eitaa logo
سالن مطالعه
194 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
877 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
📙 🔅 قسمت چهارم؛ فردا صبح که خبر ورود من به مدرسه پخش شده بود، یه عده از والدین برای اعتراض به مدرسه آمدند. اما به خاطر قانون نتوانستند مرا از مدرسه بیرون کنند. از آنجا بود که فشارها چند برابر شد. آنها قصد داشتند کاری کنند تا با پای خودم بروم. پدر هر روز چندساعت قبل از طلوع خورشید مرا تا مدرسه همراهی می‌کرد و شبها بعد از تمام شدن کارش به دنبالم می‌آمد. بنابراین من بعد از تمام شدن مدرسه ساعت‌ها در حیاط می‌نشستم و مشق‌هایم را می‌نوشتم تا پدرم از راه برسد. آخر هرسال دفترها، برگه‌ها و کتاب‌های بچه‌های بزرگ‌تر را از توی سطل زباله درمی‌آوردم و یا حتی پاکت‌های بیسکوییت یا هر چیزی را که می‌شد رویش نوشت جمع می‌کردم تا پدر مجبور نباشد تمام پس اندازش را خرج درس من بکند. سرسختی، تلاش و نمراتم کم‌کم همه را تحت تاثیر قرار داد. علی رغم اینکه هنوز خیلی‌ها از من خوششان نمی‌آمد اما رفتار، هوش و استعدادم اهرم برتری من محسوب می‌شد. بچه ها کم کم دو گروه می‌شدند. عده‌ای با همان شیوه و رفتار قدیم با من برخورد می‌کردند و تقریبا چند باری در هفته از دست آنها کتک می‌خوردم. اما بقیه رفتار بهتری با من داشتند. گاهی با من حرف می‌زدند و اگر سوالی در درس‌ها داشتند، می‌پرسیدند. قدرت بدنی من از بقیه بیشتر بود و تقریبا در مسابقات ورزشی همیشه اول می‌شدم. مربی ورزش تنها کسی بود که هوایم را داشت و همین باعث درگیری‌ها و حسادت‌های بیشتری می‌شد... به هر طریقی که بود زمان به سرعت سپری می‌شد. خودم به تنهایی می‌رفتم و برمی‌گشتم. همیشه مراقب رفتارم بودم و سعی می‌کردم با سفیدها قاطی نشوم اما دیگر بزرگ شده بودم و بی‌توجهی کار سختی بود، علی الخصوص که سارا (همکلاسی سفید پوست من)واقعا دختر مهربانی بود! آن روز علوم آزمایشگاهی داشتیم و من مثل همیشه تنها در گوشه‌ای نشسته بودم. به محض اینکه سارا وارد آزمایشگاه شد سریع چند نفر برایش جا باز کردند. همه می‌دانستند پدرش آدم سرشناس و ثروتمندی است و علاوه براین؛ تقریبا همه پسرهای دبیرستان برای او سرودست می‌شکستند. بی‌توجه به همه، او یک راست به طرف من آمد و با لبخند زیبایی گفت: "کوین! می‌تونم کنار تو بشینم؟" برای چند لحظه نفسم بند آمد! اصلا فکرش را هم نمی‌کردم زیباترین دختر مدرسه به من توجه کند! سریع به خود آمدم. زیرچشمی نگاهم در کلاس چرخید. می‌توانستم حس کنم یه عده از بچه‌ها در ذهنشان نقشه قتل مرا می‌کشند. صورتم را چرخاندم به سمت سارا و می‌خواستم بگویم: "نه!" اما دوباره که چشمم بهش خورد، زبانم بی‌اختیار گفت: "بله! حتما!!" ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون آموزنده شهر موشکی به پایان رسید. ان‌شاءالله در خدمت هستیم با کارتون "شجاعان" حکایت‌گر دلاوری‌های رزمندگان هوانیروز در ۸ سال دفاع مقدس؛ 📺 زیبای قسمت دوم 🎞 این قسمت : حماسه‌ی قطار 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۵۰ سلام بر شما که با طلب مال حلال، کاری می‌کنید سخت‌تر از جنگ با شمشیر ‏وقتی مریض می‌شم با ارزشترین چیز دنیا رو سلامتی می‌دونم☹️☹️ اما ... بعد از اینکه خوب شدم نظرم دوباره به پول تغییر می‌کنه 😂😂🤣 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ حضرت محمد صلی الله علیه و آله: لَیْسَ مِنْ حُبِّ الدُّنْیَا طَلَبُ مَا یُصْلِحُکَ. جستن آنچه مایۀ سامان زندگی توست، نشانۀ دنیادوستی نیست. کنزالعمّال: ح ۵۳۳۹ کسی که در پی ما یحتاج زندگی دنیایی خویش است نباید متهم به حب دنیا شود زیرا همه انسانها وظیفه دارند اسباب آرامش و آسایش و رفاه خود و خانواده خود را فراهم نمایند. این با زهد نیز منافاتی ندارد چرا که زهد یعنی دل نباختن به دنیا و ربطی به داشتن دنیایی آرام و حتی مرفه ندارد. 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
KayhanNews759797104121495752152457.pdf
15.46M
بسم الله الرحمن الرحیم امروز دوشنبه‌ ۱۴ آذر ۱‌۴۰۱ ۱۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۴ ۵ دسامبر ۲۰۲۲ تمام صفحات پی‌دی‌اف روزنامه‌های آرمان، ایران و وطن امروز در "سالن مطالعه" 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee