eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 یک غزل بسیار زیبای دیگر از مرحوم فیض کاشانی در به عشق حسین و کربلایش در آستان : 👈 چراغ کلبه عاشق خیال دلدار است سری که عشق درونیست خانه تار است هزار خرمن شادی به نیم جو نخرد بجان دلی که غم عشق را خریدار است بعشق زنده بود هر چه هست در عالم جهان نئیست درو جان عشق درکار است چو همتی طلبی از جناب عشق طلب که هر دو کون جنودند و عشق سردار است حوالی دل عاشق نه بگذرد غفلت که عشق بر سر او پاسبان بیدار است رسد چو شادی بیجا براندش شه عشق سپاه غم چو کند زور عشق غمخوار است اگر زپای درائیم عشق گیرد دست اگر خطای برائیم عشق ستار است تو و حماقت و انکارحرف هر یاری من و معارف این کار جمله در کار است تو ای فلان و ریاست که هر کس و کاری مرا بخاک ره او بشمرند بسیار است فکندگی بتو دشوار و بر من آسانست قلندری بمن آسان و برتو دشوار است کسی که راه ندارد بچارهٔ دردش زبهر چاره دگر چاره ایش ناچار است زاختیار کم از اضطرار آزاد است چو هر که بفرمان عشق قهار است ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
16 ▪️ زیارت عاشورای معروفه همان زیارتی معروف و مشهوری است كه برای زیارت امام حسین(ع) در روز عاشورا وارد شده . زیارت عاشورای غیر معروفه با زیارت معروفه متداوله در اجر و ثواب شریك است بدون مشقت گفتن صد مرتبه لعن و صد مرتبه سلام ( یعنی در این زیارت غیر معروفه دیگر صد مرتبه لعن و صد مرتبه سلام كه در زیارت عاشورای معروفه وارد شده، وجود ندارد) و این برای آنانكه شغل مهمی دارند فوزی است عظیم. ▪️به نیابت از آقا و مولایمان امام زمان علیه السلام با هم را چهل روز زمزمه میکنیم :👇 ♦️🔊📜 السَّلامُ عَلَیكَ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیكَ یا ابْنَ الْبَشِیرِ النَّذِیرِ وَ ابْنَ سَیدِ الْوَصِیینَ ..... 👈 نرم افزار زیارت ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
🎙 بابی انت و امی یا حسین علیه السلام ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی #نهج_البلاغه_حكمت_374 #امر_معروف_نهى_منکر وَ فِي كَلَامٍ آخَرَ لَهُ
◀️ مردگان زنده نما 5 ⏺ آنگاه امام(عليه السلام) در بخش ديگرى از اين كلام پرمعنا به بيان اهميت امر به معروف و نهى از منكر به صورت كلى پرداخته، مى فرمايد: «(بدانيد) تمام اعمال نيك و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر همچون آب دهان است در برابر دريايى عميق و پهناور»; «وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللّهِ، عِنْدَ الاَْمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ، إِلاَّ كَنَفْثَة فِي بَحْر لُجِّيٍّ). اين تعبير به راستى تعبير عجيبى است; تمام كارهاى نيك: نماز و روزه و زكات و حج و حتى جهاد فى سبيل الله در برابر امر به معروف و نهى از منكر بسيار كوچك و ناچيز است. دليلش اين است كه اين دو وظيفه بزرگ اسلامى ضامن اجراى تمام آن كارهاى نيك و فرائض و واجبات است. اگر امر به معروف و نهى از منكر تعطيل شود به دنبال آن نماز و روزه و حج و جهاد نيز به تدريج به فراموشى سپرده مى شود و اين است دليل برترى اين دو بر آنها. آنگاه امام(عليه السلام) در آخرين بخش از كلام نورانى خود به افراد ضعيف النفس هشدار مى دهد و مى فرمايد: «(بدانيد) امر به معروف و نهى از منكر نه مرگ كسى را نزديك مى كند و نه از روزى كسى مى كاهد (و بدانيد) از همه اين ها مهمتر سخن حقى است كه در برابر پيشواى ستمگرى گفته مى شود (و از مظلومى در مقابل آن ظالم دفاع مى گردد»; (وَ إِنَّ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىَ عَنِ الْمُنْكَرِ لاَ يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَل، وَ لاَ يُنْقِصَانِ مِنْ رِزْق، وَ أَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْل عِنْدِ إِمَام جَائِر). بسيارند كسانى كه گمان مى كنند اگر به سراغ انجام اين دو وظيفه بروند جانشان يا نانشان به خطر مى افتد در حالى كه چنين نيست. خداوند حافظ جان و نان آن هاست و اين تفكر، تفكرى است شرك آلود و بى گانه از حق. جمله «وَ اَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ» حقيقت مهمى را بازگو مى كند و آن اين كه انسان بايد شجاع باشد و در برابر ظالمان، بى اعتنا به خطراتى كه ممكن است او را تهديد كند حق را بيان دارد و اى بسا بيان حق، آن ها را بيدار و يا حداقل شرمنده سازد و از انجام ظلم هايى بازدارد. 👈 ادامه دارد ..... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ مردگان زنده نما 6 ⏺ جالب اين كه ابن ابى الحديد در ذيل اين جمله اشاره به داستان زيد بن ارقم در برابر ابن زياد يا يزيد بن معاويه مى كند و مى گويد: مصداق اين سخن روايتى است كه مى گويد: زيد بن ارقم، ابن زياد ـ و گاه گفته شده يزيد بن معاويه ـ را ديد كه با چوبدستى خود به دندان امام حسين(عليه السلام)مى زند در آن زمانى كه سر آن حضرت را نزد او برده بودند. زيد بن ارقم فرياد زد و گفت: چوب را بردار. بسيار ديدم كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اين دندان ها را مى بوسيد. نمونه ديگر آن سخنى است كه عبدالله بن عفيف ازدى در مسجد كوفه در برابر ابن زياد گفت و سخنان او را درهم كوبيد. هنگامى كه ابن زياد بعد از شهادت امام حسين(عليه السلام) و يارانش براى قدرت نمايى به مسجد كوفه آمد و بر فراز منبر رفت و در برابر انبوه جمعيت، خدا را حمد كرد كه پيروز شده و اهانت شديدى به حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) كرد و آن حضرت را به دروغگويى نسبت داد، عبدالله بن عفيف ازدى (كه چشمش نابينا بود) از ميان جمعيت برخاست و فرياد زد: «يا ابْنَ مَرْجانةَ! اِنّ الكذّابَ وَابنَ الكَذّابِ أنتَ و أبوكَ و مَنِ اسْتَعْمَلَكَ وأبوهُ يا عَدُوَّ اللهِ أتقتُلُونَ أولادَ النَّبِيِّين وَتَتَكَلَّمونَ بِهذا الكَلامِ على مَنابِرِ المُسلِمين؟; اى پسر مرجانه! دروغگو و فرزند دروغگو تويى و پدر توست و كسى كه تو را بر اين مسند نشانده و پدر اوست. اى دشمن خدا فرزندان پيامبران را به قتل مى رسانى و اين سخن زشت را بر منبر مسلمانان مى گويى؟». (قابل توجه اين كه او ابن زياد را ابن زياد خطاب نكرد بلكه به مادرش مرجانه نسبت داد تا آلوده بودن نسب او را با اين سخن آشكار كند و در ميان جمعيت رسوايش سازد). ابن زياد كه انتظار چنين سخنى را از هيچ كس نداشت خشمگين شد و گفت: گوينده اين سخن كيست؟ عبدالله بن عفيف گفت: منم اى دشمن خدا! آيا خاندان پاكى را كه خداوند آن ها را از هرگونه آلودگى پيراسته به قتل مى رسانى و مى پندارى مسلمانى؟ وا غوثاه; كجايند فرزندان مهاجر و انصار كه از تو و از آن طغيانگر (يزيد) نفرين شده فرزند نفرين شده توسط پيامبر(صلى الله عليه وآله)، انتقام بگيرند... . به اين ترتيب، عبدالله، بذر انقلاب بر ضد بنى اميه و خونخواهى امام حسين(عليه السلام)را در دل ها با سخنانش پاشيد و هرچند سرانجام در اين راه شهيد شد ولى كار خود را كرد. 👈 ادامه دارد ..... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ مردگان زنده نما 7 ⏺ مرحوم محقق شوشترى در شرح نهج البلاغه خود (بهج الصباغه) نمونه ديگرى ذكر مى كند و آن اين كه مروان دستور داد روز عيد (فطر يا قربان) منبر را آماده كنند و قبل از اداى نماز عيد شروع به خواندن خطبه كرد. مردى برخاست و گفت: اى مروان تو مخالفت با سنّت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) كردى. اوّلاً منبر را روز عيد بيرون آوردى (در حالى كه خطبه را بايد ايستاده بخوانى نه نشسته بر منبر). ثانياً خطبه نماز عيد را قبل از نماز مى خوانى (در حالى كه خطبه نماز عيد، بعد از نماز است) ابوسعيد در آن صحنه حاضر بود، پرسيد: اين مرد كيست؟ گفتند: فلان شخص، فرزند فلان شخص. گفت: بدانيد اين مرد وظيفه خود را انجام داد. من از پيامبر(صلى الله عليه وآله) شنيدم كه فرمود: هركس كار منكرى را ببيند اگر بتواند بايد آن را با دست خود و عملاً تغيير دهد و اگر نتواند با زبان و اگر نتواند با قلب (متنفر از آن باشد) و اين ضعيف ترين مرحله ايمان است. قابل توجه اين كه تغيير دادن زمان خطبه، از بعد از نماز عيد به قبل از آن ـ به گفته ابوبكر كاشانى (نويسنده كتاب بدائع الصنائع و از فقهاى اهل سنت) ـ به اين سبب بود كه سخنان بى اساسى در خطبه هاى خود مى گفتند و مردم مى دانستند و براى خطبه آنها نمى نشستند. ناچار زمان آن را تغيير دادند. داستان معروف و اشعار مشهورش درباره (عليه السلام) در برابر هشام بن عبدالملك در كنار خانه خدا نيز نمونه زنده و بارزى از اين گفتار امام(عليه السلام) است. البته در ذيل اين داستان آمده است كه هشام سخت از اين اشعار عصبانى شد و حقوق فرزدق را از بيت المال قطع كرد ولى امام سجاد(عليه السلام) آن را جبران فرمود. و در نهايت اشعار فرزدق در تاريخ جاودان و ماندگار شد. داستان هاى زيادى در تاريخ اسلام از اين دست ديده مى شود. گرچه در بعضى از آن ها جان ناهى از منكر به خطر افتاد ولى اين در موارد نادرى بود كه با كليتى كه امام اميرمؤمنان(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه فرموده منافاتى ندارد زيرا همواره عمومات، استثنائاتى دارد. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَيهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدى‏ مَنْ يَشَآءُ وَمَا تُنْفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَآءَ وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنْفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ‏ هدایت یافتن آنان بر عهده تو نیست، بلكه خداوند هر كه را بخواهد (و شایسته باشد) هدایت مى‌كند. وآنچه را از خوبى‌ها انفاق كنید، به نفع خودتان است. و جز براى كسب رضاى خدا انفاق نكنید و (پاداش) آنچه از خوبى‌ها انفاق كنید به طور كامل به شما داده خواهد شد و بر شما ستم نخواهد شد. مسلمانان در انفاق به فقراى مشرك و غیر مسلمان شك داشتند، وقتى از رسول خدا صلى الله علیه وآله پرسیدند، این آیه نازل شد. 1- از ایجاد فشار اقتصادى و ترك انفاق، براى ایمان آوردن كفّار استفاده نكنید. «لیس علیك هداهم... وما تنفقوا من خیر فلانفسكم» 2- هدایت، توفیق الهى است كه تنها شامل دلهاى آماده مى‌شود. «یهدى من یشاء» 3- رسیدگى به محرومان، یك وظیفه انسانى است. پس بر غیر مسلمانان نیز انفاق كنید. «وما تنفقوا من خیر فلانفسكم» 4- اسلام، مكتب انسان دوستى است و فقر و محرومیّت را حتّى براى غیر مسلمانان نیز نمى‌پسندد. «وما تنفقوا من خیر فلانفسكم» 5 - فایده‌ى انفاق به خودتان باز مى‌گردد و روح سخاوت را در شما زنده مى‌كند. با انفاق از پیدایش اختلافات طبقاتى و انفجارهاى اجتماعى