملخ نر و ماده در ميان علفزارها آواز سر مى‏دهند. هر نرى آواز نوع خود را مى‏خواند، اگر صداى او به گوش ماده‏اى برسد او از يك لحظه كه صداى نر به گوش نرسد استفاده كرده و به او جواب مى‏دهد. اگر آنها توافق كنند ملخ نر به سوى آوازه خوان نامرئى پرواز مى‏كند. گاهى ممكن است اين ملخ با رقيب نرى روبرو شود. به محض اين كه دو رقيب همديگر را مى‏بينند به شدّت شاخك‏هاى خود را به حركت در مى‏آورند و پاهاى عقب خود را نيز حركت مى‏دهند تا به هم بفهمانند كه چقدر قوى هستند. اگر رقيب از ميدان در نرود با انبرك‏هاى برنده به جان هم مى‏افتند تا عاقبت يكى پيروز شود. عجب اين كه در اين كشمكش‏ها كه دو دقيقه طول مى‏كشد كمتر اتفاق مى‏افتد كه ملخ‏ها عضوى از يكديگر را ناقص كنند! 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 206 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
⏺پرسش : امام علی(عليه السلام) درباره شگفتی های آفرینش « » چه فرموده است؟ : ⏺پاسخ : حشرات را مى توان بر سه گونه تقسيم كرد: گروهى از آنها خدمتگزار انسان ها هستند مانند « عسل» كه شهد گل ها را براى ما جمع آورى مى كند و عموم زنبورها كه گردهاى گل را جابه جا كرده و آنها را بارور مى كنند و ميوه هاى درختان را پربركت مى سازند. بخش ديگرى از حشرات بى آزارند كه (در ظاهر) نه خدمتى دارند و نه زحمت و دردسرى، و گروه سومى هستند كه جزء آفات و بلاها محسوب مى شوند؛ مانند «ملخ». امام علي(عليه السلام) در بخشى از خطبه 185 «نهج البلاغه» درباره حشره اى سخن مى گويد كه از مأموران عذاب الهى است و مى تواند لشكرى فراهم كند و به باغ ها و زراعت ها چنان حمله ور شود كه هيچ قدرت و لشكرى نتواند با آن مقابله كند و به اين ترتيب خداوند قدرت نمايى خود را در تمام جهات آشكار مى سازد و خوف و رجاء را در انسان ها تقويت كرده، مى فرمايد: (و اگر بخواهى درباره ملخ گفتگو كن كه خداوند براى او دو چشم سرخ رنگ و دو حدقه همچون دو قرص ماه آفريده و گوش پنهان و دهان مرتب و متناسب به او بخشيده است)؛ «وَ إِنْ شِئْتَ قُلْتَ فِي الْجَرَادَةِ ، إِذْ خَلَقَ لَهَا عَيْنَيْنِ حَمْرَاوَيْنِ، وَ أَسْرَجَ لَهَا حَدَقَتَيْنِ قَمْرَاوَيْنِ ، وَ جَعَلَ لَهَا السَّمْعَ الْخَفِيَّ، وَ فَتَحَ لَهَا الْفَمَ السَّوِيَّ ». در ادامه سخن مى افزايد: (خداوند براى او حس قوى و دو دندان كه با آنها [ساقه و شاخه گياهان و برگ هاى درختان را] مى چيند و دو وسيله همچون دو داس كه با آنها اشياى مورد نظر را مى گيرد)؛ «وَ جَعَلَ لَهَا الْحِسَّ الْقَوِيَّ، وَ نَابَيْنِ بِهِمَا تَقْرِضُ، وَ مِنْجَلَيْنِ بِهِمَا تَقْبِضُ». بعضى از دانشمندان مى گويند: ملخ موجود عجيبى است كه در هر بخشى از اعضاى خود شبيه يكى از حيوانات است و به تعبير ديگر با اينكه ظاهراً حيوان ضعيفى است ده شباهت به ده حيوان نيرومند دارد: صورتش همچون صورت اسب، چشمانش مانند چشمان فيل، گردنش همانند گردن گاو، شاخك هايش همچون شاخ هاى گوزن، سينه اش همچون سينه شير، شكمش همچون شكم عقرب، بال هايش همانند بال هاى عقاب، ران هايش همچون ران هاى شتر، پاهايش مانند پاهاى شترمرغ و دم او مانند دم مار است و امام(عليه السلام) در بيان بالا به هفت ويژگى شگفت آور او اشاره فرموده؛ چشم ها، حدقه ها، گوش پنهان، دهان مخصوص، احساس قوى، دندان هاى نيرومند و دو عضو شبيه دو داس در دو طرف دهان. سپس امام(عليه السلام) به خطرات عظيم اين حشره ظاهراً ضعيف پرداخته، مى افزايد: (كشاورزان براى زراعت خود از آنها مى ترسند؛ ولى هرگز قادر بر دفع آنها نيستند، حتى اگر همه دست به دست هم دهند. ملخ آنچنان نيرومندانه پيش مى آيد تا با جست و خيز خود در كشتزارها وارد شود و آنچه را ميل دارد بخورد [و هر زمان مايل بود ـ و احتمالا پس از نابودى كشتزارها ـ آنجا را ترك گويد] اينها همه در حالى است كه تمام پيكر او به اندازه يك انگشت باريك نيست)؛ «يَرْهَبُهَا الزُّرَّاعُ فِي زَرْعِهِمْ، وَ لَا يَسْتَطِيعُونَ ذَبَّهَا، وَ لَوْ أَجْلَبُوا بِجَمْعِهِمْ، حَتَّى تَرِدَ الْحَرْثَ فِي نَزَوَاتِهَا)، وَ تَقْضِي مِنْهُ شَهَوَاتِهَا، وَ خَلْقُهَا كُلُّهُ لَا يُكَوِّنُ إِصْبَعاً مُسْتَدِقَّةً راستى عجيب است هرگاه فرماندهان بزرگ تاريخ، لشكر خود را براى مبارزه با اين حشره كوچك بسيج كنند قادر بر دفع آن نيستند؛ دسته هاى ملخ ها همچون قطعات بزرگ ابر در آسمان ظاهر مى شوند و ناگهان بر باغ ها و زراعت هاى وسيع فرود مى آيند و در مدّت كوتاهى ساقه هاى گياهان و شاخه ها و برگ ها را مى خورند و بيابانى خشك يا درختانى عريان از هرگونه برگ و ميوه از خود به يادگار مى گذارند. حتى امروز كه با هواپيماى سمپاشى و وسايل ديگر به مبارزه با آنها بر مى خيزند تنها در بعضى از موارد ممكن است توفيقى نصيبشان شود، اگر حمله ملخ ها شديد باشد وسايل امروز نيز قادر به مبارزه با آنها نيست ✍️ گردآوری از کتاب: پيام امام امير المؤمنين(عليه السلام)‏، ، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، 1386 شمسی‏، چاپ: اول‏، ج 7، ص 175. 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2