فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#نماهنگ
الگوی تمامنشدنی
💐 آنچه رهبر انقلاب در دیدار اخیر فرماندهان سپاه درباره الگوهای تمامنشدنی برای جوانان گفتند
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#نماهنگ
#از_تبیین_تا_قیام
طریق الحسین(ع)
اشاره رهبر انقلاب به تاریخچه بازگشایی مسیر زیارت اربعین و ادامه راه آن توسط مدافعان حرم
شهید حاج قاسم در دوران دفاع مقدس:
انشاءالله به زودی زود بتوانیم به آن آرزوی شهدایمان و آن وعدهای که به خانوادههای گرانقدر شهدایمان دادیم -که باز کردن راه کربلاست و گشودن در حرم امام حسین علیهالسلام است- تحقق ببخشیم...
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#گزیده_بیانات
قلّه پاسداری
جایگاه تقوا و مراقبت از خود
در مسیر رسیدن به اهداف انقلاب ۲.
🔶🔸تزکیه مقصد اعلی حکومت اسلامی
مقصد اعلی حکومت اسلامی تزکیه انسانها و رسیدن افراد و جامعه به مراحل بالای تقواست.
«همه چیز مقدمهی تزکیه و طهارت آدمی است. عدالت در جامعه و نیز حکومت اسلامی در میان اجتماعات بشری هم با اینکه هدف بزرگی محسوب میشود ولی خود آن یک مقدمه برای تعالی و رشد انسان است که در تزکیهی آدمی نهفته است.
«قد افلح من تزکّی. و ذکراسم ربّه فصلّی»
آن کسی که تزکیه بکند، فلاح و رستگاری را به دست آورده است.»
۱۳۷۰/۸/۱
🔶🔸هویت حقیقی جامعه
هویت جامعه نیز به تزکیه وابسته است.
ظهور بیرونی تزکیه در روابط اجتماعی و فضای عمومی در رشد فضائل و کرامات اخلاقی جامعه جلوه میکند.
«سازهی اصلی برای یک اجتماع، شاکلهی اخلاقی آن جامعه است و همه چیز بر محور آن شکل میگیرد. ...
اخلاقهای رفتاری افراد جامعه؛ مثل انضباط اجتماعی، وجدان کاری، نظم و برنامهریزی، ادب اجتماعی، توجه به خانواده، رعایت حق دیگران - اینکه دیگران حقی دارند و باید حق آنها رعایت شود، یکی از خلقیات و فضایل بسیار مهم است.»
۱۳۸۳/۹/۱۱
🔶🔸اهمیت تزکیه و درونیسازی فضائل
اهمیت تزکیه و درونیسازی فضائل اخلاقی برای مسئولین دو چندان است.
خواص جامعه و نخبگان علمی، سیاسی و فرهنگی که تلاشی برای زدودن موانع درونی خود نمیکنند چگونه میخواهند موانع بیرونی و مشکلات را برطرف کنند؟
نتایج غفلت از مراقبت از خود، در لحظات سرنوشتساز زندگی فردی و اجتماعی نمایان میشود و خسارات جبران ناپذیری را پدید میآورد.
«در جنگ اُحد، آنهایی که پایشان لغزید و صحنهی پیروزی را تبدیل به شکست کردند و آن خسارت بزرگ را به جبههی حق وارد کردند، اِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ بِبَعضِ ما کَسَبوا،
مشکل مالِ قبل بود؛ رفتارشان با خودشان رفتار خوبی نبوده، اثرش در جبهه، در آن منطقهی حسّاس، در آن پیچ حسّاس ظاهر میشود.»
۱۴۰۲/۵/۲۶
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#شخصیتهای_ضدیهود
#سلمان_فارسی
از بردگی یهود تا سلمان محمدی
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14294
◀️ قسمت سوم
🔶🔸در کنار پیامبر
🔹بنابر نقل منابع، سلمان پیش از جنگ بدر (در سال اول هجرت) اسلام آورد؛
اما چون تا پیش از جنگ خندق (در سال پنجم هجرت) بَرده بود در جنگهاى بدر و احد حضور نداشت (← ابنسعد، ج۴، ص۸۰، ج۷، ص۳۱۸؛ احمد بن حنبل، ج۵، ص۴۴۴؛ طبرى، ج۲، ص۵۶۶؛ قس خطیب بغدادى، ج۱، ص۵۱۸، که اسلامآوردن و آزادى سلمان را زمانى پیش از جنگ خندق و بعد از جنگ احد دانسته است).
🔹سلمان نخستین فرد ایرانى است که اسلام آورد (← ابنسعد، ج۴، ص۸۲، ج۷، ص۳۱۸؛ ابونعیم اصفهانى، ۱۳۸۷، ج۱، ص۱۸۵، که بنابر روایتى از پیامبر از او با عنوان سابق فارس / الفرس یاد کردهاند؛ قس ابونعیم اصفهانى، ۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، ج۱، ص۷۶، که از زنى اصفهانى یاد میکند که بنابر ادعا پیش از سلمان مسلمان شده و سلمان را به دیدار با پیامبر اسلام راهنمایى کرده بود).
سلمان پس از اسلامآوردن در زمره یکى از نزدیکترین اصحاب پیامبر (ص) درآمد و از آن پس در غزوات همراه پیامبر شرکت جست (ابنسعد، ج۴، ص۸۰، ج۷، ص۳۱۸؛ احمد بن حنبل، همانجا).
🔹در جریان پیوند برادری (مؤاخات) میان مهاجرین و انصار در سال اول هجرت، پیامبر میان سلمان و ابودَرداء عُوَیمر که از جهت حکمت و خردورزى با یکدیگر مناسبت داشتند (دربارهی ابودرداء و این ویژگى وى← ابونعیم اصفهانى، ۱۳۸۷، ج۱، ص۲۰۸ـ۲۲۷؛ نیز ← صنعانى، ج۴، ص۲۷۹، که بنابر روایت او، پیامبر سلمان را داناتر از ابودرداء معرفى میکند) عقد اُخوّت بست (ابنهشام، ج۲، ص۱۵۲؛ ابنسعد، ج۴، ص۸۴؛ طبرانى، ج۶، ص۲۱۸؛ قس ابنسعد، همانجا، که بنابر روایتى دیگر عقد اخوّت را میان سلمان و حُذَیفة بن یمان گزارش میکند؛ خطیب بغدادى، همانجا، که مطابق آن سلمان اندکى پیش از جنگ خندق در سال پنجم اسلام آورد).
🔹مهمترین واقعه در زندگانى سلمان فارسی پس از اسلامآوردنش که موجب شهرت خاص وى شده است، واقعه جنگ احزاب (خندق) در سال پنجم است.
در این جنگ، سلمان به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله پیشنهاد کرد که به شیوهی ایرانیان، بههنگام نبرد خندقى گرداگرد شهر مدینه حفر کند و بدینگونه مانع تجاوز مشرکان به شهر شود.
پیشنهاد سلمان پذیرفته شد و حفر خندق به شکست حمله مشرکان انجامید (← ابنسعد، ج۲، ص۶۶؛ یعقوبى، ج۲، ص۵۰؛ طبرى، ج۲، ص۵۶۶).
🔶🔸پس از رحلت پیامبر
🔹پس از رحلت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، سلمان در کنار سه صحابى دیگر پیامبر (ابوذر غفارى، مقداد بن عمرو، عمار یاسر) در حلقهی نخستین حامیان خلافت منصوص امیرمؤمنان على علیهمالسلام جاى گرفت (← یعقوبى، ج۲، ص۱۲۴؛ سعد بن عبدالله اشعرى، ص۱۵؛ کلینى، ج۸، ص۲۴۷ـ۲۴۸؛ کشّى، ص۶، ۹، ۱۱؛ طبرانى، ج۶، ص۲۲۱).
اطلاق عنوان نخستین شخص از ارکان اربعه (شیعه) به او (← طوسى، ۱۴۱۵، ص۶۵؛ شوشترى، ج۵، ص۱۸۳) از همینروست.
🔹جملهی معروف منتسب به سلمان، «کردید و نکردید»، پس از ماجراى سقیفه بنیساعده و تعیین خلیفه بر زبان وى جارى شده است (← ابنشاذان، ص۴۵۷؛ علمالهدى، ج۳، ص۲۵۷؛ براى تفاسیر متفاوت شیعه و اهلسنّت از این عبارت ← علمالهدى، ج۳، ص۲۵۷ـ۲۵۸، ۲۶۱ـ۲۶۲؛ ابنابیالحدید، ج۶، ص۴۳، ج۱۸، ص۳۹؛ نیز ← ماسینیون، ص۱۹ـ۲۱).
🔹در مراسم مخفیانهی دفن حضرت فاطمه علیهاالسلام، سلمان همراه جمعى دیگر، ازجمله ابوذر، از معدود کسانى بودند که حضور داشتند (یعقوبى، ج۲، ص۱۱۵؛ نیز ← کشّى، ص۷).
او بعدها نیز به نقل روایاتى درباره فضائل امام على علیهالسلام، همچون لزوم دوستى او و سبقت آن حضرت در اسلامآوردن، اهتمام داشت (← طبرانى، ج۶، ص۲۳۹، ۲۶۵، ۲۶۹).
🔹در کتاب سُلیم بن قیس، یکى از کهنترین متون شیعه، نیز به دفاع همهجانبه سلمان از تشیع بارها اشاره شده است (← سلیم بن قیس هلالى، ج۲، ص۵۶۵، ۵۷۷، ۶۰۰ـ۶۰۱، ۷۲۶، ۷۳۲، ۷۴۷، ۸۲۶، ۸۵۳، ۸۵۶، ۸۶۱؛ نیز ← کلینى، ج۸، ص۳۴۳ـ۳۴۴).
🔹سلمان پس از فتح ایران بهدست مسلمانان در زمان خلیفهی دوم، عهدهدار حکومت مداین (تیسفون پایتخت ساسانیان) شد (← ابنسعد، ج۷، ص۳۱۹؛ ابناَعثَم کوفى، ج۱، ص۲۲۰؛ قس یعقوبى، ج۲، ص۱۵۱، که به روایتى مبنى بر عزیمت سلمان به مداین در عهد خلیفهی دوم و سه سال پس از فتح آن بهدست مسلمانان اشاره میکند؛ براى حکایتى از وى در زمان حکومتش بر مداین← صنعانى، ج۸، ص۴۱۹).
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14385
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#پرونده
✡ #خانوادههای_یهودی
🕎 خاندان روچیلد
https://eitaa.com/salonemotalee/16094
قسمت اول:
https://eitaa.com/salonemotalee/13514
🕎 خاندان یانگ
https://eitaa.com/salonemotalee/14071
🕎 راکفلرها
https://eitaa.com/salonemotalee/11423
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
✡ #یهود_و_پهلویها
طراح و فرمانده کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ کیست؟
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14298
◀️ قسمت نهم
🔶🔸کمپانی کلینورت بنسون، اینتلیجنس سرویس بریتانیا و ایران
استفن دوریل، که بهعنوان یکی از برجستهترین کارشناسان تاریخ ۵۰ ساله اخیر اینتلیجنس سرویس بریتانیا شناخته میشود، بر پیوندهای عمیق MI6 با شبکه زرسالاری جهانی تأکید میکند. دوریل معتقد است که MI5 (سازمان امنیت داخلی بریتانیا) در مجموع نماینده منافع طبقات متوسط صنعتی و تجاری بریتانیاست و کارمندان آن پس از بازنشستگی بهعنوان مشاور امنیتی به استخدام کارخانهها و مؤسسات داخلی در میآیند؛ در حالیکه MI6 (اینتلیجنس سرویس یا سازمان اطلاعات خارجی بریتانیا) از پیوند تنگاتنگ با بازار لندن و کمپانیهای ماوراءبحار برخوردار است و کارمندان آن پس از بازنشستگی به اینگونه مؤسسات میپیوندند. بدینسان، در حالیکه MI5 در حد یک سازمان امنیت داخلی در جا زده، پیوندهای عمیق MI6 با محافل عالی قدرت و ثروت در بریتانیا هماره رو به تزاید بوده است.
استفن دوریل بانک هامبرو را نمونهای برجسته از پیوندهای عمیق MI6 با شبکه زرسالاری جهانی مییابد. او مینویسد:
در دوران پس از جنگ دوم جهانی، بانک هامبرو عمیقاً با MI6 پیوند داشت. ریاست این بانک با سِر چارلز هامبرو بود که مانند [سر رابرت] کلارک مدیر بانک انگلستان بود. سِر چارلز هامبرو زمانی رئیس سازمان اطلاعاتی و خرابکاری بریتانیا در زمان جنگ (اس. او. ای.) بود و سپس مدتی عضو MI6. مدیر عامل بانک هامبرو بهنام هنری اسپاربورگ نیز زمانی قائممقام اس. او. ای. بود. او در این مقام عملیات در کشورهای اسکاندیناوی را سازماندهی میکرد جایی که هامبروها بهطور سنتی دارای پیوندهای نیرومند بودند. پیتر فالیس نماینده بانک هامبرو در نیویورک بود. او در زمان جنگ و پس از آن مدیریت آموزشگاههای اس. او. ای. و MI6 را بهدست داشت. جان مککافری، افسر MI6، که در زمان تسلیم آلمان در سویس و ایتالیا با آلن دالس [رئیس بعدی سیا] کار میکرد، نماینده بانک در ایتالیا بود.
در سالهای جنگ، سر چارلز هامبرو بههمراه لرد ویکتور روچیلد، هنری اسپاربورگ و لئو مارکس گردانندگان واقعی سرویس اطلاعاتی و خرابکاری بریتانیا بودند و پس از جنگ نیز عملاً مشی و عملکرد MI6 را هدایت میکردند.
استفن دوریل درباره کمپانی کلینورت بنسون چنین مینویسد:
کلینورت بنسون بانک دیگری است که از طریق سِر رکس بنسون با MI6 مربوط است. بنسون خالهزاده و همکار سِر استوارت منزیس، رئیس MI6، و جرج کندی یانگ، قائممقام سابق این سازمان و عضو هیئت مدیره بانک، بود. آنتونی کاوندیش، دوست یانگ و افسر سابق MI6، نیز بهعنوان مدیر روابط بینالمللی به بانک برانت پیوست. او بعداً سه تن از همکاران سابق خود را به این بانک وارد کرد. کاوندیش رئیس این بانک تجاری، لرد الدینگتون، را به موریس اولدفیلد، رئیس جدید MI6، معرفی کرد و از آن پس اولدفیلد اغلب ناهار را در این بانک صرف میکرد.
🔗 ادامه دارد ...
فعلا؛ والحمدلله
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
✡ #یهود_و_کابالا
◀️ کابالا چیست؟
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14300
قسمت یازدهم
✳️ از یاکوب فرانک و فیلیپ برگ تا مدونا ۲.
🔶🔸فرقه فرانک و پرستش جنسی
🔹یاکوب فرانک از یک منبع غنی مالی، بجز پیروانش، تغذیه میشد زیرا در سال ۱۷۸۴ برای مدت کوتاهی دریافت پول از این منبع قطع شد و او در وضع مالی دشواری قرار گرفت. [۷۳]
🔹آئین فرانک بر پرستش سه خدا استوار است: «خدای خوب»، «برادر بزرگ» و «زن باکره»:
👈 خدای خوب یاکوب فرانک همان اتیکه کدیشه (علت نخستین) در مسلک شابتای زوی، است.
👈 برادر بزرگ همان خدای اسرائیل است که شابتای زوی و یاکوب فرانک پیامبران اویند.
خدای اسرائیل سرانجام یاکوب فرانک را فرستاد و وی با مجسم ساختن پرستش زن، ضلع گمشده این تثلیث، رسالت خود را به پایان برد.[۷۴]
👈 پرستش زن بیان عریان همان نمادهایی است که پیشتر، در مکتب کابالای اسحاق لوریا، از طریق تبدیل شخینا به نماد مؤنث پدید آمده بود.
🔹برگزاری مناسک جنسی از سوی اعضای فرقه فرانک امری مسلم و قطعی است.
مورخین دانشگاه عبری اورشلیم مینویسند:
"اعضای این فرقه «در جشنهای خود به عیاشیهای جنسی میپرداختند.»" [۷۵]
🔹یکی از مراسم آنان پرستش بانو نام داشت.
در این مراسم همسر فرانک، و پس از مرگ او دخترش، اِوا، در برابر پیروانِ مجذوب ظاهر میشدند و مورد پرستش قرار میگرفتند.
🔹فرانک در اواخر عمر شایع کرد که این دختر فرزند نامشروع کاترین کبیر، ملکه مقتدر روسیه، است که بهطور ناشناس تحت سرپرستی او قرار گرفته.
این شایعه چنان رواج یافت که حتی برخی مقامات عالیرتبه امپراتوری روسیه نیز آن را باور کردند و گمان بردند که به راستی دختر فرانک از خاندان تزار است. [۷۶]
🔹پس از مرگ یاکوب فرانک، یکی از برادرزادههای او به نام جونیوس فری رهبری فرقه را به دست داشت.
او کمی بعد رهبری فرقه را به اوا فرانک واگذارد و خود به فرانسه رفت.
این مقارن با انقلاب فرانسه است.
جونیوس فری در کسوت انقلابیون در آمد و به یکی از سران کلوپ ژاکوبنها بدل شد. [۷۷]
اوا فرانک تا زمان مرگ (۱۸۱۶) رهبر فرقه فرانک بود.
🔹در سدههای نوزدهم و بیستم میلادی، فرقه فرانک به صورت یک سازمان سرّی به حیات خود ادامه داد؛
اعضای آن «به ظاهر» بهطور دقیق آداب کاتولیکی را اجرا میکردند و در محل زندگی خود به عنوان مسیحیان مؤمن شناخته میشدند.
(دائرةالمعارف یهود تعبیر «به ظاهر» را به کار برده که نشانگر تداوم یهودیت در فرانکیست هاست.) [۷۸]
🔹اعضای فرقه، چون دونمههای عثمانی، تنها در میان خود ازدواج میکردند.
بدینسان، به نوشته دائرةالمعارف یهود، «یک شبکه گسترده خانوادگی» از فرانکیستها پدید شد؛
آنان فرزندانشان را طبق روش خود پرورش میدادند و با تاریخ و سنن فرقه آشنا میکردند.
اعضای این فرقه، به سانِ ماسونها، یکدیگر را «برادر» میخوانند. [۷۹]
🔹فرانکیستهای لهستان، مانند دونمههای عثمانی، در دوران بیثباتی سیاسی این کشور از موقعیت بهره جستند و برخی از آنان عناوین اشرافی برای خود به دست آوردند. [۸۰]
برخی از خانوادههای فرانکیست مقیم امپراتوری اتریش نیز به صفوف اشرافیت اتریش راه یافتند. [۸۱]
در سده نوزدهم بسیاری از آنان به مقامات عالی سیاسی لهستان رسیدند.
🔹سازمان سرّی فرانکیست لهستان با دونمههای عثمانی رابطه نزدیک داشت. [۸۲]
🔹کانون دیگر فرقه فرانک در شهر ورشو (چکسلواکی) بود.
فرانکیستها در این شهر به احداث کارخانههای متعدد دست زدند و در سازمانهای ماسونی آن تکاپویی گسترده داشتند. [۸۳]
🔹در سالهای ۱۸۴۸-۱۸۴۹ تعداد زیادی از خانوادههای فرانکیست به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کردند.
به نوشته دائرةالمعارف یهود، حتی تا به امروز نیز برخی از اعضای فرقه فرانک تصویر مینیاتور اوا فرانک، دختر یاکوب، را به گردن خود میآویزند. [۸۴]
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14391
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
"#نیمه_شبی_در_حله"
نوشته حجتالاسلام مظفر سالاری
بامضمونی درباره وظایف مسلمانان درزمان غیبت
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#نیمه_شبی_در_حله
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14302
◀️ قسمت چهاردهم
معلوم بود که ویژگیهایش برای مادر و خواهرانش، دوست داشتنی و احترامآمیز است.
بیش از حد به او میدان داده بودند
خیال میکرد که میتواند صاحب هر چیزی که بخواهد بشود.
سرانجام، زمانی که خانمها از مغازه دل کندند و برای رفتن حاضر شدند، ما به اندازه فروش یک هفته به آنها جنس فروخته و یا سفارش گرفته بودیم.
همسر حاکم به پدر بزرگم گفت:
پسفردا هاشم را به دارالحکومه بفرستید تا بهای آنچه خریدیم پرداخت شود.
پدربزرگم تعظیم کرد.
زنها میخواستند از مغازه بیرون بروند که قنواء با اشاره چیزی را به مادرش یادآور شد و او گفت:
ضمنا” ما به استادی احتیاج داریم که بتواند جواهرات و اشیای گرانبها و تزئینی دارالحکومه را صیقل دهد و آنهایی را که تعمیر میخواهند، مرمت کند.
حمل آن جواهرات به بیرون از دارالحکومه، هم مشکل است و هم خلاف احتیاط.
بنابراین فردی که انتخاب میشود باید مدتی در دارالحکومه مشغول به کار شود.
پدربزرگ به علامت فکر کردن، لب ورچید و گفت:
نعمان برای این کار مناسب است. او جلادهندهها را به خوبی میشناسد و در مرمت و تعمیر نیز استاد است.
قنواء گفت:
بهتر است این یکی را بفرستید
و به من اشاره کرد و گفت:
دوست دارم طراحی کردنش را ببینم.
مادرش مرا ورانداز کرد و پرسید:
کار این جوان چطور است؟
پدربزرگ از زیر چفیه، پشت گوشش را خاراند و گفت:
اسمش هاشم است. من پدربزرگش هستم. در حلّه، استاد زرگری مانند او نیست. زیباترین کارهایی که خریدید، کار اوست؛ اما دوست ندارم از من دور شود.
قنواء گفت:
ما هم دوست نداریم گنجینههای دارالحکومه را به دست هر کسی بدهیم.
مادرش به راه افتاد تا از مغازه بیرون برود:
- اتاقی را به عنوان کارگاه برایش در نظر میگیریم. از پس فردا بیاید. دستمزدش هم پس از پایان کار، پرداخت خواهد شد.
قنواء قبل از رفتن، آهسته به من گفت:
انگشترم را باید در آنجا بسازی. دوست دارم طرز کارت را ببینم.
زنها که رفتند، پدربزرگ به من گفت:
"حق با تو بود. نمیباید تورا به فروشگاه میآوردم."
اما من از همان لحظه، کنجکاو شده بودم که دارالحکومه را از نزدیک ببینم.
من در یکی از اتاقهای طبقه دوم خانهمان میخوابیدم.
آن شب نیز، همچون شبهای قبل، آرام و قرار نداشتم و تا دیر وقت خواب به چشمانم نیامد.
از پنجره به حرکت آرام شاخههای نخل در زیر مهتاب چشم دوختم و تا سحرگاه نقشه کشیدم؛ اما هیچ فایدهای نداشت.
بین من و ریحانه دیواری قرار داشت که هیچ دریچهای در آن باز نمیشد.
بارها صحنهی آمدن ریحانه و مادرش را به مغازه مرور کردم.
میخواستم بدانم چه چیزِِ ریحانه مرا تحت تاثیر قرار داده بود؛
شبحی از چهرهاش؟ نگاهمانکه لحظهای با هم تلاقی کرده بود؟
سکوت و وقارش؟
آهنگ صدایش؟
در آن لحظات، همه چیز بود و هیچ چیز نبود.
امیدوار بودم پس از چند روز فراموشش کنم، ولی در این راه ذرهای موفق نشده بودم.
مانند صیدی بودم که هرچه بیشتر تلاش میکردم، بیشتر گرفتار حلقههای دام میشدم.
آن شب تصمیم گرفتم صبح فردا سراغ ریحانه و مادرش بروم و هرآنچه در دل داشتم به آنها بگویم.
ساعتی بعد مصمم شدم نزد ابوراجح بروم و با فریاد بگویم:
"آن مشتری که علاوه بر گوشواره، دل مرا هم با خود برد، دختر توست"
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14393
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#خوندلی_که_لعل_شد؛
کتاب خاطرات رهبر انقلاب
حضرت آیتالله العظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14306
◀️ قسمت شصتوهفتم؛
📒 فصل دهم: فرش پوسیده ۶.
🔶🔸کتاب صلح امام حسن علیهالسلام
آقای قدسی به من اصرار کرد در خانه او بمانم و کارم را در آنجا به اتمام برسانم ولی قبول نکردم و گفتم:
"من تحمل ماندن در چهار دیواری را ندارم میخواهم به جایی بروم که بتوانم تحرک داشته باشم."
از او خواستم دوستم آقای جعفر قمی را دعوت کند که بیاید با هم در مورد تعیین جایی برای اقامت مخفیانه من مشورت کنیم
این دوست هم از کسانی بود که دغدغه نهضت اسلامی را داشت و سالها دربهدری کشیده بود
آقا جعفر به خانه قدسی آمد
بعد از مشورت و همفکری رای ما بر اقامت در روستای اخلمد که از ییلاقات نزدیک مشهد است قرار گرفت
برای خروج از مشهد استخاره کردم و برای رفتن به آن ناحیه نیز استخاره کردم
نتیجه هر دو استخاره خوب و دلگرم کننده بود
گفتم یکی از دوستانم که ماشین داشت آمد
آقا جعفر اصرار کرد با من همراه شود تا تنها نباشم
در آنجا یک ماه یا بیشتر نماندم
کتاب را به اتمام رساندم و به تهران فرستادم تا حسنآقا نیری تهرانی آن را چاپ کند
از اخلمد به مشهد برگشتم و زندگی عادی خود را شروع کردم
اینجا و آنجا میرفتم و در مجالس حضور مییافتم
ندیدم کسی مرا تعقیب کند
با خود گفتم شاید از بازداشتم منصرف شدهاند و موضوعی که آنها را تحریک کرده بود مهم نبوده است
چون از این قضیه اطمینان خاطر یافتم، پنهانکردنیها را سر جای خود برگرداندم
البته این گمان من درست نبود چون باز ساواک در مهر ماه آمد و مرا بازداشت کرد
این یکی از سه باریست که من در همین ماه بازداشت شدهام لذا این ماه را ماه کین نامیدم
📒 فصل یازدهم: دادگاه نظامی ۱.
🔶🔸مادری مثل شیر
در یکی از روزهای این ماه منزل پدرم ناهار دعوت بودم
عدهای از علما هم آنجا مهمان بودند
من با مصطفی که در آن زمان چهار پنج ساله بود رفتم
مصطفی را نزد مادرم گذاشتم و خودم به بیرونی منزل نزد پدرم رفتم
معمولاً منزل علما کوچک هم که باشد دو قسمت دارد
یکی بیرونی که مخصوص مهمانهاست و دیگری اندرونی که مخصوص خانواده است
هر یک از این دو قسمت هم در جداگانه دارد
مشغول صرف ناهار با مهمانها بودیم که یکی از برادرانم آمد و گفت ساواکیها وارد خانه شدهاند
به طرف آنها رفتم تا وارد قسمت مهمانها نشوند
دیدم مادرم در حیاط مقابل دو مامور ساواک ایستاده با آنها جروبحث میکند
او پوشیده در حجاب و رو بسته مثل شیری در برابر آن دو نفر ایستاده بود
آن کسی که به خصوص با مادرم بحث و جدل میکرد یکی از بازجوهای معروف ساواک بود که پس از انقلاب کشته شد
در خلال مبادله کلمات میان مادر و فرد ساواکی فهمیدم ماموران ساواک ابتدا از در اندرونی وارد شدهاند
مادرم آنها را رد کرده بود و گفته بود سید علی اینجا نیست
هرچه کوشیده بودند به داخل منزل بروند مادرم جلوی آنها را گرفته و در را بر روی آنها بسته بود
سپس در دیگر را زدهاند
برادرم که نمیدانسته چه کسی پشت در است، در را باز کرده و آنها وارد خانه شدهاند و با مادرم به بگومگو پرداختهاند
وقتی دیدند من در حال آمدن به حیات هستم، یکی از آنها به مادرم گفت:
"اینکه سید علیست!؟ چرا میگویید اینجا نیست؟!"
اما مادر عقب نشینی نکرد
با تندی پاسخ آنها را میداد
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14398
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee