eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) در هنگام هجوم اندوه و نگرانى از گناه‏ : https://eitaa.com/sahife2/58166 صحیفه سجادیه ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
3 ‏ 1 ✳️ « از خاندان موسى، و از افرادى بود كه نسبت نزديكى با وى داشت. خداوند به قارون زندگى سعادتمندى داده بود، او رزق فراوان و اموال زيادى در اختيار داشت، اسباب سعادت براى وى جمع شده بود، و از دنيا بهره‏اى برده بود كه فقط براى افراد انگشت شمارى ممكن است به اين وضع برسند. او ثروت سرشارى بهم زد، خزائن او از اموال انباشته بود، صندوق هايش آن قدر مملو از پول بود كه حفظ كليدهاى آن براى انبار داران مشكل بود، و حمل و نقل آن‏ برايشان سنگين مى‏نمود، و افراد تنومند و صاحب نيرو از جابه‏جا كردن آن رنج مى‏بردند!! قارون در ميان بنى اسرائيل زندگى خوشى داشت، لباس‏هاى فاخر مى‏پوشيد، و بدون زينت از منزل خود خارج نمى‏گرديد. براى خود كاخ ساخته بود و در آن جا به عيش و عشرت مى‏گذرانيد، نوكرانى براى خود برگزيده بود، غلامان و حيواناتش فراوان بودند. آن قدر ثروتش زياد شد كه حالت روحى او صددرصد مادى گشت، به هر چه علاقه پيدا مى‏كرد نسبت به آن حريص مى‏شد و درصدد مهيا كردنش برمى‏آمد! او مى‏خواست اگر خوش گذرانى را پايانى است به پايان آن برسد. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏9، ص: 98 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
3 ‏ 2 ✳️ فراموش نگردد، ثروت دنيا از ابتداى جهان تا كنون زينت زندگى و شادابى آن بوده است، اساس و ركن زندگى ظاهرى بر پايه مال است ولى اين ثروت و مال به هر كس حاكم شد خود خواه وياغى گرديد. انسان بى تقوا به ثروت مغرور مى‏شود و خودسر مى‏گردد، و گمان مى‏نمايد كسى بر او قدرت ندارد، خيال مى‏كند مردم از نژاد او نيستند و يا اين كه فقط براى نوكرى او خلق شده‏اند، لذا هرگاه سخن گفت بايد سرهاى مردم در اثر شنيدن صدايش پائين بيايد، و هر وقت اشاره كرد بايد برايش آماده شوند يا آماده كنند تا موقعى كه كسى را احضار كرد بايد فوراً حاضر شود، واجب است به او ارادتمند باشند و اگر ارادتى ندارند، بايد اظهار ارادت نمايند، و اگر چنين نكردند مرگ براى آنان حتمى است. فرد نوخاسته اجتماعى نبود، بلكه مانند ديگر مردم خلق شده بود، امتيازى بر سايرين نداشت، ولى خود را نوخاسته خواند، و براى خويش امتيازات زيادى در حالى كه حقش نبود، قائل شد. قارون نسبت به زيردستان ستمگرى روا داشت، و آنان را تحت نفوذ خود درآورد، و غضب و ستم خود را به آنان چشاند! اى كاش اين ثروتمندان، از خودخواهى خويش مى‏كاستند، و زندگى را همان طورى كه هست درك مى‏كردند، و راه صحيح را به دست مى‏آوردند، اينان درك مى‏نمودند كه تنها مال و ثروت، مردم را نسبت به انسان متواضع نمى‏سازد و آنان را بنده انسان نمى‏كند. بلكه مردم خودباخته احسان وخوبى و فضيلتند. هرگاه ثروتمندان به قانون الهى گردن نهند، و حق سائل و محروم را بپردازند، و با مال و اندوخته خويش خلأهاى اجتماعى را پر كنند محبوب خدا و خلق مى‏گردند. اما چه بايد كرد كه مال و ثروت بعضى از قلب‏ها را كور مى‏كند، و غرور و خودخواهى مى‏آورد، و تنها جمعيتى را جلب مى‏كند كه فريب كار و متملّق‏اند! ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏9، ص: 98 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
3 ‏ 3 ✳️ بنى اسرائيل ديدند، در طغيانگرى و ستمگرى خود سرعت مى‏گيرد و دائم راه وروش عوض مى‏كند، غم او افزايش ثروت است گرچه به قيمت گرسنگى ديگران باشد، اين روش را با غرور و تكبر و خودخواهى انجام مى‏داد و به ياغى‏گرى خود مى‏افزود. مردم عليه وى بپاخاستند و تصميم گرفتند كه روح نيكوكارى را در وى به وجود آورند، و مطالبى را كه درك نمى‏كند به اواطلاع دهند و او را پند و اندرز گويند كه ثروت بيش از اين او را گول نزند، و به گمراهى نبرد، و بين او و نيكى‏ها جدائى نيندازد، و نگذارد بى نوايان بى نواتر شوند، و اشك مستمندان بيش از اين بر چهره مظلومشان جارى شود، مقصود مردم اين بود كه قارون در دنيا محترم باشد، و در آخرت به پاداش نيك برسد، و اين گونه زندگى سالم از ثروت براى ثروتمند بهتر ومحفوظتر است. ملت به قارون گفتند: ما نمى‏خواهيم دستت از مال و زينت دنيا تهى گردد، و از نشاط جهان بى بهره بمانى، نه ما چنين برنامه‏اى را اراده نكرده‏ايم و آن را نيز نمى‏پسنديم، بلكه ما عقيده‏اى درباره تو داريم كه براى ما و تو خوب است. عقيده ما اين است كه از خوراك‏هاى حلال و لباس‏هاى مباح ومنزل و مسكن پاك به اندازه‏اى كه لازم است استفاده كنى، و روش تو نبايد توأم با بى اعتنائى به محرومان باشد، و راه تو نبايد راهى باشد كه بينوايان درآن راه نداشته باشند، همان طور كه خداوند به تو احسان كرده، تو هم به ضعيفان و دردمندان و مستمندان احسان كن، تا خداوند نعمتش را بر تو حفظ كند و اموالت را فراوان سازد، و خير و بركت خود را بر تو جارى گرداند. اى قارون! مگر نمى‏دانى كه ثروت دنيا مانند سايه‏اى است كه برطرف مى‏گردد، و وديعه‏اى است كه بايد به صاحبش برگردد، به ثروت خود خرسند مباش، به اين مالى كه دارى مغرور نگرد، بلكه اين ثروت را وسيله سعادت روز بازپسين خود قرار ده، و بدان ما كه تورا نصيحت مى‏كنيم از باب خير خواهى و علاقه به تو است، ما مى‏ترسيم خداوند اين ثروت را از تو بگيرد و از عنايت و لطف او محروم گردى و بهشت بر تو حرام شود!! اما افسوس كه گوش ياغيان وطاغيان براى پذيرفتن و گوش دادن به پند و اندرز آماده نيست، قلب قارون فقط به عشق ثروت مى‏تپيد، خودخواهى او افزوده گشت، و كلمات قوم در روحش اثر نگذاشت. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏9، ص: 98 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) در هنگام هجوم اندوه و نگرانى از گناه‏ : https://eitaa.com/sahife2/58166 صحیفه سجادیه ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
3 ‏ 4 ✳️ او به مخالفت با مردم برخاست و گفت: من نيازى به پند و اندرز شما ندارم، عقلم از شما بهتر و رأى و فرمانم از شما قاطع‏تر است. من اين ثروت و مال را به خاطر اين كه شايسته و سزاوارم به دست آورده‏ام، اين نصيحت‏ها را براى خود ذخيره كنيد، و با اين پندها به اصلاح امور خود اقدام نماييد، من از جهت مقام و دانش از شما برتر و بهترم. قارون تصميم گرفت بر ناراحتى آنان بيفزايد، لذا با لباس‏هاى زيباى خود در ميان مردم عبور مى‏كرد، و ثروت فراوان و مال زياد خويش را كه خدا به او داده بود، با ناز و خودخواهى به رخ مردم مى‏كشيد. ضعفاى بنى اسرائيل مى‏ديدند كه قارون با لباس‏هاى زيبا و بلند، با كمال خودخواهى روى حيوان‏هاى قوى هيكل سوار مى‏شود، و غلامان و نوكران اطراف او را مى‏گيرند، چشم‏هاى آنان به او خيره مى‏شد و در باطن خود رنج مى‏بردند و به يكديگر مى‏گفتند: اى كاش! ما هم ثروت قارون را داشتيم كه وى داراى ثروت فراوان و نصيب عظيمى از جهان است! وقتى پند و اندرز براى امثال قارون ثمر بخش نيست، و خويشاوندى با موسى براى توجه قلب وى كافى نيست، ديدن دردمندان افكار او را متوجه نمى‏سازد، و فقير پاسخى براى اصلاح كار خود نمى‏يابد، بايد شمشير قانون بيرون آيد و پرده‏هاى ضخيم را پاره كند، و حجاب‏ها را بشكافد و تاريكى‏هاى متراكم را برطرف سازد، تا براى كار خير آماده گردد، و متوجه كارهاى شايسته شود. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏9، ص: 98 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
3 ‏ 5 ✳️ موسى با كمال شدت و اصرار بايد به اعلام نمايد كه بايد زكات مال خويش را بپردازد، و به فقرا و مستمندان احسان نمايد؛ زيرا در ثروت او، حق معينى براى فقير ومحروم موجود است. قارون در جهل فرو رفته، و راه درك حقيقت به رويش بسته شده و بخل بر او حاكم گشته، لذا ديگر گوش به حرف موسى نمى‏دهد، او را مسخره مى‏كند و به او مى‏خندد، به موسى تهمت مى‏زند، و با غرور خاصى حرف را رد مى‏نمايد. به موسى مى‏گويد: از تو رنج‏ها ديديم تا اين كه دين جديدى براى ما آوردى و ما با تو همكارى كرديم، امر به برنامه‏هاى زيادى دادى، به اوامرت گردن نهاديم، اين اطاعت ما از تو و فرمانبرى از دستورهايت تو را طمع كار ساخت و به تو جرأت داد كه بر ما بتازى، فقط ما و ثروت باقى مانده كه نگرفته‏اى، اكنون قصددارى بر ثروت ما غلبه كنى، ما قلب‏ها را در اختيارت گذاشتيم، سر تسليم برابرت فرود آورديم ولى افسوس كه خون دل و تخم چشم خود را در اختيار تو بگذاريم، با درخواست زكات دروغ گوئى خود را ثابت كردى و مقصود خود را كه پنهان كرده بودى آشكار ساختى، تو جادوگر دروغگوئى!! ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏9، ص: 98 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
3 ‏ 6 ✳️ به بحث و جدل با موسى پرداخت، موسى هم مقاومت و اصرار ورزيد؛ زيرا زكات گرفتن از قارون و از هر ثروتمندى امر و دستور خداست و قابل مناقشه و جدال نيست، در خور چانه زدن و كم و زياد نمودن نمى‏باشد. قارون تصميم گرفت با ثروت خود مردم را عليه موسى بشوراند، وملت را از او منصرف سازد، و عقائدشان را متزلزل گرداند ولى خداوند نيّت او را آشكار ساخت و نقشه او را ظاهر گردانيد، و موسى از اين آزمايش با روح پاك و مقامى ارجمند بيرون آمد. زمانى كه موسى از اصلاح قارون مأيوس گرديد، از خدا خواست تا عذاب خويش را بر قارون وارد سازد، و مردم را از آشوب و گول زدن او راحت گرداند، خدا دعاى موسى را به اجابت رسانيد و قارون و كاخ و ثروتش در زمين فرو رفت!! زمين قارون را بلعيد، اموال و خانه‏هاى او به كام خاك رفت، و داستان ذلت و خوارى او عبرتى براى قوم موسى و پيروان او گرديد، زمانى كه مردم مصيبت سنگين قارون و ناكامى آن بدبخت را ديدند، به خود آمدند، و از خواسته‏هاى غلط خويش پشيمان گشته، خدا را حمد كردند كه مثل قارون نشدند، يكدل و يك جهت فرياد زدند: اگر خداوند بر ما منّت نگذاشته بود ما نيز به زمين فرو رفته بوديم، واى كه كافران رستگار نمى‏شوند، اين جهان آخرت است كه ما براى كسانى قرار داده‏ايم كه در زمين اراده خودخواهى و اخلالگرى ندارند، پيروزى از آن پرهيزكاران است.» ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏9، ص: 98 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) در هنگام هجوم اندوه و نگرانى از گناه‏ : https://eitaa.com/sahife2/58304 صحیفه سجادیه ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
«10» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ فَرِّغْ قَلْبِي لِمَحَبَّتِكَ وَ اشْغَلْهُ بِذِكْرِكَ وَ انْعَشْهُ بِخَوْفِكَ وَ بِالْوَجَلِ مِنْكَ وَ قَوِّهِ بِالرَّغْبَةِ إِلَيْكَ وَ أَمِلْهُ إِلَى طَاعَتِكَ وَ أَجْرِ بِهِ فِي أَحَبِّ السُّبُلِ إِلَيْكَ وَ ذَلِّلْهُ بِالرَّغْبَةِ فِيمَا عِنْدَكَ أَيَّامَ حَيَاتِي كُلِّهَا «11» وَ اجْعَلْ تَقْوَاكَ مِنَ الدُّنْيَا زَادِي وَ إِلَى رَحْمَتِكَ رِحْلَتِي وَ فِي مَرْضَاتِكَ مَدْخَلِي وَ اجْعَلْ فِي جَنَّتِكَ مَثْوَايَ وَ هَبْ لِي قُوَّةً أَحْتَمِلُ بِهَا جَمِيعَ مَرْضَاتِكَ وَ اجْعَلْ فِرَارِي إِلَيْكَ وَ رَغْبَتِي فِيمَا عِنْدَكَ وَ أَلْبِسْ قَلْبِيَ الْوَحْشَةَ مِنْ شِرَارِ خَلْقِكَ وَ هَبْ لِيَ الْأُنْسَ بِكَ وَ بِأَوْلِيَائِكَ وَ أَهْلِ طَاعَتِك خدايا! بر محمد و آلش درود فرست، و دلم را براى دوستيت خالى كن، و به ياد خود مشغول ساز، و به بيم و هراس از خود نشاطش ده، و به شوق و رغبت به سويت نيرومندش كن، و به جانب طاعتت ميلش ده، و در محبوب‏ترين راههاىِ به سويت روانش ساز، و در تمام دوره زندگيم او را به رغبت داشتن نسبت به آنچه نزد توست رام گردان. از دنيا، تقوايت را توشه ‏ام و سفرم را به جانب رحمتت، و ورودم را در خشنوديت، و جايم را در بهشتت قرار ده، و مرا قدرتى بخش كه تمام بار خشنوديت را به دوش جان حمل كنم. گريزم را به سويت، و ميلم را در آنچه نزد توست قرار ده، و لباس وحشت از شرار بندگانت را بر دلم بپوشان، و انس گرفتن به خودت و عاشقانت و اهل طاعتت را به من ارزانى دار. ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
1 ✳️ قرب بنده به پروردگار مانند نزديكى آهن به آتش است كه هر اندازه آهن به مركز شعله آتش نزديك‏تر شود، آثار و ويژگى‏هاى آتش، بيشتر در آهن آشكار مى‏شود. تا جايى كه آهن در اثر نزديكى به آتش، آن چنان سرخ و تفتيده مى‏شود كه همه ويژگى‏هاى آتش را از خود بروز مى‏دهد. حرارت و گرما و سوزش و نور و روشنايى در قلب بنده خدا در اثر قرب به حق همچنين است؛ همان طور كه زمين به نور پروردگارش منور گرديد. وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبّهَا «زمر 69» و زمين به نور پروردگارش روشن مى‏شود. و يا در خطاب به ائمه اطهار عليهم السلام آمده است: وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ. و زمين به نور شما () روشنايى يافته است. بنده در اثر نزديك شدن به حضرت حق، اسما و صفات و آثار پروردگار در او نمايان شده، به گونه‏اى كه در همه صفات كمالى، ظهورى در آفريدگانش مى‏شود و همه اعضا و جوارح از جمله قلب كه جايگاه خوف و رجاست هم آينه نماى حق مى‏شود و خوف از او هم سبب خوف ديگر موجودات مى‏گردد. حضرت صادق عليه السلام به نقل از نوشته تورات فرمود: يَا ابْنَ آدَمَ تَفَرَّغْ لِعِبادَتى‏ أَمْلَا قَلْبَكَ غِنىً وَ لاأَكِلْكَ الى‏ طَلَبِكَ وَ عَلَىَّ أَنْ أَسُدَّ فاقَتَكَ وَ أَمْلَأَ قَلْبَكَ خَوْفاً مِنِّى وَ إِنْ لاتَفَرَّغْ لِعِبادَتى‏ أَمْلَأُ قَلْبَكَ شُغُلًا بِالدُّنيا ثُمَّ لاأَسُدَّ فاقَتَكَ وَ أَكِلْكَ الى‏ طَلَبِكَ. اى فرزند آدم! خود را براى بندگى من مهيا نما. در اين صورت قلب تو را بى‏نياز خواهم كرد و تو را به سوى خواسته‏هايت واگذار نخواهم كرد و بر من واجب خواهد بود كه حاجت تو را به جا آورم. و قلب تو را مملو از خوف و ترس از خود مى‏كنم و اگر براى بندگى من خود را آماده نسازى، قلب تو را مشغول به دنيا خواهم كرد. سپس حاجت تو را بجا نخواهم آورد و تو به خواسته‏هايت واگذار خواهم كرد. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏9، ص: 106 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
2 ✳️ ابن شهر آشوب مى‏نويسد: «روزى امام سجّاد عليه السلام در نزديكى چاه خانه‏اش مشغول نماز بود، فرزندش محمّد كه تازه با دست و زانو راه مى‏رفت، در حياط خانه، بازى مى‏كرد. ناگهان مادر فرزند ديد كه كودك به سر چاه عميقى رسيده ميان چاه افتاد. مادر او فرياد كشيد و خود را كنار چاه رسانيد و ناراحت كمك مى‏طلبيد و گفت: اى پسر رسول خدا! پسرت محمد در چاه غرق شد. اما با اين كه صداى مادر كودك و حالت بچّه را در چاه مى‏شنيد نمازش را كامل و تمام به پايان رسانيد، مادر بچه گفت: شما فرزندان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چقدر سخت دل هستيد. حضرت به كنار چاه رفت و دست به درون چاه برد، فرزند خود محمد را بيرون آورد و به مادرش فرمود: بگير، اى كسى كه يقينت ضعيف است. مادر به خاطر سلامتى فرزند خوشحال شد ولى به جهت اين كه امام فرموده بود يقين تو اندك است؛ گريه نمود. امام فرمود: امروز ملامتى بر تو نيست اگر مى‏دانستى، من در پيشگاه خداى جبّار بودم اگر رويم را از وى مى‏گرداندم، او رويش را از من برمى‏گرداند. آيا رحيم و مهربانى غير از او ديده مى‏شود.» «1» اولياى خدا چنان غرق صفات جمال و جلال او و محو مشاهده ذات پاك او مى‏باشند كه غير او را به دست فراموشى مى‏سپارند، در غم و ترس و وحشت؛ تصوّر نيستى و نابودى و حمله دشمن يا ضرر موجودى خطرناك؛ انديشه انتقام يا فرار همه ذهن و وجود آدمى را فرا مى‏گيرد. كسى كه غير خدا در دل او نمى‏گنجد و به غير او نمى‏انديشد، چگونه ممكن است كه اندوه و ترس و پناهندگى به بيگانه داشته باشد. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏9، ص: 106 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
3 ✳️ مقصود از غم‏ها و ترس‏ها از امور مادى و دنيوى مى‏باشد وگرنه دوستان خدا كه وجودشان پر از شوق و اشتياق خوفناكى است به خاطر ترس از انجام ندادن تكاليف و مسئوليت‏ها و آنچه از موفقيت‏ها كه از دست آنان مى‏رود و اين ترس اشتياقى جنبه معنوى دارد كه مايه تكامل و رشد وجود انسان است. برخلاف ترس‏هاى مادى كه مايه سقوط و گمراهى است. اميرمؤمنان عليه السلام در خطبه‏ ( ) ( ( متن کامل خطبه اینجا ) ) كه حالات اولياى خدا را در آن به عالى‏ترين وجه ترسيم كرده؛ مى‏فرمايد: نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِى الْبَلاءِ كَالَّتى نُزِّلَتْ فِى الرَّخاءِ وَ لَوْ لَاالْاجَلُ الَّذى‏ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ ارْواحُهُمْ فى‏ اجْسادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ، شَوْقاً الى‏ الثَّوابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ ... قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ، وَ اجْسادُهُمْ نَحيفَةٌ وَ حاجاتُهُمْ خَفيفَةٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفيفَةٌ آنان را در بلا و سختى و آسايش و راحت حالتى يكسان است، و اگر خداوند براى اقامتشان در دنيا زمان معينى را مقرر نكرده بود از شوق به ثواب و بيم‏ از عذاب به اندازه چشم به هم زدنى روحشان در بدنشان قرار نمى‏گرفت ... دلهايشان محزون، همگان از آزارشان در امان، بدنهايشان لاغر، نيازهايشان سبك، ونفوسشان با عفت است. سوز اشتياق كه همراه با درد و واهمه است، دواى اميد رسيدن به محبوب است كه هر عارفى را از لذت‏ها و شيرينى‏ها دور مى‏سازد و سختى‏ها و اضطراب‏ها او را آماده مى‏كند. امام صادق عليه السلام در باب شوق و حب خداوند؛ مشتاق را چنين توصيف مى‏فرمايد: مشتاق كسى است كه اشتهاى غذا نداشته و از آشاميدنى‏هاى لذيذ بهره نبرده. هرگز خواب راحت نداشته و با كسى انس به گرمى پيدا نكرده و خانه‏اى براى خود اختيار ننموده و در ميان آبادى‏ها سكونت نگرفته، پوشاك نرم و لطيف در برنگرفته، بريك حال قرار ندارد، شب و روز سرگرم عبادت است. تمام اميدها و هدف او رسيدن به مطلوب شوق اوست و در همه حال با زبان شوق از دل آرزومند مناجات مى‏كند. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏9، ص: 106 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) در هنگام هجوم اندوه و نگرانى از گناه‏ : https://eitaa.com/sahife2/58329 صحیفه سجادیه ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
«12» وَ لَا تَجْعَلْ لِفَاجِرٍ وَ لَا كَافِرٍ عَلَيَّ مِنَّةً وَ لَا لَهُ عِنْدِي يَداً وَ لَا بِي إِلَيْهِمْ حَاجَةً بَلِ اجْعَلْ سُكُونَ قَلْبِي وَ أُنْسَ نَفْسِي وَ اسْتِغْنَائِي وَ كِفَايَتِي بِكَ وَ بِخِيَارِ خَلْقِكَ «13» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْنِي لَهُمْ قَرِيناً وَ اجْعَلْنِي لَهُمْ نَصِيراً وَ امْنُنْ عَلَيَّ بِشَوْقٍ إِلَيْكَ وَ بِالْعَمَلِ لَكَ بِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ وَ ذَلِكَ عَلَيْكَ يَسِيرٌ. و به سود هيچ بدكار و كافرى بر من منّت و نعمت قرار مده. و روى نيازم را به جانب آنان مكن؛ بلكه آرامش دل، و انس جان، و بى‏نيازى و انجام گرفتن كارم را برعهده خود، و برگزيدگان از بندگانت قرار ده. خدايا! بر محمد و آلش درود فرست، و مرا همنشين و يار ايشان قرار ده، و به شوق ورزيدن به سويت، و به عمل برايت چنانكه دوست دارى و مى‏پسندى بر من منّت گذار؛ همانا تو بر هر كارى توانايى، و تحقق آن همه كه گفتم بر تو آسان است. ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
1 ✳️ بندگان شايسته خداوند، به اعتبار مرتبه عبوديت، نزد خدا مراتب گوناگون دارند؛ زيرا هر بنده‏اى از بندگان درستكار به اعتبار اسمى كه در او غلبه ظهورى دارد، مرتبه و مقام ويژه آن اسم را پيدا مى‏كند. بنابراين كسى كه عبداللّه است با كسى كه عبدالرحمن و عبدالرزاق است از نظر مرتبه فرق دارد. خداوند درباره حضرت ابراهيم عليه السلام مى‏فرمايد: وَكَذَ لِكَ نُرِى إِبْرَ هِيمَ مَلَكُوتَ السَّموَ تِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» «انعام 75» و اين گونه فرمانروايى و مالكيّت و ربوبيّت خود را بر آسمان‏ها و زمين به ابراهيم نشان مى‏دهيم تا از يقين‏كنندگان شود. و درباره حضرت موسى عليه السلام مى‏فرمايد: وَلَمَّا جَآءَ مُوسَى‏ لِمِيقتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبّ أَرِنِى أَنظُرْ إِلَيْكَ» «اعراف 143» زمانى كه موسى به ميعادگاه ما آمد، و پروردگارش با وى سخن گفت، عرض كرد: پروردگارا! جمال با كمال ذات بى‏نهايتت را [به قلب من‏] بنماى تا تو را [به رؤيت ويژه باطنى‏] بنگرم. ولى در شأن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‏فرمايد: وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى‏* ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى‏* فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى‏* فَأَوْحَى‏ إِلَى‏ عَبْدِهِ مَآ أَوْحَى‏» «نجم 7» در حالى كه در افق اعلا بود.* سپس نزديك رفت و نزديك‏تر شد،* پس [فاصله‏اش با پيامبر] به اندازه فاصله دو كمان گشت يا نزديك‏تر شد.* آن گاه به بنده‏اش آنچه را بايد وحى مى‏كرد، وحى كرد. در آيه فوق اضافه عبد به ضمير «هاء» كه مقام احديّت است، اشاره به مقام عبد محض دارد كه بسيار بلند مرتبه است. بر اين پايه، بنده هر اندازه از مراتب بندگى و ربوبيّت ظهورى حق برخوردار باشد. به همان اندازه از مقام صلح، صفا، اصلاح و صلاح بهره مى‏گيرد و نقش بيشترى نسبت به هدايت مردم و مظاهر لطف الهى برعهده دارد و اگر اين مراتب تا حد ناسوتى و پست مادى برسد؛ انسان در جايگاه حيوانات قرار مى‏گيرد و مقام او در پايين‏ترين درجه وجود از شأنيّت و صلاحيّت بيرون مى‏شود كه خداوند در حق چنين موجوداتى مى‏فرمايد: أُوْلئِكَ كَالأْنْعمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلئِكَ هُمُ الْغفِلُونَ» «اعراف 179» آنان مانند چهارپايانند بلكه گمراه‏ترند؛ اينانند كه بى‏خبر و غافل [ازمعارف و آيات خداى‏] اند. اينان همان كافران و منافقان هستند كه درهاى هدايت و سعادت را به سوى خود بسته‏اند و تنها از راه شكم و شهوت و مال اندوزى اتلاف عمر مى‏كنند. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏9، ص: 111 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
2 ✳️ خداوند منان از جمله منت‏هايى كه بر سر ما مسلمانان گذاشته است اين كه پيامبر راهنمايى براى هدايت ما برگزيده است: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُواْ عَلَيْهِمْ ءَايتِهِ وَيُزَكّيهِمْ وَيُعَلّمُهُمُ الْكِتبَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَللٍ مُّبِينٍ» «آل عمران 164» يقيناً خدا بر مؤمنان منّت نهاد كه در ميان آنان پيامبرى از خودشان برانگيخت كه آيات او را بر آنان مى‏خواند و [از آلودگى‏هاى فكرى و روحى‏] پاكشان مى‏كند، و كتاب و حكمت به آنان مى‏آموزد، و به راستى كه آنان پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند. منّت از منّ به معناى سنگى است كه براى وزن كردن اجناس به كار مى‏برند. اعطاى هر نعمت سنگين و گران بهايى را منت مى‏گويند. بنابراين بخشيدن نعمت بزرگ، نيكوست. ولى بزرگ جلوه دادن نعمت كوچك، ناپسند است. يعنى كسى كه كار كوچكى را با سخن بزرگ كند و به رخ ديگران بكشد بسيار نكوهيده است. پروردگار ما بر مؤمنان نعمت سنگينى گذارده و در عمل، شخص بزرگوارى را مسؤول هدايت مردم قرار داده است. و سپاسگزار و قدردان اين نعمت بزرگ تنها مؤمنان هستند هر چند هدف از رسالت، عموم بشر است. يكى از منّت‏هايى كه در كنار رسالت دين بر مسلمانان قرار گرفته است اين است كه خداوند قهار هيچ گونه سلطه و بهره‏اى از كفار و منافقان بر جان و مال و ناموس مؤمنان قرار نداده است؛ حتى راهى كه به برترى و امتياز دهى برسد، را هم بسته است و همه كافران و منافقان اهل كتاب و ذمّيان بايد تحت نظر حكومت اسلامى باشند؛ زيرا خداوند شرافت و عزّت و مغفرت و نجات و پاداش را در ايمان و اخلاص و تقوا و ولايت و دين محورى مقرر فرموده است. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏9، ص: 111 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) در هنگام هجوم اندوه و نگرانى از گناه‏ : https://eitaa.com/sahife2/58329 صحیفه سجادیه ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
3 ✳️ در سوره نساء چند آيه در مورد برترى مطلق مؤمنان بر كفار و منافقان آمده است كه ملاك اصلى آنها عزت و احترام داشتن مؤمن است. به ويژه خداوند در غلبه جنگى با معجزات و امدادهاى غيبى بسيار منت بزرگى بر مسلمانان گذاشته است، از جمله براى منكوب كردن كفار مى‏فرمايد: الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِن كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مّنَ اللَّهِ قَالُواْ أَلَمْ نَكُن مَّعَكُمْ وَإِن كَانَ لِلْكفِرِينَ نَصِيبٌ قَالُواْ أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُم مّنَ الْمُؤْمِنِينَ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَلَن يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكفِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا» «نساء 141» آنان كه همواره حوادثى را براى شما انتظار مى‏برند، اگر از سوى خدا برايتان‏ فتح و پيروزى رسد، مى‏گويند: مگر ما با شما [در ميدان جنگ‏] نبوديم؟ [پس سهم ما را از غنايم جنگى بپردازيد.] و اگر براى كافران بهره‏اى اندك [از غلبه و پيروزى‏] باشد، به آنان مى‏گويند: آيا [ما كه در ميان ارتش اسلام بوديم‏] بر شما چيره و مسلّط نبوديم؟ [ولى ديديد كه ازضربه زدن به شما خوددارى كرديم‏] و شما را [ازآسيب و زيان مؤمنان‏] مانع مى‏شديم [پس سهم غنيمت ما را بدهيد.] خدا روز قيامت ميان شما داورى مى‏كند؛ و خدا هرگز هيچ راه سلطه‏اى به سود كافران بر ضد مؤمنان قرار نداده است. يا درباره منافقان مى‏فرمايد: مُّذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَ لِكَ لَآإِلَى‏ هؤُلَآءِ وَلَآ إِلَى‏ هؤُلَآءِ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا» «نساء 143» منافقان ميان كفر و ايمان متحيّر و سرگردانند، نه [با تمام وجود] با مؤمنانند و نا با كافران. و هر كه را خدا [به كيفر اعمال زشتش‏] گمراه كند، هرگز براى او راهى [به سوى هدايت‏] نخواهى يافت. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏9، ص: 111 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
4 ✳️ بايد كارى كرد كه كفّار از سلطه بر مؤمنان براى هميشه مأيوس باشند. يعنى هر گونه طرح و عهدنامه و رفت و آمد و قراردادى كه راه نفوذ كفار را بر مسلمانان و اهل ايمان باز كند حرام است، حتى در بناى ساختمان و معاملات بايد برترى مسلمانان مشهود باشد. پس اهل اسلام بايد در تمام جهات اقتصادى و فرهنگى و نظامى و سياسى از استقلال كامل برخوردار باشند تا عزت ملى همواره حفظ گردد و نبايد با خودباختگى و احساس ضعف و زبونى و القائات شيطانى و هياهوى دشمنان، عزت اسلام را به باطل فروخت و زيان دنيا و آخرت را خريد. مرزى كه بين كفر و ايمان است به مانند مرزهاى خاكى و جغرافيايى نيست تا آن‏ را با جنگ يا صلح كم و زياد نمود، بلكه اين مرز در قلب آدمى بر پايه تكوين و فطرت بنا نهاده شده است. پس به اين خاطر درست گفته‏اند كه: نجاست كافر، ذاتى است تا حد و مرز روشنى در بين مردم با ايمان و اهل كفر وجود داشته باشد. اگر مسلمانان جهان از همه ابعاد از كافران تبرى ودورى مى‏جستند، هرگز سلطه، آنان بر مناطق مسلمان نشين ميسر نمى‏شد، ولى غافل از اين كه آميزش دولت‏ها و روابط ملت‏ها سبب نفوذ ناپاكان در حريم مسلمانان شده است و بسيارى از ارزش‏هاى معنوى و عزت و حرمت ميهنى و پاكى دانش و تغذيه و معاشرت، به آتش كفر و فتنه نابوده شده است. پيامبر عزيز اسلام صلى الله عليه و آله به چنين مسأله‏اى بسيارى حسّاس بود كه منّتى از مشركان بر سر مسلمانان نباشد، حتى در جنگ‏ها كمترين كمكى كه تأييد كفر و شرك باشد درخواست ننمود و ذمّه و امان را از كسانى كه پشتيبان و همزيست آنان باشند، برداشتند. رسول اللّه صلى الله عليه و آله فرمود: إِنَّا لانَسْتَعينُ بِمُشْرِكٍ ...، إِنَّا لانَسْتَعِينُ بِالْمُشْرِكينَ عَلَى الْمُشرِكينُ. ما از مشرك كمك نمى‏گيريم ... ما در برابر مشركان از مشركان يارى نمى‏جوييم. و نيز فرمود: لاتَستَضيئُوا بِنارِ الْمُشرِكينَ. از روشنايى آتش مشركان، بهره نگيريد. در تفسير جمله فوق، ابن اثير در ماده ضوء آورده است: «يعنى آنان را به مشاوره و همفكرى نخوانيد و نظرات آنان را اهميت ندهيد؛ زيرا رأى و نظر مانند روشنايى نور در سرگردانى و گمراهى است.» بنابراين مقصود حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله برائت از مشركين و نرفتن زير بار پرچم كفار است. كه به نوعى نهى از منكر و تبرّى از هر گونه تسلط عقيدتى و ملكى و مالى و جانى و ناموسى كفّار بر مسلمانان است؛ تا مرز حق و باطل مشخص بماند؛ زيرا كه مسلمانان با هر گونه اعتماد و ارتباط و علاقمندى و سكونت با اهل كفر و باطل از ذمه اهل اسلام خارج مى‏شوند، و در آخرت هم با آنان محشور مى‏شوند. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏9، ص: 111 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2