جلوگیرى شده و در جامعه ایجاد محبّت مى‌گردد. انفاق مایه محرومیّت شما نیست، بلكه سبب مصونیّت شماست. «فلانفسكم» 6- جز براى خداوند انفاق نكنید. زیرا تمام فوائد و آثار این جهانى، دیر یا زود از میان مى‌رود، ولى اگر انفاق براى خدا باشد، تا ابد از بركات آن بهره‌مند خواهید بود. «الا ابتغاء وجه اللّه» 7- مال ودارایى خیر است. «ما تنفقوا من خیر» 8 - در انفاق دست و دل باز باشید. زیرا آنچه انفاق مى‌كنید، بدون كم و كاست بازخواهید گرفت. «یوفّ الیكم» 9- بهره‌گیرى در قیامت، زمانى است كه هدف از انفاق تنها رضاى خدا باشد. «الاّ ابتغاء وجه اللّه... یوفّ الیكم» 👈 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇 https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) در هنگام : «1» يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ وَ يَا مَنْ يُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ‏ اى آن كه گره‏هاى امور رنج ‏آور، به وسيله او گشوده مى‏شود، و اى آن كه تندى و تيزى ، به عنايت او فرو مى‏نشيند، و اى آن كه بيرون آمدن از تنگى و فشار، و قرار گرفتن در راحتى گشايش، و رهايى از غم و اندوه، از او خواسته مى‏شود. دعای 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
3 6 3 1 ✳️ آن بزرگ مرد الهى و وجود ملكوتى، در ميان مردمى مى‏زيست كه دچار بت‏تراشى و بت‏پرستى بودند و فرهنگ طاغوت خطرناكى چون نمرود بر آنان حكومت داشت. او كه از ابتدا قلب و روح پاكش در مدار با عظمت توحيد مى‏گشت، از برخورد با اعمال و اخلاق قوم زمان حتى نزديكانش رنج مى‏برد. او مى‏خواست مردم را از تحميلات هواى نفسى و حكومت نمروديان نجات دهد و دست قلب مردم را از بت‏پرستى كوتاه كند و به حبل الهى و دين توحيدى متصل نمايد. او از اين كه مردم دچار اغيار و نامحرمان و كاهنان و خرافاتيان بودند و بر اساس انديشه‏هاى انحرافى زندگى مى‏كردند در عذاب سخت روحى بود. او در يك روز معيّن كه تمام مردم شهر به مناسبتى به صحرا و دشت رفته بودند وارد بتكده شهر شد و پس از اين كه ديد بت‏ها جواب او را نمى‏دهند، با تبرى كه در دست داشت تمام خدايان قلّابى و معبودهاى باطل را درهم شكست و تبر را به گردن بت بزرگ گذاشت و سپس با خوشحالى از اين كه در راه حضرت حق به مجاهده برخاسته به خانه خود روان شد. او منتظر ماند تا ملّت جاهل و طاغوتى در برابر آن حادثه چه عكس العملى از خود نشان مى‏دهند. قوم تيره‏روز و عمله‏هاى شيطانى نمرود، از صحرا برگشتند و خود را با سرنگونى و از بين رفتن بت‏ها رو به رو ديدند. غريو و فرياد از آن مردم بى‏خبر برخاست و هر كس از مسبّب حادثه جويا شد. تنى چند فرياد كشيدند اين برنامه جز عمل جوانى به نام ابراهيم نيست كه دائماً از خدايان ما بيزارى مى‏جست و آنها را پست و خوار و بيكاره به حساب مى‏آورد: قالُوا سَمِعْنا فَتىً يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إبْراهيمُ گفتند: از جوانى شنيديم كه از بتان ما [به عنوان عناصرى بى‏اثر و بى‏اختيار] ياد مى‏كرد كه به او ابراهيم مى‏گويند. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 5 ، ص: 181 👌 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
