eitaa logo
سالن مطالعه
192 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
957 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✡🔥 🔥✡ ۷۲ 🖋 مقاله‌ی شانزدهم: عصر عثمان؛ حکومت بنی‌امیه و آل‌یهود قسمت چهارم؛ ◀️ سیاست معاویه در برابر بحران مدینه 🔹سیاست سقیفه انتقال قدرت به شام و معاویه بود؛ بنابراین در بحران پیش‌آمده می‌بایست از رسیدن شعله‌های آن به شام جلوگیری کرد. از سویی آن‌چه می‌توانست خط سقیفه را شکست دهد، بحران کنترل‌شده و مستمر بود. عثمان باید در رأس حکومت بماند و افشاگری بر ضد آنان ادامه یابد تا پایه‌های شام نیز بلرزد و عثمان ناچار شود معاویه را عزل کند. 🔹علی (ع) با سازمان جدید این هدف را پی‌گیری می‌کرد و اگر سیاست‌های معاویه نبود، کار به این‌جا ختم می‌شد و خلیفه متوجه حقایق امور نبود. 🔹معاویه در برابر بحران مدینه، سه گزینه پیش رو دارد: ۱. سکوت، ۲. حمایت نظامی از عثمان، ۳. تشدید بحران. در راستای به‌دست گرفتن قدرت، وی از میان این سه گزینه، تشدید بحران را برمی‌گزیند. 🔹اگر معاویه ساکت باشد و بحران کنترل شود، عثمان به‌تدریج خسته می‌شود و مورد فشار قرار می‌گیرد و در نهایت همان‌گونه که با ولید بن عقبه کرد، معاویه را نیز عزل می‌کند. تنها چاره در تشدید بحران بود. عثمان هرچه زودتر باید کُشته شود و این بحران کنترل‌شده باید افسار گسیخته شود. 🔹بقای عثمان به ضرر دستگاه است؛ چون عثمان در نهایت یا باید خود را خلع می‌کرد، یا به خواست شورشیان تن می‌داد و بنی‌امیه را خلع می‌کرد. بنابراین کارگزاران معاویه در مدینه، مانند مروان بن حکم که داماد عثمان و در خانه‌ی عثمان بود و دیگرانی که از معاویه دستور می‌گرفتند، بحران را تشدید می‌کنند تا هرچه زودتر به کار عثمان پایان داده شود. 🔹عثمان، معاویه را به یاری خوانده بود. اگر نیروی معاویه به مدینه برسد، باید با مخالفان درگیر شود که بیشتر آنان از صحابه‌ی رسول خدا هستند و در این‌صورت معاویه قاتل اصحاب شمرده می‌شد و از سوی دیگر، یکی از مخالفان و شورشیان، عایشه است که پیوسته مردم را بر این کار تحریک می‌کرد. درگیری با عایشه به صلاح معاویه نیست و از آن گذشته، عایشه نیروی این سازمان است؛ بنابراین هرگز نباید لشکر معاویه به مدینه برسد. 🔹معاویه با چند نفر، خود راهی مدینه شد و نیمه‌شب مخفیانه وارد خانه‌ی عثمان شد و از عثمان خواست شبانه همراه وی به شام رهسپار شود، عثمان نپذیرفت. به او امر کرد که رفته و با لشگرش بیاید. (۲۵) معاویه مجبور بود نیروی کمکی اعزام کند؛ چون در غیر این‌صورت احتمال داشت عثمان معاویه را عزل کند. او لشکری دوازده‌هزار نفری از شام به حمایت از عثمان به راه انداخت و به امیر لشکر گفت: "چون به ذی‌خشب رسیدی، در آنجا توقف کن و از آنجا جلوتر نرو، مبادا با خود گویی: شاهد می‌بیند آنچه را که غایب نمی‌بیند (به سوی مدینه بروی) که همانا من قضایا را روشن‌تر از تو می‌بینم." 🔹لشکر معاویه در آن منطقه توقف کرد تا عثمان کُشته شد و معاویه دستور بازگشت داد. این کار معاویه، از آن سبب بود که پس از کشته‌شدن عثمان، خلافت را به چنگ گیرد. (۲۶) او از این کار، چند نتیجه‌ی مطلوب گرفت: نخست این که در ذهن شامیان، حامی و طرفدار عثمان شناخته شد، چرا که مردم از ماجرای پشت‌پرده خبر نداشتند؛ دیگر این‌که خود را نزد عثمان محبوب جلوه داد؛ و در نهایت، با این کار در مدینه هیاهو می‌شود که لشکر شام در راه است. این خود موجب می‌شد که مردم و شورشیان هرچه زودتر کار عثمان را تمام کنند. ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی ◀️ قسمت هفتاد و سوم؛ چند ساعت اتاق عمل بود لحظه های انتظار به کندی می گذشت. بالاخره آوردنش و تا چند ساعت بی‌هوش بود. سطرسطر دعای توسل را با اشک‌هایم خیس کردم تا چشم حسین باز شد نگاهش به من افتاد. دو سه بار گفت: «پروانه پروانه پر.... و باز پلک هایش افتاد. عمه و اصغرآقا هم آمدند. عمه کنار تختش نشست و سیر گریه کرد. حسین دوباره چشم باز کرد بچه‌های سپاه هم با حاج‌آقا سماوات آمده بودند اتاق گوش تا گوش پر بود. حسین انگشتان پاهایش را تکان داد تا من و عمه بفهمیم که فلج نشده است. حالا گریه‌ام از شادی بود اما بیرون از اتاق. کنار ستون فقراتش را به اندازه یک کف دست شکافته بودند و یک ترکش کوچولو به قول خودش نخودی، درآورده بودند. جای بخیه‌ها زیگزاگی روی کمرش بود. راه که می‌رفت گاهی می‌ایستاد پایش تیر می‌کشید. عکس رادیولوژی نشان می‌داد که پزشکان ترکش نخودی را درآورده‌اند. اما یه ترکش دیگر آزارش می‌داد دکترگفته بود؛ اگر می‌خواستیم ترکش دوم را برداریم، قطع نخاع می‌شد. باید با آن بسازد و تا مدتی استراحت در منزل داشته باشد. وهب دوست داشت با پدرش برود بیرون اما حسین حتى قادر نبود بغلش کند. انگشت کوچک وهب را توی انگشتش حلقه می‌کرد و داخل اتاق آهسته‌آهسته راه می‌رفت. به روی خودش نمی‌آورد ولی من می‌فهمیدم که وهب کوچولو راحت‌تر از پدرش راه می‌رود. اتاقش محل جلسات مسئولین تیپ شده بود. این آمدن‌ها و رفتن‌ها را دوست داشتم چون حسین پیش ما بود. اما دیری نپایید که ساز رفتن زد. گفتم: "مگر این روش چه اشکالی داره که بیان و توی خونه گزارش بدن" خندید و خنده‌اش کش آمد؛ "اون وقت می‌گی مردم زخم زبان می‌زنن و بدوبیراه می‌گن. خب اگه فرمانده تو خونه‌اش بنشینه و نیروهاش زیر آتش باشن، می‌شه همون حرف طعنه گوها." پس از دو سال، اولین بار بود که حسین اظهار می‌کرد که فرمانده است آن هم غیرمستقیم حتماً این مقدمه‌چینی‌ها برای رفتن به جبهه بود. می‌دانستم شوخی تلخی کردم: "سال گذشته از پاخوردی امسال از کمر! این طور که پیش می‌ری نوبت قلبت رسیده." با خونسردی جواب داد: «قلب من همراهم نیست که تیروترکش بخوره! وقتی می‌رم می‌ذارمش پیش تو و بچه‌ها.» دلم غنج رفت. اگرچه تعبیری شاعرانه بود. اما این تعبیر حرف دل حسین بود. خواستم مثل خودش حرف بزنم گفتم: «خُب، اگه دلت اینجا مونده، باشه پس تیروترکش‌ها بالاتر می‌رن اون وقت زبونم لال به سرت..." خندید: "به سرم؟! سرم را که سال‌هاست به خدا سپرده‌ام. به همین خاطر سری میان سرها درنیاورده ام." کم آوردم و کوتاه آمدم ساکش را بستم قرآن بالای سرش گرفتم تا آن روز او را مثل خانواده یک رزمنده، بدرقه نکرده بودم. عملیات خیبر در جنوب آغاز شده بود انتظار داشتم که خبری از مجروحیت حسین بیاید که نامه‌اش آمد توی نامه از عنایت خداوند در پیروزی عملیات والفجر ۵ نوشت. شادی و شور در میان کلمات نامه‌اش موج می‌زد. نوشته بود: «مزد تلاش ما دیدن لبخند رضایت روی لب‌های حضرت امام است.» وقتی که آمد؛ انتظار داشتیم همان شور و شادی را که در نامه‌اش حس کردم درسیمایش هم ببینم اما پشت دستش می‌زد و می‌گفت: «حاج همت هم رفت.» ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
خبری که رهبر انقلاب از سناریوی دشمن برای ایجاد آشوب دریافت کرد 🔹سعدالله زارعی تحلیل‌گر مسائل بین‌الملل: از حدود دو هفته یا سه هفته قبل از اغتشاشات، مذاکراتی در دوحه بعد از سفر جوزف بورل به تهران در رابطه با بحث هسته‌ای ایران شکل گرفت. 🔹آنجا گفته شد که ایران با اروپا به توافقاتی رسیدند و چرخه‌ی گفت‌وگوهای هسته‌ای یک مقداری فعال شد. ایران هم در این فاصله در خصوص بازرسی‌ها و آن سه مرکز ادعایی آژانس انعطاف‌هایی نشان داده بود و کار داشت با گفت‌وگو جلو می‌رفت؛ هم نمایندگان اروپا بودند و با یک فاصله‌ی مکانی نمایندگان آمریکا بودند. 🔹اما یک دفعه آمریکایی‌ها مذاکرات را متوقف کردند ... و رابرت مالی، مسئول میز ایران در آمریکا و مسئول مذاکرات هسته‌ای در پاسخ به جوزف بورل که می‌گوید؛ چرا متوقف کردید، می‌گوید؛ دو هفته صبر کنید ایران امتیازاتی خواهد داد که تعجب خواهید کرد و اتفاقاتی در ایران می‌افتد که خودشان می‌آیند دنبال ما و امتیازات ویژه‌ای خواهند داد!! 🔹خب این هم نشان می‌دهد که قبل از آغاز اغتشاشات، وضعیت اغتشاشات و برنامه‌ها و حتی زمان آغاز اغتشاشات تا حدودی معلوم بوده است. تحلیل و بررسی مجموع نکات رهبر انقلاب در دیدار با مردم قم را اینجا بخوانید منبع؛ فارس 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴طنز: هرکه این کلیپ رو ساخته واقعا هنرمنده یه وقت فکر نکنید قبلا دیدین و دوباره نبینید؛ این بار دیدنش خیلی مهمه، اون هم با نکته های دقیق و نقطه زنش😂 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
۱۴ دی ۱۴۰۱ قسمت هشتم؛ خب، حالا زن در خانواده، در محیط خانواده، چه ‌کاره است؟ من با توجّه به مجموعه‌ی معارفی که در آیات و روایات و مانند اینها هست در ذهن خودم این ‌جور تصویر می‌کنم که زن، هوایی است که فضای خانواده را انباشته؛ یعنی همچنان که شما در فضا تنفّس می‌کنید، اگر هوا نباشد، تنفّس ممکن نیست، زن این جوری است؛ زنِ خانواده به منزله‌ی تنفّس در این فضا است. اینکه در روایت هست: اَلمَراَةُ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَة،(۱۳) مال اینجا است، مال خانواده است. «ریحانه» یعنی گل، یعنی عطر، بوی خوش؛ همان هوایی که فضا را پُر می‌کند. «قهرمان» در زبان عربی ــ در «لَیسَت بِقَهرَمَانَة» ــ با قهرمان در زبان فارسی فرق دارد. «قهرمان» یعنی کارگزار، کارگر یا مثلاً فرض کنید سرکارگر؛ زن یک «قهرمانة» نیست. در خانواده، این جور نیست که شما خیال کنید حالا زن گرفتید، کارها را بریزید سر زن؛ نخیر. خودش داوطلبانه یک کاری را می‌خواهد انجام بدهد، [عیب ندارد؛] خانه‌ی خودش است، دلش می‌خواهد یک کاری را انجام بدهد، انجام داده؛ اگر نه، هیچ کس حق ندارد ــ مرد یا غیر مرد ــ او را وادار کند، اجبار کند به اینکه این کار را باید انجام بدهد. پس این [جور] است. خب، زن در خانواده یک وقت در نقش همسری ظاهر می‌شود، یک وقت در نقش مادری ظاهر می‌شود؛ هر کدام یک خصوصیّتی دارند. در نقش همسری، زن در درجه‌ی اوّل مظهرِ آرامش است: وَ جَعَلَ مِنها زَوجَها لِیَسکُنَ اِلَیها؛(۱۴) آرامش. چون زندگی تلاطم دارد؛ مرد در این دریای زندگی مشغول کار و تلاطم است؛ وقتی به خانه می‌آید، احتیاج به آرامش دارد، احتیاج به سکینه دارد. این سکینه را زن در خانه ایجاد می‌کند؛ لِیَسکُنَ اِلَیها؛ [یعنی] مرد در کنار زن احساس آرامش کند؛ زن مایه‌ی آرامش است. نقش زن به عنوان همسر، عشق و آرامش است، همین طور که قبلاً اشاره کردم، این کتابهای همسران شهدا را بخوانید، عشق و آرامش آنجا خوب واضح می‌شود و نشان می‌دهد خودش را که این مردی که حالا رفته داخل میدان جنگ ــ چه دفاع مقدّس، چه دفاع از حرم، چه بقیّه‌ی میدانهای سخت ــ چطور در کنار این زن آرامش پیدا می‌کند و آن تلاطم روحی‌اش فرو می‌نشیند و چطور عامل عشق او را سرِ پا نگه می‌دارد، به او جرئت می‌دهد، به او جسارت می‌دهد، به او قوّت می‌دهد تا او بتواند کار کند. یعنی زن به عنوان همسر این‌ جوری است: مایه‌ی سکونت، مایه‌ی عشق و آرامش و مانند اینها است. حالا این مسئله‌ی سکونت را که گفتم: وَ جَعَلَ مِنها زَوجَها لِیَسکُنَ اِلَیها؛ این یک آیه‌ است؛ در یک آیه‌ی دیگر هم «خَلَقَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزواجًا لِتَسکُنوا اِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّةً وَ رَحمَة»(۱۵) [دارد]. «مَوَدَّة» یعنی همان عشق؛ «رَحمَة» یعنی مهربانی؛ بین زن و شوهر عشق و مهربانی متبادل می‌شود. نقش زن به عنوان همسر این است؛ این نقش کوچکی نیست، خیلی نقش مهمّی است، خیلی نقش بزرگی است. این مربوط به همسری ... ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️ طنز سیاه صهیونیست های غاصب برای دموکراسی تظاهرات می کنند!!! 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
📖 🇮🇷 🔷 قسمت سی و پنجم؛ 🔷🔹فصل یازدهم- قوه قضائیه 🔸اصل یكصد و پنجاه و هشتم وظایف رئیس قوه قضائیه به شرح زیر است: ۱- ایجاد تشكیلات لازم در دادگستری به تناسب مسئولیت‏های اصل یكصد و پنجاه و ششم ۲- تهیه لوایح قضایی متناسب با جمهوری اسلامی ۳- استخدام قضات عادل و شایسته و عزل و نصب آنها و تغییر محل مأموریت و تعیین مشاغل و ترفیع آنان و مانند اینها از امور اداری، طبق قانون. 🔸اصل یكصد و پنجاه و نهم مرجع رسمی تظلّمات و شكایات، دادگستری است. تشكیل دادگاه‏ها و تعیین صلاحیت آنها منوط به حكم قانون است. 🔸اصل یكصد و شصتم وزیر دادگستری مسئولیت كلیه مسائل مربوطه به روابط قوه قضائیه با قوه مجریه و قوه مقننه را بر عهده دارد و از میان كسانی كه رئیس قوه قضائیه به رئیس جمهور پیشنهاد می‏‌كند انتخاب می‏‌گردد. رئیس قوه قضائیه می‏تواند اختیارات تامّ مالی و اداری و نیز اختیارات استخدامی غیر قضات را به وزیر دادگستری تفویض كند. در این صورت وزیر دادگستری دارای همان اختیارات و وظایفی خواهد بود كه در قوانین برای وزرا به عنوان عالی‏ترین مقام اجرایی پیش‏بینی می‌‏شود. 🔸اصل یكصد و شصت و یكم دیوان عالی كشور به منظور نظارت بر اجرای صحیح قوانین در محاكم و ایجاد وحدت رویه قضایی و انجام مسئولیت‏هایی كه طبق قانون به آن محول می‏شود بر اساس ضوابطی كه رئیس قوه قضائیه تعیین می‏كند تشكیل می‏‌گردد. 🔸اصل یكصد و شصت و دوم رئیس دیوان عالی كشور و دادستان كل باید مجتهد عادل و آگاه به امور قضایی باشند و رئیس قوه قضائیه با مشورت قضات دیوان عالی كشور آنها را برای مدت پنج سال به این سِمَت منصوب می‏‌كند. 🔸اصل یكصد و شصت و سوم صفات و شرایط قاضی طبق موازین فقهی به وسیله قانون معین می‌‏شود. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/7342 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
نام فیلم: یک دور دیگر ( Another Round) یا مَستی (به دانمارکی: Druk) قسمت اول؛ https://eitaa.com/salonemotalee/7214 قسمت چهارم؛ 🔹سازندگان فیلم برای اثبات حرفشان، در این میان مرتب هم از آدم‌های واقعی مایه گذاشته‌اند تا هرچه بیشتر بتوانند مخاطب را قانع کنند. مثلاً مدعی می‌شوند که ارنست همینگوی تا ساعت ۸ شب مشروبات الکلی می‌خورده و از همین‌رو، آن کتاب‌های معرکه را نوشته! ولی نمی‌گویند که وی اساساً به بیماری روانی دو قطبی مبتلا بود و از همین‌رو چندبار خودکشی کرد تا عاقبت مرگ را ملاقات کرد! 🔹همچنین بدون توجیه دراماتیک تصاویری از برخی شخصیت‌های سیاسی دنیا هنگام خوردن مشروبات الکلی یا مست بودن نمایش می‌دهند، مثلاً از لئونید برژنف، ریچارد نیکسون، بوریس یلتسین، نیکولا سارکوزی، بوریس جانسون، آنگلا مرکل و… تا مثلاً تأکید کنند که: "ببینید! همه‌ی آدم‌های موفق دنیا الکلی و مست بوده‌اند!" 🔹اگر واقعیات تاریخی را سانسور نکرده و می‌گفتند: 👈 برژنف، در حدود ۲۰ سال رهبری اتحاد جماهیر شوروی، عامل قتل‌عام میلیون‌ها انسان به‌خصوص در افغانستان بود 👈 یا نیکسون، رئیس‌جمهور بدنام آمریکا، جنگ ویتنام را به یک فاجعه‌ی بشری تبدیل کرد و عاقبت به‌دلیل رسوایی در انتخابات ناگزیر از استعفا شد 👈 یا یلتسین، اولین رئیس‌جمهور روسیه، عامل اصلی نفوذ سرویس‌های جاسوسی غرب در روسیه به‌شمار می‌رفت 👈 و همچنین سارکوزی، نخست‌وزیر سابق فرانسه به‌دلیل فساد به زندان محکوم شد، در این‌صورت همه‌ی تاثیر شعارهای فیلم «یک دور دیگر» برعکس شده و این‌گونه اثبات می‌شد که همه‌ی جانیان و مفسدین تاریخ معاصر از مشروب‌خواران قهّار و بدمست‌ها بوده‌اند! 🔹وینتربرگ و لیندهولم برای اثبات شعار سفارشی خود، هر حرف و تصویر و شعار خرافاتی که به‌قول معروف در قوطی هیچ عطاری پیدا نمی‌شود را به فیلم تحمیل کرده‌اند. مثلاً این‌که الکل؛ 👈 باعث بهبود شیوه‌ی تدریس معلم‌ها شده به‌طوری که کلاس درس آنها، از یک ساعتِ زجرآور به اوقاتی مفرّح و آموزنده تبدیل می‌گردد 👈 و حتی خنگ‌ترین دانش‌آموزان، دارای استعداد درخشان شده که نه‌تنها تاریخ را از بَر می‌شوند و سرود خواندنشان همچون ترانه‌های رمانتیک تاثیرگذار می‌گردد 👈 و ناگهان بی‌رمق‌ترین‌شان، سلطان گل در بازی‌های کودکانه می‌شود، 👈 از همه مضحک‌تر، دانش‌آموز کودنی که حتی نام «کی‌یر کگور» را نمی‌داند چگونه بنویسد، با خوردن چند جرعه الکل، مثل بلبل درباره فلسفه‌اش تئوری‌پردازی می‌کند!! 🔹گویی به یک‌باره؛ سر و کله‌ی آن جادوگر مهربان کارتون «سیندرلا» پیدا شده و با آن چوب جادویی و گفتن ورد جادویی «بیبیدی بابیدی بو»، مغز آدم‌ها را از این رو به آن رو گردانده یا آن ماده‌ی جادویی «پروفسور نابغه» به کمک آمده و یا با دنیای هری پاتر روبه‌رو هستیم و جهان جادو و تبدیل آدم‌ها به جانور و برعکس! 🔹البته فیلمسازان «یک دور دیگر» سَری هم به آسیب‌های الکل زده و آن را در خراب‌کردن زندگی و گند زدن به اتاق و خیابان و مدرسه و اضمحلال عقل و منطق و شعور هم تصویر کرده‌اند، آنجا که مارتین مثل حیوان خماری، فروپاشیده و زخمی و درمانده در کنار آشغالدانی‌ها افتاده و یا نیکولا در مقابل بچه‌هایش، ناخودآگاه تختخوابش را با دستشویی اشتباه گرفته و یا تامی که مانند پیرمرد قصه‌ی «پیرمرد و دریا» به دریا می‌زند ولی همچون او بازنگشته و به خودویرانگری دست می‌زند. 🔹اما سازندگان اثر، همه‌ی این افتضاحات و فجایع اخلاقی و اجتماعی را در واقع به نوعی پِرتی بدمستی و الکلی بودن محسوب کرده و ظاهراً بنا بر همان سفارش‌ها، می‌بایست این آسیب‌ها را ولو به قیمت زیرپاگذاردن اصل سینما و منطق ساختاری و به‌وجود آمدن تناقض‌های روایتی، در کنار شعارهای قبلی و خرافاتی که تا آنجا بافته بودند، قرار می‌دادند تا حاصلش بشود آن سرخوشی سبکسرانه و ابلهانه‌ی اول و آخر فیلم و آب‌جوخوری افسارگسیخته برای دانش‌آموزانی که با همان جادوی وینتربرگ / لیندهولم علیرغم همه‌ی خنگی و کودنی، برای تحصیل در رشته‌هایی مثل پزشکی با نمرات بالا از دبیرستان فارغ شده بودند!! پایان 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
۷۲ 🚨سال 2022، پلیس آمریکا بیش از هر سالی مردم رو کشت(هر روز 3 نفر) • 32% در حال فرار کشته شدند • 11% مرتکب جرمی نشده بودند • 9% دارای مشکلات روحی و روانی بودند • 8% در تخلفات رانندگی • 18% برای جرایم غیرخشونت آمیز 🔹️ یا این کشته ها بشر نیستند یا سازمانهای بین المللی کور شدند 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۷۳ 🔴 همیشه جایگاه برابر زنان دانمارک توسری خور زنان جهان سومی بود 🔶 اما الان خودشون مچ خودشون رو می‌گیرند. باور می‌کنید یه روز رسانه‌های خودشون تیتر بزنند که سیستم قضای دانمارک ناکارامد هست و عرضه گرفتن حق زن را ندارد!؟ اینا چطور ادعای کشور برابر داشتند، حتی در پیشگیری از ظلم ناتوان هستن. 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
۲   قسمت دوم با کف دست روی پیشانی‌اش کوبید و با حالتی هیجان‌زده ادامه داد: «از همه مهمتر! این پسر سوریه‌ای عاشق یه دختر شرّ ایرانی شد!» از خاطرات خیال‌انگیز آن روز‌ها چشمانش درخشید به رویم خندید: «نازنین! نمی‌دونی وقتی می‌دیدم بین اونهمه پسر می‌ری رو صندلی و شعار می‌دی، چه حالی می‌شدم! برای من که عاشق مبارزه بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!» در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید دلبرانه زبان ریختم: «خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد: «منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!» تیزی صدایش خماری عشق را از سرم بُرد، دستم را رها نمی‌کرد با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد پُر از حرف بود شمرده شروع کرد: «نازنین! تو یه بار به خاطر آرمانت قید خونواده‌ات رو زدی!» و این منصفانه نبود بین حرفش پریدم: «من به خاطر تو ترک‌شون کردم!» مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد: «زینب خانم! اسمت رو هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین!؟» از طعنه تلخش دلم گرفت بی‌توجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد: «چادرت رو هم به‌خاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر اغتشاشات دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»… به‌قدری جدی شده بود که نمی‌فهمید چه فشاری به مچ دستم وارد می‌کند با همان جدیت به جانم افتاده بود: «تو از اول با خونواده‌ات فرق داشتی و به‌خاطر همین تفاوت در نهایت ترک‌شون می‌کردی! چه من تو زندگی‌ات بودم چه نبودم!» من آخرین بار خانواده‌ام را در محضر و سر سفره عقد با سعد دیده بودم اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای سوری، از دیدارشان محرومم کرده بود. شبنم اشک روی چشمانم نشست. از سکوتم فهمیده بود در مناظره شکستم داده با فندک جرقه‌ای زد و تنها یک جمله گفت: «مبارزه یعنی این!» دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی می‌زد ... ... ترسیدم. مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد: «بخور!» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک می‌لرزید فهمیده بود دیگر تمایلی به این شب‌نشینی عاشقانه ندارم دست به کار شد. در شیشه را با آرامش باز کرد همین که مقابل صورتم گرفت، بوی بنزین حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت دوباره خنده مستانه سعد بلند شد وحشت‌زده اعتراض کردم: «می‌خوای چی‌کار کنی؟» دو شیشه بنزین و فندک و مردی که با همه زیبایی و عاشقی‌اش دلم را می‌ترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد باورم نمی‌شد در شیشه‌های دلستر، بنزین پُر کرده باشد با عصبانیت صدا بلند کردم: «برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟» ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/7343 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
امروز ️ ٢٢ جمادی‌الثانی است. سالروز مرگ بن ابی‌قحافه در سن ۶٧ سالگی، پس از ٢سال و ٣ماه و ٢٢روز غصب خلافت (١٣ق) قبلا مقاله‌ای درباره ریشه‌های یهودی غصب خلافت و اینکه بهترین گزینه یهود برای تحریف اسلام ابوبکر شناخته شد و از ابتدا با همین نیت اسلام آورد و زمینه لازم را چید و ... گذشت. ✡🔥 🔥✡ ۴۷ 🖋 مقاله‌ی سیزدهم: برنامه‌های یهود برای نفوذ در سازمان حکومتی پیامبر قسمت اول؛ https://eitaa.com/salonemotalee/6222
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا