#رمانهای_دفاع_مقدس_و_شهدا
🌷🇮🇷 #خداحافظ_سالار 🇮🇷🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی
سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
◀️ قسمت چهل و چهارم؛
خواستگارها پاشنه در را ول نمیکردند،
بیشترشان پولدار و آدمهای اسم و رسمدار بودند.
از گاراژدار و راننده کامیون تا کارمند و بازاری.
سرآمد آنها که خیلی سمج بود پسر یک خان معروف بود که گاراژ، ملک، باغ، مغازه و حیاط بزرگ را یک جا با هم داشت
مارفت و آمد دوری با آنها در ایام عید داشتیم.
و آرزو می کردیم که عید برسد و برویم حیاط زیبایشان را تماشا کنیم.
به جای سگ، گرگ جلوی درب بزرگ حیاط بسته بودند و به اصطلاح پولشان از پارو بالا میرفت.
پدرم به این وصلت راضی بود.
اما مادرم میگفت:
«این پول و پله، پروانه رو خوشبخت نمیکنه.»
من در اتاق بغلی فال گوش ایستاده بودم ومیشنیدم که مادرم میگفت:
"داماد من حسینه.
حسین همه جوره، تیکه تن ماست.»
و پدرم جواب میداد:
«حسین پسر خوبیه،
خواهرزادمه، بزرگش کردم، هیچ مشکلی نداره،
اما دست و بالش خالیه.»
و مامانم صدایش را بلندتر میکرد:
«دو رکعت نماز حسین به یه دنیا پول میارزه،
من راضی به وصلت با غریبهها نیستم.
اصلا جواب خواهرت رو چطور میخوای بدی؟
میخوای بگی که برای پول، پروانه رو دادم به غریبهها؟!»
پدر سکوت میکرد و من از این سکوت خوشحال میشدم.
حيا میکردم که نظرم را بگویم،
فقط خواستگارها را بیمحلی میکردم و مامان خودش میفهمید که نظر من فقط حسین است.
البته این علاقه دو طرفه بود.
این موضوع را بعدها از زبان حسین شنیدم.
کلاس سوم راهنمایی بودم که با مامان به حمام خیابان شهناز رفتیم.
برای مامان کیسه میکشیدم که ناگهان حس کردم چیزی مثل روشوره سفیدآب زیر کیسه گیر کرد.
ولی سفیدآب نبود،
دو تا غده سربسته بود که خیلی ناراحتم کرد.
به خانه برگشتم.
حال عمومی مامانم خوب نبود،
مرتب بیحال میشد.
به دایی حسین در تهران اطلاع دادیم،
دایی پرفسور شمس را که جراح معروفی بود با خودش به همدان آورد.
پرفسورشمس معاینه کرد به دایی آهسته چیزی گفت و رفت.
نمیدانم چه حرفی بینشان ردوبدل شد
اما مامان فهمید.
گریهاش گرفت
گفت:
"داداش بگو که شیر پنجه گرفتم. دیدی به درد بیدرمان دچار شدم؟ دیدی؟"
دایی به تهران برگشت
آقام همچنان در سفر بود.
حسین که دستمان را میگرفت.
تازه از خدمت آمده بود و در
گمرک تهران به عنوان انبارداری سهشیفته کار میکرد،
مامانم دل گرفته و تنها، برای خانمها از مریضیاش تعریف کرده بود.
گفته بودند:
«برو تهران. همدان دوا و دکتر درست و حسابی نداره.»
ادامه دارد ...
▪️🌺▪️--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_خامنهای
#متن_سخنرانی
#هفته_بسیج
۵ آذر ۴۰۱
قسمت دوازدهم؛
امام مکرّر هشدار میدادند به معمّمینی که در دستگاهها هستند،
میگفتند روحیهی طلبگیتان را حفظ کنید(۷)
اگر از این بیرون بیاییم، برکت از بین میرود؛
بسیج هم همین جور است؛
روحیهی بسیجی را باید حفظ کنید.
البتّه به تلاوت قرآن،
به مستحبّات،
به قدری که توان دارید،
به قدری که نشاط دارید،
به قدری که آمادگی دارید توجّه کنید،
شرح حال شهدا را هم بخوانید؛
شرح حال این بسیجیهایی را که رفتند و شهید شدند و کتابهای زیادی [دربارهی آنها] چاپ شده، هر چه ممکن است بخوانید.
خب این حالا راجع به بسیج.
یک بحث دیگری من اینجا دارم دربارهی جایگاه بسیج.
من اصرار دارم که بسیجی قدر بسیج را بداند،
جایگاه بسیج را بشناسد،
فلسفهی حضور بسیج را بداند؛
یک بحث کوتاهی در این زمینه میخواهم بکنم.
بسیج چهکاره است؟
شما با چه کسی طرفید؟
با چهار نفر اغتشاشگر داخل خیابان طرفید؟
بسیج فقط برای این است؟
در جغرافیای سیاسیِ دنیای اسلام،
بسیج جایگاه برجستهای دارد؛
من باید یک مقداری توضیح بدهم.
البتّه اهل فکر،
اهل نظر،
شما جوانها،
باید دقّت کنید،
فکر کنید روی این مسئله ــ نه فقط الان ــ
دنبالگیری کنید این مسائل را؛
با مطالعه،
با بحث،
با گفتگو،
با فکر کردن.
جبههی استعمارِ غرب نسبت به این منطقهی خاصّ ما،
منطقهی غرب آسیا،
یک رویکردی دارد؛
این منطقهای که خودشان اسمش را میگذارند «خاورمیانه».
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 #چی_بودیم_چی_شدیم ( ۶ )
عملکرد جمهوری اسلامی در آموزش و پرورش و دانشگاه
🔺میگه انقلابی که ۴۰ سال ثمر نداده، از این به بعدم نمیده !!
👆 پس اینا چیه؟
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
📙 #داستان
🔅#سرزمین_زیبای_من
قسمت یازدهم؛
حس آدمی را داشتم که توانسته از بزرگترین دژ دشمن عبور کند.
باورم نمیشد پایم را در دانشگاه حقوق گذاشتهام.
نه من باورم میشد و نه افرادی که از کنارم میگذشتند و مرا در آن فضا میدیدند.
وارد دفتر ریاست شدم.
چشم منشی که به من فتاد، برق از سرش پرید.
خودم را که معرفی کردم باورش نمیشد.
-- کوین ویزل هستم. قبلا از آقای رئیس وقت گرفتم.
چند لحظه طول کشید تا به خودش آمد.
-- چند لحظه صبر کنید؛ آقای ویزل! باید حضورتون رو به ایشون اطلاع بدم و اجازه بگیرم.
از جایش بلند شد و سریع به اتاق رئیس رفت. و به دقیقه نرسیده بود که بیرون آمد و گفت:
-- متاسفم آقای ویزل! ایشون شما رو نمیپذیرن.
مکث کوتاهی کردم:
-- اما من از ایشون وقت گرفته بودم و قطعا اگه وقت نداشتن تو این ساعت به من وقت ملاقات نمیدادند!
و قبل از اینکه بخواهد به خودش بیاید و جوابی به من بدهد به سمت اتاق رئیس رفتم.
ضربهای به در زدم و وارد شدم.
با ورود من سرش را بالا آورد.
نگاهش خیلی سرد و جدی بود.
اما من روحیه خودم را حفظ کردم و گفتم:
-- سلام جناب رئیس. کوین ویزل هستم. قبلا برای ملاقات با شما تو این ساعت وقت گرفته بودم.
دستم رو برای دست دادن جلو بردم.
بدون توجه به دست من به به منشی نگاه کرد.
از نگاهش آتش میبارید.
رو به منشی گفت:
-- برید بیرون خانم و منتظر باشید صداتون کنم.
دستم را جمع کردم و روی مبل نشستم.
او هیچ توجهی به من نداشت.
مهم نبود!
دیده نشدن سادهترین نوع تحقیری بود که در تمام این سالها تحمل کرده بودم...
بعد از اینکه منشی رفت، رو به رئیس دانشگاه کردم و گفتم:
آقای رئیس! من برای ثبت نام و شرکت در دانشگاه حقوق درخواست داده بودم اما علیرغم رتبه و معدل بالا، هیچ پاسخی به درخواست من داده نشد... برای همین حضوری اومدم.
رئیس بدون اینکه نگاهی به من بکند گفت:
بهتره برای شرکت توی یک رشته و دانشگاه دیگه درخواست بدی. هرچند بعید میدونم برای پذیرش شما جایی وجود داشته باشه!!
با جدیت و تحکم گفتم:
اما فکر نمیکنم قانونی وجود داشته باشه که بگه یک بومی حق ورود به دانشگاه حقوق رو نداره!
رئیس خیلی جدی توی چشمهام نگاه کرد و گفت:
"اینجا جایی برای تو نیست!
اینجا جاییه که حقوقدانها، قاضیها و سیاستمداران اینده کشور رو آموزش میده!
بهتره حد و مرز خودت رو بشناسی و هرچه زودتر از اینجا بری بیرون!"
با عصبانیت گفتم:
"طبق قانونی که تربیتشدههای همین دانشگاه تصویبش کردند، قانون بومیها رو به عنوان یک انسان پذیرفته!
خیلی جالبه!
اینجا، برای سگ یک سفیدپوست جا هست و میتونه همراه صاحبش وارد بشه؛ اما برای یک انسان جا نیست!
این حق منه که اینجا درس بخونم! آقای رئیس نگران نباشید!
من قصد ندارم قاضی یا سیاستمدار بشم!
من میخوام وکیل بشم و از انسانهایی دفاع کنم که کسی صداشون رو نمیشنوه!"
ادامه دارد ...
▪️🌺▪️--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
📖 #متن_قانون_اساسی
🇮🇷 #جمهوری_اسلامی_ایران
🔷 قسمت هفتم؛
🔷🔹فصل سوم؛ حقوق ملت
🔸اصل نوزدهم
مردم ایران از هر قوم و قبیله كه باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.
🔸اصل بیستم
همه افراد ملت اعم از زن و مرد، یكسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند.
🔸اصل بیست و یكم
دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید و امور زیر را انجام دهد:
۱- ایجاد زمینههای مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او
۲- حمایت مادران، بالخصوص در دوران بارداری و حضانت فرزند، و حمایت از كودكان بیسرپرست
۳- ایجاد دادگاه صالح برای حفظ كیان و بقای خانواده
۴- ایجاد بیمه خاص بیوگان و زنان سالخورده و بیسرپرست
۵- اعطای قیمومت فرزندان به مادران شایسته در جهت غبطه آنها در صورت نبودن ولی شرعی.
🔸اصل بیست و دوم
حیثیت، جان، مال، حقوق، مسكن و شغل اشخاص از تعرض مصون است، مگر در مواردی كه قانون تجویز كند.
🔸اصل بیست و سوم
تفتیش عقاید ممنوع است و هیچكس را نمیتوان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد.
🔸اصل بیست و چهارم
نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند، مگر آنكه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. تفصیل آن را قانون معین میكند.
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کودکانه
کارتون "شجاعان" حکایتگر دلاوریهای رزمندگان هوانیروز در ۸ سال دفاع مقدس؛
📺 #کارتون زیبای #شجاعان
قسمت نهم
🎞 این قسمت: پل استراتژیک
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#لطیفه_نکته ۲۵۷
#متن_خطبهی_فدکیه
قسمت دوم؛
اَلْحَمْدُللَّـهِ عَلی ما اَنْعَمَ،
وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلی ما اَلْهَمَ،
وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ،
مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ اِبْتَدَاَها،
وَ سُبُوغِ الاءٍ اَسْداها،
وَ تَمامِ مِنَنٍ اَوْلاها،
جَمَّ عَنِ الْاِحْصاءِ عَدَدُها،
وَ نَأی عَنِ الْجَزاءِ اَمَدُها،
وَ تَفاوَتَ عَنِ الْاِدْراكِ اَبَدُها،
وَ نَدَبَهُمْ لاِسْتِزادَتِها بِالشُّكْرِ لاِتِّصالِها،
وَ اسْتَحْمَدَ اِلَی الْخَلائِقِ بِاِجْزالِها،
وَ ثَنی بِالنَّدْبِ اِلی اَمْثالِها.
وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ،
کَلِمَةٌ جَعَلَ الْاِخْلاصَ تَأْویلَها،
وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها،
وَ اَنارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعْقُولَها،
الْمُمْتَنِعُ عَنِ الْاَبْصارِ رُؤْیَتُهُ،
وَ مِنَ الْاَلْسُنِ صِفَتُهُ،
وَ مِنَ الْاَوْهامِ کَیْفِیَّتُهُ.
اِبْتَدَعَ الْاَشْیاءَ لا مِنْ شَىْءٍ کانَ قَبْلَها،
وَ اَنْشَاَها بِلاَاحْتِذاءِ اَمْثِلَةٍ اِمْتَثَلَها،
کَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ
وَ ذَرَأَها بِمَشِیَّتِهِ،
مِنْ غَیْرِ حاجَةٍ مِنْهُ اِلى تَکْوینِها،
وَ لا فائِدَةٍ لَهُ فی تَصْویرِها،
اِلاَّ تَثْبیتاً لِحِکْمَتِهِ
وَ تَنْبیهاً عَلی طاعَتِهِ،
وَ اِظْهاراً لِقُدْرَتِهِ
وَ تَعَبُّداً لِبَرِیَّتِهِ،
وَ اِعْزازاً لِدَعْوَتِهِ،
ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلی طاعَتِهِ،
وَ وَضَعَ الْعِقابَ عَلی مَعْصِیَتِهِ،
ذِیادَةً لِعِبادِهِ مِنْ نِقْمَتِهِ
وَ حِیاشَةً لَهُمْ اِلى جَنَّتِهِ.
🏴🏴🏴🏴🏴
حمد و سپاس خدای را برآنچه ارزانی داشت،
و شکر او را در آنچه الهام فرمود،
و ثنا و شکر بر او بر آنچه پیش فرستاد،
از نعمتهای فراوانی که خلق فرمود
و عطایای گستردهای که اعطا کرد،
و منّتهای بیشماری که ارزانی داشت،
نهایت آن از پاداش فراتر،
و دامنه آن تا ابد از ادراک دورتر است،
و مردمان را فراخواند، تا با شکرگزاری آنها نعمتها را زیاده گرداند،
و با گستردگی آنها مردم را به سپاسگزاری خود متوجّه ساخت،
و با دعوت نمودن به این نعمتها آنها را دو چندان کرد.
و گواهى می دهم که معبودى جز خداوند نیست و شریکى ندارد،
که این امر بزرگى است که اخلاص را تأویل آن
و قلوب را متضمّن وصل آن ساخت،
و در پیشگاه تفکر و اندیشه شناخت آن را آسان نمود،
خداوندى که چشمها از دیدنش بازمانده،
و زبانها از وصفش ناتوان،
و اوهام و خیالات از درک او عاجز میباشند.
موجودات را خلق فرمود
بدون آنکه از مادهاى موجود شوند،
و آنها را پدید آورد بدون آنکه از قالبى تبعیّت کنند،
آنها را به قدرت خویش ایجاد
و به مشیّتش پدید آورد،
بیآنکه در ساختن آنها نیازى داشته
و در تصویرگرى آنها فائدهاى باشد،
جز تثبیت حکمتش
و آگاهى بر طاعتش،
و اظهار قدرت خود،
و شناسائى راه عبودیت
و گرامى داشت دعوتش،
آنگاه بر طاعتش پاداش
و بر معصیتش عقاب مقرر داشت،
تا بندگانش را از نقمتش بازدارد
و آنان را بسوى بهشتش رهنمون گردد.
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/6107
▪️🌺▪️--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
KayhanNews759797104121505750153461(original).pdf
13.47M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
امروز سهشنبه
۲۲ آذر ۱۴۰۱
۱۸ جمادیالاول ۱۴۴۴
۱۳ دسامبر ۲۰۲۲
تمام صفحات #روزنامه_کیهان
پیدیاف روزنامههای ایران، وطن امروز، شرق و اعتماد در "سالن مطالعه"
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee