eitaa logo
یادداشت های فلسفی
2.4هزار دنبال‌کننده
43 عکس
20 ویدیو
55 فایل
آنچه در این کانال خواهید خواند فهم های بنده از مطالب فلسفی است. گاهی تفاوت هایی با فهم های متداول دارد. لینک ارتباط با ادمین‌ها: @Mahdisarbakhshi @Mohammadsarbakhshi
مشاهده در ایتا
دانلود
عزیزانی که کتابفروشی دارند یا امکان پخش کتاب ها رو دارند میتونند با آیدی زیر ارتباط بگیرند و کتاب رو با تخفیف ویژه دریافت و تو شهر خودشون ارائه بدهند. @Mahdisarbakhshi
ISRA_Volume 15_Issue 1_Pages 109-145.pdf
491K
مقاله معرفت‌شناسی، دانشی درجه یک منتشر شد. نویسندگان: محمد سربخشی دکتر احمد سعیدی https://hikmat.isramags.ir/article_175983.html @sarbakhshi
🔸 امام زمان(ع) کسی را دین‌دار نمی‌کند؛ از بردگی رها می‌کند 📌 آخرین گام رهایی–ج۸ 🔘 دعوای دین سر آزادی و رهایی است، نه سرِ ارتباط ما با خدا؛ ارتباط قلبی با خدا که اجباری نمی‌شود! 🔘 دعوای دین سر بردگیِ غیرخدا است؛ یعنی تو نباید اسیر و بردۀ کسی بشوی، باید رها باشی 🔘 خیلی از الزامات بروکراسی باید برداشته شود تا مردم به رهایی برسند __ : یکی از بخش‌های ادبیات اصیل دین ما که مهجور است «ادبیات آزادی» است. چرا می‌گوییم مهجور است، چون خیلی‌ها نمی‌دانند که اصلاً آزادی مال دین است و فلسفۀ بندگی خدا چیزی جز رهایی از بندگی غیر خدا نیست. دین اصلاً و ابداً سر ارتباط تو با خدا، با تو دعوا ندارد، فقط سر این دعوا است که می‌فرماید «بردۀ کسی دیگر نشو! رها شو!» وقتی از غیرخدا رها شدی، آن‌وقت مطمئناً به سوی خدا می‌روی. خدا از پیغمبر می‌خواد که فقط این بندگانم را رها کن، آنها خودشان به سمت من می‌آیند. دعوای دین سر رهایی است، سر چیز دیگری دعوا ندارد. این اصلاً عاقلانه نیست که بگوییم «دین می‌گوید باید ارتباط خودت را با خدا قوی کنی، زودباش! تو باید عاشق خدا بشوی!» به زور که نمی‌شود عاشق شد! ارتباط قلبی انسان با خدا که با زور و اجبار درست نمی‌شود، باید از دلش شکوفه بزند! پس دین چه می‌گوید؟ دین می‌گوید من فقط می‌خواهم تو را رها کنم. امام زمان(ع) که کسی را دین‌دار نمی‌کند؛ از بردگی نجات می‌دهد، همین! وقتی آزادی و رهایی در دین ما این جایگاه را دارد، چرا باید یک کسانی در مقابل این دین، شعار آزادی بدهند؟ حتماً یک اشتباه و سوءتفاهم بزرگ اتفاق است و دلیلش این است که ما دین را به عنوان عامل رهایی‌بخش انسان‌‌ها معرفی نکرده‌ایم. دعوای دین سرِ آزادسازی انسان‌ها است نه سر ارتباط با خدا، اصلاً ارتباط با خدا که دعوا بردار نیست، موعظه‌بردار هم نیست، تلقین‌بردار هم نیست! ارتباط تو با خدا از سرِ عشق و عاطفه است و با احساس امنیت است، فقط دیگران نباید تو را اذیت کنند و اجازه بدهند تو خودت رشد کنی. خداوند می‌فرماید: «لا اِکْراهَ فِی الدّین» (بقره، ۲۵۶) در ارتباط تو با خدا که اکراهی نسیت، پس دعوا سر چیست؟ دعوا سر بردگی غیرخدا است، سر اینکه تو نباید غیرخدا را بندگی کنی. بعضی‌ها می‌گویند حکومت اسلامی نباید به زور مردم را بهشت ببرد. در واقع باید گفت: حکومت اسلامی فقط باید جلوی به جهنم بردن مردم را بگیرد و نگذارد کسی به زور، مردم را سمت جهنم ببرد، همین! فلسفۀ قیام امام حسین(ع) هم آزادی و رهایی بود. گفت ای مردم، می‌خواهم شما را آزاد کنم، اگر رهایی و آزادی را نمی‌خواهید من برمی‌گردم... ولی آنها نگذاشتند و کار به جنگ کشیده شد. ادبیات دین، اصلش باید بحث آزادی باشد؛ هم آزادی یک فرد و هم آزادی یک ملت. آزادی یک ملت لازمه‌اش مدیریت ولایی است، چون فقط مدیریت ولایی است که می‌تواند کاری بکند که خوب‌های یک ملت بجوشند و بالا بیایند. این روش را هم نمی‌تواند دیکتاتور مآبانه انجام بدهد بلکه باید در فضای باز و آزاد انجام بدهد. هم پیغمبر(ص) هم أمیرالمؤمنین(ع) می‌خواستند این آزادی را به مردم بدهند که گُل‌های این مردم شکفته بشود و رو بیاید. لذا به هر دوی این بزرگواران، گفتند که شما مدیریت بلد نیستید! چون فکر می‌کردند که مدیریت یعنی زورگویی! امروز هم بسیاری از این الزامات بروکراسی در جامعه-از جمله در ساختارهای آموزشی و اداری- باید برداشته شود تا مردم مزۀ آزادی را بچشند، نمی‌شود که از خدا و پیغمبر حرف بزنیم ولی مدل زندگی‌ ما اسارت‌بارانه باشد! اگر ساختارهای اداره‌های ما با بروکراسی مارکس وبری اداره می‌شود، در واقع این ساختارها اسلامی نیست؛ چون بر مبنای برده‌کشی است نه آزادسازی! هرچند مدیرانش نماز بخوانند و ظاهر اسلامی داشته باشند. تا وقتی در دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی ما اصل بر نمره و نظارت و امتحان و... باشد، از این دانشگاه‌ها زیاد نظریه‌پرداز علمی بیرون نمی‌آید، چون با این روش‌های موجود، خلاقیت افراد از بین می‌رود. مشکل ما این است که دین‌داری و تقوا را به رهایی تفسیر نکرده‌ایم و به تصویر هم نکشیده‌ایم. این مسائلی که در سطح خیابان‌های شهر می‌بینید به خاطر این است که دین به درستی معرفی نشده و الا اگر می‌گفتیم که اصل دین، رهایی و آزادی است، بسیاری از مسائل حل شده بود. 🚩 دانشگاه امام صادق(ع)-ماه محرم ۱۴۰۲  📢صوت:@panahian_mp3 👈 متن کامل @Panahian_text
حرفهای نو!!!
هدایت شده از ساندویچ فلسفه
🔚 به پایان آمد این دفتر 🗂 | پیوند سلسله درس‌گفتار‌های مبانی اندیشه اسلامی (طرح ولایت) مباحث مبانی اندیشه اسلامی (طرح ولایت) را به صورت موضوعی بشنوید. 👇 🔗 منظومه فکری مبانی اندیشه اسلامی 1⃣ معرفت‌شناسی 2⃣ خداشناسی 3⃣ انسان‌شناسی 4⃣ فلسفه اخلاق 5⃣ فلسفه حقوق 6⃣ فلسفه سیاست 📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
مطلق کمال‌گرایی، مبنای واقع‌گرایی اخلاقی https://rtmr.araku.ac.ir/article_707111.html
نادرست به پرسش های مهم: 2. چرا نبوت ختم شد؟ زیرا بشر به حدی از بلوغ فکری رسیده بود که میتوانست دین خاتم را پس از دریافت حفظ کرده، فهمیده و اجتهاد کند و بر اساس منابع دینی پاسخ مسائل جدید را بیابد. بنابراین نیازی به فرستادن پیامبر جدید نبود. این پاسخ نادرست است و از اتفاق بسیار خطرناک است؛ زیرا کاملا شبیه سخنان منکران امامت است. اگر بشر به حدی از بلوغ فکری رسیده است که دیگر نیازی به واسطه الهی ندارد پس نیازی به امام هم ندارد. خود میتواند به دین رجوع کرده و آن را بفهمد. پاسخ درست این است که برای ختم نبوت نیاز به انسانی است که لیاقت و استعداد دریافت دین خاتم را که بالاترین حد از معرفت و حقیقت دینی است داشته باشد، بدان عمل نماید، مراتب کمالی ناشی از فهم و عمل بدان را به دست آورد و بتواند دیگرانی همچون خود را تربیت کند. چنین کسی قبل از محمد صلی الله علیه و آله و سلم پدید نیامده بود. اگر میبود و نیز امکان تربیت انسان هایی چون ائمه اطهار علیهم السلام وجود میداشت قطعا فیض الهی بدان تعلق میگرفت و دین خاتم نازل میشد. بنابراین برای ختم نبوت کسی چون محمد صلی الله علیه و آله و سلم  لازم است و کسانی چون علی و مهدی علیهما السلام تا بتوانند همواره واسطه الهی بین انسان و خداوند متعال در بالاترین حد ممکن باشند. استدلال بر نفی توجیه مشهور ناظر به خاتمیت همان است که اشاره شد، یعنی اگر توجیه مشهور تمام باشد امامت هم زیر سوال میرود و دیگر نیازی به امام نخواهد بود. اما استدلال بر اینکه پیامبر گرامی اسلام دین خاتم را دریافت کرد چون استعداد دریافت آن را داشت، در لابلای مطلب مسطور است و تفصیل آن در کتب عرفانی آمده و اجمالش این است که: وحی مراتبی دارد و دریافت هر مرتبه نیازمند وجود استعداد متناسب با آن مرتبه است. چون وحی خاتم بالاترین مرتبه وحی است، پس بالاترین استعداد را می‌طلبد. اما