#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_7
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#دعا_هفتم_1
#سختی_ها 3
#سختی_ها_قرآن 6
#سختی_ها_پیامبران 5
#حضرت_موسی
✳️ داستان ولادت حضرت #موسى عليه السلام و بلايى كه مادرِ آن جناب در جنب دستگاه فرعون كشيد داستان سادهاى نيست. تعقيبى كه مأموران دژخيم فرعون خانه به خانه جهت نوزادان پسر براى جلوگيرى كردن از رشد موسى داشتند، هر لحظه براى مادر موسى دردى جانكاه و رنجى عظيم بود. تا به او الهام شد كه طفل را شير دهد، يا وى را در دامن دريا رها كند و از اين مسأله ترس و اندوهى به خود راه ندهد كه طفل با رسيدن به مقام نبوت به او برمىگردد!
وَ اوْحَيْنا إلى امِّ مُوسى أنْ ارْضِعيهِ فَإذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَألْقِيهِ فِى الْيَمِّ وَ لاتَخافى وَ لاتَحْزَنى إنّا رادُّوهُ إلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلينَ
و به مادر موسى الهام كرديم كه او را شير بده، پس هنگامى كه [از سوى فرعونيان] بر او بترسى به دريايش انداز، و مترس و غمگين مباش كه ما حتماً او را به تو باز مىگردانيم، و او را از پيامبران قرار مىدهيم.
طفل در برابر ديدگان مادر به امواج دريا سپرده شد. آب خروشان جعبه حامل امانت حق را مستقيماً به دربار فرعون برد و در آغوش دشمن قرار داد. مادر از لحظه افتادن طفل به دريا تا رسيدن به فرعون، در عين تكيه به حضرت محبوب، در رنجى سخت بود. خداوند مهربان با قرار دادن مهر شديدى از كودك در قلب دشمن، هم زمينه رشد كودك را فراهم ساخت و هم مادر طفل را از درياى غم و اندوه نجات داد.
خداوند در سوره قصص مىفرمايد:
«چون فرعون به سعايت مردم قصد قتل آن طفل را نمود، همسرش به او گفت:
اين كودك را نكشيد كه مايه نشاط دل و نور ديده من و تو باشد و در خدمت ما سودمند افتد يا وى را به فرزندى خود قبول كنيم. و آنان از حقيقت حال بىخبر بودند.
صبحگاه مادر موسى قلبش از هر چه جز توجّه به موسى فارغ بود، به اندازهاى غم و اندوه دلش را فراگرفت كه اگر ما دلش را بر جاى نگه نمىداشتيم تا ايمانش برقرار بماند، نزديك بود راز درونش را آشكار سازد.
آنگاه مادر موسى به خواهر گفت كه از پى موسى بيرون شو، خواهر همه جا رفت تا گذرش به دربار فرعون افتاد، موسى را از دور ديد و شناخت ولى آل فرعون او را نشناختند.
و ما شير هر دايهاى را بر آن كودك حرام كرديم و آل فرعون با عشق پرشورى كه به كودك داشتند در پى دايهاى كه موسى سينهاش را بگيرد بودند ولى طفل سينه هيچ زنى را نمىگرفت!
در آن حال خواهر گفت: آيا مايليد من شما را به خانوادهاى رهنمون شوم كه دايه اين طفل شوند و وى را به مهربانى تربيت كند؟
بدين وسيله كودك را به آغوش مادر بازگردانيديم تا ديدهاش به جمال عزيزش روشن شود و حزن و اندوهش برطرف گردد و به طور يقين برايش روشن شود كه وعده خدا ثابت و پابرجاست ولى اكثر مردم از اين حقيقت بىخبرند.» «1» او پس از آن كه جوان رشيدى شد، براى دفاع از مظلوم درگيرى سختى با قبطيان و گروه فرعون پيدا كرد كه بر اثر آن درگيرى زمينه اعدامش حتمى بود ولى خداوند مهربان وى را از آن مشكل نجات داد و پس از مدتى رهنوردى در دشت و بيابان با شعيب پيغمبر آشنا ساخت.
او نزديك به ده سال در وادى مدين به چوپانى به سر برد و سرانجام با دختر با كرامت شعيب ازدواج كرد و آنگاه براى ديدار با اقوام از شعيب اجازه خواست كه رهسپار ديار مصر گردد.
آن حضرت در مسير حركت به سوى مصر در وادى سينا به منطقه نور قدم گذاشت و به شرف رسالت و نبوت آنهم در مقام اولوالعزمى از جانب حضرت ربّ العزّه مشرّف و مفتخر شد.
آرى، پس از تحمّل آن همه مشكلات و مصايب و سختىها، گِليمپوش بيابانى كليماللَّه از كار درآمد. وجود مقدس موسى عليه السلام سالها با فرعون و فرعونيان و قارون و قارونيان و سامرى و سامريان در پيكار و مبارزه سخت بود و آن همه را براى خاطر تداوم فرهنگ حق تحمّل نمود تا سرانجام به پيروزى بر دشمنان و فلاح و رستگارى در آخرت دست يافت.
👈 ادامه دارد ...
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 5 ، ص: 187
👌 #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#هفتم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2