3 6 3 2 ✳️ چون بر مردم شهر مسلّم شد كه اين حادثه را حادثه‏آفرينى به نام ابراهيم است، همه با هم احضارش را خواستار و قبل از اين كه دستگير شود؛ حكم اعدامش را صادر كردند. دژخيمان نمرودى وى را دستگير كرده و بدينگونه محاكمه‏اش را شروع كردند: قالُوا ءَأنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلهَتِنا يا إبْراهيمُ گفتند: اى ابراهيم! آيا تو با معبودان ما چنين كرده‏اى؟ ابراهيم كه زمينه را در اين سؤال براى توجه دادن مردم به بطلان بت‏پرستى آماده ديد، جهت سخن را برگردانده و پاسخى به مردم داد كه انتظارش را نداشتند و آن اين بود: قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبيرُهُمْ هذا فَاسْئَلُوهُمْ إنْ كانُوا يَنْطِقُونَ گفت: بلكه [سالم ماندن بزرگشان نشان مى‏دهد كه‏] بزرگشان اين كار را انجام داده است؛ پس اگر سخن مى‏گويند، از خودشان بپرسيد. اين پتك محكمى بود كه بر سر آن غافلان زد، آنان را سر در گريبان كرد و به حيرت دچار ساخت، جواب صحيحى در برابر گفتار ابراهيم نيافتند، تنها سخنى كه در پاسخ او گفتند اين بود: اى ابراهيم! براى تو روشن است كه اين بت‏ها سؤالى را جواب نمى‏دهند، چگونه از ما مى‏خواهى از آنان بر اين مسأله گواهى بخواهيم؟ آنان بعد از اين كه اعتراف كردند بت‏ها هيچكاره‏اند ولى باز بر باطل خود پافشارى دارند، آنان را سرزنش كرد: قَالَ افَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لايَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لا يَضُرُّكُمْ* افٍّ لَكُمْ وَ لما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أفَلا تَعْقِلُونَ گفت: [با توجه به اين حقيقت‏] آيا به جاى خدا چيزهايى را مى‏پرستيد كه هيچ سود و زيانى به شما نمى‏رسانند؟!* اف بر شما و بر آنچه به جاى خدا مى‏پرستيد؛ پس آيا نمى‏انديشيد؟ 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 5 ، ص: 181 👌 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
3 6 3 3 ✳️ احتجاج ابراهيم و دلايل دندان شكنش بر قلب سنگين و سخت آن مردم لجوج و متعصب در باطل اثر نكرد، منطق را كنار گذاشته و به زور متوسل شدند، يكجا اينچنين كه قرآن حكايت فرموده حكم كردند: فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إلّا أنْ قالُوا اقْتُلُوهُ أوْحَرِّقُوهُ فَأنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النّارِ إنَّ فى ذلِكَ لآَياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ پس جواب قوم ابراهيم جز اين نبود كه گفتند: او را بكشيد يا بسوزانيدش. پس خدا او را از آن آتش رهايى بخشيد، مسلماً در اين [حادثه‏] براى مردمى كه ايمان دارند، عبرت‏هاست. آن تيره روزان تا جايى كه توانستند وسايل آتش افروزى فراهم كردند و براى آتش افروختن محوطه بزرگى را آماده نمودند، سپس آن انسان الهى را در منجنيق قرار داده و به داخل آتش پرتاب كردند. ذات اقدس حضرت ربّ العزّه به آتش خطاب كرد: قُلْنَا يا نارُ كُونى بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إبْراهيمَ پس او را در آتش افكندند] گفتيم: اى آتش! برابر ابراهيم سرد و بى‏آسيب باش! و چنين بود كه خداوند مهربان بنده عزيزش را از كيد خائنان و مكر مكّاران نجات بخشيد و گره از مشكل او باز كرد. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 5 ، ص: 181 👌 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 یک غزل بسیار زیبای دیگر از مرحوم فیض کاشانی در به عشق حسین و کربلایش در آستان : اگر خود را بیمار او میدانی با ما زمرمه کن : 👈 بیابیا که دلم در هوات بیمار است بخور غمم که سراپایم از غمت زار است برس برس که زغمزه نماند جز نفسی بوصل خویش بمن زس که عمر بسیار است مرا زنور حضورت دمی ممان با من که بی رخت نفسی گر برآورم نار است بغیر تو چو نشینم دمی شوم تیره زپیش تو روم از یکنفس دلم تار است شوم صبور چو از تو سزای من هجران اگر شوم زدرت دور جای من داراست بغیر حرف تو حرفی اگر زنم یاوه است بغیر کاری تو کاری اگر کنم بار است بغیر یاد تو یادی اگر کنم تاوان بغیر نام تو نامی اگر برم عار است تو ای که کار نداری جمال خوبان بین مرا مهم تر ازین کار و بار بسیار است سپاه دیو نشسته است در کمینگه عمر دلا مخسب که چشم حریف بیدار است مجو گشاد ز زلفی که کج مج و تیره است شفا مخواه زچشمی که مست و بیمار است بهر چه مینگری روی حق در آن می بین که از پرستش اغیار یار بیزار است نوید چارهٔ بیچارگان بفیض رسان که تا بچاره رسیدن حیات ناچار است ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
17 ▪️ زیارت عاشورای معروفه همان زیارتی معروف و مشهوری است كه برای زیارت امام حسین(ع) در روز عاشورا وارد شده . زیارت عاشورای غیر معروفه با زیارت معروفه متداوله در اجر و ثواب شریك است بدون مشقت گفتن صد مرتبه لعن و صد مرتبه سلام ( یعنی در این زیارت غیر معروفه دیگر صد مرتبه لعن و صد مرتبه سلام كه در زیارت عاشورای معروفه وارد شده، وجود ندارد) و این برای آنانكه شغل مهمی دارند فوزی است عظیم. ▪️به نیابت از آقا و مولایمان امام زمان علیه السلام با هم را چهل روز زمزمه میکنیم :👇 ♦️🔊📜 السَّلامُ عَلَیكَ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیكَ یا ابْنَ الْبَشِیرِ النَّذِیرِ وَ ابْنَ سَیدِ الْوَصِیینَ ..... 👈 نرم افزار زیارت ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
🎙👈 کدام اشک براي امام حسين(ع) است که ذره‌اي از آن ارزشي فوق‌العاده دارد؟ ✳️ " برای این است که پرتوی از روح حسین ابن علی (علیه السلام ) در روح ما بتابد اگر اشکی که ما برای او می ریزیم در مسیر هماهنگی روح ما باشد روح ما پرواز کوچکی با روح حسین بکند ذره ای از همّت او از غیرت او حریت او از ایمان او از تقوای او از توحید او در ما بتابد و چنین اشکی از چشم ما جاری شود آن اشک هرچه دلتان بخواهد قیمت دارد اگر گفتند به اندازه بال مگسش هم باشد یک دنیا ارزش دارد باور کنید اما نه اشکی که برای نفله شدن حسین باشد بلکه اشکی که برای عظمت و شخصیت حسین باشد . " ✍️ شهید مرتضی کانال انس با 🆔 @sahife2
برنامه ی نکوهش بی‌تفاوتی نسبت به منکر و بیان وَ عَنْ أَبِي جُحَيْفَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام) يَقُولُ: أَوَّلُ مَا تُغْلَبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْجِهَادِ، الْجِهَادُ بِأَيْدِيكُمْ، ثُمَّ بِأَلْسِنَتِكُمْ، ثُمَّ بِقُلُوبِكُمْ؛ فَمَنْ لَمْ يَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً وَ لَمْ يُنْكِرْ مُنْكَراً قُلِبَ، فَجُعِلَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ وَ أَسْفَلُهُ أَعْلَاهُ. از ابى جحيفه(1) نقل شد، گفت از امير مؤمنان شنيدم كه فرمودند : اوّلين مرحله از كه در آن باز مى مانيد، جهاد با دستانتان، سپس جهاد با زبان، و آنگاه جهاد با قلب هايتان مى باشد، پس كسى كه با قلب، معروفى را ستايش نكند، و منكرى را انكار نكند، قلبش واژگون گشته، بالاى آن پايين، و پايين قلب او بالا قرار خواهد گرفت. _____________________________ (1). نام او وهب بن عبد اللَّه سوائى است كه زمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در حالى كه كودك بود درك كرد، امير المؤمنين عليه السّلام او را بر بيت المال كوفه گمارد و او را وهب الخير مى‏ ناميد كه در سال 72 هجرى درگذشت. «قاموس الرّجال ج 9 ص 264» 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ قلب هاى واژگونه! 1 ⏺ اين كلام نورانى در واقع تكميل بر دو گفتار حكيمانه اى " " است و ناظر به مراحل سه گانه است و در واقع هركدام از زاويه اى به اين مسئله مهم مى نگرد. «در اين جا ابوجحيفه مى گويد: من از اميرمؤمنان(عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود: نخستين مرحله اى از جهاد كه از شما مى گيرند و در آن مغلوب مى شويد جهاد با دست (جهاد عملى) است سپس جهاد با زبان و بعد جهاد با قلب»; (وَ عَنْ أَبِي جُحَيْفَةَ قَالَ: سَمِعْتُ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) يَقُولُ: أَوَّلُ مَا تُغْلَبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْجِهَادِ الْجِهَادُ بِأَيْدِيكُمْ، ثُمَّ بِأَلْسِنَتِكُمْ ثُمَّ بِقُلُوبِكُمْ). روشن است كه ظالمان و دشمنان اسلام نخست تلاش مى كنند چراغ پرفروغ امر به معروف و نهى از منكر عملى را از مسلمانان بگيرند و اجازه ندهند كسى عملاً امر به معروف يا نهى از منكر كند مبادا موقعيت آن ها به خطر بيفتد. هنگامى كه جهاد عملى را خاموش كردند به سراغ جهاد زبانى مى روند و اجازه نمى دهند كسى بر فراز منابر يا در مجامع ديگر امر به معروف و نهى از منكر كند و كسانى را كه اقدام به اين كار كنند تحت تعقيب قرار مى دهند و حتى در تاريخ مى خوانيم كه گاه زبان بعضى از آن ها را قطع مى كردند تا نتوانند امر به معروف و نهى از منكر كنند و بساط ظالمان را متزلزل سازند مانند آنچه درباره م ، آن يار باوفا و دوست مخلص على(عليه السلام) نقل شده كه حتى هنگامى كه او را به چوبه دار آويزان كردند (معمول بود طناب را زير بغل شخصى كه مى خواستند به دار بياويزند قرار مى دادند) باز بر فراز چوبه دار فضايل على(عليه السلام) را بيان مى كرد. ابن زياد دستور داد زبانش را قطع كردند. يا اين كه همچون ابوذر به نقطه دور افتاده اى تبعيد مى شدند تا كسى پيام زبان حق گويشان را نشنود آن گونه كه در زمان معاويه و خليفه سوم روى داد. و هنگامى كه اين مرحله از جهاد را گرفتند تبليغات منفى را آغاز مى كنند به گونه اى كه آن حالت تنفر قلبى را به تدريج از مردم بگيرند تا شعله جهاد با قلب نيز خاموش شود و يا اين كه وقتى جهاد عملى و جهاد با زبان گرفته شد و مدتى گذشت به تدريج انسان ها زشتى منكرات را فراموش مى كنند همان گونه كه انسان ماهر در انجام يك كار اگر مدتى آن را ترك كند مهارت خود را به كلى از دست خواهد داد. 👈 ادامه دارد ..... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ قلب هاى واژگونه! 2 ⏺ بعضى از شارحان نهج البلاغه احتمال ديگرى در تفسير اين كلام داده اند و آن اين كه وقتى حاكميت ظالمان ادامه پيدا كند نسل هايى كه بعداً روى كار مى آيند زشتى منكرات را فراموش مى كنند و به اين ترتيب جهاد با قلب نيز ترك مى شود. آنگاه امام(عليه السلام) در يك نتيجه گيرى پرمعنا مى فرمايد: «كسى كه حتى با قلبش از نيكى ها طرفدارى و با منكرات مبارزه نكند قلبش واژگونه مى شود، بالاى آن پايين و پايين آن بالا قرار مى گيرد»; (فَمَنْ لَمْ يَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً، وَ لَمْ يُنْكِرْ مُنْكَراً، قُلِبَ فَجُعِلَ أَعْلاَهُ أَسْفَلَهُ وَ أَسْفَلُهُ أَعْلاَهُ). معلوم است كه منظور از «قلب» در اين جا آن عضو صنوبرى كه وسيله رسانيدن خون به تمام اعضاى بدن است نمى باشد بلكه قلب در اين جا به معناى عقل و حس تشخيص است زيرا يكى از معانى قلب در لغت، همان عقل است. اشاره به اين كه انسان حس تشخيص نيك و بد را در چنان محيطى از دست مى دهد و به تدريج نيكى ها در نظرش زشت و زشتى ها در نظرش زيبا خواهد شد. در حديثى پرمعنا و پيشگويانه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) چنين مى خوانيم: «كَيفَ بِكُمْ إِذَا فَسَدَتْ نِسَاؤُكُمْ وَ فَسَقَ شَبَابُكُمْ وَ لَمْ تَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ تَنْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ فَقِيلَ لَهُ وَ يكُونُ ذَلِكَ يا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِكَ كَيفَ بِكُمْ إِذَا أَمَرْتُمْ بِالْمُنْكَرِ وَ نَهَيتُمْ عَنِ الْمَعْرُوفِ فَقِيلَ لَهُ يا رَسُولَ اللَّهِ وَ يكُونُ ذَلِكَ قَالَ نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِكَ كَيفَ بِكُمْ إِذَا رَأَيتُمُ الْمَعْرُوفَ مُنْكَراً وَ الْمُنْكَرَ مَعْرُوفاً; چگونه خواهيد بود هنگامى كه زنان شما فاسد شوند و جوانان شما فاسق و امر به معروف و نهى از منكر را ترك كنيد؟ كسى عرض كرد: اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)! آيا چنين امرى واقع مى شود؟ پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: آرى و بدتر از اين واقع خواهد شد. چگونه خواهيد بود هنگامى كه امر به منكر مى كنيد و نهى از معروف؟ عرض كردند: اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)! آيا چنين چيزى واقع خواهد شد؟ فرمود: آرى و بدتر از اين روى مى دهد. چگونه خواهيد بود هنگامى كه معروف را منكر و منكر را معروف (و زيبايى ها را زشت و زشتى ها را زيبا) خواهيد ديد؟». در قرآن مجيد نيز آمده است كه يكى از كارهاى شيطان اين است كه زشتى ها را در نظر انسان زيبا نشان مى دهد: «(وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لاَ يَهْتَدُونَ); و شيطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آن ها را از راه بازداشته; و ازاين رو هدايت نمى شوند!». اين كار مخصوص شياطين جن نيست بلكه شيطان هاى انسان نما نيز اين كار را انجام مى دهند. 👈 ادامه دارد ..... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ قلب هاى واژگونه! 3 ⏺ نام او وهب بن وهب و بعضى گفته اند وهب بن عبد الله سوائى است كه در خردسالى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را درك كرد و جزء جوان ترين صحابه محسوب مى شود با اين حال احاديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) شنيده و روايت كرده است. در حديثى آمده است كه ابو جحيفه غذاى فراوانى خورده بود و خدمت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) رسيد و در حضور آن حضرت آروغى زد. پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: ابو جحيفه چنين مكن. كسى كه در دنيا بيش از همه سير شود در قيامت بيش از همه گرسنه خواهد بود. ابو جحيفه كه اين سخن را شنيد ديگر هرگز شكم خود را پر از غذا نمى كرد حتى فرداى شبى كه شام مى خورد، صبحانه نمى خورد و آن روز كه صبحانه مى خورد شام نمى خورد (و گفتار پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را به طور كامل اطاعت كرد) ابو جحيفه بعداً به كوفه آمد و در تمام جنگ هاى اميرمؤمنان على(عليه السلام) در ركاب آن حضرت بود. على (عليه السلام) او را دوست مى داشت و به او اعتماد مى كرد و او را وهب الخير مى ناميد و (به سبب اعتمادى كه به او داشت) او را مأمور بيت المال كوفه كرد. وى در سال 72 هجرى قمرى دنيا را وداع گفت. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 276) 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2