eitaa logo
سلام فرشته
181 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
962 ویدیو
8 فایل
خدایا، قلب هایمان را آماده سلام کردن به فرشته هایت بگردان رمان ، داستان و کلیپ و پادکست هاي #تولیدی هشتک خورده انتشار مطالب با ذکر منبع، بلامانع است. فهرست مطالب: https://eitaa.com/salamfereshte/2162 نویسنده: #سیاه_مشق
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️ رحلت عالم ربانی و فیلسوف مجاهد و ولایت مدار، آیت‌الله محمد تقی مصباح‌یزدی رحمه الله را در سالروز شهادت ، تسلیت عرض می کنیم. @salamfereshte
هدایت شده از مسار
✨سلام مهمان حسین... امشب دلمان حال دیگری دارد... 🍀امشب 《اللهم عجل لولیک الفرج》هایمان هم بوی زینب را به مشام میرساند.. 🍃امشب دعایمان به رنگ حاج قاسم است... نمیدانم درست است یا نه، اما همه فکر میکنیم او با شما برخواهد گشت... 🌺یک کلام آقاجان! دلمان هوای 《 قائم 》 و 《سردار》 را با هم دارد..😭 ارواحناله الفداه عجل الله تعالی فرجه 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از تنها ساحل آرامش
1_207200494.mp3
5.93M
❧🔆✧ ﷽ ✧🔆❧ 🎤 دعای عهد 👌چه خوب است که هر روز صبح دعای عهد بخوانیم، 🎧 یا حداقل گوش دهیم مدت قرائت این دعا ۶ دقیقه
🌀شما عاشق چه هستید؟ ✍️این جانب ناصر الدین باغانی بنده حقیر درگاه خداوندیم. چند جمله‌ای را به رسم وصیت می‌نگارم. سخنم را درباره عشق آغاز می‌کنم: 🌹ما را به جرم عشق مؤاخذه می‌کنند. گویا نمی د‌انند که عشق گناه نیست. اما کدام عشق، خداوندا، معبودا، عاشقا، مرا که آفریدی، عشق به پستان مادر را به من یاد دادی. اما بزرگتر شدم و دیگر عشق اولیه مرا ارضا نمی‌کرد. پس عشق به پدر و مادر را در من به ودیعت نهادی . 🌺مدتی گذشت، دیگر عشق را آموخته بودم. اما به چه چیز عشق ورزیدن را نه . به دنیا عشق ورزیدم، به مال و منال دنیا عشق ورزیدم، به مدرسه عشق ورزیدم، به دانشگاه عشق ورزیدیم، اما همه اینها بعد از مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد; یعنی عشق به تو. فهمیدم که عشق به تو پایدار است و دیگر عشقها عشقهای دروغین است. فهمیدم که «لاینفع مال و لابنون». (الشعراء / ۸۸) فهمیدم که وقتی شرایط عوض شود، «یوم یفر المرء من اخیه و امه و ابیه و صاحبته و بنیه و ...» (عبس / ۳۶ – ۳۴) 🌸پس به عشق به تو دل بستم. بعد از چندی که با تو معاشقه کردم، یکباره به خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آنم که عاشق تو شوم و تو بزرگتر از آنی که معشوق من قرار بگیری. ☘️فهمیدم که در این مدت که فکر می‌کرده‌ام عاشق تو هستم، اشتباه می‌کرده‌ام. این تو بوده‌ای که عاشق من بوده‌ای و مرا می‌کشانده‌ای. 📚بخشی از وصیت نامه شهید ناصر الدین باغانی @salamfereshte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | «امشب؛ دوباره؛ چه دیداری...» دیدار سردار شهید حاج با ▪️ رحلت عالم ربانی و فیلسوف مجاهد و ولایت مدار، آیت‌الله محمد تقی مصباح‌یزدی رحمه الله را در سالروز شهادت ، تسلیت عرض می کنیم. ▫️" ایشان متفکری برجسته، مدیری شایسته، دارای زبان گویائی در اظهار حق و پای با استقامتی در صراط مستقیم بودند. ✨ خدمات ایشان در تولید اندیشه‌ی دینی و نگارش کتب راه‌گشا، و در تربیت شاگردان ممتاز اثرگذار، و در حضور انقلابی در همه‌ی میدانهائی که احساس نیاز به حضور ایشان میشد، حقاً و انصافاً کم‌نظیر است. 🍃پارسائی و پرهیزگاری خصلت همیشگی ایشان از دوران جوانی تا آخر عمر بود و توفیق سلوک در طریق معرفت توحیدی، پاداش بزرگ الهی به این مجاهد بلند مدت است." 📚بخشی از پیام تسلیت مقام معظم رهبری دامت برکاته در پی درگذشت آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی رحمه الله در تاریخ ۱۳۹۹/۱۰/۱۳ @salamfereshte
💪ورزش ذهنی💪 سودوکو 8 فعالیت هایی که مغز را در جهت افزایش تمرکز، بهبود می بخشد، کمک کننده در حفظ حضور قلب نیز هستند.. حل کردن جدول سودوکو را دست کم نگیرید. @salamfereshte
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸بروید سراغ کارهای بر زمین مانده🔸 کاری را که دیگران می کنند نکنید. کار زمین مانده بکنید. یک تحقیقی روی خودتان بکنید، یک تحقیقی هم روی کارها بکنید، خودتان را کشف کنید که چه کاری از دستتان بر می آید، جامعه تان را کشف کنید که چه چیز کم دارد. اگر از آن چه جامعه کم دارد کاری را می توانید بکنید خب بکنید. آخر کارتان هم یک گزارش بالا بلند تهیه نکنید که ما این جوری کردیم، این جوری کردیم. نه، این گزارشها هیچی در آن نیست. بروید با اساتید هم نفس بشوید. ببینید کدامشان صاحب نفس است [با او معاشرت کنید]. @haerishirazi
🌺امام على عليه السلام : الكريمُ يَرفَعُ نفسَهُ في كُلِّ ما أسداهُ عن حُسنِ المُجازاةِ . ☘️بزرگوار كسى است كه خود را بالاتر از اين داند كه براى نيكيهايش عوض نيكو انتظار داشته باشد. 📚ميزان الحكمه جلد دهم صفحه90 @salamfereshte
📌تیشه به ریشه زدن! 🍃یکی از توصیه های روان شناسان به والدین، عکس العمل نشان ندادن نسبت به رفتارهای نادرست بچه ها است. هم برای اینکه حساس تر نشوند و هم اینکه جلب توجه والدین سر این مسائل برانگیخته نشود تا فرزندان به خاطر جلب توجه، رفتار نادرست را تکرار نکنند. ✍️آن توصیه موردی است. یعنی زمانی که رفتار نادرست صورت می گیرد، باید عمل کرد. توصیه ایجابی و اصلی این است که در طول روز، توجه و محبت های مناسب به فرزند صورت بگیرد. نتیجه تداوم توجه و صحیح ، باعث ریشه کن شدن رفتارهای نادرست فرزندان می شود. 🌸این بار، آیه 34 سوره فصلت را با این زاویه دید بخوانید که اگر توصیه به رفتار درست در برابر رفتار نادرست می شود، برای ریشه کن کردن آن است. و چه کسی است که دلش نخواد دنیا، گلستان شود! 🍀ولَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ 🌱هرگز نیکی و بدی یکسان نیست؛ بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه (خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است! @salamfereshte
🌹رنگ زندگی 🍀یادمه وقتی نوجوانی بیش نبودم و سر به هوا و بازیگوش، مادرم من رو نشوند لب صندلی، خودش روبروم ایستاد و گفت که عزیزم. تو هر چقدر هم خراب کار باشی و همه بگن حواس پرتی و سر به هوا و شیطون، من تو رو دوست دارم. اصلا به دنیا آوردمت چون دوستت داشتم. چقدر یکی مثل تو رو از خدا خواستم. خبر نداری که. پیشونیمو بوسید و کمی هم موهای ژولیده پولیده ام رو که هیچوقت حوصله شونه کردنش رو نداشتم، دست کشید و دوباره بوسید و بغلم کرد. 🍃حس و حال خیلی خوشی بود خصوصا اینکه از همه طرف می خوردم. بالاخره ی بچه تخس و شیطون و بازیگوش رو همه بهش تذکرهای مختلف می دن و سرزنش های زیادی می کنن. از همون لحظه احساس کردم که برای یکی مهم هستم. زندگی برام مفهوم پیدا کرد. مادرم رو جور دیگه ای می دیدم. و جالب تر اینکه دقیقا همون موقع، اشتباهی ی گلدونی رو شکوندم اما مادرم فقط خندید و خرده های گلدون و خاکش رو جمع کرد. گلش رو گذاشت تو ی شیشه و داد دستم و گفت اینم گل تو.. خوب ازش مراقبت کن. حالا بماند که اینقدر بهش ور رفتم که گل بیچاره پژمرده شد. 🌺بعدش به خاطر خوشحالی مادرم، تنها کسی که من براش مهم بودم، درس می خوندم. موهامو شونه می کردم. میزمو تمیز می کردم. لباسامو مرتب عوض می کردم. حتی سه روز در میون حمام می رفتم که پاکیزه باشم. و همه این ها برای این بود که مادرم منو همون طوری که بودم، دوست داشت. @salamfereshte
💥نگاه 🔻تمام تنش به لرزه افتاد. تا دیروز فکر می کرد حق دارد پدرش را که از کودکی در حق او ظلم ها کرده بود، فحش بدهد. وقتی او را در جمع خانواده می بیند، نگاه نامهربانش را به او بدوزد. در دلش او را سرزنش کند. اما از دیروز مدام استغفار می کرد و به این فکر می کرد که چطور این همه سال را جبران کند. انگار همین دیروز بود... - پدر عزیزم، شما با این کار، باعث شدید تمام سرمایه ام سوخت بشه. پدرجان آخر چرا؟ من به شما اعتماد کرده بودم و وکالت دادم. پدر! 🔹پدر، روی صندلی چرخان نشسته بود. بدون هیچ نگاه و توجهی، صندلی را چرخاند و پشتش را به پسرش کرد. روزنامه را ورق زد. پدر نمی دید اما خودش می دانست چه نگاه غصب آلودی روانه پدر کرده بود. سعی می کرد جلوی پدر چشم و کلامش را کنترل کند اما در غیابش، یا وقتی نگاهش به او نبود؛ دیگر آزادانه هر طور دلش می خواست به پدر نگاه می کرد و عقده هایش را خالی! - آخر پدر آدم که این کارها را با او نمی کند. تمام سرمایه ام را بر باد داد. از صفر شروع کردم. ابهت و جایگاهم را جلوی زن و بچه ام خراب کرد. زندگی ام را تا مرز طلاق برد. این همه ظلم های بزرگ. کوچک تر هایش بماند. چه کتک ها و فحش ها که نخوردم. آبرویم در مدرسه، جلوی مدیر و دوستانم به خاطر رفتار پدر، ریخت. حق دارم لااقل وقتی چشمش به من نیست، خشمگین نگاهش کنم. در دلم فحش بدهم. جلوی رویش که نباید! این را مادرم همیشه می گفت. احترام پدرت را نگه دارد والا بدبخت می شوی. جوان مرگ می شوی! تا دیروز فکر می کردم حق دارم چنین پدری را در خفا، فحش دهم و نگاه خشمگینانه ام را روانه اش کنم. حالا چهل و پنج ساله شده ام و فهمیدم که همان نگاه را هم نباید می کردم. مادر جان، نور به قبرت ببارد. کاش این را هم به من می گفتی. ☘️از سر مزار مادر برخاست و گفت: - چاره چیست! تمام نمازهایم را باید قضا کنم. خدایا مادرم را بیامرز. مرا ببخش. پدرم را هم ببخش و او را از ظلم کردن به خودش و دیگران نجات بده 🌺امام صادق عليه السلام : مَن نَظَرَ إلى أبَويهِ نَظَرَ ماقِتٍ و هُما ظالِمانِ لَهُ ، لَم يَقبَلِ اللّهُ لَهُ صَلاةً . 🍀هركه به پدر و مادر خود كه به او ستم كرده اند كينه توزانه نگاه كند، خداوند هيچ نمازى از او نپذيرد. 📚الکافي , جلد۲ , صفحه۳۴۹ @salamfereshte
هدایت شده از مسار
🌹 سلام مهمان ویژه مادر! مصباحی را به آسمان بردند که برای اهل زمین نور علم داشت. نمیدانم آیا امشب مهمان سفره باب العلم می شود؟ حالا که جمعه ها یکی یکی یاران را با خود می بری، به قلب آقایمان آرامش را هدیه کن. ای تنها بهانه ایستادگی! ولی امر زمان را از دسیسه های معاویه ها حفظ کن. ارواحناله الفداه 🆔 @tanha_rahe_narafte
🍃آیا صرف گفتن با و مشخص خواسته هایمان، بدون و و بیان کنید، در حفظ میان شما و خانواده تان کافی است؟ ✍️عنصر دیگری که در این بین بسیار مهم است این است که بیان وافکارتان به گونه ای مطرح شودکه باشد شماست. اینکه یک است. یک است. یا صرفا یک است. نه اینکه تمام ماجرا، این است. 🌸به طور مثال بگویید: به نظر من این طور می آید که تو تمایل به ارتباط با خانواده من را نداری. و با گفتن این دست عبارات که : احساس می کنم.. به نظرم این طور است.. نظرم این است که.. این طور گمان می کنم ..، مالکیت شما بر فکر و احساستان اعلام می شود. 📌با این شیوه، هم به خود گذاشته اید و هم وقتی یا فرزندانتان نظر شما را یا رد می کنند، به نظرات ایشان هم احترام گذاشته می شود. چه اینکه آنان نیز نظر خود را می گویند و نظرشان، واقعیت مطلق نیست. @salamfereshte
🌺بر ملت ما، آسان شده است ♨️چه غافلند دنیاپرستان و بیخبران که ارزش شهادت را در صحیفه های طبیعت جستجو می کنند و وصف آن را در سروده ها و حماسه و شعرها می جویند و در کشف آن از هنر تخیل و کتاب تعقل مدد می خواهند و حاشا که حل این معما جز به عشق میسر نگردد که بر ملت ما آسان شده است. 📚صحیفه نور، ج20، ص59 📣کانال در ایتا، سروش، بله @salamfereshte رحمه الله رحمه الله
هدایت شده از گنجینه محبت(محتوای آماده شده)
✍ دلنوشته ☘ قلم بنویس ای از او بنویس برای او بنویس یادت هست زمانی هستی به تو قسم خورد؟ از آن زمان بود که تو یافتی. به که رسیدی، و نسبتت با او گره خورد عزیز شده ای. 🍃حال که این را پیدا کرده ای حال که ارزشی شده ای بهایش را باید بپردازی. سپاس این رحمت الهی گفتن از اوست. ⚡️بگو است و فرزند نور بگو همه هستی را خدا برای او آفرید. بگو اگر او نباشد حتی زمین هم طاقت بر جا ماندن ندارد و اهلش را می بلعد. قلم ننشین اگر چنین کنی جفا کرده ای. 🍀در حق عزیزترین های عالم بنویس که چگونه خود منتظر است و دیگران منتظرش. بنویس چگونه است و دیگران منجی اویند. باز هم بنویس، بگو که هزاران سال است که منتظر است؛ از همان پشت در که او را صدا زد هنوز چشم به راه آمدنش است. بگو که چگونه تمام کائنات برای آمدنش لحظه شماری می کنند. نمی دانم چه شده است که آمدنش به طول کشیده است؟ چه شده است که خدا بندگانش را لایق آمدنش نمی داند؟ قلم باید در این جانسوز بسوزی، خاکستر شوی، پودر شوی باید نیست شوی. 🔹 ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ؛ سوگند به قلم و آنچه با قلم مى نويسند (قلم/ 1) ابو حمزه مي گويد: خدمت امام صادق(عليه السلام) عرض كردم: آيا زمين بدون وجود امام باقي مي ماند؟ فرمود: لولا الحجة لساخت الارض بأهلها؛ «اگر زمين بي امام گردد فرو خواهد رفت.» 📚 اصول كافي، (ج1، ص334) (علیهم السلام)
🌸حاضرم ثواب عبادتم را عوض کنم‏ 🔹‌‏یک بار امام به یکی از دخترانشان فرمود: «حاضرم ثوابی را که تو از تحمل شیطنت‌‎ ‌‏فرزندت می بری با ثواب تمام عبادات خود عوض کنم» @EMAM_COM
💥ایمان قوی تر 🌺اگر اهداف بلندتری داری، باید تمرین های بیشتری هم بکنی. اگر می خواهی فرمانده بیست هزار نفر باشی، فرق می کند تا زمانی که بخواهی یکی از اعضاء آن بیست هزار نفر باشی. 🔹 مشکل بیشتر، ایمان قوی تری را هم می خواهد. یار خاص امام زمان شدن، تحمل مشکلات بیشتری را می خواهد یا یکی از محبین ایشان بودن. "وقتی که از چاه آب می کشید، هر چه ظرفتان بزرگ تر باشد، باید طناب هم ضخیم تر ، تابیده تر و محکم تر باشد. استقامت طناب، به منزله ایمان است و آبگیره ، مانند مشکلات. آن کس که می خواهد مشکلات بیشتری تحمل کند، باید بند ایمانش هم محکم تر باشد تا بتواند مشکلات را بکِشد." (تمثیلات، ج1، حائری شیرازی، ص 15) 📣کانال در ایتا، سروش، بله @salamfereshte ارواحناله الفداه
🌟بزرگ 🌺ورق می زنم. آرام آرام. اما آرام ورق زدنم به خاطر عتیقه بودنش نیست. با هر بار ورق زدن، روحم تازه می شود. به تازگی ناب معصومیت کودک سه سال و اندی: - بابا. چی تو دستتاتونه؟ - یک چیز باارزش. - می تونم ببینم؟ پدر مشتش را باز می کند. یک کتاب خیلی خیلی خیلی کوچک در دستانش است. - این چیه؟ - نسخه ای از قرآن. 🌱و این اولین باری بود که من اسم قرآن را شنیدم. - مامان، چقدر صداتون قشنگه. خیلی دوست دارم وقتی شبا این لالایی رو برام می خونین - قربون بلبل زبونی ات برم من الهی. لالایی نیست گلم. - پس چیه؟ - قرآنه گلم. برات سوره یس می خونم شبا قبل خوابت. خیلی قشنگه نه؟ - آره. دوستش دارم 🍃و این دومین باری بود که من اسم قرآن و آیاتش را شنیدم. 🌸بعدتر ها مدام این ها تکرار شد. پدر. مادر. پدربزرگ. مادربزرگ. خاله. دایی. عمو. مسجد. جلسه. صبحگاه مدرسه. احساس می کنم او بود که مرا تا به اینجا بزرگ کرد. می خوانم. به یاد مادربزرگ و پدر بزرگ. هدیه مادر و پدرم. بسم الله الرحمن الرحیم. یس. والقرآن الحکیم ... 📣کانال در ایتا، سروش، بله @salamfereshte
🔻محرومیت 🔹روی صندلی نشسته بود و پاهایش را به عقب و جلو تاب می داد. صندلی چوبی نه چندان قدیمی، از حرکات مداوم او، به قژ قژ افتاده بود. نگاهش به دو سه نفری که مثل او منتظر نشسته بودند، سر خورد. فکر کرد این کار برای آن پیرمرد چه فایده ای دارد؟ او را قبول نمی کنند. آن خانم هم جایش در خانه است. چرا باید یک زن را قبول کنند. می ماند آن جوان و من. خواست سر صحبت را با جوان باز کند که صدایش کردند. جوان از صندلی برخاست. لبخندی به پیرمرد کنار دستش انداخت. در اتاق هیئت مدیره را زد و داخل شد. 🔸صدای لرزش عقربه های ساعت، بلند شد. نگاهی به ساعت قدیمی که شیشه اش شکسته بود کرد. عقربه ها هم کج و معوج شده بودند. بی صدا غر زد: اینجا همه چیزش نفس های آخر را می کشد. این از صندلی آن هم ساعت. صدای عجیبی داشت. نه شبیه تیک تاک بود و نه ضرب. حتی صدای یکنواختی هم نداشت. نزدیک چهار که می رسید بی صدا می شد. وقتی می خواست هشت را رد کند، صدایش قوی و قوی تر می شد. مثل امروز صبح او شده بود: ساعت هشت شد بدو دیگه. مثلا تو بچه مدرسه ای هستی. الان باید سر کلاس باشی. صدا بلند کرد: وای خدای من. ی کفش پوشیدن که اینقدر معطلی نداره. د بدو دیگه. نعره کشید: پابرهنه بیا. اگه از مصاحبه جا بمونم تقصیر توئه. بیا دیگه. بیشع... 🔻چنان نعره قوی ای کشید که بچه بیچاره یک لنگه کفشش را روی دست گرفت و سوار موتور برادرش شد. دم در مدرسه، هنوز پیاده نشده، موتور حرکت کرد و او بر زمین افتاد. نیم نگاهی به برادر کوچک تر ولو شده اش کرد. وقت نداشت. باید سر وقت می رسید و همین الان هم دیر شده بود. دسته موتور را چرخاند و به راهش ادامه داد. - آقای صبوری. بفرمایید. 🔹جوان از اتاق خارج شد و او وارد شد. اضطراب وصف ناشدنی سراسر وجودش را گرفت. اولین صندلی چرخان را جلو کشید تا بنشیند. متوجه چرخش صندلی نشد و لبه صندلی نشست. صندلی سُر خورد و به عقب رفت. تعادلش را از دست داد و روی زمین ولو شد. طبق عادت، فحشی زیر لب داد که از دید حاجی، پنهان نماند. سریع از جا بلند شد و نشست. چند سوال عادی را جواب داد و از اتاق خارج شد. - به درد کار ما نمی خوره. خیلی کم حوصله است. 🌺پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مَن حُرِمَ الرِّفْقَ فَقد حُرِمَ الخَيرَ كُلَّهُ . 🍀هر كه از نرمخويى و مدارا محروم باشد، از همه خوبيها محروم است . 📚 تحف العقول ، ص 49 @salamfereshte
🍀 را بگویید ✨ زن و شوهر، بیش از فرزندان آرام نگهداشتن فضای هستند. اگر شده اید، به جای داد و فریاد کردن و از بین بردن ها ، در مورد دلیل تان کنید. حرف بزنید. 🌹بدون اینکه صدای خود را بلند کنید و حرف های توهین آمیز بگویید، خیلی روشن بگویید از چه چیزی شده اید. 👈مطمئن باشید وقتی محترمانه حرف بزنید و متلک نگویید، های شنوا برای حرفهایتان، بیشتر است تا زمانی که و با حرف بزنید. @salamfereshte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️به الهامات خوب الهی که به ذهنمون خطور می کنه بها بدید، کم کم شفاف تر می شه 🎥ببینید 🍀صلی الله علیک یا اباعبدالله🍀 @salamfereshte
🌟خصوصی ترین 🍀امام زين العابدين عليه السلام : معبود من! وه كه چه لذّتبخش است خطورات الهام ياد تو بر دل ها! وه كه چه شيرين است گشت و گذار با شهپر خيال در وادى غيب ها! وه كه چه خوش است طعم محبّت تو! وه كه چه گواراست شراب قُرب تو! پس ، ما را از رانده شدن و دور ماندن از درگاهت پناه بخش ، و از خصوصى ترين عارفانت قرارمان ده ! 🌺الإمام زين العابدين عليه السلام :إلهي ما أَلَذَّ خَواطِرَ الإِلهامِ بِذِكرِكَ عَلَى القُلوبِ ! وما أَحلَى المَسيرَ إلَيكَ بِالأَوهامِ في مَسالِكِ الغُيوبِ! وما أَطيَبَ طَعمَ حُبِّكَ! وما أَعذَبَ شِربَ قُربِكَ! فَأَعِذنا مِن طَردِكَ وإبعادِكَ، وَاجعَلنا مِن أَخَصِّ عارِفيكَ. 📚بحار الأنوار : ج 94 ص 151 @salamfereshte
❤️خودتان را محبوب خدا کنید از محل کار که برمی گشت، دست هایش را شسته نشسته، یکی از بچه ها گریه کرده بود. - بابا چی خریدی؟ - بابا بریم پارک؟ • ای وای. عجب غلطی کردم اومدم خونه. بزار دستمو بشورم. اینقدر نچسب به من. 🌱مادر، دست کودکانش را گرفت و به بهانه نخودسیاهی که هیچوقت هم واقعی نبود، به اتاق برد. دست نوازش بر سرشان کشید: + بچه های گلم. بابا خسته است. بزارین از راه برسه. یک کمی استراحت کنه 🌸این کار هر روز و هر نوبتی بود که پدر از بیرون، وارد خانه می شد. مادر هر بار قبل از آمدن پدر، با بچه ها صحبت می کرد اما باز هم لحظه ورود، ذوق بچه ها به حرف های آرام مادر غلبه کرده و به سمت پدر، می دویدند. ☘️آن روز اما، بچه ها آرام تر شدند. مادر از صبح زود، تسبیح دست گرفته بود و ذکر می گفت. پدر نسبت به همیشه، آرام تر بود و مادر، خدا را شکر کرد. لیوان شربتی برای همسرش برد و خسته نباشیدی گفت. لیوان را گرفت. دست در جیب کرد و مقداری پول بیرون آورد و گفت:" اینها را صبح نیت کردم برای صدقه. بی زحمت بنداز صندوق صدقات." 🌼 مادر، پولها را گرفت. بچه ها را صدا زد. بچه ها حرف می زدند و یکی یکی اسکناس ها را داخل صندوق صدقات فشار می دادند و می خندیدند. صدای خنده پدر هم، از شیرین کاری بچه هایش، بلند شد. 🌺پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّهَ إذا أحَبَّ أهلَ بَيتٍ أدخَلَ عَلَيهِمُ الرِّفقَ . 🍀هر گاه خداوند ، خانواده اى را دوست بدارد ، مدارا و ملايمت را وارد آن خانواده مى كند . 📚كنز العمّال : ج 3 ص 52 ح 5449 @salamfereshte