eitaa logo
سنگر شهدا
2.2هزار دنبال‌کننده
85.2هزار عکس
5.9هزار ویدیو
74 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
✨به نام خدای کویر‌های داغ 🍃از دیار خاک های آفتاب خورده ، لاله‌ای رویید که حکایت از معجزه عشق داشت. 🍃تا پایان دوره ابتدایی کرد و پس از آن حرفه‌ی بنایی را در پیش گرفت. بنا بود و فهمیده بود ساختمانی که پایه‌هایش استوار باشند، تا فلک هم می‌توان بُردش. بنابراین پایه‌های را چنان محکم در قلبش نشاند که حتی هم نتوانست آن‌ها را بلرزاند. 🍃آن هنگام که دین و را در خطر دید، جامه رشادت و شجاعت و بر تن کرد و راهی دیار عاشقان شد. به عنوان کمک تیربارچی در آنجا خدمت کرد. خالصانه، بی ادعا، بی ریا و... تا اینکه سرانجام مزد خدمت در راه معشوق را با شیرینی وصل، دریافت کرد. 🍃قریب به ده سال، مزارش چون بانوی بقیع، پنهان بود. اما بالاخره در سال هفتادو سه به چشم انتظاری خانواده‌اش پایان داد و برای همیشه در زادگاهش آرمید. ✍️نویسنده: 🌸شهید 📅تاریخ تولد : ۱۰ خرداد ۱٣۴٧ 📅تاریخ شهادت : ٢٢ دی ۱٣۶۵ 🕊محل شهادت : شلمچه 🌹مزار شهید : شهرستان اشکذر @sangareshohadababol
✨به نام خدای مردان بی ادعا 🍃لباسش را بر تن کرد، اسلحه‌اش را به کمر بست، کفش‌هایش را برای گام برداشتن در جاده‌های سنگی زندگی پوشید. فرزند کوهستان های بود. پس خوب آموخته بود چگونه با ناسازگاری های زندگی کنار بیاید. از در که خارج شد، تعلقاتش را همانجا گذاشت. جانش را در دست گرفت و راهی شد... 🍃به کجا؟ به هرکجا سرنوشت او را ببرد. نمی دانست چه در انتظارش نشسته. نمی دانست امروز خورشید طلوع کرده تا نظاره‌گر آغاز حیات ابدی‌اش باشد. اما یک چیز را خوب میدانست. تا فرمانروای دل اوست، ترس راهی برای نفوذ در دلش ندارد. 🍃و این باور‌ و به حقیقت ذات حق بود که شجاعتِ ایستادن در برابر اشرار را به وجودش تزریق کرد. تنها بیست سال داشت که این آزمون بزرگ در پیش رویش قرار گرفت. اما او مرد ترسیدن و فرار کردن نبود. که اگر این کار را کرده بود، شراب وصل نمی‌نوشید. 🍃راه در پیش گرفت اما دست جور ضربه ای سخت بر پیکرش وارد کرد و اورا از پای انداخت. شاید آن‌هنگام که خون پاکش زمین را رنگ می‌کرد و بلندش عزم پرواز کرده بود، با خود می‌گفت: اکنون که قایق دلت در دریاست و طوفان بنای بازی در پیش گرفته، همه چیز را به خدا بسپار. اوست که می‌داند ساحل آرامش کجاست. و چه ساحلی آرامش‌بخش تر از ساحل ✍️نویسنده: 🌸شهید 📅تاریخ تولد : ٩ خرداد ۱٣۵۰ 📅تاریخ شهادت : ۱۰ خرداد ۱٣٧۰ 🕊محل شهادت : زاهدان 🥀مزار شهید : بهشت زهرا اسد آباد همدان 🌐 @sangareshohadababol
«به نام خدا» 🍃اول مرداد ۱۳۵۸ خانه آقای عسگری، عطرآگین شد به حضور فرزندی هم‌نام مولای غریبش. در خانواده‌ای بزرگ شد که فرهنگ ایثار و از زمان انقلاب و جنگ در آن تبلور داشته و نهال غیرت و شجاعت، به درختی تبدیل شده. 🍃سال ۷۶ مسیرِ عشق او را وارد سپاه کرد. پوشیدن لباس سبز پاسداری مقدمه‌ای شد برای غیرت مردانه‌اش. قریب به ۱۰ سال بعد نیز به یکی از زیباترین سنت‌های پیامبر(ص) جامه عمل پوشاند و همسری فاطمی برگزید. 🍃 اما حکایتش فرق دارد. عشق حسین(ع) و اهل بیتش را که در دل داشته باشی، کوه هم نمی‌تواند در برابرت قد علم کند. و او عاشق بود. و دیوانه حسین. مرد بود و روی خواهر اربابش غیرت داشت. تاب دیدن جسارت به حریم حرم را نداشت. ساکش را بست و راهی دیار عاشقان بی ادعا شد. 🍃در پایان، آخرین صفحه دفتر زندگی‌اش در رمضان سال ۹۵ با لبانی تشنه رقم خورد و خانواده‌هایی از برکت حضورش محروم شدند. 🍃شرمنده‌ایم.. شرمنده نازنین فاطمه‌هایی که طعم آغوش برایشان بیش از یک آرزو نیست. شرمنده همسرانی که در قاب عکس‌های زندگی‌شان جای شوهرانشان خالیست. شرمنده مادرانی که نوازش های پر مهرشان بر صورت‌ پسرانشان جایش با سنگ‌های سرد عوض شده. 🍃امان از دل مادران و همسران و فرزندانی که چون خانواده مهدی عسگری، قطعه سنگی نیز نصیبشان نشده..!🥀 ✍️نویسنده : به مناسبت سالروز شهادت 📅تـاریخ تـولـد : ۱ مرداد ۱۳۵۸ 📅تـاریخ شـهادت : ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ 🕊محل شهادت:سوریه 🌹 @sangareshohadababol
✨بسم ربّ الزهرا(س) 🍃از غیرتمندان نسل اول انقلاب بود. از آنهایی که نه را دیده بودند و نه در جبهه‌ها توانسته بودند حماسه آفرینی کنند. اما این روزها که دشمن سرزده می‌آید و بر کوس جنگ می‌خوانَد، اینها از سابقونِ رسیدن به خط مقدم هستند. 🍃عضو نیروی زمینی سپاه بود. همسرش هم از سختی های زندگی با او گاه بود، اما دست در دست او گذاشت تا ادامه راه را باهم طی کنند. مراسمی ساده بعد از بازگشتشان از حج، آنها را آماده بندگی کرد. سال‌های باهم بودنشان کوتاه بود. به قول همسرش: هشت سال دفاع مقدس 🍃بهمن سال ۸۸، فرشته‌ای کوچک به رویشان لبخند زد و زندگی منظره‌ای دیگر از زیبایی‌های پاکش را، در قاب چشمان آنها به تصویر کشید. ✨واما وداع...؛ وداع همیشه جانکاه است. سنگینی کوه را بر قلبت حس می‌کنی، آنگاه که می‌دانی این وداع، وداعِ آخر است و این رفتن را بازگشتی در پیش نیست. آخرین نگاه‌ها را به همسر و دخترکش، ریحانه سادات، انداخت. این، مأموریتی بود برای مقابله با گروهک تروریستی پژاک، بر بلندای کوه‌ها. همانجا که آسمان نزدیک‌تر است. ارتفاعات جاسوسان، سکوی پرواز سید محمود بود.🕊 ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣۶۰ 📅تاریخ شهادت : ۱٣ شهریور ۱٣٩۰ 🕊محل شهادت : سردشت 🌹مزار شهید : آرامگاه شهدای کمانگر کلای مرکزی @sangareshohadababol
✨بسم ربّ الزهرا(س) 🍃مدت‌هاست طنین صدایشان آسمان در آسمان دنیا پیچیده اما آنقدر مشغول زیبایی‌های آن شده‌ایم و آنقدر صدای این شلوغی ها اوج گرفته که دیگر قادر به شنیدن صدای آنها نیستیم. 🍃شهدا را صدا زدیم. آنجا که گره‌ای که به کارمان افتاده بود را نتوانستیم خودمان باز کنیم؛ جواب ندادند. نه بهتر است بگویم ما لایق شنیدن آن نبودیم. شاید هم جوابشان را قبول نداشتیم. به هرحال از آن پس، دور رفاقت با آنها را خط کشیدیم. این رسم رفاقت و عاشقی نبود. 🍃بیایید از حاج محمود شیوه پیمودن این راه را بیاموزیم... ارادت و را با نائب امام زمان(عج) در طول انقلاب و جنگ تجربه کرد. در عملیات‌های مختلف شرکت کرد. کم‌کم تا پایان جنگ، دوستانش از بند اسارت دنیا آزاد شدند اما او ماند و آثاری که از این رفاقت و رشادت بر تنش جا خوش‌ کرده بودند. 🍃بعد از آن ۸سال، خاک‌های گلگون به خون شهدا را در ایران و زیر و رو کرد تا اثری از پیکر مطهر رفقایش پیدا کند. در یکی از همین کاوش ها در عراق بود که بیل مکانیکی به یک مین برخورد کرد. ترکش‌هایش در بازو و قلبش آرام گرفتند. 🍃او پای عشقش به و شهدا ماند و پس از قریب به سی سال، از همان‌جایی که خودش آن را اتوبان شهادت نامیده بود، به جمع رفقایش پیوست. ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ شهادت : ۱۰ مهر ۱٣٩٨ 🕊محل شهادت : عراق 🌹مزار شهید : گلزار شهدای اصفهان @sangareshohadababol
‍ ✨به نام خدای کویر‌های داغ 🍃از دیار خاک های آفتاب خورده ، لاله‌ای رویید که حکایت از معجزه عشق داشت. 🍃تا پایان دوره ابتدایی کرد و پس از آن حرفه‌ی بنایی را در پیش گرفت. بنا بود و فهمیده بود ساختمانی که پایه‌هایش استوار باشند، تا فلک هم می‌توان بُردش. بنابراین پایه‌های را چنان محکم در قلبش نشاند که حتی هم نتوانست آن‌ها را بلرزاند. 🍃آن هنگام که دین و را در خطر دید، جامه رشادت و شجاعت و بر تن کرد و راهی دیار عاشقان شد. به عنوان کمک تیربارچی در آنجا خدمت کرد. خالصانه، بی ادعا، بی ریا و... تا اینکه سرانجام مزد خدمت در راه معشوق را با شیرینی وصل، دریافت کرد. 🍃قریب به ده سال، مزارش چون بانوی بقیع، پنهان بود. اما بالاخره در سال هفتادو سه به چشم انتظاری خانواده‌اش پایان داد و برای همیشه در زادگاهش آرمید. ✍️نویسنده: 🌸شهید 📅تاریخ تولد : ۱۰ خرداد ۱٣۴٧ 📅تاریخ شهادت : ٢٢ دی ۱٣۶۵ 🕊محل شهادت : شلمچه 🌹مزار شهید : شهرستان اشکذر @sangareshohadababol
‍ ✨به نام خدای کویر‌های داغ 🍃از دیار خاک های آفتاب خورده ، لاله‌ای رویید که حکایت از معجزه عشق داشت. 🍃تا پایان دوره ابتدایی کرد و پس از آن حرفه‌ی بنایی را در پیش گرفت. بنا بود و فهمیده بود ساختمانی که پایه‌هایش استوار باشند، تا فلک هم می‌توان بُردش. بنابراین پایه‌های را چنان محکم در قلبش نشاند که حتی هم نتوانست آن‌ها را بلرزاند. 🍃آن هنگام که دین و را در خطر دید، جامه رشادت و شجاعت و بر تن کرد و راهی دیار عاشقان شد. به عنوان کمک تیربارچی در آنجا خدمت کرد. خالصانه، بی ادعا، بی ریا و... تا اینکه سرانجام مزد خدمت در راه معشوق را با شیرینی وصل، دریافت کرد. 🍃قریب به ده سال، مزارش چون بانوی بقیع، پنهان بود. اما بالاخره در سال هفتادو سه به چشم انتظاری خانواده‌اش پایان داد و برای همیشه در زادگاهش آرمید. ✍️نویسنده: 🌸شهید 📅تاریخ تولد : ۱۰ خرداد ۱٣۴٧ 📅تاریخ شهادت : ٢٢ دی ۱٣۶۵ 🕊محل شهادت : شلمچه 🌹مزار شهید : شهرستان اشکذر @sangareshohadababol
‍ ✨بسم ربّ الزهرا(س) 🍃مدت‌هاست طنین صدایشان آسمان در آسمان دنیا پیچیده اما آنقدر مشغول زیبایی‌های آن شده‌ایم و آنقدر صدای این شلوغی ها اوج گرفته که دیگر قادر به شنیدن صدای آنها نیستیم. 🍃شهدا را صدا زدیم. آنجا که گره‌ای که به کارمان افتاده بود را نتوانستیم خودمان باز کنیم؛ جواب ندادند. نه بهتر است بگویم ما لایق شنیدن آن نبودیم. شاید هم جوابشان را قبول نداشتیم. به هرحال از آن پس، دور رفاقت با آنها را خط کشیدیم. این رسم رفاقت و عاشقی نبود. 🍃بیایید از حاج محمود شیوه پیمودن این راه را بیاموزیم... ارادت و را با نائب امام زمان(عج) در طول انقلاب و جنگ تجربه کرد. در عملیات‌های مختلف شرکت کرد. کم‌کم تا پایان جنگ، دوستانش از بند اسارت دنیا آزاد شدند اما او ماند و آثاری که از این رفاقت و رشادت بر تنش جا خوش‌ کرده بودند. 🍃بعد از آن ۸سال، خاک‌های گلگون به خون شهدا را در ایران و زیر و رو کرد تا اثری از پیکر مطهر رفقایش پیدا کند. در یکی از همین کاوش ها در عراق بود که بیل مکانیکی به یک مین برخورد کرد. ترکش‌هایش در بازو و قلبش آرام گرفتند. 🍃او پای عشقش به و شهدا ماند و پس از قریب به سی سال، از همان‌جایی که خودش آن را اتوبان شهادت نامیده بود، به جمع رفقایش پیوست. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ شهادت : ۱۰ مهر ۱٣٩٨ 🕊محل شهادت : عراق 🥀مزار شهید : گلزار شهدای اصفهان @sangareshohadababol
‍ ✨به نام خدای کویر‌های داغ 🍃از دیار خاک های آفتاب خورده ، لاله‌ای رویید که حکایت از معجزه عشق داشت. 🍃تا پایان دوره ابتدایی کرد و پس از آن حرفه‌ی بنایی را در پیش گرفت. بنا بود و فهمیده بود ساختمانی که پایه‌هایش استوار باشند، تا فلک هم می‌توان بُردش. بنابراین پایه‌های را چنان محکم در قلبش نشاند که حتی هم نتوانست آن‌ها را بلرزاند. 🍃آن هنگام که دین و را در خطر دید، جامه رشادت و شجاعت و بر تن کرد و راهی دیار عاشقان شد. به عنوان کمک تیربارچی در آنجا خدمت کرد. خالصانه، بی ادعا، بی ریا و... تا اینکه سرانجام مزد خدمت در راه معشوق را با شیرینی وصل، دریافت کرد. 🍃قریب به ده سال، مزارش چون بانوی بقیع، پنهان بود. اما بالاخره در سال هفتادو سه به چشم انتظاری خانواده‌اش پایان داد و برای همیشه در زادگاهش آرمید. ✍️نویسنده: 🌸شهید 📅تاریخ تولد : ۱۰ خرداد ۱٣۴٧ 📅تاریخ شهادت : ٢٢ دی ۱٣۶۵ 🕊محل شهادت : شلمچه 🌹مزار شهید : شهرستان اشکذر @sangareshohadababol