eitaa logo
سجده بر خاک
281 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
260 ویدیو
2 فایل
﷽ بیاد معلم شهید جواد مغفرتی با هدف نشر سیره شهدا و معارف اسلامی شادی ارواح مطهر شهدای عزیزمان صلوات ارتباط با مدیر : @ya_roghayeh63 💢 اینستاگرام 💢 https://www.instagram.com/seyed.morteza.bameshki63
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ محمد در آخرین پیامک ، برایم نوشته بود : « هرجا باشم عاشقتـم ایران باشم یا خارج ، هرجا باشم عاشقتـم...» می‌گفت همسرِ سادات داشتن هم خوب است و هم سخت ...! فکر اینکه همسرت دختر حضرت‌ زهرا (س) است ، اجازه بدرفتاری را به آدم نمی‌ دهد و از طرفی قدم‌هایش برڪت زندگی است.» محمد خیلی خوش اخلاق بود ، واقعا اگر بگویم اخم او را ندیدم گزافه نیست ، حتی وقتی در معراج شهدا برای آخرین‌ بار . او را دیدم همان لبخندِ زیبا و همیشگی را روی لب داشت. خدا را شڪر می‌ڪنم که محمد من هم "شهید" شد چون او شهادت را دوست داشت خیلی شهادت را دوست داشت. ✍ به نقل از همسر شهید @sajdeh63
#عاشقانه‌_شهدا ❣ روزِ آماده شدن حلقه‌های ازدواجمون ، گفت : « باید کمی منتظر بمونیم تا آمـاده بشه !! » گفتم : «آمـاده است دیگه ، منتظر موندن نـداره! » حلقه‌هـا رو داده بود تا ۲ حرف روش حک بشه "Z&A" اول اسم هردومون روی هر دو حلقه حک شد! خیلی اهل ذوق بود ؛ سپرده بود که به حالت شکسته حک بشه نه سـاده ؛ واقعاً‌ از من هم که یه خانومم بیشتر ذوق داشت... ✍راوی: خانم زهرا حسنوند (همسر شهید) #پاسدار_مدافع_حرم #شهید_امین_کریمی ✅ @sajdeh63
... اوایل ازدواجمان برای شهادتش دعا می‌کرد ، می دیدم که بعد از نمـاز از خدا طلب شهادت می‌کند... نمازهایش را همیشه اول وقت میخواند، نماز شبش ترک نمی‌شد، دیگر تحمل نکردم ، یک شب آمدم و جانمازش را جمع کردم، به او گفتم: تو این خونه حق نداری نماز شب بخونی، شهیــد می شی! حتی جلوی نماز اول‌وقت او را می‌گرفتم! اما چیزی نمی‌گفت .... دیگر هم نماز شب نخواند ! پرسیدم : چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟ خندیــد و گفت: کاری‌و که باعث ناراحتی تو بشه تو این خونه انجام نمیدم، رضایت تو برام از عمل مستحبی مهمتره، اینجوری امام زمان هم راضی تره ... بعداز مدتی برای شهادت هم دعا نمی‌کرد، پرسیدم: دیگه دوست نداری شهید بشی؟؟ گفت: چرا ، ولی براش دعا نمی‌کنم! چون خودِ خدا باید عاشقم بشه تا به شهـــــــادت برسم ... گفتم : حالا اگه تو جوونی عاشقــت بشه چیکار کنیم؟؟ لبخندی زد و گفت: مگه عشق پیر و جوون می‌شناسه؟! ✍ به روایت همسر شهید @sajdeh63
گفتند : کارتان ؟ همه گفتیم نوکریم چون بار عشق را به سرِ شانه می بریم #پاسدار_مدافع_حرم #شهيد_حسين_معز_غلامى #حرم_امام_رضا_ع ✅ @sajdeh63
#همـت_مقـاومـت حضور او در سوریه با عنوان مربی آموزشی شروع شد، اما چنان در بین نیروها درخشید که مورد توجه فرماندهان ارشد نظامی واقع شد و بعد از مدتی به عنوان فرمانده تیپ هجومی سیدالشهداء(؏) منصوب شد. محمدحسین را در سوریه به نام «حاج عمار» می‌شناختند. حاج قاسم‌سلیمانی نگاه ویژه‌ای به او داشت و در یکی از دیدارهایش گفته بود: «عمار برای من مثل «همت» بود. شجاعت و دلاوری‌اش باعث شده بود که همواره او را در خط مقدم ببینند. دل بی‌باک و سر نترس محمدحسین در بین نیروهایش مشهور بود. در عین فرماندهی و هوش نظامی، همیشه در میانه میدان بود. تا اینکه ۱۶ آبان سال ۹۴، آرزوی دیرینه‌اش تحقق یافت و در حومه شهر حلب به خون سرخ خویش آغشته گشت و خود را به قافله شهدا رسانید. #پاسدار_مدافع_حرم #شهید_محمدحسین_محمدخانی #سالروز_شهادت ✅ @sajdeh63
در دانشگاه هیئتی را به کمک دوستانش تأسیس کرد و چون ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت، پیشنهاد کرد این هیئت به نام حضرت زهرا(س) باشد و حتی در روضه‌هایی که خوانده می‌شد گریه‌ها و ناله‌هایی سر می‌داد که مختصِ خودش بود و اطرافیانش متوجه می‌شدند که این ناله‌های حجت است و همین ارادت سبب شد ماهی دو بار در منزل پدری‌اش روضه حضرت زهرا (س) برگزار کند. او در فرازی از وصیت‌نامه "خصوصی" خود خطاب به خانواده آورده است : اگر تونستید هر چند ماہ یڪ بار خونمون روضه حضرت زهرا بگیرید چون من روضه حضرت زهرا (س) خیلے دوست دارم ... ولادت : ۱۳۶۷ فیروزآباد ورامین شهادت: ۹۴/۰۸/۰۱ روز تاسوعا عملیات محرم ، حلب سوریه @sajdeh63
بهش گفتـم: راضی‌ام شهیـد بشی ولی الان نه ! تو هنوز جـوونی تو جـواب بهم گفـت : لذتی که علی اکبر از شهادت بُرد حبیب ابن مظاهر نبرد ! ✍ راوی : همسر شهید 💠 @sajdeh63
هر چند رفته‌ ای و دل از مـــا گسسته‌ای؛ پیوسته پیشِ چشم خیالم نشسته‌ای... 💠 @sajdeh63
سجده بر خاک
هر چند رفته‌ ای و دل از مـــا گسسته‌ای؛ پیوسته پیشِ چشم خیالم نشسته‌ای... #پاسـدار_مدافــع_حــرم #
🚩 معرفی شهید... 🔸️اولین شهید مدافع حرم بخش خفر و نهمین شهید شهرستان جهرم در ۲۲ مرداد ۱۳۶۵ در خانواده‌ای فرهنگی مذهبی در روستای کراده از توابع بخش خفر شهرستان جهرم چشم به جهان گشود. 🔸️سال ۱۳۷۷ به عضویت بسیج درآمد و ۲ دوره‌ی سه ساله به عنوان فرمـانده پایگاه مقاومت ولیعصر(عج) روستای کراده منصوب گردید. 🔸️در تاریخ ۲۲ آذرماه ۱۳۸۴ به عضویت سپاه پاسـداران درآمد، در اوایل ورودش به سپاه در تیپ نیروی مخصوص المهدی(عج) جهرم مشغول به خدمت شد و بعد از چند سال با انتقال به تیپ مهندسی الهـادی شهرستان ڪوار به عضویت گردان تخریب آن یگان درآمد. وی در حین خدمت مقدس پاسداری، چندین مرحله برای ماموریت جهت مقابله با اشرار عازم شرق کشور و شهرستان سراوان گردید. 🔸️همزمان با حضور نیروهای داعش و تکفیری در سوریه و به خطر افتادن حرم حضرت زینب(س) برای دفاع از حـرم آل‌ الله و همچنین دفـاع از آرمان‌های انقلاب اسلامی و امنیت کشور عزیزمان عزم سفر به سوریه را کرد و در این راستا توانست سه نوبت عازم سوریه شود. 🔸️بنا به گفته فرمانده وی، وقتی برای سومین بار درخواست اعزام کرد، با مأموریت وی موافقت نشد، ولـی با اصرار بیش از حد و قسم‌ به حضرت زینب کبری(س) فرمانده را متقاعد کرد، و عاقبت در ۲۱ آذر ۱۳۹۶ در راه دفاع از حریم اهل‌بیت(ع) در بوکمال سوریه به آرزوی دیرین خود رسید و شربت شهادت را نوشید. 🔸️از او یک پسر سه ساله به نام امیرعلی و پسری دیگر به نام محمدکریم که بعد از شهادت پدر متولد شد به یادگار مانده است. 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... صدای اذان را که می‌شنید دست از کار می‌کشید، وضـو می‌گرفت و با اخلاص در درگاه خدایش نماز می‌خواند یڪ روز ماموریتی داشتیم که به لشکر رفته بودیم کارهایمان که تمـام شد، سوار ماشین شدیم...صدای اذان را می شنیدیم که عبدالحسین گفت: پیاده شوید تا نمازهایمان را اول وقت بخوانیم یڪی از دوستان گفت: تا گردان راه زیـادی نیست در گردان نمازمان را می خوانیم در طول مسیر عبدالحسین دائم میگفت: اگر در زمان نماز اول وقت تاخیر بیفتد در تمام کارهـا تاخیر می افتد! یکدفعه برای ماشین اتفاقی افتاد و به دلیل آن مشڪل توقف کردیم. عبدالحسین خنده‌ای کرد و گفت: این هم عاقبتِ تاخیـر در نمــــاز...! ✍ راوی: دوست شهید 🕊 💠 @sajdeh63
🚩 معرفی شهید... روح‌الله شاگرد اول مهندسی برق خودرو‌های زرهی در دوره کاردانی بود و می‌خواست ادامه تحصیل بدهد ڪه بحث اعزام داوطلبانه‌اش به عراق و سوریه پیش آمد. در موسسه شهید زین‌الدین فعالیت داشت اما از ادامه تحصیل صرف‌نظر ڪرد و بعنوان تکنسین ادوات جنگی برای رسیدن به جمع مدافعان حرم به صورت داوطلبانہ راهی شد. عملیات عاشورا در سال ۱۳۹۳ در عراق منجر به آزادسازی منطقه‌ جرف‌الصخر از اشغال تکفیریهای داعش و القاعده شد ؛ منطقه‌ای که در جنوب بغداد و شمال کربلا قرار دارد. یکی از اصلی‌ترین اهداف این عملیات پاکسازی منطقه برای امنیت زائران امام حسین(ع) برای عاشورا و تاسوعا و پیاده‌روی اربعین بود. در روند اجرای عملیات بود که روح ‌الله همراه یکی از همرزمانش برای تعمیر چند تانک رفت و بعد از اتمام کار در فاصله‌ای کہ منتظر خودرو برای بازگشت به پایگاه بودند در کنار مخروبه‌ای پناه گرفتند که در همین حین تله انفجاری ڪنار مخروبه منفجر شد و روح‌الله به فیض شهادت رسید. ✍ به نقل از: همسرشهید ولادت: ۱۳۶۱ اصفهان شهادت: ۲ آبان ۹۳ جرف‌الصخر عراق مزار: گلزار شهدای کوشک اصفهان 🕊 💠 @sajdeh63
🚩همـت مقـاومـت... حضور او در سوریه با عنوان مربی آموزشی شروع شد، اما چنان در بین نیروها درخشید که مورد توجه فرماندهان ارشد نظامی واقع شد و بعد از مدتی به عنوان فرمانده تیپ هجومی سیدالشهداء(؏) منصوب شد. محمدحسین را در سوریه به نام «حاج عمار» می‌شناختند. حاج قاسم‌سلیمانی نگاه ویژه‌ای به او داشت و در یکی از دیدارهایش گفته بود: «عمار برای من مثل «همت» بود. شجاعت و دلاوری‌اش باعث شده بود که همواره او را در خط مقدم ببینند. دل بی‌باک و سر نترس محمدحسین در بین نیروهایش مشهور بود. در عین فرماندهی و هوش نظامی، همیشه در میانه میدان بود. تا اینکه ۱۶ آبان سال ۹۴، آرزوی دیرینه‌اش تحقق یافت و در حومه شهر حلب به خون سرخ خویش آغشته گشت و خود را به قافله شهدا رسانید. 🕊 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... عاشـق حضرت زهـرا سلام الله علیها بود روضه‌هـای فاطمیــه را با ســـوز می خونـــد یک وقتایی هم آخر شب زنگ میزد. می‌گفت: باهـات ڪار دارم! حالا دو تـا هیئـت رفتـه، مداحـــی ڪرده؛ روضــه خونــده، گریه ڪرده، سینــه زده...! امّــا آخــر شب میگفت: بیا روضـه‌ی چند نفـری بخونیم و گــریه ڪنیـــــم...! میگفت : هر چـی برای مـــادر گــریه ڪنیــم ڪمــه... ڪنار دفتر یادداشت یا کتاب و جزوش اسمـاء متبرڪ اهل بیـت(ع) را با خط خـوش می‌نوشت و زیباترینش هم نام مبارڪ فاطمــه زهــرا(س) بود. ▫️به نقل از : دوست شهید 💠 @sajdeh63
🚩 همت مقاومت... حضور او در سوریه با عنوان مربی آموزشی شروع شد، اما چنان در بین نیروها درخشید که مورد توجه فرماندهان ارشد نظامی واقع شد و بعد از مدتی به عنوان فرمانده تیپ هجومی سیدالشهداء(؏) منصوب شد. محمدحسین را در سوریه به نام «حاج عمار» می‌شناختند. حاج قاسم‌سلیمانی نگاه ویژه‌ای به او داشت و در یکی از دیدارهایش گفته بود: «عمار برای من مثل «همت» بود. شجاعت و دلاوری‌اش باعث شده بود که همواره او را در خط مقدم ببینند. دل بی‌باک و سر نترس محمدحسین در بین نیروهایش مشهور بود. در عین فرماندهی و هوش نظامی، همیشه در میانه میدان بود. تا اینکه ۱۶ آبان سال ۹۴، آرزوی دیرینه‌اش تحقق یافت و در حومه شهر حلب به خون سرخ خویش آغشته گشت و خود را به قافله شهدا رسانید. 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... عاشـق حضرت زهـرا سلام الله علیها بود روضه‌هـای فاطمیــه را با ســـوز می خونـــد یک وقتایی هم آخر شب زنگ میزد. می‌گفت: باهـات ڪار دارم! حالا دو تـا هیئـت رفتـه، مداحـــی ڪرده؛ روضــه خونــده، گریه ڪرده، سینــه زده...! امّــا آخــر شب میگفت: بیا روضـه‌ی چند نفـری بخونیم و گــریه ڪنیـــــم...! میگفت : هر چـی برای مـــادر گــریه ڪنیــم ڪمــه... ڪنار دفتر یادداشت یا کتاب و جزوش اسمـاء متبرڪ اهل بیـت(ع) را با خط خـوش می‌نوشت و زیباترینش هم نام مبارڪ فاطمــه زهــرا(س) بود.▫️به نقل از : دوست شهید 💠 @sajdeh63
سجده بر خاک
پاسـدار مدافـع حـرم شهید محمد کامران 💠 @sajdeh63
🚩 معرفی شهید... در ۹ اردیبهشت ۱۳۶۷ در خانواده‌ای مذهبی و ولایت‌مدار در روستای دستجرد جرقویه از توابع استان اصفهان چشم به جهان گشود. بنا به سفارش پدربزرگش نام دایی شهیدش را که در منطقه عملیاتی مریوان در دوران دفاع‌ مقدس به فیض شهادت رسیده بود بر وی نهادند. ▫️تحصیلات دوره ابتدایی و راهنمایی را در همان روستا گذراند. و سال ۱۳۷۸ به همراه خانواده برای ادامه زندگی به تهران آمد و تحصیلاتش را در این استان ادامه داد. در بدو ورود به تهران جذب پایگاه مقاومت بسیج محله شد و با شور و شوق فراوانی در برنامه های بسیج شرکت می‌کرد و کم‌کم خودش مسئولیت هایی را در بسیج برعهده گرفت. ▫️در ایام فتنه ۸۸ ادای دین خود را به انقلاب و رهبری عزیز کرد و تلاش شبانه روزی در دفع آن فتنه شوم داشت. در سال ۱۳۸۶ موفق به ورود به دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین علیه‌السلام گردید و در سال ۱۳۸۹ دانش آموخته آن دانشگاه شد و بعد از آن به تربیت و آموزش جوانان انقلابی پرداخت. ▫️او از آنجایی که علاقه زیادی به مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها و خانواده سادات داشت از خانواده خود درخواست داشت تا از خانواده سادات همسری برایش انتخاب کنند. و در مهرماه ۱۳۹۲ با همسری فاضله از خانواده سادات ازدواج کرد. ▫️همزمان با ظهور داعش و نا امنی اطراف حرم عمه سادات سلام الله علیها از آنجایی که عشق وصف ناشدنی به حضرت زینب سلام الله علیها داشت، عازم آن مکان مقدس جهت دفاع از حرم گردید. ▫️آخرین اعزام او در دفاع از حرم حضرت‌ زینب سلام الله علیها در آذر ماه ۱۳۹۴ بود، و سرانجام در روز چهارشنبه ۲۳ دی‌ ماه ۱۳۹۴ قبل از اذان ظهر در منطقه خانطومان حلب بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه شاهرگ و پهلو به آرزوی دیرینه‌اش رسید و به دایی شهیدش ملحق شد و در روز جمعه ۲۵ دی ماه ۱۳۹۴ در بهشت زهرا قطعه ۵۰ ردیف ۱۱۵ شماره ۱۸ به خاک سپرده شد. 💠 @sajdeh63
🚩 عاشـق حضرت زهـرا سلام الله علیها بود روضه‌هـای فاطمیــه را با ســـوز می خونـــد یک وقتایی هم آخر شب زنگ میزد. می‌گفت: باهـات ڪار دارم! حالا دو تـا هیئـت رفتـه، مداحـــی ڪرده؛ روضــه خونــده، گریه ڪرده، سینــه زده...! امّــا آخــر شب میگفت: بیا روضـه‌ی چند نفـری بخونیم و گــریه ڪنیـــــم...! میگفت : هر چـی برای مـــادر گــریه ڪنیــم ڪمــه... ڪنار دفتر یادداشت یا کتاب و جزوش اسمـاء متبرڪ اهل بیـت(ع) را با خط خـوش می‌نوشت و زیباترینش هم نام مبارڪ فاطمــه زهــرا(س) بود. ▫️به نقل از : دوست شهید 💔 💠 @sajdeh63
🚩 عاشـق حضرت زهـرا سلام الله علیها بود روضه‌هـای فاطمیــه را با ســـوز می خونـــد یک وقتایی هم آخر شب زنگ میزد. می‌گفت: باهـات کار دارم! حالا دو تـا هیئـت رفتـه، مداحـــی کرده؛ روضــه خونــده، گریه کرده، سینــه زده...! امّــا آخــر شب میگفت: بیا روضـه‌ی چند نفـری بخونیم و گــریه کنیـــــم...! میگفت : هر چـی برای مـــادر گــریه کنیــم کمــه... کنار دفتر یادداشت یا کتاب و جزوش اسمـاء متبرک اهل بیـت(ع) را با خط خـوش می‌نوشت و زیباترینش هم نام مبارک فاطمــه زهــرا(س) بود. ▫️به نقل از : دوست شهید 💔 💠 @sajdeh63