eitaa logo
سنگر شهدا
2.2هزار دنبال‌کننده
85.2هزار عکس
5.9هزار ویدیو
74 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 قربانی راه حق ؛ شهید قربانعلی یوسفی ( بهشهر) شهادت ۸ تیر ۱۳۶۷_فاو ( سن ۱۶ سال) : . 💌 پدر و مادر گرامیم می  دانم که آرزوی بر تن کردن لباس دامادی پسرتان را داشتید اما این شهادت تعجیلی در دامادی من است، البته اگر خدا بخواهد که شهادت را نصیبم گرداند که من آرزوی آن را دارم. . ▪️پدر و مادر گرامیم مرا حلال کنید می دانم که از نان دست رنج تو ای پدر و از شیره جان تو ای مادر خوبم بزرگ شده ام ای مادر عزیزم روزها را کار کردید و شبها را بر گهواره من نگهبانی دادید تا مرا به این سن رسانیده اید، افتخار کن که مرا فدای اسلام و امام عزیز کرده اید. . ▪️پدر و مادرم هرگز برایم گریه نکنید چون من عاشق حسین (ع) هستم. اگر می خواهید گریه کنید بیاد بچه های حسین (ع) در صحرای کربلا گریه کنید. و به عنوان فرزند شما و شفیع در روز قیامت از شما و زحمات طاقت فرسایتان بسیار سپاسگزار می باشم. . @sangareshohadababol
💢 شهید حسین‌گوهر رستمی، روز عاشورا بدنیا اومد ، اسمش و گرفتند حسین.تهران بدنیا اومد ؛ ولی بزرگ شده ی رامسر بود.فرزند اول خانواده.سال ۱۳۶۶ سن شانزده سالگی از لشکر ویژه ۲۵ کربلا به عنوان بسیجی راهی جبهه‌ها شد‌.آرپی‌جی‌زن بود. . ۶ تیر ۱۳۶۶ در ماووت عراق به شهادت رسید در حین کمین که ابتدا ایشان را گرفتند دستشان را بستند بعد شکنجه دادند و سپس  آنها را از کوه پرت کردند پائین.شادی روحش صلوات... . . 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
👬 بچه محل... رفیق و همکلاسی و هم‌مدرسه ای... باهم بزرگ شدند... باهم رفتند جبهه‌... باهم تو یک سنگر بودند و باهم راکت خوردند و باهم سوختند و شهید شدند و باهم تشییع شدند و دفن شدند و باهم رفتند بهشت ... . 📆 انبیاء آبرود و عمران ابوطالبی اهل روستای و عضو لشکر ویژه ۲۵ ( ۴ تیر ۱۳۶۵ ) . @sangareshohadababol
زمین تحملِ قدم‌های همیشه تند و تیزش و آسمان تاب بی‌خوابی‌هایش را نداشت ... 💠 @bank_aks @sangareshohadababol
●می دانستم که حسین شهید شده است. محمدرضا که تازه از اندیمشک به خانه آمده بود به من گفت: مادر، می خواهم شما را به معراج شهدا ببرم تا پیکر حسین را ببینید. با هم رفتیم. در آنجا به طوری که اشک در چشمانم حلقه زده بود، صورت حسین را بوسیدم. ●کنار قبری که حسین را به خاک سپردیم، قبر خالی بود. محمد رضا با دست به آن اشاره کرد و گفت: چند روز دیگر شهیدش می آید. در همان مراسم، از همه دوستان و آشنایان حلالیت طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا حلال می کنی؟ گفتم: تو به من بدی نکرده ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه، این طوری نمی شود، بگو از صمیم قلب حلالت می کنم. من هم گفتم: حلال ِ حلال. ‌●چند روز بعد، شهید آن قبر را آوردند. خودش بود؛ محمد رضا را همانجا به خاک سپردیم. ‌‌✍️روای: مادر شهید 📎پ ن :شهیدسیدمحمدرضا دستواره قائم مقام لشکر۲۷محمدرسول الله «ص» 🌷 @sangareshohadababol
🌹 . دوم دبیرستان بود که به کردستان و مریوان اعزام شد. و حدود چهار ماه و نیم پشت سر هم، در قله های سرد و برفگیر مریوان، زمستان را در آن جا سپری نمود و وقتی که از جبهه برگشت از بس که در فضای سرد زمستان مریوان مانده بود، و شب های سرد را در آن قله ها نگهبانی می داد و با توجه به این که در بالای قله ها حمامی به آن صورت وجود نداشت. پوست صورت و دستهایش سیاه شده بود و رنگش کاملا تغییر کرد.دوستان و بستگانش اولین بار پس از 5 ماه او را می دیدند، او را نمیشناختند. . 💢 حسنعلی محمدتبار ( ) ۱۲ تیر ۱۳۶۵ _ سن هجده . @sangareshohadababol
تماشای لبخندت می ارزد به تمام نیش خنده‌ای بعضی افراد در دنیای امروز ما. . 🌷 ولی اله محمدی( ) : ۱۲ ۱۳۶۵_ . 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
💢 . ▪️خواهر شهید سید اسدالله حسینی آزاد : همیشه در جمع عنوان میکرد شهادت چه شیرین است و شیرین تر از آن مفقود شدن بدن و دور ماندن آن از خانه و خانواده است . ما هم همیشه در جواب می گفتیم که اسداله چرا این حرف را می زنی ؟ اما او با دانایی اش این موضوع را به زبان می آورد . آن زمان گذشت تا این که بعد از شهادتش در وصیت نامه اش این مطلب ذکر شده بود و از خداوند خواست که بدنش گمنام بماند و در صحرای داغ جبهه ها مفقود باشد و این موضوع تحقق پیدا کرد و خواسته وی اجابت شد تا کنون جسد گمنام ماند و بر نگشت. . 🌷 اسداله حسینی آزاد ( اهل )در ۱۲ تیر ۱۳۶۵ در رسید و شد.برادر دیگرش سید مرتضی دو سال بعد در رسید و بعد از چند سال پیکرش به بازگشت. . 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
●یک روز وقت نماز مغرب وعشابود که صدای زنگ آمد.من به طرف تلفن رفتم.تلوزیون روشن بود و صدای اذان می آمد.انصاری وضوگرفته وروی سجاده اش نشسته بودتانمازبخواند. گوشی را برداشتم.آقایی مودبانه گفت: آقای استاندار تشریف دارند؟منکه انصاری را می دیدم،گفتم:بله اینجا هستند.درهمان حال آن آقاگفتند: آقای رییس‌جمهور با ایشان کار دارند ومن هم فورا گفتم:علی گوشی رابگیر،آقای بنی صدر باشماکار دارند.در این اثناکه کمتر از یک دقیقه طول کشید،من مرتب به علی میگفتم آقای رییس‌جمهور باشماکاردارند. ●آنطرف صدای آقای بنی صدر راشنیدم،فوراگفتم:علی آقای رییس‌جمهور پشت خط هستند.این رابنی صدرهم شنید؛اماعلی حاضر به آمدن پای گوشی تلفن نبود وباصدای بلندگفت:به آقای رییس‌جمهور بفرمایید وقت نماز است عجلو بالصلاه قبل الفوت،عجلو به التوبه قبل الموت.بعدازنمازخودم باایشان تماس خواهم گرفت.او بلافاصله قامت بست ونمازش را شروع کرد. بنی صدر که صدای انصاری را شنیده بودباحالت عصبانی گفت:بگوییدمتشکرم و محکم گوشی رابه سرجایش کوبید. ✍️همسرشهید استاندار انقلابی گیلان به دست منافقین به شهادت رسید 🌷 @sangareshohadababol
💢 . ▪️بچه‌ی فریدونکنار بود.اسمشو مادر انتخاب کرد.میگفت : قسم میخورم یک باربدون غسل و وضو بهش شیر نداده بودم.ورزشکار بود و کشتی‌گیر.آذر ۵۹ راهی جبهه‌ها شد.سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد و ثمره ازدواج ( دو فرزند به نام بتول و محمدرضا)...چندین بار مجروح شد ( ترکش به پا و دست و ران پا ، شیمیایی).تو بیش از ۸ عملیات حضور مستمر و نقش فرماندهی داشت.بالاخره در ۱۴ تیر ۱۳۶۵ در مهران بشهادت رسید.ده ماه بعد ، برادر بزرگترش سردار شهید حاج حسین بصیر هم بشهادت رسید.🇮🇷🇮🇷 . 📝 دست نوشته سردار شهید علی اصغر بصیر :خدایا! ما را ببخش و ما را بیامرز. خدایا! از تو طلب مغفرت می کنیم. خدایا! بسه دیگه، ما که خسته شدیم. هر چه جوان داشتیم همه رفتند و شهید شدند. خدا! خیلی عاشق تو هستیم. چندین بار می آییم، ولی بدون مزد برمی گردیم. دیگه رومان نمی شد که برگردیم خونه. با همه خداحافظی کردیم. از همه شان حتی از پدر و مادر خودمان، زن و فرزندمان همه را وداع گفتیم. خدایا بسه دیگه. دیدیم ناله ها شدیتر می شود، سینه می زنند و اشک می ریزند و فریاد می زنند: خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی (عج)، خمینی را نگهدار. از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزا. . 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
دید در معرض تهدید دل و دینش را رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را ... قبل از شهادتش به اطرافیانش میگفت: « من تا شهید نشوم ، دست از جنگ و انقلاب برنمی‌دارم...» @sangareshohadababol
●مهمترین مسائل موجود از ابتدای زندگی بشر،  مشتبه بودن حق با باطل در بعضی زمانهاست و این مسئله باعث وارد کردن ضربه هایی بر پیکر انسانیت و اسلام گردیده است از آنجا که باید همیشه حق را شناخت و افراد را به حق سنجید نه حق را به افراد، و باید حرف حق را قبول کرد اگرچه از گروه باطل باشد و باطل را بر زمین کوبید اگرچه از گروه حق باشد. ●ولی مشاهده شده است که این مسئله در نزد عوام برعکس بوده است و عموماً افراد، ملاک حق و باطل را انسانها گرفته اند در حالیکه این اشتباه است و خطری است بزرگ، که در طول سه سال انقلاب هم نمونه های زیادی از این داشته ایم و ضربه هایی بس بزرگ خورده ایم. 🌷 ●ولادت : ۱۳۳۹/۴/۲۵ بسطام ، شاهرود ●شهادت : ۱۳۶۱/۴/۲۵ شرق بصره ، عملیات رمضان @sangareshohadababol
●باید قوی باشید،نبایداجازه بدهید درانگیزه تان ضعف مستولی شود.اگربترسیم وهراس داشته باشیم وازاین مسئله کناره بگیریم،فردا دشمن به ایران می آید. ●مانبایداجازه بدهیم که داعشی هافکرتعدی وتجاوزبه ناموس شیعه رادرذهن بپرورانند وبه حریم اهل بیت توهین واهانت کنند. ●باید از اسلام دفاع کنیم تا دشمنان نتوانند قدرت پیدا کندوپیشروی کند، وظیفه همه ی ما این است که ازدین وناموس خود دفاع کنیم. 🌷 @sangareshohadababol
💢 . ▪️ / معمولا خانواده‌های پاسدار بعد از گرفتن دارو، یک رسید درمانی می‌گرفتند و سپس، هزینه آن را از سپاه دریافت می‌کردند. خدایار وقتی از جبهه بر می‌گشت، آن برگه‌ها را از مالی می‌گرفت و در گوشه‌ای از باغ پنهان می‌کرد. ما چند روز بعد، متوجه این کار او می‌شدیم. وقتی می‌پرسیدیم: چرا این کار را می‌کنی، می‌گفت: کشورمان در حال جنگ است و شرایط اقتصادی طوری نیست که من بروم و از سپاه هزینه بگیرم. . @sangareshohadababol
⚽️ . 🏆بچه ی ساری بود.متولد ۱۳۳۸. اسمش بود عسگری واثقی. فوتبالیست بود و دروازه بان. این ورزسکار محبوب و بااخلاق علی‌رغم دعوتش به تیم ملی، با لبّیک به ندای پیر جماران، سال 1362 عازم جبهه شد و در 2 مرداد همین سال در منطقه عملیاتی «حاج عمران» ترکش به سرش اصابت کرد و به ضیافت حق شنافت. پیکر پاکش نیز چند روز بعد با همراهی اهالی شهر تا گلستان شهدای «ملامجدالدین» زادگاهش بدرقه شد. 📩 توصیه نامه: «وحدت رمز پیروزی در خیال مسلمان و حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی. این نکته‌ی مهم را فراموش نکنید.» @sangareshohadababol
💢 شهباز جوادی ( ) ۵ ۱۳۶۷_ ، اسلام آباد غرب : . ▪️قطعنامه که اعلام شد ، گفت : « خدایا جنگ تمام شد پس ما چی!» مقصود شان شهادت بود . . 🦋فرزند شهید : تنها خاطره ای که از پدرم دارم این است که هنگام آخرین رفتن شان به جبهه  من رفتم و جلوی در ایستادم و دستهایم را روی در گذاشته و با گریه بسیار  از پدرم خواستم نرود و مادرم مرا در آغوش گرفت و گفت پدر می خواهد برایت شکلات بخرد و پدرم گفت :«دیگر برگشتی وجود ندارد.» . @sangareshohadababol
💢 مصیب حیدری ( ) ۶ مرداد ۱۳۶۷ عملیات : . 📩هشت سال دفاع مقدس و شرافتمندانه، آن چنان مردم ما را مصمم و ثابت قدم ساخته، که هیاهو و بوق و کرنای استکبار جهانی در برابر کوه ایمان رنگ باخته است. اگر جهان خواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل دنیای آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی تمام آنان، ازپای نخواهیم نشست. یا همه آزاد می شویم و یا از مرگ شرافتمندانه استقبال می کنیم، ولی در هر دو حال پیروزی با ماست. . @sangareshohadababol
📩 قسمتی نامه جعفر بخشیان #سن هجده سال_ ۵ ۱۳۶۷_ : . ▪️منافق! خوب گوش کن؛ تو منافقی فقط همین. ببین چگونه دشنه زهرآلودت از دست زهرآگین و نجس صدام و حیله های صدگانه‌اش و ریگان مغز الکلی و سادات متعفن قصه گو بر پشت یاوران امام، سرداران امام زمان ، بندگان مخلص خدا فرود می آید. ببین چگونه یاوران امام انقلاب و بیچارگان و مسلمانان این سرزمین زجر کشیده و مظلوم را مظلومانه شهید می‌کنی و ظالمانه خنجر می زنی و منافقانه جای خود را پاک می‌کنی. . ▪️رجوی بیچاره و خائن و پرمدعا که شمشیرتان از پاریس کشسده شد و بر فرق ملت مظلوم ایران فرود آمد. تو چه بدبخت هستی که بر لبه این شمشیر سفر می کنی و راه می روی و در آخر با یک حرکت آهسته آنها به نیم می شوی. @sangareshohadababol
🌷 ( تنکابن) : ۷ ۱۳۶۷ . // : ▪️ دختر بزرگش 3 ساله و نیم بود. شب قبل رفتن آمد سمت پدرش گفت : بابا نرو ، جبهه نرو ، صدام تو رو میکشه، یعقوب دیگه سخنی نگفت ، چند لحظه به دخترمون نگاه کرد و گفت : « نه دخترم خدا با من است و من با خدا،  به امید خدا من صدام را می کشم .» در همین حین شهید دخترش را بغل می کند و از اتاق بیرون می رود من هم به دنبال ایشان بیرون می روم می بینم شهید بزرگوار  هر دو دخترانش را بغل کرده و گریه می کند و می گوید :«اگر شهید شدم شما امام را دارید و دیگر نگران نباشید . . 📩 قسمتی از ی : ▫️خدایا ...کاش هزار جای داشتم و در راه اسلام فدای میکردم . ای تاریخ و دنیای کفر! بدانید که منطق ما منطق قران است. @sangareshohadababol
شهید همیشه میگفت : 🍃هرچی میخواید از شهدا بخواهید براتون دعا کنن. من خودم خیلی چیزا از شهدا گرفتم. @sangareshohadababol
سال اول دبیرستان بیماری عجیبی گرفت. دکترها بعداز یک ماه بستری شدن گفتند:رضا فلج شده.کم کم فلج شدنش از پاها به بالا قلب رسیده و جانش را میگیرد.بعداز قطع امید پزشکان گفتم هیچکس مصیبت زده تر از حضرت زینب س نیست.نذرعمه سادات کردم.تارضاخوب شود برای خودشان. یک روز درکمال ناباوری دیدم رضا دست به دیوار گرفت و راه رفت.ان روز زینب کبری س پسرم را شفا داد وامروز رضا فدائی زینب س شد. 🌷 🕊🕊 @sangareshohadababol
💠لباس های شسته شده سرهنگ خلیل صرّاف ●زمانی که در قرارگاه رعد بودیم.گاهی بچه ها هنگام رفتن به حمام لباسهای چرک خود را کنار حمام می گذاشتند تا بعدا آنها را بشویند.بارها پیش آمده بود که وقتی برای شستن لباس هایشان رفته بودند،آنها را شسته و پهن شده می یافتند و با تعجب از این که چه کسی این کار را انجام داده،در شگفت می ماندند. ●سرانجام یک روز معما حل شد و شخصی خبر آورد که آن کس که به دنبالش بودید،کسی جز تیمسار بابایی،فرمانده قرارگاه نیست.از آن پس بچه ها از بیم آنکه مبادا زحمت شستن لباس هایشان بر دوش جناب بابایی بیفتد،یا آنها را پنهان می کردند و یا زود می شستند و دیگر لباس چرک در حمام وجود نداشت. 🌷 @sangareshohadababol
هدایت شده از حسن مهدی زاده
🔖ما هنر شهادت‌ را هم که نداشته‌ باشیم ; هنرِ عمل‌ به وصیت‌نامه شهدا را باید داشته باشیم ...خَلاص! . 📸عکس : سردار شهید سید صادق شفیعی ( دانشجوی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران) معاون گردان ادوات ؛ و فرمانده تیپ الحدید لشکر ویژه ۲۵ کربلا ؛ متولد : رودبار _ شهادت : جزیره مینو... . 💡قسمتی از وصیت نامه شهید : ( حضورم در های نبرد حق علیه بود و تصور اینکه حتی لحظه ای از دور برایم دردناک است . را دوست داشته باشید و پیشه کنید و در خدمت باشید و پست و مقام وسیله است ، اگر خدای نکرده خطا کنید در باید باشید . . 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
● همیشه از پدر و مادر قدردانی می‌کرد و عذرخواه بود که نتوانسته محبّت آن‌ها را جبران کند. علاوه بر آن، به من و برادرم که از او کوچک‌تر بودیم، احترام می‌گذاشت و هیچ‌وقت ما را به اسم صدا نمی‌زد، بلکه می‌گفت: آبجی و داداش.» ● یک سال قبل از شهادتش، در برخی از خصوصیات اخلاقی و اعتقادی­اش به کمال رسید؛ به گونه‌ای که بتواند برای شهادت آماده شود. او هیچ وابستگی‌ای به دنیا نداشت. در پایگاه محل خدمتش، چند عکس شهید را روی دیوار قرار داده بود؛ اما یک جای خالی کنارش گذاشته بود. به دوستانش می‌گفت: این، جای عکس من است. او همیشه به من می­‌گفت: حجابت را حفظ کن و در زندگی، حضرت فاطمه را الگوی خودت قرار بده.» ✍️به روایت خواهر شهید 🌷 ●ولادت : ۱۳۷۰/۱۲/۲۵ تنکابن ، مازندران ●شهادت : ۱۳۹۲/۶/۱۶ درگیری باقاچاقیان ، کرمانشاه @sangareshohadababol
📌بازگشت در ششم محرم آخرین تماس فرهاد گفت نگران نباش مادر که ششم محرم برمی‌گردم و همان ششم محرم هم بازگشت و افتخار می‌کنم که پسرم در این راه و به خاطر حضرت زینب (س) شهید شده است. راوی؛ مادر شهیـد 🍂🌺🍂🌺🍂 📌یاور یخی مدافعان حرم شهید طالبی در جبهه مقاومت چندین کیلومتر طی می‌کرد و آب‌خنک برای رزمندگان مدافع حرم تهیه می‌کرد. مدافعان حرم به شهید طالبی می‌گفتند یاور یخی که نمی‌گذاشت رزمندگان تشنه باشند و کم‌تر دیدیم خودش روزها آب بخورد. شهید طالبی در معرفی خودش می‌گفت من ایرانی‌ام و انتخاب‌شده حضرت زینب(س) هستم. راوی: همرزم شهید 🌷 :۱۳۷۲/۳/۱ :۱۳۹۷/۶/۱۸ محل‌مزار:گلزارشهدای‌‌روستای‌ دهنوبخش‌فاضلی‌چاهورز 🌷🕊🌷🕊🌷 @sangareshohadababol