•┈┈• 🍃 #لطیفه_نکته ۳۱۸🍃••┈┈•
فرق شاعرهای تنبل و زرنگ رو میشه تو شعرهاشون دید
شاعر زرنگ:
به دنبالت میایم هرجا که باشی🏃♂️🏃♂️🏃♂️
شاعر تنبل:
سر راهت میشینم تا بیایی🧎♂️
--------🔸😜🔸--------
به نام خداوند دوست دار تلاش
سلام
🔹 از #امام_باقر علیهالسلام:
إِنِّي لَأُبْغِضُ الرَّجُلَ أَنْ يَكُونَ كَسْلَاناً عَنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ
وَ مَنْ كَسِلَ عَنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ فَهُوَ عَنْ أَمْرِ آخِرَتِهِ أَكْسَل
من از مردى كه در كار دنيايش تنبل باشد بدم میآید
و كسى كه در كار دنيا تنبل باشد، در كار آخرتش تنبلتر است.
🗞وسایل الشیعه،ج۱۷،ص۵۹
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
✍🏻 تنبلی یکی از آفات جدی زندگی انسانهاست
در حقیقت انسانهای تنبل اصلا قابل اعتماد نیستند.
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
KayhanNews759797104121485052200602(original).pdf
13.99M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
لَااِلَهَ اِلَّا اللهُ المَلِکُ الحَقُّ المُبِینُ
امروز؛ پنجشنبه
۴ اسفند ۱۴۰۱
۲ شعبان ۱۴۴۴
۲۳ فوریه ۲۰۲۳
تمام صفحات #روزنامه_کیهان؛ خدمت شما.
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#رمانهای_دفاع_مقدس_و_شهدا
🌷🇮🇷 #خداحافظ_سالار 🇮🇷🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی
سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
◀️ قسمت صدوششم؛
سارا آینه کودکیهای خودم بود
مثل من، دختر دوم
و مثل من، عزیز دردانه بابا
حسین از سر کار که میآمد تا ساعتی با او سرگرم میشد
گاهی که حسابی ذوق میکرد؛ میگفت:
«پروانه! یادته وقتی زینب از دنیا رفت چقدر غصه خوردیم؟ حالا ببین خدا چه دسته گلی بهمون داده.»
سارا بزرگتر که شد و راه افتاد؛ دستش را میگرفتم و میبردمش پارک، تاب و سرسره بازی
سارا دوساله شد که اتفاقی برایش افتاد
از همان اتفاقها که برای خودم گاه و بیگاه میافتاد؛
رفته بودیم شمال، کنار دریا
زیلو انداخته بودیم
پسرها با زهرا و پدرشان توپ بازی میکردند
سارا با ماسهها ور میرفت
و من گرم کار خودم بودم
یک دفعه موجی آمد
ناگهان دیدم سارا نیست.
جیغ زدم:
«سارا!»
چشمم به دریا افتاد
موج او را بالا آورد و فرو برد
حسین با فریاد من متوجه سارا شد
پرید داخل آب
چند متر شنا کرد تا او را بگیرد
مردم و زنده شدم
با گریه و التماس فریاد میزدم که تو رو خدا نذار بچهم بمیره.
حسین خیلی سریع از آب گرفت و بیرونش آورد
ولی بچه به حدی آب خورده بود که نفسش بالا نمیآمد
صورتش سیاه شده بود.
حسین برشگرداند
چند ضربه با دست به گردهاش زد تا راه بستهی سینهش باز شد.
بچهها مات و مبهوت مانده بودند
من اشک شوق میریختم
و حسین مدام دلداریام میداد و میگفت:
«بخیر گذشت! خدا عمرش را دوباره نوشت .»
بعد از دو سال، آقای عزیز جعفری فرمانده نیروی زمینی سپاه خانهای دو طبقه در خیابان ایران گرفت و از حسین که معاونش بود خواست که طبقه دوم آنجا بنشیند.
حسین و آقا عزیز خیلی به هم وابسته بودند و درک متقابلی از کار و مدیریت و خلقوخوی هم داشتند.
حسین پذیرفت و ما طبقه بالای آنجا ساکن شدیم
آقای جعفری و خانوادهاش هم طبقه پایین خانه
خانهای بزرگ و حیاطدار بود
وقتی آقاعزیز عصرها از سرکار میآمد جارو برمیداشت و حیاط رو جارو میکرد
من از پشت پنجره طبقه بالا میدیدم که حسین به اصرار میخواست جارو رو از دستش بگیره اما او نمیداد.
حسین هم بیکار نمیماند و آب حوض خالی میکرد
دیدن این صحنه مرا یاد تعریفهای حسین از شهید حاج محمود شهبازی در سپاه میانداخت و توی دلم به تواضعش غبطه میخوردم
خیابان ایران یک امتیاز فوقالعاده داشت و آن جلسه هفتگی اخلاق حاج آقا مجتبی تهرانی بود
هر هفته حسین دست وهب و مهدی را میگرفت و میبرد پای منبر حاج آقا مجتبی
وقتی برمیگشت انگار از وسط بهشت خدا آمده
پر از انرژی بود و از فرط شادی و نشاط توی پوست خودش نمیگنجید
یک روز که از کلاس آمد
برخلاف همیشه غم توی صورتش موج میزد
به جای آن شور و نشاط همیشگی بغض فروخوردهای همراهش بود
آن روز حاج آقا مجتبی روضه غلام سیاهی را خوانده بود که سر بر زانوی سیدالشهدا جان داد
حسین آنچه را که حاج آقا مجتبی توی روضه خوانده بود داشت با صدای شکستهای برایمان نقل میکرد
یکباره بغضش ترکید و گفت:
«یعنی میشه سر ما هم مثل اون غلام ،سیاه روی زانوی امام حسین باشه؟
یعنی میشه؟....
همین روحیه و عشق و ارادت حسین به اهل بیت، به جان وهب و مهدی هم نشسته بود و مثل نوجوانیهای خود حسین هیئتی و مسجدی شده بودند.
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
دقت کنید
#شهدا دستشان را
براے يارے ما
دراز ڪردهاند...
بےانصافيست..
دستانشان را با
گناه ڪردن پس بزنيم..
کافی است فقط دستمان را دراز کنیم
و دستشان را بگیریم
آن وقت است که را ه را گم نمیکنیم
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
•┈┈• 🍃 #لطیفه_نکته ۳۱۹🍃••┈┈•
تو تاکسی بودیم،
یکی از مسافرا گفت:
"جامعه ما خیلی پرخاشگر شده،
واقعا ما داریم به کجا میریم؟!!"
راننده گفت:
"میریم مطهری"
طرف گفت:
عوضی!
مگه من نگفتم هفتِ تیر میرم 😂😂😂
--------🔸😜🔸--------
به نام خدای خالق شعبان
با سلام و ادب و تبریک اعیاد شعبانیه
🔰از امیرالمؤمنین #امام_علی علیهالسلام:
إن سَمَت هِمَّتُكَ لإصلاحِ النّاسِ فابدأْ بنَفسِكَ؛
فإنّ تَعاطِيَكَ صَلاحَ غَيرِكَ و أنتَ فاسِدٌ أكبَرُ العَيبِ.
اگر همّت والاىِ اصلاح مردم را در سر دارى، از خودت آغاز كن؛
زيرا پرداختن تو به اصلاح ديگران، در حالى كه خود فاسد باشى بزرگترين عيب است.
📖غرر الحكم،حدیث۳۷۴۹
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
✍🏻 اگر قصد اصلاح داریم در همه امور باید از خویش آغاز کنیم
و لازمه آغاز از خویش؛ پذیرش این احتمال است که شاید راه را به خطا میرویم.
قبل از خطاب و عتاب دیگران باید قاطعانه خود را خطاب کنیم و امور خود را کنکاش کنیم؛
اگر اشکالی در خود میبینیم رفع اشکال کنیم سپس به اصلاح دیگران بپردازیم.
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
KayhanNews759797104121485054201603.pdf
12.89M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
یَا رَبَّالعَالَمِینَ
امروز؛ شنبه
۶ اسفند ۱۴۰۱
۴ شعبان ۱۴۴۴
۲۵ فوریه ۲۰۲۳
تمام صفحات #روزنامه_کیهان؛ خدمت شما.
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee