🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#شخصیتهای_ضدیهود
#یاران_معصومین
#سلمان_فارسی
از بردگی یهود تا سلمان محمدی
🔶🔸مقدمه - منابع
🔹سلمان فارسی صحابى بزرگ و نامدار پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله ، نخستین مسلمان ایرانى و از اصحاب خاص امام على علیهالسلام است.
🔹بخش عمدهی دانستههاى ما دربارهی سلمان، روایتى است که ابناسحاق (متوفى ۱۵۱) نقل کرده
و ابنسعد (ج۴، ص۷۵ـ۸۰)، طَبَرانى (ج۶، ص۲۲۲ـ۲۲۶)، ابوالشیخ (ج۱، ص۲۰۹ـ۲۱۷)، خطیب بغدادى (ج۱، ص۵۱۰ـ۵۱۶) و ابنعساکر (ج۲۱، ص۳۸۴ـ۳۸۸) ضمن نقل اسناد تحریرهاى مختلف روایت ابناسحاق، متن آن تحریرها را در کتابهاى خود آوردهاند
و گاه همانند خطیب بغدادى (ج۱، ص۵۱۰) فقط اسناد مختلف را ذکر و یکى از تحریرها را که جز در جزئیات اختلاف اساسى با یکدیگر ندارند، نقل کردهاند
🔹در اصلِ عبدالملک بن حکیم خَثعَمى (ص۹۸ـ۹۹) نیز روایتى مشابه با تحریر ابناسحاق درج شده است.
ابنبابویه هم در کمالالدین و تمامالنعمة (ج۱، ص۱۶۱ـ۱۶۵) متن کتاب «حدیثُ بَدْءِ اسلامِ سلمان» از علی بن مهزیار اهوازى (← طوسى، ۱۴۲۰، ص۲۶۶) را نقل کرده است.
ابونُعَیم اصفهانى روایتى همانند نقلهاى پیشین را با تفاوتهایى در اسناد و برخى جزئیات نقل کرده است (← ۱۳۸۷، ج۱، ص۱۹۰ـ۱۹۵).
🔹برخى گزارشهاى دیگر منابع (← طبرانى، ج۶، ص۲۲۸ـ۲۳۳، ۲۴۱ـ۲۴۵؛ ابنعساکر، ج۲۱، ص۳۸۳ـ۳۸۴، ۳۹۰ـ۳۹۴، ۳۹۶ـ۴۰۲) هرچند در جزئیات با گزارش ابناسحاق یا گزارشهاى همانند او تفاوت دارند (← ابنعساکر، ج۲۱، ص۳۸۰ـ۳۸۳)، از حیث مضمون کلى داستان زندگى سلمان، چیزى جز تکرار همین گزارشهاى اصلى نیستند (نیز← صنعانى، ج۸، ص۴۱۸ـ۴۲۰؛ ذهبى، ج۱، ص۵۰۶ـ۵۱۱، ۵۱۳ـ۵۲۲) و چنانکه ذهبى (ج۱، ص۵۲۱، ۵۳۴، ۵۳۷) اشاره کرده، صحت برخى از آنها محلّ تردید است.
🔶🔸نام و نسب
🔹نام اصلى سلمان را:
مابه (← طبرى، ج۳، ص۱۷۱؛ ابونعیم اصفهانى، ۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، ج۱، ص۴۸)،
ماهویه (ابونعیم اصفهانى، همانجا)،
روزبه (ابنبابویه، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۶۲ـ ۱۶۳، ۱۶۵)
و فیروزان (بلعمى، ج۱، ص۳۱۳) نوشتهاند
🔹و از پدر وى با نام:
بوذخشان (← طبرى، همانجا؛ ابنعساکر، ج۲۱، ص۳۷۸، با تصحیف به یوذخشان)،
بدخشان (ابونعیم اصفهانى، ۱۹۳۱ـ ۱۹۳۴، همانجا)،
خشبوذان (ابنبابویه، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۶۵) یاد کردهاند که؛
🔹دستکم برخى از این نامها، بهویژه نام پدر او، شکل معرّب یا تصحیفشدهاى از یک اسم فارسیاند.
🔹در برخى منابع نیز سلسلهنسبى براى سلمان ذکر شدهاست که او را با برخى از شخصیتهاى ایران باستان پیوند میدهد (ابونعیم اصفهانى، ۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، همانجا؛ حمدالله مستوفى، ص۲۲۹).
🔹پس از اسلام آوردن، پیامبر اکرم او را سلمان نامید (ابنبابویه، ۱۳۶۳ش، همانجا) و کنیه ابوعبدالله بر او نهاده شد (ابنسعد، ج۴، ص۷۵، ج۶، ص۱۶، ج۷، ص۳۱۸).
🔹ابونعیم اصفهانى (۱۳۸۷، ج۱، ص۱۸۵) از سلمان با نام و نسب سلمان بن اسلام یاد کرده است (نیز صنعانى، ج۱۱، ص۴۳۸، که سلمان خود را «سلمان بن اسلام» معرفى میکند).
🔹کشّى (ص۱۴) نیز بنابر روایتى از سلمان نقل کرده که او در پاسخ به پرسش از اصل و نسبش، خود را سلمان بن عبدالله معرفى کرده است (نیز؛ همان، ص۱۲، ۱۸؛ طوسى، ۱۴۱۴، ص۱۳۳، که از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که سلمان را با نسبت محمدى یاد کنید نه با نسبت فارسى).
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14294
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
✡ #یهود_و_پهلویها
طراح و فرمانده کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ کیست؟
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14233
◀️ قسمت هفتم
🔶🔸کمپانی کلینورت بنسون، اینتلیجنس سرویس بریتانیا و ایران
پسر سِر رکس، بهنام دیوید بنسون، فعالیت خود را از سال ۱۹۵۷ در کمپانی حملونقل و بازرگانی شل، وابسته به مجتمع عظیم رویال داچ شل، آغاز کرد. مجتمع شل بهعنوان مرکز اصلی سرمایهگذاری نفتی شبکه زرسالاری یهودی و شرکای ایشان شناخته میشود. دیوید در سال ۱۹۶۳ به گروه کلینورت بنسون پیوست و از سال ۱۹۹۲ نایبرئیس و سپس رئیس تراست سرمایهگذاری کلینورت چارتر بود. همسر او، لیدی الیزابت چارتریس، دختر ارل ومیس و مارچ، از بزرگترین زمینداران و اشراف اسکاتلند، است. خانواده بنسون از اینطریق با خاندان سلطنتی بریتانیا و خاندانهایی چون دوکهای ولینگتون و خانواده اوجیلوی خویشاوند است زیرا مادر ملکه الیزابت دوّم دختر ارل چهارم استراتمور بود و خاله و سایر خویشان ملکه الیزابت با اعضای خاندانهای اشرافی اسکاتلند وصلت کردهاند.
دیوید بنسون تنها حلقهای نیست که مجتمع کلینورت بنسون را با خاندان سلطنتی بریتانیا پیوند میدهد. لرد راکلی، نایبرئیس (۱۹۸۸- ۱۹۹۲) و رئیس (۱۹۹۳- ۱۹۹۶) مجتمع کلینورت بنسون از طریق همسرش، دختر ارل هفتم کادوگان، با خاندان سلطنتی خویشاوند است. ریچارد اوجیلوی ونابلس، از اعضای خاندان اوجیلوی و خویشاوند نزدیک خاندان سلطنتی نیز از گردانندگان مجتمع کلینورت بنسون است. سِر انگوس اوجیلوی همسر پرنسس آلکساندرا دخترعموی ملکه الیزابت است که در غیاب ملکه جانشین او بهشمار میرود. انگوس و برخی دیگر از اعضای خاندان اوجیلوی هدایت سهام شخصی خاندان سلطنتی را در کمپانیهای بزرگ بهعهده دارند. برای نمونه، سِر انگوس اوجیلوی رئیس هیئت مدیره کمپانی لونرهو است که انحصار معادن کرم زیمبابوه را بهدست دارد و لرد دیوید اوجیلوی از گردانندگان مجتمع شرودر است.
ریچارد اوجیلوی ونابلس ابتدا مدیر کمپانی اموال خاندان سلطنتی بریتانیا بهنام ماتر اند کراوتر بود. این کمپانی در سال ۱۹۷۵ حداقل به دو کمپانی اوجیلوی اند ماتر اینترنشنال و اوجیلوی بنسون اند ماتر تقسیم شد. ریچارد در سالهای ۱۹۷۸-۱۹۸۱ ریاست کمپانی اخیر را بهعهده داشت.
مجتمع کلینورت بنسون از طریق جیمز بنسون نیز با مجتمع اوجیلوی و خاندان سلطنتی بریتانیا پیوند میخورد:
جیمز بنسون در سالهای ۱۹۴۸- ۱۹۵۸ رئیس گروه مطبوعاتی کمزلی، در سالهای ۱۹۵۹- ۱۹۶۵ عضو هیئت مدیره ماتر اند کراوتر، در سالهای ۱۹۷۰-۱۹۷۱ و ۱۹۷۵-۱۹۷۸ رئیس کمپانی اوجیلوی اند ماتر و سپس در سالهای ۱۹۷۱-۱۹۸۷ نایبرئیس مجتمع اوجیلوی بود.
مادر جیمز بنسون از خاندان هاتچینسون است و خاندان بنسون از این طریق با خاندان روچیلد خویشاوند میشود. (همسر اوّل لرد ویکتور روچیلد و مادر لرد یاکوب روچیلد از خاندان هاتچینسون بود.)
یکی دیگر از اعضای نامدار خاندان بنسون، لرد هنری آلکساندر بنسون است. او، که در ۱۹۶۴ شهسوار و درسال ۱۹۸۱ لرد (بارون) شد، در سالهای پس از جنگ دوم جهانی از کارگزاران فعال دولت بریتانیا بود و حوزه فعالیتش از آفریقای جنوبی تا زلاندنو و استرالیا و کانادا و ایالات متحده امتداد داشت. بنسون از سال ۱۹۵۳ عضو هیئت مدیره و در سالهای ۱۹۵۵-۱۹۶۲ نایبرئیس کمپانی خلیج هودسن بود. مناصب مهم وی در کمپانیهای بزرگ متعلق به شبکه زرسالاری جهانی ادامه یافت و در سالهای ۱۹۷۵-۱۹۸۱، یعنی در دوران خریدهای نظامی کلان محمدرضا پهلوی از بریتانیا، عضو هیئت مدیره مجتمع عظیم تسلیحاتی هاوکر سیدلی بود.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14298
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
✡ #یهود_و_کابالا
◀️ کابالا چیست؟
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14235
قسمت نهم
✳️ مقاله دوم:کابالیسم لوریایی، شابتای زوی و فرقه دونمه ۴.
🔹مناسک فرقه شابتای آمیخته با هرزگی جنسی بود.
بعدها، این گرایش در فرقه یاکوب فرانک بارزتر شد.
پس از مدتی راز تکاپوی فرقه شابتای آشکار شد و در اوت ۱۶۷۲م/۱۰۵۱ش شابتای زوی و برخی از پیروانش به دلیل ترویج هرزگی جنسی در میان مسلمانان دستگیر شدند.
در ژانویه ۱۶۷۳، احمد کوپرولو شابتای و سران فرقهاش را به منطقه دولسینو در آلبانی تبعید کرد.
🔹در دوران تبعید شابتای نیز پیروان او در کسوت مسلمانان به زیارتش میرفتند.
در ۱۷ سپتامبر ۱۶۷۶، شابتای زوی در پنجاه سالگی در آلبانی درگذشت. [۵۳]
🔹اعلام مسلمانی شابتای زوی نه تنها ناتان را در غزه ساکت نکرد، بلکه او با همان حدّت و شدت پیشین به اعلام «مکاشفات» و انجام رسالت «پیامبری» خود ادامه داد.
ناتان غزهای با اتکاء به پشتوانهای از متون عبری و نمونههای فراوان از تاریخ قوم یهود، اندیشهپرداز این موج جدید شد و راه آینده را به روشنی به پیروان شابتای نشان داد.
🔹به نوشته دائرةالمعارف یهود، شابتای زوی اندیشهپرداز نبود و تفکر منسجم نداشت؛
این ناتان بود که به جعل یک مکتب از عقاید منتسب به شابتای دست زد؛
مکتبی که تداوم کابالیسم پیشین به شمار میرود. [۵۴]
🔹در زمان مرگ شابتای، ناتان در صوفیه بود.
او به سیروسیاحت در اروپا پرداخت و چنین تبلیغ کرد که شابتای نمرده، بلکه از نظرها پنهان شده و به هجرتی رازآمیز در «انوار آسمانی» رفته
و زمانی که خدای اسرائیل مشیت کند بار دیگر ظهور خواهد کرد.
ناتان غزهای در ۱۱ ژانویه ۱۶۸۰، سه سال پس از شابتای، در مقدونیه درگذشت. [۵۵]
🔹نظریات ناتان غزهای جامه ایدئولوژیکی است بر سیاست نفوذ به درون ساختار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی سرزمینهای مسلمان و تسخیر آن از درون.
پس از اعلام مسلمانی شابتای، ناتان غزهای توجیه نظری این دگرگونی را آغاز کرد.
او اعلام کرد؛
گروش شابتای به اسلام انجام یک «مأموریت» (رسالت) جدید است و هدف از آن
«برافروختن اخگر مقدس در میان کفار [مسلمانان] است.»
🔹دائرةالمعارف یهود هسته اصلی نظریهپردازی ناتان را چنین بیان میدارد:
"رسالت اصلی ملت یهود افروختن اخگرهای مقدسی است که در روح آنان وجود دارد.
ولی اخگرهایی وجود دارد که افروختن آن تنها کار مسیح است؛
لذا، مسیح (شابتای زوی) برای انجام این رسالت به «قلمرو خلیفه» وارد شده؛
«زهراً در برابر او تسلیم شده ولی درواقع در حال انجام واپسین و دشوارترین بخش مأموریت خود است و آن تسخیر خلیفه از درون است.
او برای انجام این مأموریت مانند یک جاسوس عمل میکند که به درون سپاه دشمن اعزام شده»؛
این «مبارزهای در درون سرزمین شیطان است.»
🔹بنابراین، مسلمان شدن شابتای به معنی ارتداد از دین یهود نیست بلکه بغرنجترین چهره مأموریت مسیحایی اوست.
به نوشته دائرةالمعارف یهود، بدینسان ناتان غزهای الهیات شابتایی را توسعه بخشید و بنیادهای ایدئولوژی پیروان شابتای را «برای یکصد سال آینده» پی ریخت. [۵۶]
به این دلیل است که منابع یهودی مکتب جدیدالاسلامی شابتای را ارتداد رازگونه [۵۷] میخوانند؛ یعنی آنگونه ارتداد از دین یهود که راز و رمزی در آن نهفته است.
🔹تعداد یهودیانی که در سال ۱۶۶۶م/۱۰۴۵ش به پیروی از شابتای زوی اعلام مسلمانی کردند دویست خانوار ذکر شده است که بهطور عمده در ادرنه (آدریانوپول)، در پیرامون شابتای، مستقر شدند. [۵۸]
🔹در سال ۱۶۸۳م/۱۰۶۲ش موج بزرگ دیگری از اعلام اسلام در میان یهودیان مقیم عثمانی رخ داد و تعداد آنها تنها در بندر سالونیک به ۳۰۰ خانوار رسید. [۵۹]
این جدیدالاسلامها از حمایت برخی حاخامهای برجسته برخوردار بودند.
رهبری این گروه با یوسف فیلسوف، حاخام سالونیک و پدرزن شابتای زوی، و سلیمان فلورنتین بود. [۶۰]
یهودیان فوق دونمه نام گرفتند که به معنای برگشته یا جدیدالاسلام است.
🔹از سده هیجدهم، پیروان شابتای زوی در یمن، ایران، عثمانی و شمال آفریقا پراکنده شدند. [۶۱]
بزرگترین مراکز زندگی دونمهها شهرهای سالونیک، ازمیر و استانبول بود.
🔹بهنوشته دائرةالمعارف یهود، از اوایل سده هیجدهم، دونمهها متهم به هرزگی جنسی بودند.
معهذا،
«تردیدی نیست که طی چند نسل آمیختگی [هرج و مرج] جنسی [۶۲] در میان آنان رواج داشته است. در اشعار یهودا لوی تووا (درویش افندی)، که در سال ۱۹۶۰ منتشر شد، دفاعیات جسورانهای به سود الغاء محدودیتهای جنسی مندرج است.»
🔹دونمهها جشن ویژهای موسوم به جشن بره [۶۳] دارند که طی آن به اجرای برخی مناسک جنسی میپردازند. [۶۴]
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14300
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
"#نیمه_شبی_در_حله"
نوشته حجتالاسلام مظفر سالاری
بامضمونی درباره وظایف مسلمانان درزمان غیبت
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#نیمه_شبی_در_حله
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14237
◀️ قسمت دوازدهم
- من گفتهام که رفتار شما با شیعیان بدتر از رفتاری است که با غیرمسلمانان دارید و میبینی که راست گفتهام.
وزیر به سوی پرده رفت و آن را چنگ زد.
- قوهایت باشد برای خودت. با این وضعی که به وجود آوردی، اگر آنها را در دارالحکومه ببینم به یاد تو میافتم و من هرگز نمیخواهم تو را به یاد بیاورم. وجود تو شوم است.
ابوراجح خونی را که از بینیاش سرازیر شده بود با دستمال پاک کرد و گفت:
"اگر ذرهای انصاف داشته باشی، میتوانی قضاوت کنی که وجود چه کسی شوم است.
مانند باجگیران وارد شدی
با تکبر سخن گفتی
و چونکودکان برآشفتی
و مانند دیوانگان به من حمله کردی.
میخواستی آنچه را دوستشان دارم و رونقبخش کسب و کار من است، با تهدید از من بگیری
و از همه بدتر، مرا مقابل دوست و شاگردم تحقیر کردی و کتک زدی
هنوز هم طلبکاری!؟"
وزیر چشمهایش را از شدت خشم از هم دراند؛
اما گویی فکری به خاطرش رسید.
برخود مسلط شد و با صدایی که میلرزید، گفت:
"میبینم که از جان گذشتهای.
راست میگویی.
من شوم هستم.
پدرم هم همیشه همین را میگفت؛
ولی این را بدان که تا این حمام را بر سرت خراب نکنم رهایت نخواهم کرد."
- از تو و آن دارالحکومه به خدا پناه می برم.
انگار به روزی که باید جواب گوی اعمالتان باشید ایمان ندارید.
این قدرت و مقام زودگذر و فانی، شما را فریفته.
پس هرچه میخواهید بکنید.
- تعجب میکنم چرا آمدن مرا غنیمت نشمردی.
میتوانستی با گشاده رویی، دل از این دو پرنده بکنی و مرا شاد و خشنود روانه سازی.
اگر چنین شده بود، خیلی به نفعت تمام میشد.
ابوراجح دستمال خونی را نشان داد.
- همین قصد را هم داشتم. اشتباه من آن بود که کلمهی حقی بر زبان آوردم.
حالا هم طوری نشده.
در این میان تنها من یک سیلی خوردهام.
این هم که نباید باعث کدورت خاطر شما بشود.
قوها را بردارید و ببرید.
دو- سه روزی دلتنگ میشوم، ولی خود را به این تسکین خواهم داد که قوهایم زندگی بهتری خواهند داشت و غرق در ناز و نعمت خواهند بود.
وزیر قبل از آنکه در پس پرده ناپدید شود، گفت:
"امروز بهم ریختهام.
قوها پیش خودت بماند تا ببینم تصمیم چه خواهد بود."
از آنچه در این چند دقیقه پیش آمده بود، مبهوت مانده بودم.
ابوراجح دست و صورت خود را شست و آب کشید و به اتاقی که در راهرو بود، رفت تا استراحت کند.
موقعی که به بالش تکیه داد، به من گفت:
"کار من دیگر تمام است.
اگر خیلی خوششانس باشم روانه سیاهچال خواهم شد.
فکر نکنم این وزیر بیکفایت، دست از سرم بردارد.
مرد کینه توزی است."
پنجرهای از حیاط خلوتی کوچک به اتاق گشوده شده بود.
نزدیک پنجره، سجادیهی ابوراجح پهن بود و کتابهایش توی طاقچه، کنار هم چیده شده بود.
مسرور ظرف انگور را آورد و کنار ابوراجح گذاشت.
مسرور که رفت، ابوراجح به شوخی گفت:
"صحنهی ناخوشایندی بود و من نمیخواستم تو شاهد آن باشی؛ اما فایدهاش این بود که برای چند دقیقه تو را از دنیای عشق و عاشقی بیرون کشید."
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14302
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
✋#سلام_امام_زمانم
🤲 السَّلامُ عَلَيْكَ يا خَليفَةَ رَسُولِالله صَلَّىاللهعَلَيْهِوَآلِهِ...
🌺 سلام بر تو ای گل نرگسِ! گلستان رسولالله.
ای که با ظهورت، مشام جهان از عطر محمدی آکنده خواهد شد ...
✋ و سلام و عرض ادب به همراهان عزیز
صبح شنبه و آغاز هفته بخیر انشاءالله
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee