بهش گفتـم:
راضیام شهیـد بشی
ولی الان نه ! تو هنوز جـوونی
تو جـواب بهم گفـت :
لذتی که علی اکبر از شهادت بُرد
حبیب ابن مظاهر نبرد !
✍ راوی : همسر شهید
#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
💠 @sajdeh63
هر چند رفته ای و
دل از مـــا گسستهای؛
پیوسته پیشِ چشم خیالم نشستهای...
#پاسـدار_مدافــع_حــرم
#شهید_عبدالکریم_پرهیزگار
#سالروز_ولادت
💠 @sajdeh63
سجده بر خاک
هر چند رفته ای و دل از مـــا گسستهای؛ پیوسته پیشِ چشم خیالم نشستهای... #پاسـدار_مدافــع_حــرم #
🚩 معرفی شهید...
🔸️اولین شهید مدافع حرم بخش خفر و نهمین شهید شهرستان جهرم در ۲۲ مرداد ۱۳۶۵ در خانوادهای فرهنگی مذهبی در روستای کراده از توابع بخش خفر شهرستان جهرم چشم به جهان گشود.
🔸️سال ۱۳۷۷ به عضویت بسیج درآمد و ۲ دورهی سه ساله به عنوان فرمـانده پایگاه مقاومت ولیعصر(عج) روستای کراده منصوب گردید.
🔸️در تاریخ ۲۲ آذرماه ۱۳۸۴ به عضویت سپاه پاسـداران درآمد، در اوایل ورودش به سپاه در تیپ نیروی مخصوص المهدی(عج) جهرم مشغول به خدمت شد و بعد از چند سال با انتقال به تیپ مهندسی الهـادی شهرستان ڪوار به عضویت گردان تخریب آن یگان درآمد. وی در حین خدمت مقدس پاسداری، چندین مرحله برای ماموریت جهت مقابله با اشرار عازم شرق کشور و شهرستان سراوان گردید.
🔸️همزمان با حضور نیروهای داعش و تکفیری در سوریه و به خطر افتادن حرم حضرت زینب(س) برای دفاع از حـرم آل الله و همچنین دفـاع از آرمانهای انقلاب اسلامی و امنیت کشور عزیزمان عزم سفر به سوریه را کرد و در این راستا توانست سه نوبت عازم سوریه شود.
🔸️بنا به گفته فرمانده وی، وقتی برای سومین بار درخواست اعزام کرد، با مأموریت وی موافقت نشد، ولـی با اصرار بیش از حد و قسم به حضرت زینب کبری(س) فرمانده را متقاعد کرد، و عاقبت در ۲۱ آذر ۱۳۹۶ در راه دفاع از حریم اهلبیت(ع) در بوکمال سوریه به آرزوی دیرین خود رسید و شربت شهادت را نوشید.
🔸️از او یک پسر سه ساله به نام امیرعلی و پسری دیگر به نام محمدکریم که بعد از شهادت پدر متولد شد به یادگار مانده است.
#پاسـدار_مدافع_حــرم
#شهید_عبدالکریم_پرهیزگار
#سالروز_ولادت
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
صدای اذان را که میشنید دست از کار میکشید، وضـو میگرفت و با اخلاص در درگاه خدایش نماز میخواند یڪ روز ماموریتی داشتیم که به لشکر رفته بودیم کارهایمان که تمـام شد، سوار ماشین شدیم...صدای اذان را می شنیدیم که عبدالحسین گفت: پیاده شوید تا نمازهایمان را اول وقت بخوانیم یڪی از دوستان گفت: تا گردان راه زیـادی نیست در گردان نمازمان را می خوانیم در طول مسیر عبدالحسین دائم میگفت: اگر در زمان نماز اول وقت تاخیر بیفتد در تمام کارهـا تاخیر می افتد! یکدفعه برای ماشین اتفاقی افتاد و به دلیل آن مشڪل توقف کردیم. عبدالحسین خندهای کرد و گفت: این هم عاقبتِ تاخیـر در نمــــاز...!
✍ راوی: دوست شهید
#نماز_اول_وقت
#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_عبدالحسین_یوسفیان🕊
💠 @sajdeh63
🚩 معرفی شهید...
روحالله شاگرد اول مهندسی برق خودروهای زرهی در دوره کاردانی بود و میخواست ادامه تحصیل بدهد ڪه بحث اعزام داوطلبانهاش به عراق و سوریه پیش آمد. در موسسه شهید زینالدین فعالیت داشت اما از ادامه تحصیل صرفنظر ڪرد و بعنوان تکنسین ادوات جنگی برای رسیدن به جمع مدافعان حرم به صورت داوطلبانہ راهی شد. عملیات عاشورا در سال ۱۳۹۳ در عراق منجر به آزادسازی منطقه جرفالصخر از اشغال تکفیریهای داعش و القاعده شد ؛ منطقهای که در جنوب بغداد و شمال کربلا قرار دارد. یکی از اصلیترین اهداف این عملیات پاکسازی منطقه برای امنیت زائران امام حسین(ع) برای عاشورا و تاسوعا و پیادهروی اربعین بود. در روند اجرای عملیات بود که روح الله همراه یکی از همرزمانش برای تعمیر چند تانک رفت و بعد از اتمام کار در فاصلهای کہ منتظر خودرو برای بازگشت به پایگاه بودند در کنار مخروبهای پناه گرفتند که در همین حین تله انفجاری ڪنار مخروبه منفجر شد و روحالله به فیض شهادت رسید.
✍ به نقل از: همسرشهید
ولادت: ۱۳۶۱ اصفهان
شهادت: ۲ آبان ۹۳ جرفالصخر عراق
مزار: گلزار شهدای کوشک اصفهان
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_روحالله_مهرابی🕊
💠 @sajdeh63
🚩همـت مقـاومـت...
حضور او در سوریه با عنوان مربی آموزشی شروع شد، اما چنان در بین نیروها درخشید که مورد توجه فرماندهان ارشد نظامی واقع شد و بعد از مدتی به عنوان فرمانده تیپ هجومی سیدالشهداء(؏) منصوب شد.
محمدحسین را در سوریه به نام «حاج عمار» میشناختند. حاج قاسمسلیمانی نگاه ویژهای به او داشت و در یکی از دیدارهایش گفته بود: «عمار برای من مثل «همت» بود.
شجاعت و دلاوریاش باعث شده بود که همواره او را در خط مقدم ببینند. دل بیباک و سر نترس محمدحسین در بین نیروهایش مشهور بود. در عین فرماندهی و هوش نظامی، همیشه در میانه میدان بود. تا اینکه ۱۶ آبان سال ۹۴، آرزوی دیرینهاش تحقق یافت و در حومه شهر حلب به خون سرخ خویش آغشته گشت و خود را به قافله شهدا رسانید.
#پاسـدار_مدافـع_حـرم
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#سالـروز_شهادت🕊
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
عاشـق حضرت زهـرا سلام الله علیها بود
روضههـای فاطمیــه را با ســـوز می خونـــد یک وقتایی هم آخر شب زنگ میزد. میگفت: باهـات ڪار دارم! حالا دو تـا هیئـت رفتـه، مداحـــی ڪرده؛ روضــه خونــده، گریه ڪرده، سینــه زده...! امّــا آخــر شب میگفت: بیا روضـهی چند نفـری بخونیم و گــریه ڪنیـــــم...! میگفت : هر چـی برای مـــادر گــریه ڪنیــم ڪمــه... ڪنار دفتر یادداشت یا کتاب و جزوش اسمـاء متبرڪ اهل بیـت(ع) را با خط خـوش مینوشت و زیباترینش هم نام مبارڪ فاطمــه زهــرا(س) بود.
▫️به نقل از : دوست شهید
#پاسـدار_مدافـع_حــرم
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#ما_بچههای_مادر_پهلو_شکستهایم
💠 @sajdeh63
🚩 همت مقاومت...
حضور او در سوریه با عنوان مربی آموزشی شروع شد، اما چنان در بین نیروها درخشید که مورد توجه فرماندهان ارشد نظامی واقع شد و بعد از مدتی به عنوان فرمانده تیپ هجومی سیدالشهداء(؏) منصوب شد.
محمدحسین را در سوریه به نام «حاج عمار» میشناختند. حاج قاسمسلیمانی نگاه ویژهای به او داشت و در یکی از دیدارهایش گفته بود: «عمار برای من مثل «همت» بود.
شجاعت و دلاوریاش باعث شده بود که همواره او را در خط مقدم ببینند. دل بیباک و سر نترس محمدحسین در بین نیروهایش مشهور بود. در عین فرماندهی و هوش نظامی، همیشه در میانه میدان بود. تا اینکه ۱۶ آبان سال ۹۴، آرزوی دیرینهاش تحقق یافت و در حومه شهر حلب به خون سرخ خویش آغشته گشت و خود را به قافله شهدا رسانید.
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
عاشـق حضرت زهـرا سلام الله علیها بود
روضههـای فاطمیــه را با ســـوز می خونـــد یک وقتایی هم آخر شب زنگ میزد. میگفت: باهـات ڪار دارم! حالا دو تـا هیئـت رفتـه، مداحـــی ڪرده؛ روضــه خونــده، گریه ڪرده، سینــه زده...! امّــا آخــر شب میگفت: بیا روضـهی چند نفـری بخونیم و گــریه ڪنیـــــم...! میگفت : هر چـی برای مـــادر گــریه ڪنیــم ڪمــه... ڪنار دفتر یادداشت یا کتاب و جزوش اسمـاء متبرڪ اهل بیـت(ع) را با خط خـوش مینوشت و زیباترینش هم نام مبارڪ فاطمــه زهــرا(س) بود.▫️به نقل از : دوست شهید
#پاسـدار_مدافـع_حــرم
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#ما_بچههای_مادر_پهلو_شکستهایم
💠 @sajdeh63
سجده بر خاک
پاسـدار مدافـع حـرم شهید محمد کامران 💠 @sajdeh63
🚩 معرفی شهید...
در ۹ اردیبهشت ۱۳۶۷ در خانوادهای مذهبی و ولایتمدار در روستای دستجرد جرقویه از توابع استان اصفهان چشم به جهان گشود. بنا به سفارش پدربزرگش نام دایی شهیدش را که در منطقه عملیاتی مریوان در دوران دفاع مقدس به فیض شهادت رسیده بود بر وی نهادند.
▫️تحصیلات دوره ابتدایی و راهنمایی را در همان روستا گذراند. و سال ۱۳۷۸ به همراه خانواده برای ادامه زندگی به تهران آمد و تحصیلاتش را در این استان ادامه داد. در بدو ورود به تهران جذب پایگاه مقاومت بسیج محله شد و با شور و شوق فراوانی در برنامه های بسیج شرکت میکرد و کمکم خودش مسئولیت هایی را در بسیج برعهده گرفت.
▫️در ایام فتنه ۸۸ ادای دین خود را به انقلاب و رهبری عزیز کرد و تلاش شبانه روزی در دفع آن فتنه شوم داشت. در سال ۱۳۸۶ موفق به ورود به دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین علیهالسلام گردید و در سال ۱۳۸۹ دانش آموخته آن دانشگاه شد و بعد از آن به تربیت و آموزش جوانان انقلابی پرداخت.
▫️او از آنجایی که علاقه زیادی به مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها و خانواده سادات داشت از خانواده خود درخواست داشت تا از خانواده سادات همسری برایش انتخاب کنند. و در مهرماه ۱۳۹۲ با همسری فاضله از خانواده سادات ازدواج کرد.
▫️همزمان با ظهور داعش و نا امنی اطراف حرم عمه سادات سلام الله علیها از آنجایی که عشق وصف ناشدنی به حضرت زینب سلام الله علیها داشت، عازم آن مکان مقدس جهت دفاع از حرم گردید.
▫️آخرین اعزام او در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها در آذر ماه ۱۳۹۴ بود، و سرانجام در روز چهارشنبه ۲۳ دی ماه ۱۳۹۴ قبل از اذان ظهر در منطقه خانطومان حلب بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه شاهرگ و پهلو به آرزوی دیرینهاش رسید و به دایی شهیدش ملحق شد و در روز جمعه ۲۵ دی ماه ۱۳۹۴ در بهشت زهرا قطعه ۵۰ ردیف ۱۱۵ شماره ۱۸ به خاک سپرده شد.
#پاسـدار_مدافـع_حـرم
#شهید_محمد_کامران
#سالروز_شهادت
💠 @sajdeh63
🚩 #سنگر_خاطره
عاشـق حضرت زهـرا سلام الله علیها بود
روضههـای فاطمیــه را با ســـوز می خونـــد یک وقتایی هم آخر شب زنگ میزد. میگفت: باهـات ڪار دارم! حالا دو تـا هیئـت رفتـه، مداحـــی ڪرده؛ روضــه خونــده، گریه ڪرده، سینــه زده...! امّــا آخــر شب میگفت: بیا روضـهی چند نفـری بخونیم و گــریه ڪنیـــــم...! میگفت : هر چـی برای مـــادر گــریه ڪنیــم ڪمــه... ڪنار دفتر یادداشت یا کتاب و جزوش اسمـاء متبرڪ اهل بیـت(ع) را با خط خـوش مینوشت و زیباترینش هم نام مبارڪ فاطمــه زهــرا(س) بود.
▫️به نقل از : دوست شهید
#پاسـدار_مدافـع_حــرم
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#ما_بچههای_مادر_پهلو_شکستهایم💔
💠 @sajdeh63
🚩 #سنگر_خاطره
عاشـق حضرت زهـرا سلام الله علیها بود
روضههـای فاطمیــه را با ســـوز می خونـــد یک وقتایی هم آخر شب زنگ میزد. میگفت: باهـات کار دارم! حالا دو تـا هیئـت رفتـه، مداحـــی کرده؛ روضــه خونــده، گریه کرده، سینــه زده...! امّــا آخــر شب میگفت: بیا روضـهی چند نفـری بخونیم و گــریه کنیـــــم...! میگفت : هر چـی برای مـــادر گــریه کنیــم کمــه... کنار دفتر یادداشت یا کتاب و جزوش اسمـاء متبرک اهل بیـت(ع) را با خط خـوش مینوشت و زیباترینش هم نام مبارک فاطمــه زهــرا(س) بود.
▫️به نقل از : دوست شهید
#پاسـدار_مدافـع_حــرم
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#ما_بچههای_مادر_پهلو_شکستهایم💔
💠 @sajdeh63