#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_1
#دعای_1_صحیفه_سجادیه
#حمد_سپاس 3
#تفسير_الحمدللَّه 1
#الحمدللَّه_فخر_رازی 1
✳️ فخر رازى در توضيح #الحمدللّه، در فائده هشتم (التفسير الكبير، فخر رازى: 1/ 223 ) ، از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت مىكند:
اذا أنْعَمَ اللّهُ عَلى عَبْدِهِ نِعْمَةً، فَيَقُولُ الْعَبْدُ: الْحَمْدُ لِلّهِ؛ فَيَقُولُ اللّهُ تَعالى:
انْظُرُوا الى عَبْدى أعطَيْتُهُ ما لاقَدْرَ لَهُ، فَأعْطانى ما لاقيمَةَ لَهُ.
به هنگامى كه خداوند نعمتى را به بندهاش عنايت كند و او در برابر آن نعمت بگويد «الحمدللّه» خداوند مىفرمايد بندهام را بنگريد: من به او شيئى كمارزش دادم، ولى او در برابرش آنچه كه برايش قيمت معيّن نيست به من هديه كرد.
توضيح اين روايت عالى اين است كه: وقتى خداوند نعمتى عنايت مىكند اين نعمت، نعمتى غير عادى از جانب او نيست، نعمتى است كه كرم و لطف و عنايت او اقتضا كرده، مانند سير كردن گرسنه، پوشاندن برهنه، سيراب كردن تشنه و ساير نعمتها كه در ارتباط با آقايى او نسبت به بندگان است و جميع اين عنايتها از نظر كمّى و زمانى محدود در چهار چوب نهايت است.
ولى زمانى كه عبد مىگويد: #الحمدللّه، معنايش اين است: هر آن حمدى كه حامدان آوردند از آن خداست و هر حمدى كه ستايش كنندگان از آوردنش عاجز بودند، ولى به حكم عقل آوردنش در امكان است، آنهم از آنِ حضرت اوست. در اين الحمدللّه جميع محامد ملائكه عرش و كرسى و ساكنان تمام سماوات و محامد انبيا از آدم تا خاتم و اوليا و علما و جميع خلق و تمام محامدى كه عاقبت در بهشت از قول متنعّمان به نعمت سر مىزند و باز همه اين ستايشها كه از نظر ظاهرى، متناهى است اختصاص به خداوند دارد.
اما آن محامدى كه ابدالآباد و دهر الداهرين خواهد بود و نهايتى برايش متصوّر نيست، آن نيز در مفهوم الحمدللّه عبد داخل است. به همين سبب و بدين معنا كه دانستيد خداوند به وقت گفتن عبد كه مىگويد: الحمدللّه، مىفرمايد: به بندهام نظر كنيد، به او يك نعمت دادم كه خيلى از نظر من قابل ارزش نبود، امّا او در برابرش ستايشى آورد كه حدّ و نهايت نداشت!
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج1، ص: 113
👈 ادامه دارد ...
#اول
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_1
#دعای_1_صحیفه_سجادیه
#حمد_سپاس 3
#تفسير_الحمدللَّه 1
#الحمدللَّه_فخر_رازی 2
✳️ در اين جا نكته ظريف ديگرى هست و آن اين است كه:
نعمتهاى جناب او در دنيا متناهى است و حقيقت و مفهوم «#الحمدللّه» بى نهايت است. و معلوم است وقتى به مقدار متناهى از بى نهايت كسر شود، باز بى نهايت به بى نهايتى خود مىماند.
در حقيقت، مفهوم روايت مثل اين است كه خداوند بگويد:
بنده من! وقتى در برابر يك نعمت مىگويى «الحمدللّه»، آنچه از اين گفتار ايمانى براى تو مىماند طاعت بى نهايت است و به ناچار طاعت بى نهايت نعمت بى نهايت مىخواهد؛ به اين سبب عبد در برابر اين ستايش مستحقّ ثواب ابدى و خير سرمدى است.
و روى اين حساب بايد گفت هر مؤمنى به خاطر اظهار «الحمدللّه» مستحقّ سعادتى است كه آخر ندارد و نيازمند خيراتى است كه برايش نهايت نيست.
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج1، ص: 113
👈 ادامه دارد ...
#اول
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_1
#دعای_1_صحیفه_سجادیه
#حمد_سپاس 3
#تفسير_الحمدللَّه 1
#الحمدللَّه_فخر_رازی 3
✳️ فخر رازى، در «تفسيرش» مىگويد:
#الحمدللّه كلمه شريفه با ارزشى است كه بايد به موضع استعمال آن توجّه داشت. چون اين واقعيّت الهيّه را بجا بگويى، مطلوب و مقصود چهره نمايد؛ چون بى جا مصرف كنى، شاهد مقصود را نبينى!
به سرىّ سَقَطى گفتند: وجوب بردن طاعت به پيشگاه حضرت ربّ چگونه و به چه كيفيّت است؟ پاسخ داد: سى سال است به خاطر يك «الحمد للّه» نابجا در استغفار و توبهام!!
گفتند: چگونه؟ گفت: حريقى در بغداد اتّفاق افتاد، مغازهها و خانهها سوخت؛ به من خبر رسيد كه مغازهام از افتادن در كام آتش در امان مانده؛ به شنيدن اين واقعه، گفتم: الحمداللّه. وقتى به معناى اين كلمه در آن حالت دقّت كردم ديدم معنايش اين مىشود كه: به خاطر محفوظ ماندن مغازهام خوشحالم در حالى كه وسايل مغازههاى مردم سوخته، در صورتى كه دين و مروّت اقتضا داشت با مردم همدردى كنم نه خوشحال از به جا ماندن مال خودم در عين از بين رفتن اشياى ديگران باشم!! سى سال است بر آن قول بى جا در طلب مغفرت از حضرت ربّ العزّه هستم!
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج1، ص: 114
👈 ادامه دارد ...
#اول
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_1
#دعای_1_صحیفه_سجادیه
#حمد_سپاس 3
#تفسير_الحمدللَّه 2
✳️ #حمد حضرت دوست انجام فعلى است كه آن فعل دلالت بر عظمت منعم داشته باشد، به عنوان اين كه منعم است.
و اين فعل يا قلبى است، يا زبانى، يا حركات صحيح اعضاى رئيسه بدن كه عبارت از چشم و گوش و زبان و دست و پا و شكم و شهوت است.
نظر مطابق خواسته حقّ، شنيدن صحيح، گفتار ايمانى و قول حقّ، انجام كار خير با دست، قدم برداشتن براى خدا، حفظ عفّت شكم و شهوت وامثال اين برنامهها، حركات الهى اعضاى جسمى است.
فعل قلب به اين است كه قلب، به حقيقت و بر اساس معرفت كه از راه نظر به آثار و مطالعه علوم به دست مىآيد، ايمان و اطمينان به اين داشته باشد كه وجود مقدّس صاحب نعمت داراى جميع صفات كمال و جمال و جلال است. و البتّه طىّ اين مرحله همراه با مقدّمات و كوششهاى جانانه و عاشقانه است كه رسيدن به مقام ايمان و اطمينان، در گرو رياضت عظيم و افعال و اعمال بزرگ و طىّ طريق علم و پوييدن راه دانش و بينش است.
فعل زبان به اين است كه انسان آن حالت عالى قلب و بصيرت و دانايى دل را با كلماتى اظهار كند كه آن كلمات دلالت بر اين داشته باشد كه ذات منعم، مستجمع جميع صفات كماليّه است؛ و كلمه الحمدللّه» جامعترين و زيباترين سخنى است كه قابليّت اظهار نمودن اين معنا را دارد.
فعل اعضا و جوارح به اين است كه هماهنگ با خواستههاى حضرت محبوب انجام بگيرد، تا در حقيقت نمايشگر اسما و صفات آن جناب باشد و نشان دهنده اين واقعيّت كه صاحب خلقت و مولاى نعمت داراى جميع اوصاف كمال است.
چون اين سه مرحله را طى كردى در حدّ خودت به حمد و ستايش جناب محبوب اقدام كردهاى و حضرت او را در عين اين كه نعمتهاى مادّى و معنويش از شماره بيرون است، ستايش نمودهاى.
در هر صورت براى تمام بندگان، جميع مقتضيات حمد موجود و كليّه موانع مفقود است و هيچ عذرى براى كسى كه زبان و قلب و عملش از حمد حضرت حق بسته است يا وجود ندارد.
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج1، ص: 115
👈 ادامه دارد ...
#اول
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2