هر جمعه با یک؛
#تحلیل_فیلم
این هفته؛
#رسیدن
🔹"رسیدن" از پنطیکاستیسم به مهدیهراسی!
نام فیلم: رسیدن(انگلیسی: Arrival)
کارگردان: دنی ویلنوو (Denis Villeneuve)
کشور: آمریکا
انتشار: ۲۰۱۶
ژانر: درام علمی - تخیلی
◀️ قسمت اول؛
🔶🔸 خلاصه داستان
لوئیس زنی جوان و یک زبانشناس برجسته است که اغلب اوقاتش را به تدریس در دانشگاه اختصاص میدهد.
با فرود آمدن دوازده سفینهٔ فضایی در نقاط مختلف جهان، از جمله آمریکا، جوی پر از وحشت و ترس و ابهام بر دنیا حاکم میشود.
🔹ارتش آمریکا با توجه به سابقهٔ لوئیس، که یک زبانشناس ماهر است، به سراغش میرود و درخواست همکاری میدهد تا شاید او بتواند این کلاف سردرگم را باز کند.
🔹فیلم «رسیدن» از آن دسته فیلمهایی است که اگر یک بار به تماشای آن بنشینید، در پایان فیلم تقریباً چیز زیادی دستگیر شما نمیشود
و اگر حسّ کنجکاوی شما قوی باشد، تصمیم میگیرید یک بار دیگر آن را با دقت تماشا کنید.
کارگردان فیلم نیز به ساخت فیلم های نسبتاً پیچیده شهرت دارد.
🔹«دنی ویلنوو» کارگردانی این فیلم را در سال ۲۰۱۵ شروع کرد.
در سال ۲۰۱۶ فیلم بر روی پردهی سینماها خوش درخشید و با واکنش مثبت منتقدان و نامزدی اسکار بهترین کارگردانی برای دنی ویلنوو همراه شد.
نام فیلم بهمعنای ظهور و ورود هم ترجمه شده، اما ترجمهی دقیقتر آن، «رسیدن» است که البته تقریباً معانی ورود و ظهور را نیز در خود جای میدهد.
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
هر جمعه با یک؛
#تحلیل_فیلم
این هفته؛
#رسیدن
🔸"رسیدن" از پنطیکاستیسم به مهدیهراسی!
◀️ قسمت دوم
🔶🔸بررسی مختصر محتوا
🔹این فیلم تفاوت اساسی با فیلمهایی مثل «روز استقلال» یا «جنگ دنیاها» و یا حتی «مرد پولادین» دارد.
در این فیلم فضاییها برای نابودی و تسخیر زمین نیامدهاند.
اما اینکه هدف از حضور فضاییها با آن سفینههای عجیب و غریب بر روی زمین چیست، سؤالی است که فیلم برای بهدست آوردن جوابش ما را به دنبال خود میکشاند.
🔹ابتدای فیلم با دیالوگهای مبهم شروع میشود و در عرض ۲ دقیقه، روایتی کوتاه از زندگی «لوییز بنکس» که یک زبانشناس برجسته و استاد دانشگاه است، از زمان تولد دخترش «هانا» تا مرگ او در نوجوانی بهواسطهی یک بیماری نادر، به مخاطب ارائه میدهد.
🔹تصاویر مبهم از زندگی پیچیدهی لوییز بنکس، که بهصورت تکه تکه در لابهلای فیلم پخش میشود، بههمراه فلاشبکهایی که به ۲ دقیقهی ابتدایی فیلم زده میشود، و بعضاً با هم در تضاد میباشند، باعث سردرگمی بیش از پیش مخاطب شده و داستان فیلم بهگونهای جلو میرود که گویا مخاطب در زمان گم میشود و نمیداند کدام دیالوگ در کدام زمان بیان میشود!
🔹فیلم از جایی سر و شکل تقریباً واضحی پیدا میکند که شبکههای خبری مختلف، خبر مشاهدهی ۱۲ شیء عجیب در ۱۲ نقطهی جهان را، پوشش میدهند.
در پی این اخبار و انعکاس تصاویر این ۱۲ شیء در رسانهها، موجی از آشوب، بینظمی، ترس و وحشت در سراسر دنیا بهراه میافتد
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
هر جمعه با یک؛
#تحلیل_فیلم
این هفته؛
#رسیدن
🔸"رسیدن" از پنطیکاستیسم به مهدیهراسی!
◀️ قسمت سوم؛
🔶🔸تحلیل فیلم. ۱
🔹فیلم از جایی سر و شکل تقریباً واضحی پیدا میکند که شبکههای خبری مختلف، خبر مشاهدهی ۱۲ شیء عجیب در ۱۲ نقطهی جهان را، پوشش میدهند.
در پی این اخبار و انعکاس تصاویر این ۱۲ شیء در رسانهها، موجی از آشوب، بینظمی، ترس و وحشت در سراسر دنیا بهراه میافتد و تقریباً همهچیز و همهجا به تعطیلی کشیده میشود.
🔹تأکید بر عدد ۱۲ در این فیلم از حالت طبیعی خارج شده و به یک امر افراطی تبدیل میشود
تا جایی که شاید مخاطب از خودش بپرسد؛
"چرا فیلم اینقدر روی عدد ۱۲ تاکید میکند؟!"
هرچند جواب این سوال روشن است، ولی برای پاسخ دقیقتر باید به سراغ چند فیلم هالیوودی دیگر برویم.
فیلمهایی نظیر:
جنگ جهانی زد،
شوالیه تاریکی (قسمت دوم از سهگانهی بتمن)،
دوزخ (قسمت سوم از سهگانهی داوینچی کد)
و ۲۰۱۲.
🔹با بررسی این فیلمها به یک نکتهی مشترک بین تمام آنها خواهیم رسید.
اینکه:
"عدد ۱۲ مساوی است با نابودی جهان، شرارت، ترس و وحشت همگانی. همانطور که در فیلم «رسیدن» هم با ورود ۱۲ سفینهی فضایی همهجا را وحشت فرا میگیرد."
🔹طبق پیشبینیهای انجیلی، صهیونیستها معتقدند:
"آنتیکرایست (ضدمسیح) یا همان شخص شروری که در آخرالزمان مقابل حضرت مسیح قد علم میکند، منجی مسلمانان و امام دوازدهم شیعیان است که با ظهورش دنیا را تا مرز نابودی پیش میبرد."
آنها نه فقط در فیلمها، بلکه در کتابها و سخنرانیهای مختلف خود نیز این عقیده را تبلیغ میکنند.
🔹پس تا اینجا میتوان فیلمهای مذکور، از جمله فیلم «رسیدن» را مصداقِ تخریب و توهین به ساحت مقدس حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجه) و ایجاد ترس و وحشت در دل مردم جهان، با تأکید بر شومی عدد ۱۲ دانست.
🔹از موضوع “مهدیهراسی” فیلم که بگذریم، واکنش ابرقدرتهای جهانی همچون چین و روسیه و آمریکا، در مقابل این ۱۲ جسم پرنده، تصمیم به ارتباط برقرار کردن با فضاییهاست، تا بفهمند هدف از حضورشان بر زمین چیست؟
البته دوربین فقط وقایع موجود در اردوگاه آمریکا را به تصویر میکشد
و از پیشرفت کشورهای دیگر در برقراری رابطه با سفینههای فضایی، چیز زیادی روایت نمیکند.
گویا فیلم در پی القای این نکته است که آمریکا زبدهترین افراد و بهترین روش را برای مواجهه با فضاییها در اختیار دارد
هرچه داستان فیلم جلوتر میرود، بیمنطقیِ کشورهایی همچون چین و روسیه در برخورد با این موجودات را بیشتر درک خواهیم کرد.
تا جایی که چین تصمیم به جنگ با این موجودات میگیرد و کشورهایی مثل روسیه و سودان هم، با تقلید از چین همین سیاست را اتخاذ میکنند.
🔹در کنار این رفتارهای عجولانه، گره کار در پایان، طبق معمول به دست آمریکا باز میشود.
این سیر داستانیِ فیلم دربارهی شیوهی مدیرت بحران در کشورهای مختلف، حرفها و نکات زیادی را در خود پنهان کرده است که در این مجال فرصت پرداختن به آنها نیست.
🔹برای برقراری ارتباط با فضاییها و شناخت زبان مجهول آنان، مقامات ارتش آمریکا دکتر لوییز بنکس که یک زبانشناس زن است را استخدام و وارد جریان اصلی فیلم میکنند.
در این راه «ایان دونالی» (با بازیِ جرمی رنر) هم که یک فیزیکدان است، به تحقیقات کمک میکند.
🔹فیلم «رسیدن» همانند هواپیمایی است که بهوسیلهی دو موتور قدرتمند در بالای ابرهای ذهن بیننده، پرسه میزند و از دید مخاطبان خود مخفی است.
تا زمانی که این هواپیما از پسِ ابرها پایین نیاید، مخاطب نمیتواند ویژگیهای آنرا درست تشخیص دهد و بفهمد که فیلم چه میخواهد بگوید!
آن دو موتور قدرتمند هم چیزی نیست جز «زبان» و «پیشگویی».
تقریباً میتوان گفت همهچیز در این فیلم حول محور این دو موضوع میگردد.
🔹لوییز، زمانیکه برای اولینبار به سفینهی مرموز موجودات فضایی راه پیدا میکند، متوجه «زبان تصویری» و البته بسیار مبهم آنان میشود.
زبانی که هیچ جهتی ندارد، نه از چپ به راست نوشته میشود نه از راست به چپ.
نه ابتدا دارد نه انتها و همهی لغاتش دایرهای شکل هستند!
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
✡ 🕎 #تحقیقی_در_مورد_هولوکاست (۲)
◀️ مقدمه
🔹دادگاه نورنبرگ
به مجموعهای از دادرسیهای نظامی گفته میشود که پس از جنگ جهانی دوم بهوسیلهٔ فاتحین و تحت قوانین خودخوانده آنان برگزار شد.
🔹بیشترین اهمیت این دادگاهها در دادرسی آن دسته از اعضای برجستهٔ رهبری سیاسی، نظامی، قضایی و اقتصادی آلمان نازی بود که افسانهی هولوکاست و دیگر جنایتهای جنگی را ترتیب دادند،
و البته به جنایات خودشان در بمباران هستهای و قتلعامها و تجاوزها و ... هیچگاه رسیدگی نشد.
🔹این دادگاهها در شهر نورنبرگ آلمان برگزار شد و حکمهایی که در آن صادر شد، نقطهٔ گذار از قوانین کلاسیک به قوانین معاصر بینالمللی از جمله قانون جنگلی حق وتو است.
✡ #دادگاه_نورنبرگ ✡
نویسنده: دیوید دیوک
مترجم: محمدحسین خدّامی
🔸قسمت یکم؛
✡ پدر من یک جمهوریخواه سنتی بود که از سناتور رابرت تافت نماینده ایالت اوهایو طرفداری میکرد.
تافت و بسیاری از نظامیان امریکایی معتقد بودند محاکمات نورنبرگ رویه قضایی خطرناکی را دنبال میکند که میتواند وضعیت نیروهای نظامی آمریکاییای را که در درگیریهای آینده اسیر میشوند، به خطر بیندازد.
به نظر او اگر ارتشهای پیروز جنگ جهانی دوم میتوانند دشمنان شکست خورده خود را به خاطر جنایات جنگی، مورد محاکمه قرار دهند، همین اتفاق ممکن است روزی برای سربازان امریکایی اسیر شده بیفتد.
✡ من فیلم محاکمه در نورنبرگ (۲۴) که برنده جایزه شد را تماشا کردم.
همچنین کتابی مطالعه کردم که در آن محاکمهها برای جنایتکاران جنگی مستحق چوبهدار یا جوخه آتش، عادلانه دانسته شده بود.
✡ جالب آن که نخستین دیدگاه متفاوتی که من در مورد دادگاه نظامی بینالمللی نورنبرگ یافتم متعلق به شخصی بود که از نظر من دشمن اهالی جنوب آمریکا به شمار میرفت.
او رئیس جمهور جان اف کندی (۲۵) بود.
✡ کندی در کتاب نمایی از دلاوری (۲۶) که برنده جایزه شد، از رشادت سیاسی سناتور تافت سخن میگوید؛ زیرا تافت بر اساس ساختار اخلاقی و منش خاص خود حاضر شد با محکوم کردن محاکمات نورنبرگ، تلاش طولانی مدت خود برای رسیدن به ریاستجمهوری را به خطر بیندازد.
✡ با وجود مخالفتهای جنجالی و موج بیسابقه شایعهپراکنی بر ضد تافت که از رسانههای تحت نفوذ یهودیان نشأت میگرفت، او عادلانه بودن دادگاه نورنبرگ را مورد تردید قرار داد.
او بر خلاف آنچه رسانههای عمومی به من القا کرده بود، ادعا کرد که این محاکمهها نمونههای درخشانی از رویهی قضایی غربی نیستند.
تافت مسئولیت تفحّص از طرف سنا را بر عهده گرفت که در نتیجه شاهدان امریکایی بسیاری، شکنجهی گستردهی متهمان آلمانی را برملا ساختند.
✡ نتیجهی این تفحص، ایجاد انزجار و تنفر از شخص تافت بود، اما او با جرأت اعلام کرد که آن اعترافات قابل اعتماد نیستند.
او همچنین دقیقاً پایههای اصلی دادگاه نورنبرگ و چهرهی عدالتخواهانهی آن را مخدوش کرد.
کندی در کتابِ نمایی از دلاوری سخنان تافت در دانشکده کنیان در اوهایو را نقل میکند.
کندی در صفحه ۲۳۸ مینویسد:
«او (تافت) خطاب به حضار که با دقّت و البته تا حدودی شگفتی گوش فرا داده بودند گفت: "محاکمهی نیروهای مغلوب توسط نیروهای پیروز حتی در صورت اتخاذ اقدامات احتیاطی عدالتگرایانه، بیطرفانه نخواهد بود"»
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8271
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#داستان ۲
#دمشق_شهرِ_عشق
قسمت بیست و پنجم؛
ناگهان دستی چادرم را از پشت سر کشید
از ترس جیغ زدم
بهسرعت به سمت در چرخیدم
دیدم زن جوانی در پاشنه درِ خانه، چادرم را گرفته و با اخم توبیخم کرد:
«از خدا و رسولش خجالت نمیکشی انقدر بیتابی میکنی؟»
سعد دستانش را از حلقه دستانم بیرون کشید تا مرا تحویل دهد
به جای او؛ زن دستم را گرفت و با یک تکان به داخل خانه کشید.
راهرویی تاریک و بلند که در انتهایش چراغی روشن بود
هوای گرفتهی خانه در همان اولین قدم، نفسم را خفه کرد
وحشتزده صورتم را به سمت در چرخاندم،
سعد با غصه نگاهم میکرد
دیگر فرصتی برای التماس نبود
مقابل چشمانم ابوجعده در را به هم کوبید.
باورم نمیشد سعد به همین راحتی رهایم کرد
تنها در این خانه گرفتار شدم
تنم یخ زد
در حصار دستان زن، پر و بال میزدم تا خودم را دوباره به در برسانم
با قدرت مرا به داخل خانه کشید و سرسختانه نصیحتم کرد:
«اینهمه زن شوهراشون رو فرستادن جهاد! باید محکم باشی تا خدا نصرت خودش رو به دست ما رقم بزنه!»
ولی من بیپروا ضجه میزدم تا رهایم کند
نهیب ابوجعده قلبم را پاره کرد:
«خفه شو! کی به تو اجازه داده جلو نامحرم صداتو بلند کنی؟»
با شانههای پهنش روبرویم ایستاده و از دستان درشتش که به هم فشار میداد حس کردم میخواهد کتکم بزند
نفسم در سینه بند آمد و صدایم در گلو خفه شد.
زن دوباره دستم را کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، تحقیرم کرد:
«تو که طاقت دوری شوهرت رو نداری، چطوری میخوای جهاد کنی؟»
میان اتاق رسیده بودیم و دستم هنوز در دستش میلرزید
به سمتم چرخید و بیرحمانه تکلیفم را مشخص کرد:
«تو نیومدی اینجا که گریه کنی و ما نازت رو بکشیم! تا رسیدن ارتش آزاد به داریا، ما باید ریشه رافضیها رو تو این شهر خشک کنیم!»
اصلاً نمیدید صورتم غرق اشک و خون شده
از چشمان خیس و سکوت مظلومانهام عصبی شده بود
رو به ابوجعده اعتراض کرد:
«این لالِه؟»
ابوجعده سر تا پای لرزانم را تماشا کرد
از چشمانش نجاست میبارید
نگاهش روی صورتم چسبید
به زن جواب داد:
«افغانیه! بلد نیس خیلی عربی صحبت کنه!»
انگار زیبایی و تنهاییام قلقلکش میداد
به زخم پیشانیام اشاره کرد و بیمقدمه پرسید:
«شوهرت همیشه کتکت میزنه؟»
دندانهایم از ترس به هم میخورد
خیال کرد از سرما لرز کردهام
به همسر جوانش دستور داد:
«بسمه! یه لباس براش بیار، خیس شده!»
منتظر بود او تنهایمان بگذارد
قدمی دیگر به سمتم آمد و زیر لب پرسید:
"اگه اذیتت میکنه، میخوای طلاق بگیری؟"
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8274
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این صدای انقلاب اسلامی ایران است...
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇮🇷
#اللهاکبر گفتن شهید سلیمانی
در شب ۲۲ بهمن
.
وعده ما امشب ساعت ۲۱:۰۰✊🏻
#الله_اکبر
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 در شب پیروزی انقلاب اسلامی "الله اکبر" میگوییم🇮🇷
⏰امشب ساعت ۲۱
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 #الله_اکبر
♥️ رهبر انقلاب: امروز جوان ایرانی به برکت شعار «الله اکبر» کارهای بزرگی را انجام میدهد
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
هر جمعه با یک؛
#تحلیل_فیلم
این هفته؛
#رسیدن
🔸"رسیدن" از پنطیکاستیسم به مهدیهراسی!
◀️ قسمت چهارم؛
🔶🔸تحلیل فیلم. ۲
🔹دکتر بنکس برای اینکه بفهمد آنها چه میگویند، تصمیم میگیرد لغات انگلیسی را روی صفحهی وایت بُرد در معرض دید آنها قرار دهد و ببیند که شکل دایرهای که موجودات فضایی برای هر لغت بهطور خاص استفاده میکنند، چگونه است.
بهعبارت دیگر لوییز از شیوهی معادلسازی برای یاد گرفتن زبان تصویری فضایی استفاده میکند (درست مثل شخصی که فارسزبان است و هنگامیکه میخواهد لغات انگلیسی را بیاموزد به او معادل کلمات فارسی را به زبان انگلیسی یاد میدهند مثلاً معادل فارسی “در” به انگلیسی میشود: door)
🔹از همینجای فیلم است که دیدن تصاویر مبهمی از گذشته و آینده، در ذهن لوییز شروع میشود که خودش هم منشأ و معنی آنها را نمیداند.
هرچه لوییز بیشتر با لغات موجودات فضایی آشنا میشود تصاویر مبهم ذهنش هم بیشتر میشود.
🔹همانطور که گفتیم مسألهی زبان، یکی از دو محور اصلی فیلم است
و در طیّ فیلم جملات مهم و جنجالبرانگیزی در مورد زبان ارائه میشود.
مثل اینکه:
زبان پایهی تمدن است.
زبان چسبی است که مردم را کنار هم نگهمیدارد و…
حول همین مسأله، نام فرضیهای در مورد زبان بارها به گوش مخاطب میرسد.
فرضیهای موسوم به:
ساپیر-وورف (Sapir–Whorf hypothesis) یا نسبیّت زبانی.
🔹این فرضیه، اشاره به نظر دو زبانشناس معروف یعنی «ادوارد ساپیر» و «بنجامین لی وورف» دارد که معتقد بودند؛
با یادگیری هر زبانی، شما مانند صاحبان آن زبان فکر خواهید کرد!
آری! لوییز جواب تصاویر مبهم ذهن خود را با همین فرضیه مییابد.
او متوجه میشود که هرچه بیشتر به زبان فضاییها مسلّط میشود، فکر و ذهنش بیشتر شبیه آنها عمل میکند
و با کنار هم قرار دادن قطعات پازل، به این مسأله پی میبرد که برای این موجودات، زمان به مفهوم آنچه که ما میشناسیم، بیمعناست.
🔹به این دیالوگ که توسط لوییز در وصف بیگانگانِ فضایی بیان میشود دقت کنید:
«اگر زبانشون رو کامل یاد بگیریم، میتونیم به درک زمان برسیم، جوری که اونا رسیدن.
اینطوری میفهمیم در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد.
ولی درک اونا از زمان مثل درک ما نیست، یعنی یه کمیّت خطّی نیست.»
🔹این موضوع که درک موجودات فضایی از زمان یک کمیّت خطّی نیست، یعنی زمان برای آنها مثل یک خط نیست که گذشته، حال و آینده داشته باشد.
بهعبارت بهتر، آنها هم در گذشته هستند، هم در حال و هم در آینده.
لوییز هم با یادگیری زبان آنها، به آنها شبیه شده است و از قید و بند زمان رها شده و وقایع آینده را میبیند!
🔹شاید بسیار عجیب و سرسامآور باشد، اما باید گفت واقعیت فیلم همین است.
زمانی بیشتر سرتان سوت میکشد که در لحظهای از فیلم به یکباره درمییابید اصلاً لوییز ازدواج نکرده، چه برسد به آنکه دختری داشته باشد و آن دختر در نوجوانی بمیرد!
اینجاست که با تعجب از خود سوال میکنید:
"پس دختری که لوییز «هانا» صدایش میکند، کیست؟!
آن ۲ دقیقهی ابتدای فیلم که داستان مرگ هانا را روایت میکرد چه بود؟!"
جواب، ساده اما پیچیده است.
هانا دختر لوییز است، اما نه در حال بلکه در آینده و حاصل ازدواج او و همکار فیزیکدانش، یعنی اِیان!
و در واقع آن ۲ دقیقهی ابتدای فیلم هم، متعلق به انتهای فیلم است!
🔹باورش سخت است، اما لوییز در عین اینکه در زمان حال حضور دارد، در آینده هم حاضر است و بارها در فیلم شاهد آن هستیم که لوییزِ زمان حال از لوییزِ زمان آینده کمک میگیرد یا بالعکس!
🔹به صحبتهای ژنرال شانگ (رهبر نظامی چین) با لوییز که در مهمانی رئیسجمهور آمریکا شرکت کرده، دقت کنید.
این مهمانی ۱۸ ماه بعد از حضور موجودات فضایی و حلّ این مسأله به دستان لوییز برگزار شده است.
اما در آنجا لوییز سخنان ژنرال شانگ را به زمان حال منتقل میکند و با بازگو کردن همان جملات به زبان چینی از طریق تماس ماهوارهای به ژنرال شانگ، از حملهی موشکی چانگ به سفینههای فضایی (در۱۸ ماه قبل) جلوگیری کرده و همه چیز را ختم به خیر میکند!
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
✡ 🕎 #تحقیقی_در_مورد_هولوکاست (۲)
✡ #دادگاه_نورنبرگ ✡
نویسنده: دیوید دیوک
مترجم: محمدحسین خدّامی
🔸قسمت دوم؛
✡ کندی در ادامه، سخنرانی تافت را به تفصیل نقل میکند:
«روح تلافیجویی بر تمام این قضاوت حاکم است و تلافیجویی به ندرت با عدالت هماهنگ میشود.
به دار آویختن یازده محکوم، لکه ننگی در سابقه امریکاست که برای مدت طولانی از آن پشیمان خواهیم بود.
در این محاکمهها ما ایدهی روسیه را در مورد هدف از محاکمه (سیاست حکومت نه عدالت) پذیرفتهایم که تعلّقی به میراث انگلوساکسون ندارد.
اما با پوشاندن لباس قانونی بر سیاستها، چه بسا ایدهی عدالت در اروپا را برای سالهای آتی کاملاً بیاعتبار کنیم.»
✡ کندی میگوید:
«سناتورِ اوهایو تأکید کرد که نورنبرگ لکه ننگی در تاریخ قانونمدارانه امریکا و پسرفتی بزرگ از میراث انگلوساکسونِ ما مبتنی بر برخورد عادلانه و مساواتگرایانه است؛
میراثی که بهراستی این کشور را در سرتاسر جهان دارای احترام ساخته بود،
اما حتّی به مردم خود نمیتوانیم اصول آزادی و عدالت را یاد دهیم!
ما با سرکوب عدالت و آزادی نمیتوانیم حکومت در آلمان را به آنها بیاموزیم.»
✡ استدلال تافت این بود که عدالتِ فرد برنده، هرگز عدالت نیست.
هر چند رسانهها ظاهری منصفانه به محاکمهها در دکوراسیون یک سالن دادگاه بخشیده بودند، اما همهی اینها ساختگی بود.
زمانی که شاکیان، قضات، محاکمهگران و وکلای مدافع را تحت نظر دارند، عدالت واقعی محقق نخواهد شد.
مفهوم غربیِ قانون نزد ما، بر ایدهی عدالتِ بیطرف استوار است.
اما این معنا در شرایطی که قاضیان، دشمنانِ سیاسی متهمان باشند آیا امکان وقوع خواهد داشت؟!
✡ آیا در حالیکه انسانها به خاطر اقداماتی جنگی که متفقین خود نیز مرتکب آن شدهاند، مورد محاکمه قرار میگیرند، عدالتِ بیطرف ممکن خواهد بود؟!
آیا وقتی سیلِ شهادتها بدون بررسی و تحقیق از شهود اجازهی حضور پیدا میکند، محاکمه اعتبار خواهد داشت؟!
وقتی که بهاصطلاح مدارک و اسناد، اعترافاتی است که به زورِ شکنجه گرفته شده است…
وقتی شهودِ متهمین بهخاطر حضور پیدا کردن در محکمه ممکن است بازداشت شوند…
وقتی افراد به خاطر نقض قوانینی که در زمان جرمِ مورد ادّعا، وجود نداشته محاکمه میشوند..
آیا عدالتِ بیطرف قابل تحقق خواهد بود؟!!
✡ قاضی ادوارد فان رودن (۲۷) یکی از اعضای کمیسیون سیمپسون بود که در مورد روشهای بهکار گرفته شده در اردوگاه داخائو تحقیق و تفحص نمود.
او در واشنگتن دیلی نیوز (۲۸) در تاریخ ۹ ژانویه ۱۹۴۹ و در ساندی پیکتوریال (۲۹) چاپ لندن در تاریخ ۲۳ ژانویه همان سال چند نمونه از بهکارگیری شکنجه را ذکر نمود.
… او گفت:
«بازجویان کلاه سیاهی روی سر متهم میگذاشتند و سپس با پنجه بوکسهای برنجی به صورت او مشت میزدند، با شلنگ لاستیکی او را مورد ضرب و شتم قرار میدادند….
از میان ۱۳۹ پروندهای که ما مورد تحقیق قرار دادیم همه آلمانیها به استثنای دو نفر در ناحیه بیضه مورد ضربه و آسیب بهبودناپذیر قرار گرفته بودند.» (۳۰)(۳۱)
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8316
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#داستان ۲
#دمشق_شهرِ_عشق
قسمت بیست و ششم؛
دندانهایم از ترس به هم میخورد
خیال کرد از سرما لرز کردهام
به همسر جوانش دستور داد:
«بسمه! یه لباس براش بیار، خیس شده!»
منتظر بود او تنهایمان بگذارد
قدمی دیگر به سمتم آمد و زیر لب پرسید:
«اگه اذیتت میکنه، میخوای طلاق بگیری؟»…
قدمی عقب رفتم
تیزی نگاه هیزش داشت جانم را میگرفت
صدای بسمه در گوشم شکست:
«پس چرا وایسادی؟ بیا لباسهات رو عوض کن!»
اینبار صدای این زن فرشته نجاتم شد
به سمت اتاق فرار کردم
هوس شوهرش را حس کرده بود
در را پشت سرم به هم کوبید
با خشمی سرکش تشر زد:
«من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد!»
ای کاش به جای این هیولا سعد در این خانه بود
مقابل چشمان وحشیاش با همان زبان دست و پا شکسته عربی به گریه افتادم:
«شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین…»
اجازه نداد حرفم تمام شود
لباسی را به سمتم پرت کرد
جیغش را در گلو کشید تا صدایش به ابوجعده نرسد:
«اگه میخوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون!»
نفهمیدم چه میگوید
دلم خیالبافی کرد میخواهد فراریام دهد
میان گریه خندیدم
میدانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده
سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد:
«اگه شده شوهرت رو سر میبُره تا به تو برسه!»
احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند
قفسه سینهام از درد در هم شکست
بسمه نه برای نجات من که برای تحقیر شیعیان داریا نقشهای کشیده بود و حکمم را خواند:
«اگه میخوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا!»
بهانهی خوبی بود تا عجالتاً این زن جوان را از مقابل چشمان شوهرش دور کند
شمرده شروع کرد:
«نمیدونم تو چه وهابی هستی که هیچی از جهاد نمیدونی و از رفتن شوهرت اینهمه وحشت کردی! اما اگه اونقدر به خدا و رسولش ایمان داری که نمیخوای رافضیها داریا رو هم مثل کربلا و نجف و زینبیه به کفر بکشونن، امشب با من بیا!»
از گیجی نگاهم میفهمید حرفهایش برایم مفهومی ندارد
صدایش را بلندتر کرد:
«این شهر از اول سُنی نشین بوده، اما چندساله به هوای همین حرمی که ادعا میکنن قبر سکینه دختر علیِ، چندتا خونواده رافضی مهاجرت کردن اینجا!»
طوری اسم رافضی را با چندش تلفظ میکرد که فاتحه جانم را خواندم
بیخبر از حضور این زن رافضی همچنان میگفت:
«حالا همین حرم و همین چندتا خونواده شدن مرکز فتنه که بقیه مردم رو به سمت کفر خودشون دعوت کنن! ما باید مقاومت رافضیها رو بشکنیم وگرنه قبل از رسیدن ارتش آزاد، رافضیها این شهر رو اشغال میکنن، اونوقت من و تو رو به کنیزی میبرن!»
نمیفهمیدم از من چه میخواهد
در عوض ابوجعده مرا میخواست
از پشت در مستانه صدا رساند:
«پس چرا نمیاید بیرون؟»
از وحشت نفسم بند آمد
فرصت زیادی نمانده بود
بسمه دستپاچه ادامه داد:
«الان با هم میریم حرم!»
بعد با سرانگشتش به گونه سردم کوبید و سرم منت گذاشت:
«اینجوری هم در راه خدا جهاد میکنیم هم تو امشب از شرّ ابوجعده راحت میشی!»
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8323
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee