eitaa logo
پاسخگو
913 دنبال‌کننده
418 عکس
95 ویدیو
8 فایل
مجموعه پرسش و پاسخ های (پایه های 1 تا 10) حوزوی؛ تحت اشراف جمعی از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه قم مدیر کانال: @Salooni
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❓پرسش 16: اقسام ذاتی و عرضی را بیان کنید؟ ✍پاسخ: 🔰 تعریف ذاتی و عرضی: مفاهیمی که بر ماهیت های مختلف حمل می شوند، از دو حال خارج نیستند: 🔘برخی مفاهیم در محدوده ی ماهیّت داخل است و در خود ماهیّت معتبر است به گونه ای که اگر نباشند، ماهیّت هم نیست. به این ها «ذاتی» ماهیّت می گویند. 🔘بعضی مفاهیم، در محدوده ی خود ماهیّت داخل نیستند که به آنها «عرضی» می گویند و با مرتفع شدن آنها، ماهیّت مرتفع نمی شود. 🔰تقسیمات ذاتی و عرضی: ذاتی و عرضی، تقسیمات متعددی دارند که به مهم ترین آن ها، مختصراً اشاره می شود: ذاتی به 3 قسم نوع، جنس و فصل و عرضی به دو قسم خاص و عام تقسیم می شود که به مجموع این ها کلیات خمسه اطلاق می شود. توضیح مختصر این اقسام به شرح زیر است: 🔵نوع: ماهیّت تامه که در خارج موجود و دارای آثار خاص و واقعی است و افراد متحد الحقیقة را شامل می شود؛ مانند انسان و فرس. (عقل، این ماهیت تامه را به دو مفهوم به نام های جنس و فصل، تحلیل می کند.) ⚫️جنس: مفهوم ذاتی که بین این موجود در خارج با موجوداتی دیگر مشترک است را جنس می نا مند که بر افراد مختلف الحقیقه حمل می شود؛ مانند حیوان، که بر فرس و انسان و...حمل می شود. 🔴فصل: مفهوم ذاتی که اختصاص به این موجود دارد را فصل می نامند که موجب امتیاز آن از سایر انواع می گردد؛ مانند ناطق که وجه مایز بین انسان و سایر حیوانات است. ⚪️عرضی عام: عرضی است که اختصاص به افراد یک نوع نداشته و عارض انواع گوناگون می‌شود؛ مانند سفیدی و سیاهی که عارض حیوان، لباس، کاغذ و دیوار و... می‌شود. 🔵عرضی خاص: عرضی است که اختصاص به افراد یک نوع داشته باشد؛ مانند خنده و تعجب که مختص انسان است. 🔅نکته: برای ذاتی و عرضی، تقسیمات دیگری نیز وجود دارد که در کتب مفصل منطق و فلسفه مندرج است. 📚المنطق، باب ثانی، کلیات خمسة، صفحۀ 86 📚بدایة الحکمة، مرحلۀ خامسه، فصل سوم، صفحۀ58 https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 17: «استصحاب قهقهرائی» را توضیح دهید؟ ✍پاسخ: 🌀تعریف «استصحاب قهقرایی» : «استصحاب قهقرائی» که به آن «استصحاب معکوس» یا «انعطاف» نیز گفته می شود، این است که به خلاف استصحاب عادی، زمانی که یقین لاحق و شک سابق باشد، یعنی الان یقین داریم و نسبت به گذشته شک می کنیم، حکم یقین را به زمان گذشته سرایت دهیم. به عبارت دیگر، هرگاه چيزى در زمانى موجود و متحقق باشد ولى در مبدأ حدوث آن شك داشته باشيم كه آيا در همين زمان حادث شده؟ يا صد سال پيش؟ يا از قديم و از روز اول همين‏طور بوده و تغيير و تحولى پديد نيامده؟ در اينجا حكم مى‏كنيم به قدمت آن موجود زيرا اگر حكم به تأخر آن كنيم و بگوئيم از روز اوّل جور ديگرى بوده و الآن اين موجود جديدا حادث شده مستلزم ارتكاب يك خلاف اصل خواهد بود. 🌀مثال استصحاب قهقرایی: 1⃣ اگر کسی الان یقین دارد که وضو ندارد، اندکی قبل هم نمازش را خوانده است و نمی‌داند موقع نماز طهارت داشته یا خیر. اما الان یقین دارد مُحْدِث است و وضو ندارد. آیا می‌توان استصحاب قهقرایی جاری کنیم و بگوییم موقع نماز هم محدث بوده است پس نمازش باطل است؟ ( البته این مثال، مجرای قاعده فراغ نیز هست اما اگر قاعده فراغ نبود، باید طبق استصحاب قهقرائی حکم به بطلان نماز می‌کردیم.) 2⃣ در عرف فعلی ما مسلمانان، صيغه «افعل» ظهور در «وجوب» دارد ولى نمى‏دانيم كه آيا در صدر اسلام و در زمان نزول قرآن و معصومين (علیهم السلام) و حتى قبل از آن از آغاز پيدايش لغت عرب همين معنا را داشته و يا در آن اعصار معناى ديگرى داشته و بعدها از آن معنا نقل داده شده است. اگر بگوئيم اين ظهور جديد است و در قديم معناى ديگرى داشته به ناچار بايد تسليم نقل و تعدد وضع شويم که هر دو خلاف اصل است؛ زيرا اصل عدم نقل و عدم تعدد وضع است. 🔅تذکر: حجیت «استصحاب قهقرایی» محل اختلاف است. (رحمة الله علیه) 📚اصول الفقه، استصحاب، مقومات استصحاب https://eitaa.com/saluni
، فقیه بزرگ، مادرش را تا نزدیك حمّام به دوش مى گرفت و او را به زن حمامى سپرده، مى ایستاد، تا بعد از پایان كار او را به خانه برگرداند. ایشان هر شب به دست بوسى مادر مى آمد، و صبح با اجازه او از خانه بیرون مى رفت. پس از مرگ مادر به شدت مى گریست فرمود گریه ام براى این است كه از نعمت بسیار مهمى چون خدمت به مادر محروم شدم، شیخ پس از مرگ مادر با كثرت كار و تدریس و مراجعات تمام نمازهاى واجب عمر مادرش را خواند، با آنكه مادر از متدیّنه هاى روزگار بود. (رحمة الله علیه) (سلام الله علیها) https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 18: داشتم کتاب «الهدایة فی النحو» رو میخوندم، با این عبارت مواجه شدم و سؤالی در ذهنم شکل گرفت که چند نوع «ذا» در زبان عربی وجود داره؟ لطفاً همۀ اقسام «ذا» را بیان کنید! ✍پاسخ: «ذا» بر سه قسم به شرح زیر است: 💠الاشاریّة: اسم اشاره نزدیک و مبنی بر سکون است و برای مفرد مذکر عاقل و غیر عاقل استعمال می شود. غالباً قبل «ذا»، «هاء» تنبیه و نادراً بعد آن «کاف خطاب» و یا «لام بعد» به همراه «کاف خطاب» استعمال میشود که به ترتیب برای متوسط و بعید استفاده می شود. 🌀مثال: مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرَة 💠الصاحبیّه: «ذا» از اسماء سته است که حالت مرفوعی آن «ذو» و حالت منصوبی آن «ذی» می باشد. معنای آن «صاحب» است و همیشه به صورت مضاف استعمال می شود اما هیچ گاه به «یاء» متکلم اضافه نمی شود. 🌀مثال: وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذيرا 💠الموصولة: «ذا» در برخی موارد موصولة است که سه شرط برای آن گفته شده است: 1-اسم اشاره نباشد. 2-قبل از آن «ما» یا «من» استفهامیة باشد. 3-ملغای از عمل نباشد. 🌀مثال: وَ ما ذا عَلَيْهِمْ لَوْ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ وَ كانَ اللَّهُ بِهِمْ عَليماً https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 19: همزۀ «ان» که بعد از «حتی» واقع شده است، مجروره یا مکسوره است؟؟ ✍پاسخ: ❇️ اقسام «حتی» : «حتی» شامل سه قسم جارّه، عاطفه و ابتدائیه(ناصبه) است که این سه از حیث عمل، مدخول و معنی متفاوت هستند: 🔴حتی جاره: مدخول آن مفرد(یا مؤول به مفرد) است، معنای آن مشابه «الی» به معنای انتهای غایت است و عملش مجرور نمودن مدخول آن می باشد. مثال: (حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى‏) 🔵حتی عاطفه: مدخول آن اسم، معنای آن مشابه «و» است. عمل خاصی ندارد و اعراب ما بعد آن مشابه اعراب ماقبل آن می باشد. مثال: (مررت بالقوم حتى بزيد) ⚫️حتی ابتدائیه: مدخول آن جمله اسمیه یا فعلیه، معنای آن انتهای غایت است و عمل آن منصوب نمودن جملۀ مابعد آن است. مثال: (حَتَّى إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ) ❇️ اعراب همزۀ «ان» بعد «حتی» : اگر «ان» بعد «حتی» جاره یا عاطفه باشد، اعراب همزۀ آن مفتوح است و اگر بعد «حتی» ابتدائیه باشد اعراب آن مکسور است. 🔅نکته1: برخی در همزۀ «ان» بعد «حتی» جاره و عاطفه، هر دو وجه را جایز می دانند. 🔅نکتۀ2: گاهی «حتی» جاره، به معنای «کی» تعلیلیه و یا «الا» استثنائیه به کار میرود. مثال: (وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ)/ (فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ) 🔅نکتۀ3: کوفیون منکر «حتی» عاطفه هستند و موارد آن را ابتدائیه می دانند. 📚مغنی اللبیب، جلد1، صفحۀ102، بحث «حتی» https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 20: مغالطه اشتراک لفظ چیست؟ ✍پاسخ: 🌀«مغالطه اشتراک لفظ»، که برخی آن را «مغالطه اشتراک اسم» نامیده اند، از اقسام مغالطه لفظی است و عبارتست از به کاربردن یک کلمه در یک متن با معانی گوناگون، بدون توجه به تعدد معانی آن، به طوری که این موضوع موجب یک نتیجه‌گیری نادرست شود. 💠مثال: او و همسرش پنج سال اختلاف داشتند، اختلاف در این جمله هم می‌تواند به معنای تفاوت باشد یعنی پنج سال تفاوت سنی دارند و هم می‌تواند به معنای مشاجره و منازعه باشد. 📚 المنطق مرحوم مظفر، صفحهٔ۴۸۴ https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 21: در کتاب فرائد الاصول(رسائل) در بخش استصحاب، با عبارت «نعم هذا الشك اللاحق يوجب الإعادة بحكم استصحاب عدم الطهارة لو لا حكومة قاعدة الشك بعد الفراغ‏ عليه فافهم‏» مواجه شدم. لطفاً معنای عبارت و مقصود از «فافهم» را توضیح دهید؟ ✍پاسخ: 🔰مقدمه: مرحوم شیخ قبل از ورود به ادلۀ استصحاب، شش امر را بیان کرده اند که این مطلب انتهای امر پنجم است. در امر پنجم، به ارکان و مقومات استصحاب اشاره شده است که عبارتند از یقین سابق و شک لاحق. سپس بیان شده است که شک باید فعلی باشد و شک تقدیری کفایت نمی کند. به عنوان ثمره، ایشان یک فرعی فقهی شامل 4 مرحله را بیان کرده اند و عبارت مورد نظر مربوط به مرحلۀ سوم و توضیح آن به شرح زیر است: 🔰توضیح عبارت: شخصی در ساعت 10 صبح، يقين به حدث دارد و سپس بكلى غافل مى‏شود تا ساعت يك بعد از ظهر. الآن كه ساعت يك است يقين سابق به حدث و شك لاحق در بقاء هم دارد و اركان استصحاب عدم طهارت، فی نفسه تام است اما حاكميت قاعده فراغ ( که مى‏گويد به شك بعد از عمل اعتنا نكن و بگو ان‏شاءالله نمازى كه خوانده‏ام صحيح بوده) مانع از جریان آن می شود. 🔰توضیح فافهم: ✅مرحوم حاج «فافهم» را اشاره به اين می داند كه اصلا اين استصحاب ذاتا و با قطع نظر از حكومت قاعده فراغ نیز جارى نيست، زیرا اصل مثبت است. زیرا مستصحب، بقای حدث است که وجوب اعاده، اثر عقلی آن است. ✅اما طبق نظر مرحوم در کتاب درر الفوائد، فافهم اشاره به این مطلب دارد که: بنابر این که قاعدۀ فراغ اماره باشد، بر استصحاب ورود دارد و بنابر این که قاعدۀ فراغ اصل باشد، دلیل استصحاب حاکم بر آن است (بر فرض آن که ادلۀ اعتبار آن شامل مورد استصحاب نشود.) 📚فرائد الاصول، طبع انتشارات اسلامی، ج‏2، ص: 548 📚درر الفوائد في الحاشية على الفرائد، الحاشيةالجديدة، ص: 298 📚حاشية فرائد الأصول ( الفوائد الرضوية على الفرائد المرتضوية )، ص: 317 https://eitaa.com/saluni
توضیح کلی راجع به تعبیر : تعبیر «فافهم» در کلام مرحوم به سه صورت آمده است: 🍀: در صورتی که تعبیر «فافهم» بدون ضمیمه دیگری استفاده شود، معمولا اشاره به وجود تأملی در مسئله دارد. از بعض علماء نقل شده که تعبیر «فافهم» نمی‌تواند به مطلب محکم و مسلّمی اشاره داشته باشد و چنین نیست که با این تعبیر، اصل مسئله تغییر یابد. بلکه این تعبیر دلالت بر نکته فی الجمله‌ای دارد که اصل مطلب را از بین نمی‌برد. 🍀 : از این تعبیر، این معنا اراده می‌شود که مطلب مذکور، مطلب دقیقی است که نیاز به دقت در مسئله دارد. 🍀 : مراد از این تعبیر نیز، دقیق بودن مطلب است. 📚درس حفظه الله🔻🔻🔻 https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/shobeiry/osool/97/970906/ https://eitaa.com/saluni
(رحمة الله علیه)، عنایت خاصی به داشت و شرط شرکت در کلاس هایش را شب زنده داری و خواندن نماز شب قرار داده بود. 💠 - شاگرد میرزا‌ - به نقل از پدر ارجمندش می گوید: گاهی یك ساعت به اذان صبح مانده می رفتیم به حرم، هنوز در حرم را باز نكرده بودند مرحوم نایینی در شب مشغول نماز و دعا بود. بعد از نماز و دعا به منزل برمی گشت تا به درس و بحث خود برسد. https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 22: تفاوت قیاس، تمثیل و استقراء چیست؟ ✍پاسخ: طرق ريیسه استدلال، به سه قسم قیاس،تمثیل واستقراء تقسیم میشود که تعریف آنها به شرح زیر است: ✳️ قیاس: منظور از قیاس، این است که ذهن، از طریق قواعد عامه ای که صحت آن مسلم است به مطلوب منتقل شود.(البته برخی در تعریف قید «لذاته» را اضافه کرده اند که برای توضیح بیشتر می توانید به تعلیقه استاد فیاضی به المنطق، ذیل این بحث مراجعه کنید. ) *⃣ مثال: شرب مسکر حرام است. خمر مسکر است. مطلوب: شرب خمر حرام است. 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 ✳️تمثیل: منظور از تمثیل، انتقال ذهن از حکم یک شیئ به حکم شیئ دیگر از جهت اشتراکی بین آن دو است. *⃣ مثال: شخصی تب دار میشود و دکتر برای او دارویی تجویز میکند و او برای دوست خود که تب دار شده، همان دارو را لازم بداند! 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 ✳️استقراء: منظور از استقراء، استنباط حکم عام از عده ای از جزئیات است. *⃣ مثال: شخصی از دیدن تعداد زیادی از اهالی کشور نیجریه نتیجه بگیرد همه اهالی نیجریه، سیاه پوست هستند. ♨️تفاوت اصلی این سه قسم، این است که انتقال به مطلوب در قیاس (از کلی به جزئی)، در تمثیل (از جزئی به جزئی) و در استقراء (از جزئی به کلی) است. 📚المنطق مرحوم مظفر، باب خامس https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 23: انواع مسوغات ابتدا به نکره را بیان کنید؟ ✍پاسخ: 🌀ضابط و قاعده کلی: هر گاه اخبار از نكره مفيد فايده باشد، ابتدا به نكره جايز است و در غير اين صورت، جايز نمى‌باشد. 🌀 مصادیق این قاعده: از آن جا که ارائه ملاك فوق به راحتی قابل تطبیق نیست، متأخرین علمای نحو، مصاديق آن را ذکر می کنند. البته موارد آن مختلف است. برای مثال، 6 امر، 25 امر، 24 و 15 امر را نام برده است. اصح و اهم این موارد، عبارتند از: 🌱1- مبتدا توصیف شده باشد یا در ذاتش توصیفی باشد⬅️أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ‌ «الأنعام/ 2» 🔅نکته: هرصفتى باعث جواز ابتداء به نكره نیست بلكه بايد آن وصف موجب يك نحوه تخصيص و روشن شدن آن نكره باشد. 🌱2- اسم نكره‏ عامل باشد⬅️ أمر بمعروف صدقة. 🌱3- اسم نكره معطوف است به شرط آن که اگر مبتدا و معطوف باشد، معطوف عليه شرايط مبتدا شدن را دارا باشد⬅️ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذىً‏ «البقرة/ 263» 🌱4- خبر ظرف و يا جار و مجرور باشد⬅️ لَدَيْنا مَزِيدٌ «ق/ 35» 🔅نکته: این مورد به شرطی مسوغ است که نحوه ای اختصاص ایجاد کند. بنابر این مثال «في دار رجل» غلط است زيرا اين خبر مفيد فايده نيست.( البته برخی غیر از اختصاص خبر، تقدیم خبر را نیز شرط این مسوغ دانسته اند.) 🌱5- اسم نكره از حیث ذاتی(مانند اسماء شرط و استفهام) یا عارضی(مانند وقوع نكره در سياق نفى و انكار) ، عام باشد. ⬅️ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ‏ «النمل/ 60» 🌱6- از نكره، ماهيت و حقيقت آن اراده شده باشد و فردى نامعين مراد نباشد⬅️«رجل خير من امرأة» 🌱7- اسم نكره به معناى فعل باشد⬅️سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏ياسِينَ‏ «الصافات/ 130» («سلام» به معناى فعل «اسلّم» است ) 🌱8- حمل و ثبوت خبر براى مبتدا از امور خارق‏العاده بوده و طبيعى و عادى نباشد ⬅«شجرة سجدت» 🌱9- اسم نکره، بعد از «إذا» فجائيه باشد.⬅️«خرجت فإذا أسد بالباب» 🌱10- نكره در ابتداى جمله اسميه حاليه باشد ⬅️«قطعت صحراء و دليل يهدينى» 🔰نکته: برخی از نحویین مسوغات دیگری ذکر کرده اند که برای یادگیری آن ها به کتاب مغنی الادیب و شروح آن مراجعه شود. 📚مغنی الادیب، باب رابع، مسوغات ابتدا به نکره https://eitaa.com/saluni
💠توضیحات کامل تر در متن بالا👆👆👆 و نشانی پایین👇👇👇 📚مغنی الادیب، باب رابع، مسوغات ابتدا به نکره https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 24: مضاف در چه شرایطی «ال» میگیرد؟ ✍پاسخ: اصل این است که مضاف، «ال» تعریف نپذیرد اما در اضافۀ لفظیه، در 5 مورد جواز اضافۀ «ال» به مضاف بیان شده است که عبارتند از: 🍀1. مضاف الیه، مقرون به «ال» باشد: هن الشافیات الحوائم 🍀2. مضاف الیه، مضاف به اسمی باشد که آن اسم، مقرون به «ال» باشد: «زيد الضارب رأس الجاني». 🍀3. مضاف الیه، مضاف به ضمیری باشد که مرجع آن ضمیر، مقرون به «ال» باشد: مررت بالضارب الرّجل و الشاتمه 🍀4. مضاف مثنی باشد: مررت بالضّاربي زيد 🍀5. مضاف، جمع مذکر سالم باشد: هولاء الضّاربو زيد 🔅نکته: فراء، دخول «ال» به مضاف، در صورتی که معنای وصفی داشته باشد را نیز جایز می داند: الضارب زید 📚البهجة المرضیه، باب سابع، المبحث السادس، ص221 https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 25: چرا خرید و فروش کرم و حشرات، برای منفعت صیادی حرام است؟ ✍پاسخ: خرید وفروش کرم و سایر حشرات به دو دلیل ممکن است محکوم به حرمت باشد: 1⃣ مالیت نداشتن: چیزی که عرفا ارزش مالی ندارد، قابل خرید و فروش نیست. 2⃣ منفعت محلله مقصوده نداشتن: هر چیزی که داراى منفعت حلالى كه مورد توجه عقلا است نباشد، خرید و فروش آن جایز نیست. 💠بنابر این در صورتی که برخی حشرات مالیت پیدا کنند و منفعت محلله مقصوده داشته باشند بیع آن ها حلال است و برخی از قدما و متأخرین و معاصرین مصادیقی برای آن نیز ذکر فرموده اند و مصداق مورد سؤال نیز می تواند یکی از آن مصادیق حلال برای بیع حشرات باشد. ✅برای نمونه، «اعلی الله مقامه الشریف» در کتاب ، فرموده اند: معيار همين (منفعت حلال مورد توجه داشتن) است پس در فروش زالو كه خون فاسد را مى‌مكد، و كرم ابريشم و زنبور عسل اشكالى نيست اگر چه از حشرات مى‌باشند. 📚مکاسب ، مکاسب محرمه، نوع ثالث، ج1ص158از چاپ جدید 📚تحریر الوسیله، مقدمه کتاب مکاسب و متاجر، مسألۀ7 https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 26: کدام یک از معانی «لو» از حیث استعمال غلبه دارد؟ ✍پاسخ: «لو» دارای اقسام مصدریه، شرطیه و امتناعیه می باشد اما بیشترین موارد آن از نوع «لو» امتناعیه است. شاهد بر این مطلب، عبارت کتاب اوضح المسالک است که ذیل «لو» امتناعیه بیان است که : « الثالث: أن تكون للتعليق في الماضي، و هو أغلب أقسام لو» 📚اوضح المسالک جزء رابع، فصل فی لو، واقع در ج4 ص206 https://eitaa.com/saluni
🌙قدر ماه رجب را بدانیم... 🔸: ایّام ماه است. قدر این ماه را و این روزها را بدانیم؛ ماه رجب، ماه توسّل و تضرّع و دعاست، ماه تصفیه‌ی روانی و معنوی است؛ دلها را به خدا باید نزدیک کرد؛ بخصوص جوانهای شما... به این تقویت ارتباط با خداوند در لحظه‌لحظه‌ی عمرمان احتیاج داریم و این ایّام ماه رجب متناسب با این [احتیاج] است. ۱۴۰۰/۱۱/۱۹ https://eitaa.com/saluni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پاسخگو
❓پرسش 25: چرا خرید و فروش کرم و حشرات، برای منفعت صیادی حرام است؟ ✍پاسخ: خرید وفروش کرم و سایر
سلام وقت بخیر ✏بعد از مطرح شدن سؤال و پاسخ آن، چند سؤال پیرامون همین مطلب، مطرح شد که به همراه پاسخش، برای شما به اشتراک گذاشته خواهد شد🔻🔻🔻
❓پرسش 27: مقصود از «منفعت نادره» و «مالیت» داشتن چیست؟ ✍پاسخ: 🔶تعریف منفعت نادره و شایعه: مرحوم (شاگرد و رحمة الله علیهما) در توضیح منفعت نادره فرموده است: « منفعة نادرة أي ندرة من يطلب هذه المنفعة من العقلاء» و به تعبیر رحمة الله علیه، مراد از ندرت منفعت، «ندرة بذل القيمة بازائها» است نه ندرت وجود آن. بنابر این، «منفعت شایع» یعنی آنچه به ازای آن، شیئ مالیت پیدا کند و آن منفعتی که مقوم مالیت آن باشد بخلاف منفعت نادره که منفعت هست اما مقوم مالیت نیست. 🔸مثال: در خمر، منفعت نادره برای تخلیل است زیرا اغلب کسی خمر را برای تخلیل نمیخرد و در عذرة انسان، منفعت نادره برای تهیه کود وجود دارد زیرا غالباً از سرگین غیر نجس، کود تهیه می شود. 🔷تعریف مالیت: مقصود از مال، این است که مردم به آن میل پیدا می کنند به جهت خاصیت یا منفعتی که پیدا می کند لذا آن چه که منفعت و خاصیت ندارد مالیت ندارد. بنابر این عقلا معاملاتی را انجام می دهند که در آن معامله غرض و نفع عقلائی وجود داشته باشد. 📚ينابيع الأحكام في معرفة الحلال و الحرام، جلد‌2، صفحهٔ177 📚كتاب الإجارة (للميرزا حبيب الله)، صفحهٔ266 📚مصباح الهدى في شرح العروة الوثقى، جلد‌1، صفحهٔ192‌ https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 28: آیا تفاوتی بین «آن چه مالیت ندارد» و «آن چه منفعت محلله شائعه مقصوده ندارد» از حیث ثمره عملی وجود دارد؟ ✍پاسخ: طبق مبانی متفاوت فقهاء، پاسخ این سؤال متفاوت است. بنابر برخی انظار، ثمرۀ عملی چندانی وجود ندارد و آن چه مالیت نداشته باشد یا منفعت محلله شائعه مقصوده نداشته باشد، خرید و فروشش جایز نیست اما بنابر برخی انظار، این مطلب دارای ثمره است. به عنوان نمونه، به کلام حضرت امام اعلی الله مقامه الشریف اشاره می کنیم👇 🔆به نظر حضرت امام «اعلی الله مقامه الشریف»، خرید و فروش «ما لا منفعة فیه» جایز نیست اما «ما لا منفعة فیه» بر چند قسم است: 🌀آن چه مطلقا منفعت ندارد و امید فرض منفعت برای آن در آینده نمی رود و در نفس معامله با آن، هیچ غرض عقلائی نوعی یا شخصی وجود ندارد. 🌀آن چه مطلقا منفعت ندارد اما در معاملۀ آن، غرض عقلائی نوعی یا شخصی وجود دارد. برای مثال، مزرعۀ کسی مورد هجوم حشرات موذی قرار گرفته و او حشراتش را به هزینه بالا می فروشد به غرض جمع آوری آن ها از مزرعه اش. 🌀آن چه منفعت دارد اما منفعتش معتد بها نزد عقلا نیست که این بر 2 قسم است: الف- منفعت معتد به عقلائی ندارد. ب- منفعت آن نادر است. 🔅نکته۱: عدم نفع یا به خاطر پستی و خسّت است مانند خنفساء و یا به خاطر قلّت است مانند یک دانه گندم که به مقدار خودش منفعت دارد اما این منفعت معتد بها نیست یا به خاطر کثرت و فراوانی آن است مانند آب در جایی که بسیار فراوان باشد که در این صورت در مقابل آن، بذل مال نمیشود. 🔅نکته۲: در کلام حضرت امام، مالیت متوقف بر عرضه و تقاضاست. لذا در واقع تقاضا باعث مالیت میشود و از بین رفتن کامل تقاضا باعث از بین رفتن مالیت می گردد و مراتب مالیت هم تابع مراتب تقاضاست. 🔅نکته۳: طبق نظر حضرت امام، از بین رفتن مالیت وجهی برای صحت معامله باقی نمی گذارد اما ندرت منفعت شیئ یا حتی منفعت نداشتن تا زمانی که معامله را از عقلائیه بودن خارج نکند، سبب بطلان نیست! 📚المكاسب_المحرمة (للإمام الخميني)، جلد‌1، صفحهٔ241‌ https://eitaa.com/saluni