#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_7
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#دعا_هفتم_1
#سختی_ها 3
#سختی_ها_قرآن 1
✳️ كتاب خدا بلا و ابتلا و مصايب و مكاره را، گاهى معلول ايمان و عمل صالح انسان دانسته و منبع مولّد مكاره را براى اهل ايمان، دشمنان خدا و شياطين معرفى مىنمايد، شياطين و دشمنانى كه تحمل اهل ايمان و كردار پسنديده آنان را نداشته و خود را در برابر موج ايمان مؤمنان نابودشدنى مىبينند، از اين جهت دست به آزار و اذيت زده و تا سرحدّ از بين بردن اهل دل مىكوشند و انواع آزار و اذيت را متوجّه آنان مىنمايند، ولى مكر و ظلم آنان به جايى نمىرسد و عاقبت گره مشكلات اهل ايمان به نفع دين و دنيا و آخرت آنان، به دست عنايت حق گشوده مىشود.
لَتُبلَوُنَّ فى أمْوالِكُمْ وَ أنْفُسِكُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ اوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذينَ أشْرَكُوا أذىً كَثيراً وَ إنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الاْمُورِ
يقيناً در اموال و جانهايتان امتحان خواهيد شد، و مسلماً از كسانى كه پيش از شما كتاب آسمانى به آنان داده شده و [نيز] از كسانى كه شرك آوردند، سخنان رنج آور بسيارى خواهيد شنيد، و اگر [در برابر آزار اينان] شكيبايى ورزيد و [از تجاوز از حدود الهى] بپرهيزيد [سزاوارتر است.] اين امورى است كه ملازمت بر آن از واجبات است.
به وقتى كه اهل ايمان، با دستور خدا و گسترش اسلام، از مكّه به مدينه هجرت كردند و از خانه و زندگى و كسب و تجارت خود دور شدند، اموال و املاكشان به دست مشركان به غارت رفت و آنان كه دچار ظلم و ستم گشتند، به انواع شكنجهها از آزارهاى بدنى و زبانى مبتلا شدند.
زمانى كه جمع اهل ايمان در مدينه به پيامبر پيوستند، گرفتار آزار يهود و سرزنش و بدگويى بدزبانان و پس از مدّتى اندك دچار جنگ با مشركين كه پيروزى بر آنان اخلاص در عمل و نثار جان و مال مىطلبيد، شدند و اين راه سخت كه پيچيده به انواع مكاره و مصايب و بلاها بود، صبر و استقامت مىخواست و چارهاى جز تحمّل مشكلات تا گشوده شدن گرهها به دست حق نبود كه تحمّل مصايب آنهم از دست نابخردان، تا رسيدن به پيروزى، ضامن تداوم تابش خورشيد اسلام بر صحنه حيات انسان و انسانيت بود، از اين جهت خداوند مهربان آيه فوق را در همين زمينه نازل كرد.
اصحاب با وفاى رسول خدا صلى الله عليه و آله همچون سلمان، ابوذر، مقداد، عمّار، بلال، خبّاب، ياسر و نيز ياران ائمّه طاهرين عليهم السلام همچون مالك اشتر، #میثم_تمار ، سهل بن حنيف، ابوالهيثم بن التّيّهان، حُجر بن عدى، رُشَيد هَجَرى، كميل، سعيد بن جُبَير، ابوحمزه ثمالى، زُراره بن أَعين، هِشام بن حكم، محمّد بن مسلم، ابن أبى عُمَير، صفوان بن يحيى، ابوهاشم جعفرى، زكريّا بن آدم، در راه اسلام و ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه به انواع مصايب و بلاها دچار شدند و در اين راه براى رضاى حق صبر پيشه ساختند، تا گره مكاره به دست رحمت حق باز شد و آنان به فوز عظيم و سعادت سرمدى رسيدند. #مالک_اشتر
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 5 ، ص: 160
👌 #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#هفتم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_7
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#دعا_هفتم_1
#سختی_ها 3
#سختی_ها_قرآن 2
✳️ خداوند مهربان گره مشكلاتى را كه براى اهل ايمان به وجود مىآيد؛ باز مىكند.
الَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ* وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ* الَّذى أنْقَضَ ظَهْرَكَ* وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ* فَإنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً* إنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً
آيا سينهات را [به نورى از سوى خود] گشاده نكرديم؟* و بار گرانت را فرو ننهاديم؟* همان بار گرانى كه پشتت را شكست.* و آوازهات را برايت بلند نكرديم؟* پس بىترديد با دشوارى آسانى است.* [آرى] بىترديد با دشوارى آسانى است.
در تفسير آيات فوق آمده است:
«خداوند مهربان مىديد كه بنده برگزيدهاش محمّد صلى الله عليه و آله به واسطه مأموريتى عظيم كه به وى داده و بار مسؤوليت سنگينى كه بر دوشش نهاده سخت گرفتار است، شدايد از همه سو او را در ميان گرفته و سر و كارش با مردمى است كه شديدترين اقوام جهان در كفر و نفاقند، جمود و تعصّب آنها در پرستش خدايانى كه خود از سنگ و چوب و خرما ساخته و مىسازند بىنهايت است، اخلاقشان فاسد و اعمالشان زشت است، سنگدل و سفّاك و نادان و در منجلاب فساد فرو رفتهاند، هر چه در رهايى آنها مىكوشد به نتيجه مطلوب نمىرسد، سينهاش تنگ مىشود، سرگردان و پريشان مىگردد، با لطف و عنايت و رحمت و رأفتش، پيامبر محبوبش را مورد محبت خاص قرار مىدهد، دلش را روشن و سينهاش را فراخ مىسازد، بيشتر از ديگر پيامبرانِ مصمّم، به وى عزمى آهنين و همّتى بلند و شكيبايى و بردبارى مرحمت مىنمايد.
راه نفوذ و چاره كار را به او نشان مىدهد، نيكوترين وسيله نجات بشر را در اختيارش مىگذارد و با نزول وحى، وى را تقويت مىكند و دلدارى مىدهد و تفقّد و خبرگيرى و دلجويى مىنمايد و پريشانى او را برطرف مىفرمايد.
چنان عظمت روح و قوّت قلب و ظرفيتى شگفت به او مىبخشد كه حوادث روزگار هر چند بزرگ باشد درياى وجودش را طوفانى نمىسازد و آن كوه وقار را متزلزل نمىكند. در همه احوال قلبش قوى و انديشهاش استوار و خاطرش مطمئن و اعتمادش به تأييد و يارى پروردگارش كامل است و علم قطعى و يقينى دارد به اين كه آن كس كه او را فرستاده است ياريش خواهد كرد و دشمنش را پيروزى نخواهد داد.
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 5 ، ص: 160
👌 #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#هفتم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_7
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#دعا_هفتم_1
#سختی_ها 3
#سختی_ها_قرآن 3
✳️ الَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ
آيا سينهات را [به نورى از سوى خود] گشاده نكرديم؟
سختى و سنگينى توانفرساى برنامههايى كه بر دوش جانت بود، با لطف خاصّ خود از تو برداشتيم، آن سختىها و مصايب و بارهاى سنگينى كه حتى براى تو كه عظيمترين روح و قلب را دارى كمرشكن بود.
ياد و نامت را بالا برديم، چون همه اصول معارف عالى ايمانى و فضايل و شريعت انسانى و حق و عدل و خير در شخصيّت و دعوت آن حضرت تحقّق و تمثّل يافت، ياد و نمودار اينها ياد او مىباشد.
هر كس و در هر زمان، حق و عدلى را متذكّر شود و نمونه روشن آن را بجويد، در راه و روش و گفتار و تعاليمش نمونه برتر آن را مىيابد.
هر حكيم و عارفى كه در اسرار و مبادى و غايات آفرينش بينش يابد، در وحى و تعاليم او، برتر از آن را مىنگرد. هر قانون شناس و قانونگذارى بخواهد نظامات و روابط حقوقى بشر را بشناسد، در شريعت محمّدى اصول عميق و پايدار آنها را مىيابد.
نام و ياد او مانند خورشيد و ماه در افق و مدار بلندى است كه بر همه كس و در هر زمان و فراخور استعدادها مىتابد و تيرگى اوهام و انديشهها و انحرافهاى بشرى نمىتواند آن را از تابندگى بازدارد يا بيالايد.
آواى گواهى به رسالتش با شهادت به توحيد خداوند جهان، پيوسته و در قرون متمادى و مفاصل حيات و آفاق مختلف، بلند است و با همه دشمنىها و تيرگىها روز به روز وسعت بيشتر مىيابد.
مگر نور نبوّتش در اندك زمانى نخست جزيرةالعرب تاريك، آنگاه شرق و غرب و جنوب و شمال را روشن نكرد و شعاع آن قلوب پراكنده را بهم نپيوست و از #اندلس تا هند نام محمّد صلى الله عليه و آله و تعاليم او بر نام و تعاليم ساكنان اين سرزمينها برترى نيافت؟!
آيا آن بلند آوازىِ يتيم عيالمند و بى پناه و درس نخوانده و در ميان مردمى جاهل و بيابانگرد و گمراه، آنهم با اين سرعت، جز به يارى خداوند و لطف و قهر او بود؟
آيا تاريخ مىتواند نمونهاى از اين رفعت و سرعت نشان مىدهد»؟
وَ رَفَعْنالَكَ ذِكْرَكَ
و آوازهات را برايت بلند نكرديم.
و اين معناى واضح و روشن گرهگشايى حضرت حق از مشكلات و مكاره است كه:
فَإنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً* إنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً
پس بىترديد با دشوارى آسانى است.* [آرى] بىترديد با دشوارى آسانى است.
«وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لايَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إنَّ اللَّهَ بالِغُ أمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَىْءٍ قَدْراً
و هر كه از خدا پروا كند، خدا براى او راه بيرون شدن [از مشكلات و تنگناها را] قرار مىدهد.* و او را از جايى كه گمان نمىبرد روزى مىدهد، و كسى كه بر خدا توكل كند، خدا برايش كافى است، [و] خدا فرمان و خواستهاش را [به هر كس كه بخواهد] مىرساند؛ يقيناً براى هر چيزى اندازهاى قرار داده است.
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 5 ، ص: 160
👌 #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#هفتم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_7
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#دعا_هفتم_1
#سختی_ها 3
#سختی_ها_قرآن 4
✳️ در کتاب عبهر العاشقين صفحه 51 آمده : «نمونه اين آيات در قرآن مجيد فراوان است، فقط دل اميدوار و قلب بيدار مىخواهد كه بر اين آيات تكيه كند و يقين نمايد كه حضرت دوست، حلّال تمام مشكلات است و بداند كه هيچ صاحب بليّت از خفاياى لطف بارى تعالى در كشف بليّات نبايد نوميد باشد و در نظرش دستگيرى زمرهاى كه پايمال حوادث باشند در اعادت نعمت و ازالت شدت، عجيب نيايد.
آنان كه عاشق جمالند در راه وصال، از شدّت و حدّت و از مصيبت و محنت كه از عوارض اين طريق و قطعيات اين مسير است نهراسند بلكه مكاره را بر جان بخرند و در راه محبوب بر شدايد حوصله كنند، تا گره كار به دست يار وفادار باز شود و معشوق در برابر ديدگان قلب عاشق چهره نمايد ... كه نصيب عاشقان در عشق جز غم نيست، غمشان وصول است و در اين وصول جز آتش و نم نيست.
زيركان ديوانهاند، آشنايان بيگانهاند، مجنونان هشيارند، سينه بر روح گوا دارند، دل و جان را در عشق معشوق براى فنا دارند، مرغان قفس شكنند، باغبانان گُل بدنند، رهروان بىبرگند، زندگان بىمرگند، سفرشان جز حقيقت نيست، سرمه ديدهشان جز خاك كوى شريعت نيست. حرّان رهينند، سيّارگان سماوات يقينند، جان حرّشان بنده عشق است، زانكه مرغ روحشان قفس جسم بشكست.
در باغ عشق را به سر پيش شوند، دُرّ درياى عشق را به جان خويش شوند، ويران كنان سراى طبيعتند، بيخودان راه حقيقتند، رخش دلشان جز بار محبت نكشد، لُبّ جانشان جز شراب الفت نچشد، عشوه خران بى مقصود و استادان بىمزدورند، در ره عشق از افسردگى دورند.
نازكان دلخوشند، مَهرويان كَشند، شربتشان جز خون جگر نباشد، زانكه ابر عشق جز اشك غم در دل ايشان نباشد.
شب ايشان همه روز است، روز ايشان همه نوروز است، به طريق خيال دزدان خانه جانانند، چه كنند كه جز دزدى نمىدانند، طرّاران يار فريبند، جز در كوچه يار از دست غم نگريزند، سِحر نمايان هندند.
خُلقشان جوانمردى است، طريقشان پارسايى و مردى است، در محل طاعت تواضع كنند، اوليا را به حضرت به شفاعت برند.
مىسوزند و مىسازند، مىدانند و مىباشند، ترنّم نواى دردشان، سماعِ خوشِ مزمار مُزيل گَردشان، به شهرود عشق نواى آشفته زنند؛ زيرا كه بلبل دردشان در عشق واله و جان بوالعجبشان به روى يار مايل است.
در راه جانان جان و دل بگدازند، تا كار جدايى براندازند، در كوچه يار مناجاتى باشند، در صومعه زهّاد خراباتى باشند، هر چند گويى نشنوند و در عشقِ يار يك دم نغنوند، ملوكان زمانه را پيش ايشان قدم نيست؛ زيرا كه عشق ايشان از ملك دو جهان كم نيست.
در طلب مشهود ازل خونهاى ديده بريزند، چرخ جز بار عشق ايشان نكشد، دهر در مجلس دردشان جز شربت غم نچشد، چون بگريند ابر بگريد، چون بنالند كوه بنالد، كاينات در ميزان عشقشان سبكسار است.
آوه كنانِ غمزدهاند، مصيبت زدگان دلشدهاند، خوردنشان مدد جان است، خفتنشان منهاج ايمان است.»
« ألَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ»
آيا خدا براى بندهاش [در همه امور] كافى نيست؟
آيا خداوندى كه مستجمع جميع صفات كمال است، كفايت كننده عبد از جميع شرور و مكاره نيست؟
عجيب اين است كه حضرت حق با علم به اين كه اگر گروهى را از مكاره و شدايد برهاند در وقت راحت به غفلت دچار آيند و دست به معصيت زنند باز به دعا و درخواست آنان توجه نمايد و بلا و مكاره را از آنان بگرداند.
صاحب اثر «فرج بعد از شدّت» مىنويسد:
و هيچ دليلى بر اعانت فريادخواهان و دستگيرى پرگناهان و رهانيدن درماندگان بيش از آن نيست كه در آيات قرآن كريم خود اعلام مىكند از حال جمعى كه به ضرورت به نصرت او اعتصام نمودند و علم او بدان شامل بود كه چون آن بليّت مكشوف و آن بند مرفوع گرديد، جز به كفران نعمت و ناسپاسى و حق ناشناسى مشغول نباشند و معهذا چون استغاثت بدو كردند دستگيرى نمود و چون استعانت از او خواستند نصرت فرمود، چنانكه چند جايگه در تنزيل، بيان آن فرموده است .
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 5 ، ص: 160
👌 #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#هفتم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_7
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#دعا_هفتم_1
#سختی_ها 3
#سختی_ها_قرآن 5
✳️ وَ اذا مَسَّ الإْنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أوْقاعِداً أوْقائِماً فَلَمّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأنْ لَمْ يَدْعُنا إلى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ
و چون انسان را گزند و آسيبى رسد، ما را [در همه حالات] به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده [به يارى] مىخواند، پس زمانى كه گزند و آسيبش را برطرف كنيم، آن چنان به راه ناسپاسى و گناه مىرود كه گويى هرگز ما را براى برطرف كردن گزند و آسيبى كه به او رسيده [به يارى] نخوانده است!! اين گونه براى اسراف كاران اعمالى كه همواره انجام مىدادند، آراسته شده [تا جايى كه زشتى اعمالشان را نمىفهمند.
آرى، اين معنى را بدكاران هم مىدانند كه جز حضرت اللَّه كسى را قدرت بر حل مشكلات و گشودن گرهها نيست.
شاعرى عرب زبان در اين زمينه چه زيبا سروده:
تَمَسَّكْ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ اقْرَأْ كَلامَهُ أَلَيْس بِكافٍ عَبْدَهُ اللَّهُ وَحْدَهُ إذا كُنْتَ تَخْشى مِحْنَةً فَاعْتَصِمْ بِهِ هُوَ اللَّهُ بِالإْفْضالِ يَعْصِمُ عَبْدَهُ
به ريسمان حضرت اللَّه چنگ بزن و گفتار جنابش را در قرآن بخوان كه فرموده: آيا خداوند به تنهايى براى كفايت بندهاش از تمام شرور و مكاره كافى نيست؟
به هنگامى كه از محنت و درد و غم و رنج و مصيبت بترسى، به حضرت او پناه ببر و به دامن عنايت او چنگ بزن كه وجود مقدس حق با فضل و عنايتش بنده خود را پناه مىدهد و از آفات و بليّات حفظش مىنمايد.
قُلْ مَنْ يُنَجّيكُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً لَئِنْ أنْجينا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنالشّاكِرينَ* قُلِ اللَّهُ يُنْجيكُمْ مِنْها وَ مِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أنْتُمْ تُشْرِكُونَ
بگو: چه كسى شما را از تاريكىهاىِ خشكى و دريا نجات مىدهد؟ در حالى كه او را [براى نجات خود] از روى فروتنى و زارى و مخفيانه به كمك مىطلبيد؛ [و مىگوييد] كه اگر ما را از اين [تنگناها و مهلكهها] نجات دهد، بىترديد از سپاسگزاران خواهيم بود.* بگو: خدا شما را از آن [سختىها] و از هر اندوهى نجات مىدهد، باز شما به او شرك مىورزيد [و به ناسپاسى مىگراييد.
أمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الأْرْضِ ءَإلهٌ مَعَ اللَّهِ قَليلًا ما تَذَكَّرونَ
[آيا آن شريكان انتخابى شما بهترند] يا آن كه وقتى درماندهاى او را بخواند اجابت مىكند و آسيب و گرفتاريش را دفع مىنمايد، و شما را جانشينان [ديگران در روى] زمين قرار مىدهد؟ آيا با خدا معبودى ديگر هست [كه شريك در قدرت و ربوبيت او باشد؟!] اندكى متذكّر و هوشيار مىشوند.
وَ ذَاالنُّونِ إذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِى الظُّلُماتِ أنْ لا إلهَ إلّا أنْتَ سُبْحانَكَ إنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ* فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِى الْمُؤْمِنينَ
و صاحب ماهى [حضرت يونس] را [ياد كن] زمانى كه خشمناك [از ميان قومش] رفت و گمان كرد كه ما [زندگى را] بر او تنگ نخواهيم گرفت، پس در تاريكىها [ى شب، زير آب، و دل ماهى] ندا داد كه معبودى جز تو نيست تو از هر عيب و نقصى منزّهى، همانا من از ستمكارانم.* پس ندايش را اجابت كرديم و از اندوه نجاتش داديم؛ و اين گونه مؤمنان را نجات مىدهيم.
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 5 ، ص: 160
👌 #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#هفتم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_7
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#دعا_هفتم_1
#سختی_ها 3
#سختی_ها_قرآن 6
#سختی_ها_پیامبران 1
#حضرت_آدم
✳️ آيات كتاب حق، ناطق به اين معناست كه تنها گره گشاى مشكلات خداست و اين انسان است كه نبايد از مكاره و مصايب هراسى به خودراه دهد بلكه بايد بداند كه مكاره و دردها و مشكلات و سختىها، نردبان ترقى و عوامل رشد و كمالند، چيزى كه هست بايد به پيشگاه حريم حرم دوست دست دعا بردارد و از جناب او بخواهد كه در حل مشكل به او كمك دهد كه او حلّال تمام مشكلات است، چنانكه در جمله اول آمد:
🙏 «يا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكارِهِ»
قرآن مجيد به ابتلا و مصيبت بعضى از انبيا اشاره دارد و به بيان اين معنى در اين زمينه مىپردازد كه آن پاكان سرباخته در راه محبوب، به وقت گرفتارى، به حضرت دوست پناه برده و از قدرت حكيمانه و اراده عادلانهاش درخواست نجات نمودند، آن معشوق عاشقان هم با حفظ مصلحت و توجه به خير دنيا و آخرت آنان، گره از كارشان گشود و از درياى غم به ساحل نجاتشان رهنمون گشت.
* آن وجود ذىجود (حضرت #آدم) چون به اغواى شيطان در معيّت همسرش حوّا به شجره منهيّه نزديك شد و قدم در گذرگاه خطرناك حرص گذارد، لباس بهشتى از وى گرفته شد و به امر حضرت ربّ همراه همسرش به زمين هبوط كرد.
در زمين به خاطر بى توجهى نسبت به امر حضرت ذوالاحسان و از دست دادن بهشت و عريان شدن از لباس كرامت و تاريكى درون و برگشتن رنگ چهره، به اندوهى سخت و دردى طاقت فرسا و رنجى عظيم و غصهاى ناگفتنى گرفتار شد. با توفيق خود حضرت محبوب و راهنمايى امين وحى، دست نياز به درگاه بىنياز برداشت و به پيشگاه مقدّس حضرت رب العزّه همى اغاثه و زارى و اصرار نمود.
«تا بارى تعالى اغاثت او به لطف خفى و اعانت او به #فرج قوى ارزانى داشت و ذكر مقامات و رفع درجات و كشف بليّات او در چندين موضع از مصحف مجيد مذكور گردانيد.
و چون وجود او از مادر «كُنْ» متولد گشت، در مكتب وجودش به تعلّم:
وَ عَلَّمَ آدَمَ الأْسْماءَ كُلَّها
و خدا همه نامها [ىِ موجودات] را به آدم آموخت.
مشغول گردانيد و مسجود مقرّبان حضرتش كرد و جنّت عدن را تماشاگه او گردانيد.
بعد از آن به افعالش مؤاخذه كرد و انگشت بر حرف او نهاد كه:
الَمْ أنْهَكُما عَنْ تِلْكُما الشَّجَرَةِ
آيا من شما را از آن درخت نهى نكردم؟
پس از آن كه به هشت بهشت آسوده بود، به غرامت آن ترك به ضرورت بهشت بِهِشت و به خاكدان دنيا هبوط كرد و به فراق جنّت و هجر حوّا مبتلا گشت و به خجالت گناهكارى درمانده شد و دويست سال به نوحه و ناله:
رَبَّنا ظَلَمْنا أنْفُسَنا
پروردگارا! ما بر خود ستم ورزيديم.
روزگار گذاشت و هر لحظه دلش پرخونتر و غمش روز افزونتر بود تا ارحم الراحمين به تضرّع و دموع و استكانت و خضوع او ببخشيد و خلعت:
فَتَلَقَّى ءَادَمُ مِن رَّبّهِكَلِمتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إنَّهُ هُوَ التَّوابُ الرَّحيمُ
پس آدم كلماتى را [مانند كلمه #استغفار و #توسل به اهل بيت: كه مايه #توبه و بازگشت بود] از سوى پروردگارش دريافت كرد و [پروردگار] توبهاش را پذيرفت؛ زيرا او بسيار توبهپذير و مهربان است.
در گردن او انداخت و محنتش را به نعمت مبدّل گردانيد و حوّا را به او رسانيد.
پس آدم اول كسى بود كه دعا كرد و اجابت آمد و استغاثت كرد و اعانت يافت و غمش به شادمانى و سختيش به آسانى بدل گشت و به تجديد نِعَم و ازالت نِقَم از حضرت قِدَم مخصوص و ممتاز گشت.
او رحيمى و پادشاهى است كه چون از وى رحمت طلبند بخشايش فرمايد و چون نعمت خواهند ارزانى دارد.»
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 5 ، ص: 175
👌 #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#هفتم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_7
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#دعا_هفتم_1
#سختی_ها 3
#سختی_ها_قرآن 6
#سختی_ها_پیامبران 2
#حضرت_نوح 1
✳️ جناب #نوح نهصد و پنجاه سال مردم را به توحيد و اعمال صالحه و اخلاق حسنه دعوت كرد. «2» او مىخواست مردم را از آلودگىها برهاند و به حسنات آراسته نمايد و خير دنيا و آخرت مردم را تضمين كند.
او از ابتداى بعثت و رسالتش تا نهصد و پنجاه سال همراه با انواع مشكلات و مشقّات و مكاره و مصايب مردم را به فضيلت دعوت و از رذيلت نهى فرمود.
از مردم زمان عدّهاى بسيار كم به او ايمان آورده و دعوتش را پذيرفته، رسالتش را تصديق كردند. اما آنان كه خداوند مُهر بر دلهايشان نهاده بود و قلم ازل شقوت را بر ايشان ثبت كرده بود ايمان نياورده و هدايت نشدند.
بيشتر آنان از طبقه اول و دوم جمعيت بودند كه در ميان قوم و ملّت موقعيت و مقامى داشتند. اينان نه تنها به وى ايمان نياوردند بلكه كارشكنى هم مىكردند و در آخر كار آشكارا او را استهزا نموده طرز فكر او را سفيهانه خوانده مىگفتند:
«تو بشرى مانند ما هستى، اگر خدا مىخواست رسولى نزد ما بفرستد فرشتهاى انتخاب مىكرد و در آن صورت ما هم به گفتههايش گوش فرا داده و دعوتش را مىپذيرفتيم. علاوه اگر دعوت تو حق بود يك مشت اراذل و اوباش و صاحبان مشاغل پست و فاقد افكار پخته كه اقبال و ادبار و ردّ و قبولشان كوركورانه و بدون تحقيق است، به قبول دعوتت بر ما سبقت نمىگرفتند بلكه ما مردم فَطِن و با فراست و صاحبان اذهان صاف و افكار روشن پيشدستى كرده و به ايمان به تو و اقتدا به هدايتت از آنان سبقت مىجستيم.»
آنگاه در جدال خود لجاجت و پافشارى كرده گفتند:
«ما هرگز براى تو و يارانت فضيلتى بر خود نمىبينيم، نه در عقل و درايت و نه در دورانديشى و تشخيص و رعايت مصالح و نه در شناختن معاد و سرانجام گردون گردان، بلكه ما تو و يارانت را مردمى دروغگو مىشناسيم.»
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 5 ، ص: 177
👌 #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#هفتم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_7
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#دعا_هفتم_1
#سختی_ها 3
#سختی_ها_قرآن 6
#سختی_ها_پیامبران 2
#حضرت_نوح 2
✳️ نوح عليه السلام بدون اين كه سفاهت ايشان حوصلهاش را به سر آورد و يا روش و رأى و انديشه او را از آنچه بود تغيير داده باشد، در جوابشان فرمود:
«به من انصاف دهيد آيا اگر من بر صدق دعوايم از ناحيه خدا داراى حجت باشم و خداوند مرا مشمول رحمت و فضل خود كرده باشد و لكن شما در اشتباه بوده و راه حق را گم كرده باشيد و بخواهيد آفتاب را با دستهاى خود مستور سازيد و ستارگان را كور كنيد، راستى بگوييد آيا مىتوانم با اين حال رسالت خود را بر شما تحميل نموده و شما را به ايمان مجبور سازيم»؟
گفتند: «اى نوح! اگر مقصودت از ايمان آوردن ما هدايت ماست و مىخواهى كه ما ياريت كرده مزيد بر شوكتت شويم، بايد نخست اراذل و اوباشى را كه دوروبرت را گرفتهاند از خود دور ساخته و از ياريشان چشم بپوشى، چون ما طاقت اين را نداريم كه خود را همدوش ايشان نموده و همكاريشان كنيم، حتى حاضر نيستيم در ايمان آوردن به تو قرين ايشان باشيم؛ چطور دينى را بپذيريم كه ميانه اشراف و سفلگان و شاه و گدا فرقى نمىگذارد»؟!
نوح عليه السلام در پاسخ گفت: «دعوت من عمومى و براى همه طبقات شماست و در اين دعوت فرقى ميانه افراد روشن فكر و بىسواد، وافراد سرشناس و دورافتادگان و مردمان توانگر و تهيدستان و رؤسا و مرئوسين نيست، بپذيرم كه درخواست شما را پذيرفته و منظور شما را تأمين كرده، اين دسته از مردم را از خود طرد نمودم، آن وقت در نشر دين و تأييد رسالتم به چه كسانى اعتماد كنم؟ به شما كه همه در فكر لذّات ناپايدار دنياييد؟ من تا ياد دارم همواره از ايشان يارى و مددكارى ديدهام و از شما خذلان و شانه خالى كردن، از ايشان پذيرفتن دعوت و از شما انكار و لجاجت، علاوه به اين كه اين طائفه دين مرا بپا داشتهاند، اگر من تركشان گويم و از من نزد خداى تعالى شكايت برده و با من به محاجّه برخيزند و بگويند كه تو زحمات و خير ما را كفران نموده و نيكىهاى ما را ناديده گرفتى، من چه جوابى خواهم داشت؟ به راستى شما مردمى نادانيد.»
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 5 ، ص: 177
👌 #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#هفتم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_7
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#دعا_هفتم_1
#سختی_ها 3
#سختی_ها_قرآن 6
#سختی_ها_پیامبران 2
#حضرت_نوح 3
✳️ وقتى اين گفتگوها در ميان نوح و قومش شدت يافت و زمينه بحث و جدل توسعه پيدا كرد، مردم از وى به ستوه آمده و سينهها تنگ شده گفتند:
«اى نوح! تو با ما به جدال برخاستى و در جدالت زياد اصرار كردى و از حد گذراندى، اگر واقعاً راست مىگويى كار را يكسره كن و آن عذابى كه ما را از آن بيم مىدهى حاضر ساز.»
نوح در جواب گفت: «شما خود نفهمى را از حد گذرانيده و حماقت را به منتها درجه رسانيدهايد، آخر مگر اختيار عذاب خدا به دست من است كه يا آن را بياورم و يا از آمدنش جلوگيرم؟ آيا من جز بشرى هستم كه خداوندم به من وحى مىفرستد؟ اختيار عذاب به دست معبود شماست و معبود من و شما يكى است و من مأمور ابلاغ پيامهاى اويم و به ثواب او شما را بشارت و از عذابش بيمتان مىدهم، اگر تا حال اين معنا را نفهميدهايد؛ اكنون بدانيد كه بازگشت هر چيزى به سوى خداست، اگر او بخواهد هدايتتان مىكند و اگر بخواهد آن عذابى كه از من مطالبهاش مىكنيد بر شما نازل خواهد ساخت و چنانچه صلاح بداند عذاب را تأخير انداخته و شما را مهلت مىدهد تا عقاب روز رستاخيزتان را بيفزايد و بدبختى و خواريتان را عميقتر سازد.» «1» خداوند انبياء عليهم السلام را براى اين كه رسالتش را به نحو اكمل برسانند، صبر و استقامت در برابر اذيّت و نيروى غير عادى در مبارزه ارزانى داشته است، همچنانكه دامنه همّت و آرزوهاشان را نيز وسعت داده تا بعد از آمدن ايشان ديگر حجتى براى مردم باقى نماند و كفار عذرى نداشته باشند.
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 5 ، ص: 177
👌 #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#هفتم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_7
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#دعا_هفتم_1
#سختی_ها 3
#سختی_ها_قرآن 6
#سختی_ها_پیامبران 2
#حضرت_نوح 4
✳️ نوح عليه السلام كه از انبياى اولوالعزم و قوىّ الاراده بود، به همين جهت نهصد و پنجاه سال آزار قوم و استهزاى ايشان را به اميد رسيدن به هدف مقدس خويش تحمّل نمود ولكن روز به روز مردم بر لجاج و طغيان خود مىافزودند و دعوتش در ايشان جز نفرت اثر نمىگذارد، تا رفته رفته رشته اميدش سست گشته، به ناچار به درگاه خداوند شكايت برد و از او يارى و راه چاره طلب كرد، خداوند به وى وحى فرستاد كه:
وَ أُوحِىَ إِلَى نُوحٍ أنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما كانُوا يَفْعَلُونَ
و به نوح وحى شد كه از قوم تو جز كسانى كه [تاكنون] ايمان آوردهاند، هرگز كسى ايمان نخواهد آورد؛ بنابراين از كارهايى كه همواره [بر ضد حق] انجام مىدادند، اندوهگين مباش.
نوح چون دانست كه قلم قضا بر كفر ايشان رانده شده و خداوند مُهر بر دلهاشان نهاده و هيچ اميدى به ايمان آوردنشان نيست و ديگر در برابر برهان او خاضع نخواهند شد، عرضه داشت:
وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لاتَذَرْ عَلَى الأْرْضِ مِنَ الْكافِرينَ دَيّاراً* إنَّكَ إنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لايَلِدُوا إلَّا فاجِراً كَفّاراً
و نوح گفت: پروردگارا! هيچ يك از كافران را بر روى زمين باقى مگذار*
كه اگر آنان را باقى گذارى، بندگانت را گمراه مىكنند و جز نسلى بدكار و ناسپاس زاد و ولد نمىكنند.
خداوند مهربان به مشكلات و مكاره نوح پس از دعا و استغاثهاش پايان داد و نفرينش را درباره قوم محقق ساخت و با فرستادن طوفان، مولّدان بلا و مكاره را غرق كرد و نوح و مردم مؤمن را از بلا و همّ و غم نجات بخشيد.»
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 5 ، ص: 177
👌 #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#هفتم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_7
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#دعا_هفتم_1
#سختی_ها 3
#سختی_ها_قرآن 6
#سختی_ها_پیامبران 3
#حضرت_ابراهیم 1
✳️ #ابراهیم آن بزرگ مرد الهى و وجود ملكوتى، در ميان مردمى مىزيست كه دچار بتتراشى و بتپرستى بودند و فرهنگ طاغوت خطرناكى چون نمرود بر آنان حكومت داشت. او كه از ابتدا قلب و روح پاكش در مدار با عظمت توحيد مىگشت، از برخورد با اعمال و اخلاق قوم زمان حتى نزديكانش رنج مىبرد.
او مىخواست مردم را از تحميلات هواى نفسى و حكومت نمروديان نجات دهد و دست قلب مردم را از بتپرستى كوتاه كند و به حبل الهى و دين توحيدى متصل نمايد. او از اين كه مردم دچار اغيار و نامحرمان و كاهنان و خرافاتيان بودند و بر اساس انديشههاى انحرافى زندگى مىكردند در عذاب سخت روحى بود.
او در يك روز معيّن كه تمام مردم شهر به مناسبتى به صحرا و دشت رفته بودند وارد بتكده شهر شد و پس از اين كه ديد بتها جواب او را نمىدهند، با تبرى كه در دست داشت تمام خدايان قلّابى و معبودهاى باطل را درهم شكست و تبر را به گردن بت بزرگ گذاشت و سپس با خوشحالى از اين كه در راه حضرت حق به مجاهده برخاسته به خانه خود روان شد.
او منتظر ماند تا ملّت جاهل و طاغوتى در برابر آن حادثه چه عكس العملى از خود نشان مىدهند.
قوم تيرهروز و عملههاى شيطانى نمرود، از صحرا برگشتند و خود را با سرنگونى و از بين رفتن بتها رو به رو ديدند. غريو و فرياد از آن مردم بىخبر برخاست و هر كس از مسبّب حادثه جويا شد. تنى چند فرياد كشيدند اين برنامه جز عمل جوانى به نام ابراهيم نيست كه دائماً از خدايان ما بيزارى مىجست و آنها را پست و خوار و بيكاره به حساب مىآورد:
قالُوا سَمِعْنا فَتىً يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إبْراهيمُ
گفتند: از جوانى شنيديم كه از بتان ما [به عنوان عناصرى بىاثر و بىاختيار] ياد مىكرد كه به او ابراهيم مىگويند.
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 5 ، ص: 181
👌 #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#هفتم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_7
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#دعا_هفتم_1
#سختی_ها 3
#سختی_ها_قرآن 6
#سختی_ها_پیامبران 3
#حضرت_ابراهیم 2
✳️ چون بر مردم شهر مسلّم شد كه اين حادثه را حادثهآفرينى به نام ابراهيم است، همه با هم احضارش را خواستار و قبل از اين كه دستگير شود؛ حكم اعدامش را صادر كردند. دژخيمان نمرودى وى را دستگير كرده و بدينگونه محاكمهاش را شروع كردند:
قالُوا ءَأنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلهَتِنا يا إبْراهيمُ
گفتند: اى ابراهيم! آيا تو با معبودان ما چنين كردهاى؟
ابراهيم كه زمينه را در اين سؤال براى توجه دادن مردم به بطلان بتپرستى آماده ديد، جهت سخن را برگردانده و پاسخى به مردم داد كه انتظارش را نداشتند و آن اين بود:
قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبيرُهُمْ هذا فَاسْئَلُوهُمْ إنْ كانُوا يَنْطِقُونَ
گفت: بلكه [سالم ماندن بزرگشان نشان مىدهد كه] بزرگشان اين كار را انجام داده است؛ پس اگر سخن مىگويند، از خودشان بپرسيد.
اين پتك محكمى بود كه بر سر آن غافلان زد، آنان را سر در گريبان كرد و به حيرت دچار ساخت، جواب صحيحى در برابر گفتار ابراهيم نيافتند، تنها سخنى كه در پاسخ او گفتند اين بود: اى ابراهيم! براى تو روشن است كه اين بتها سؤالى را جواب نمىدهند، چگونه از ما مىخواهى از آنان بر اين مسأله گواهى بخواهيم؟
آنان بعد از اين كه اعتراف كردند بتها هيچكارهاند ولى باز بر باطل خود پافشارى دارند، آنان را سرزنش كرد:
قَالَ افَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لايَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لا يَضُرُّكُمْ* افٍّ لَكُمْ وَ لما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أفَلا تَعْقِلُونَ
گفت: [با توجه به اين حقيقت] آيا به جاى خدا چيزهايى را مىپرستيد كه هيچ سود و زيانى به شما نمىرسانند؟!* اف بر شما و بر آنچه به جاى خدا مىپرستيد؛ پس آيا نمىانديشيد؟
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 5 ، ص: 181
👌 #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#هفتم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_7
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#دعا_هفتم_1
#سختی_ها 3
#سختی_ها_قرآن 6
#سختی_ها_پیامبران 3
#حضرت_ابراهیم 3
✳️ احتجاج ابراهيم و دلايل دندان شكنش بر قلب سنگين و سخت آن مردم لجوج و متعصب در باطل اثر نكرد، منطق را كنار گذاشته و به زور متوسل شدند، يكجا اينچنين كه قرآن حكايت فرموده حكم كردند:
فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إلّا أنْ قالُوا اقْتُلُوهُ أوْحَرِّقُوهُ فَأنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النّارِ إنَّ فى ذلِكَ لآَياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
پس جواب قوم ابراهيم جز اين نبود كه گفتند: او را بكشيد يا بسوزانيدش.
پس خدا او را از آن آتش رهايى بخشيد، مسلماً در اين [حادثه] براى مردمى كه ايمان دارند، عبرتهاست.
آن تيره روزان تا جايى كه توانستند وسايل آتش افروزى فراهم كردند و براى آتش افروختن محوطه بزرگى را آماده نمودند، سپس آن انسان الهى را در منجنيق قرار داده و به داخل آتش پرتاب كردند. ذات اقدس حضرت ربّ العزّه به آتش خطاب كرد:
قُلْنَا يا نارُ كُونى بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إبْراهيمَ
پس او را در آتش افكندند] گفتيم: اى آتش! برابر ابراهيم سرد و بىآسيب باش!
و چنين بود كه خداوند مهربان بنده عزيزش را از كيد خائنان و مكر مكّاران نجات بخشيد و گره از مشكل او باز كرد.
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 5 ، ص: 181
👌 #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#هفتم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_7
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#دعا_هفتم_1
#سختی_ها 3
#سختی_ها_قرآن 6
#سختی_ها_پیامبران 4
#حضرت_ایوب
✳️ در ملكوت عالم، سخن در اين مسأله بود كه امروز در روى زمين، در محراب عبادت و عرصهگاه شكر بهتر از #ايوب نيست. شب او شب عبادت و روزش روز تعليم معارف الهيه و دستگيرى از مستمندان و دواكردن درد دردمندان است.
ابليس كه در آن زمان از گفتگوى فرشتگان با خبر مىشد، پس از شنيدن تمجيد ايوب از كَروبيان عالم ملكوت، تصميم گرفت در عبادت و حال ايوب ايجاد اخلال كند، اما خود را در برابر آن بنده مخلص حق عاجز ديد، از اين جهت به حضرت ربّ العزّه عرضه داشت:
ايوب از روى ميل و اراده اشتغال به عبادت ندارد بلكه به خاطر آن ثروت و مكنت و اعتبارى است كه به او مرحمت كردهاى و اين عبادت به طمع حفظ ثروت و دامها و كشتزارها و زن و فرزندان اوست، البته اين همه نعمت به دست شخصى چون ايوب اقتضاى اين همه عبادت و شكرگزارى را دارد، او در وحشت است كه نعمتها از او سلب شود، بنابراين عبادتش از روى ميل و طمع است نه اخلاص و ارادت. خداوند به ابليس فرمود: عبادت بنده من از روى خلوص و عشق به من است و هيچ كدام از اين نعمتها محرك او در عبادت و بندگى نيست.
ثروت و مكنت، دام و دامدارى، كشت و كشاورزى، غلامان و كارگران، همه و همه از ايوب گرفته شد. چون خبر از بين رفتن اين همه نعمت بدو رسيد گفت:
امانتى نزد من بود به صاحبش برگشت. بعد از آن فرزندانش در حادثهاى سخت و سهمگين جان دادند. چون خبر به او رسيد گفت: حمد مىكنم خداى را به هنگامى كه اولاد عنايت كرد و هنگامى كه از من گرفت. سپس سلامتى بدنش از وى سلب شد، آن مرد الهى به جرگه بيماران و زمينگيران پيوست اما به ايمان و عشقش نسبت به حضرت حق افزوده شد و شكر و شكرگزاريش اضافه گشت.
مدّتها اين برنامههاى عجيب گذشت، او با تواضع و فروتنى و خضوع و خشوع به درگاه حضرت محبوب عرضه داشت:
وَ أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أنّى مَسَّنِىَ الضُّرُّ وَ أنْتَ أرْحَمُ الّراحِمينَ* فَاسْتَجَبْنالَهُ فَكَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَيْناهُ أهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ ذِكْرى لِلْعابِدينَ
و ايوب را [ياد كن] هنگامى كه پروردگارش را ندا داد كه مرا آسيب و سختى رسيده و تو مهربانترين مهربانانى.* پس ندايش را اجابت كرديم و آنچه از آسيب و سختى به او بود برطرف نموديم، و خانوادهاش را [كه در حادثهها از دستش رفته بودند] و مانندشان را همراه با آنان به او عطا كرديم كه رحمتى از سوى ما و مايه پند و تذكرى براى عبادت كنندگان بود.
او سالها دچار سختترين مشكلات بود و اين مشكلات و سختىها دُرّ ايمان و اخلاص وى را آبديدهتر كرد، آنگاه كه از امتحان الهى سرفراز بيرون آمد خداوند مهربان گره از مشكلاتش گشود و وى را به نعمت بيشتر و عنايت برتر مخصوص گردانيد.
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 5 ، ص: 185
👌 #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#هفتم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_7
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#دعا_هفتم_1
#سختی_ها 3
#سختی_ها_قرآن 6
#سختی_ها_پیامبران 5
#حضرت_موسی
✳️ داستان ولادت حضرت #موسى عليه السلام و بلايى كه مادرِ آن جناب در جنب دستگاه فرعون كشيد داستان سادهاى نيست. تعقيبى كه مأموران دژخيم فرعون خانه به خانه جهت نوزادان پسر براى جلوگيرى كردن از رشد موسى داشتند، هر لحظه براى مادر موسى دردى جانكاه و رنجى عظيم بود. تا به او الهام شد كه طفل را شير دهد، يا وى را در دامن دريا رها كند و از اين مسأله ترس و اندوهى به خود راه ندهد كه طفل با رسيدن به مقام نبوت به او برمىگردد!
وَ اوْحَيْنا إلى امِّ مُوسى أنْ ارْضِعيهِ فَإذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَألْقِيهِ فِى الْيَمِّ وَ لاتَخافى وَ لاتَحْزَنى إنّا رادُّوهُ إلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلينَ
و به مادر موسى الهام كرديم كه او را شير بده، پس هنگامى كه [از سوى فرعونيان] بر او بترسى به دريايش انداز، و مترس و غمگين مباش كه ما حتماً او را به تو باز مىگردانيم، و او را از پيامبران قرار مىدهيم.
طفل در برابر ديدگان مادر به امواج دريا سپرده شد. آب خروشان جعبه حامل امانت حق را مستقيماً به دربار فرعون برد و در آغوش دشمن قرار داد. مادر از لحظه افتادن طفل به دريا تا رسيدن به فرعون، در عين تكيه به حضرت محبوب، در رنجى سخت بود. خداوند مهربان با قرار دادن مهر شديدى از كودك در قلب دشمن، هم زمينه رشد كودك را فراهم ساخت و هم مادر طفل را از درياى غم و اندوه نجات داد.
خداوند در سوره قصص مىفرمايد:
«چون فرعون به سعايت مردم قصد قتل آن طفل را نمود، همسرش به او گفت:
اين كودك را نكشيد كه مايه نشاط دل و نور ديده من و تو باشد و در خدمت ما سودمند افتد يا وى را به فرزندى خود قبول كنيم. و آنان از حقيقت حال بىخبر بودند.
صبحگاه مادر موسى قلبش از هر چه جز توجّه به موسى فارغ بود، به اندازهاى غم و اندوه دلش را فراگرفت كه اگر ما دلش را بر جاى نگه نمىداشتيم تا ايمانش برقرار بماند، نزديك بود راز درونش را آشكار سازد.
آنگاه مادر موسى به خواهر گفت كه از پى موسى بيرون شو، خواهر همه جا رفت تا گذرش به دربار فرعون افتاد، موسى را از دور ديد و شناخت ولى آل فرعون او را نشناختند.
و ما شير هر دايهاى را بر آن كودك حرام كرديم و آل فرعون با عشق پرشورى كه به كودك داشتند در پى دايهاى كه موسى سينهاش را بگيرد بودند ولى طفل سينه هيچ زنى را نمىگرفت!
در آن حال خواهر گفت: آيا مايليد من شما را به خانوادهاى رهنمون شوم كه دايه اين طفل شوند و وى را به مهربانى تربيت كند؟
بدين وسيله كودك را به آغوش مادر بازگردانيديم تا ديدهاش به جمال عزيزش روشن شود و حزن و اندوهش برطرف گردد و به طور يقين برايش روشن شود كه وعده خدا ثابت و پابرجاست ولى اكثر مردم از اين حقيقت بىخبرند.» «1» او پس از آن كه جوان رشيدى شد، براى دفاع از مظلوم درگيرى سختى با قبطيان و گروه فرعون پيدا كرد كه بر اثر آن درگيرى زمينه اعدامش حتمى بود ولى خداوند مهربان وى را از آن مشكل نجات داد و پس از مدتى رهنوردى در دشت و بيابان با شعيب پيغمبر آشنا ساخت.
او نزديك به ده سال در وادى مدين به چوپانى به سر برد و سرانجام با دختر با كرامت شعيب ازدواج كرد و آنگاه براى ديدار با اقوام از شعيب اجازه خواست كه رهسپار ديار مصر گردد.
آن حضرت در مسير حركت به سوى مصر در وادى سينا به منطقه نور قدم گذاشت و به شرف رسالت و نبوت آنهم در مقام اولوالعزمى از جانب حضرت ربّ العزّه مشرّف و مفتخر شد.
آرى، پس از تحمّل آن همه مشكلات و مصايب و سختىها، گِليمپوش بيابانى كليماللَّه از كار درآمد. وجود مقدس موسى عليه السلام سالها با فرعون و فرعونيان و قارون و قارونيان و سامرى و سامريان در پيكار و مبارزه سخت بود و آن همه را براى خاطر تداوم فرهنگ حق تحمّل نمود تا سرانجام به پيروزى بر دشمنان و فلاح و رستگارى در آخرت دست يافت.
👈 ادامه دارد ...
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 5 ، ص: 187
👌 #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#هفتم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_7
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#دعا_هفتم_1
#سختی_ها 3
#سختی_ها_قرآن 6
#سختی_ها_پیامبران 6
#حضرت_یعقوب
#حضرت_یوسف
✳️ #يعقوب نزديك به چهل سال در آتش فراق عزيزش #یوسف سوخت و پسر پس از جدا شدن از دامن مهر پدر دچار بىرحمى برادران، تاريكى چاه، بىرغبتى كاروان، فروخته شدن به دراهم معدوده، گرفتار شدن به چنگال عفريت هواى نفس زن دربارى و محكوم شدن به زندان بلند مدت، همراه آزار و شكنجه شد.
فرزند دلبند يعقوب تمام آن مصايب سهمگين و شكنجههاى طاقت فرسا را محض عشق حق تحمّل كرد و با يك جهان سرافرازى از آن امتحانات و ابتلائات قبول و مقبول بيرون آمد تا جايى كه خداوند عزيز نقطه به نقطه زندگى و حيات و اعمال و اخلاق و گفتارش را سرمشق جهانيان قرار داد و در قرآن از زندگى آن حضرت به عنوان نيكوترين داستان ياد فرمود.
انبياى خدا از آدم تا خاتم و اولياى الهى از امم گذشته تا امت اسلامى، همه و همه دچار مكاره سنگين و ابتلائات سخت شدند ولى با توجّه و توكّل به حضرت محبوب، كرامت انسانى خود و آيين و فرهنگ حضرت حق را از دستبرد حوادث حفظ كردند و در كمال سربلندى و افتخار به كسب سعادت دنيا و آخرت نايل شدند كه:
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً* إنَّ مَعَ العُسْرِ يُسْراً
بىترديد با دشوارى آسانى است.* [آرى] بىترديد با دشوارى آسانى است.
در اين زمينه حضرت سجّاد عليه السلام فرمود:
«يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ وَ يَا مَنْ يُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ»
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 5 ، ص: 190
👌 #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#هفتم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2