اینکه وحی خاتم بالاترین است، زیرا: بالاترین نبودن آن مستلزم این است که یا بالاترین ارسال نشده و نخواهد شد، که این خلاف غرض الهی از آفرینش انسان و ارسال انبیاست یا ارسال شده و موجود است که در این صورت ارسال وحی پایین تر بی وجه است. از طرف دیگر وقتی استعداد لازم برای دریافت بالاترین مرتبه وحی موجود باشد عدم ارسال آن خلاف فیاض علی الاطلاق بودن خداوند متعال است. پس اگر استعدادی بالاتر از استعداد پیامبر گرامی اسلام، قبل یا بعد از او وجود میداشت، حق آن بود که وحی بالاتر بر او نازل شود. نتیجه آنکه بالاترین مرتبه وحی بر بالاترین استعداد که وجود نازنین پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم است، نازل شده است. @sarbakhshi
بشر باید عاطفه داشته باشد! @sarbakhshi
تباين ذهن و عين، مانعي براي حل مساله‌ي صدق.mp3
16.62M
تباين ذهن و عين، مانعي براي حل مساله‌ي صدق فايل فوق پرسش يکي از دوستان در باب معرفت‌شناسي بود که پاسخ داده شده است. مي‌توان عنوان فوق را براي اين گفت‌وگو انتخاب کرد. با توجه به اهميت سوال و پاسخ‌هايي که مي‌طلبيد، فايل گفت‌وگو براي استفاده عزيزان به اشتراک گذاشته مي‌شود. @sarbakhshi
منشا اراده تشريعي، نحوه فهم ما از اطلاق کمالات الهي.mp3
5.04M
منشاء اراده‌ي تشريعي و چگونگي فهم ما از اطلاق صفات خداوند متعال در این فایل نیز به دو مساله فوق که از مسائل مربوط به خداشناسی است پرداخته شده است. @sarbakhshi
منشا ارزش‌هاي اخلاقي و چگونگي تبيين ارزش‌هاي غيري (1).mp3
7.5M
منشاء ارزش‌هاي اخلاقي و چگونگي تبيين ارزش‌هاي غيري (بررسي اقوال مهم در اين باب) در باب منشا ارزشهای اخلاقی، دیدگاه حضرت آیت الله مصباح ارجاع ارزش اخلاقی به ارزشمندی ذات است که ریشه در حب به ذات دارد. این دیدگاه با نقدهایی مواجه است که در این فایل بدانها پرداخته ایم. @sarbakhshi
*** برهان طرف و وسط ۱. برهان طرف و وسط یکی از دقیقترین برهانهای استحالة تسلسل است. معمولاً نکتة اساسی این برهان که به موجب آن ادعای استحالة تسلسل میشود مخفی میماند و لذا برخی در پذیرش آن دچار تردید میشوند. حقیر خود مدتها درگیر این برهان بوده و در صحت آن تردید داشتم. در حالی که صدرالمتالهین قدسسره مدعی است این برهان محکمترین برهان در رد تسلسل است. ۲. مفاد برهان این است: هر گاه سلسلهای از علتها و معلولها داشته باشیم، معلولی که در انتهای سلسله قرار دارد فقط معلول خواهد بود و علت و معلولهایی که قبل از آن قرار دارند از یک طرف علت و از طرف دیگر معلول خواهند بود؛ یعنی نسبت به مابعد خود علت و نسبت به ماقبل خود معلول خواهند بود. میتوان گفت آنی که فقط معلول است طرف است و آنهایی که هم علتند و معلول وسطند. حال اگر این سلسله تا بینهایت ادامه پیدا کند و ابتدایی نداشته باشد وسطهایی خواهیم داشت که فقط یک طرف دارند و این محال است. پس سلسله میباید به ابتدایی ختم شود که فقط علت است، تا وسط بودن وسطها دچار مشکل نشود. ۳. معمولاً اشکالی که به این برهان میشود این است که شما مصادره به مطلوب میکنید؛ زیرا طرف دیگر را فرض میگیرید و نام آنهایی که هم علتند و هم معلول وسط میگذارید. کسی که مدعی عدم استحالة تسلسل است اساساً وسط نامیدن بقیه (غیر از معلول انتهایی) را قبول ندارد. از نظر وی چون سلسله بینهایت است موجودی که فقط معلول است طرف است، اما بقیه چون طرف دیگر ندارند اساساً وسط نامیده نمیشوند (یعنی در واقع وسط نیستند) تا کسی بگوید وسط بدون طرف محقق شده و این محال است. ۳. اما پاسخ اشکال آن است که  برای موجودی که علت یک طرف و معلول طرف دیگر است وسط بودن یک ویژگی نفسالامری است. موجودی که علت چیزی و معلول چیزی است ممکن نیست وسط نباشد؛ اصلا وسط بودن در علت و معلول یعنی همین. از طرفی وسط هم بدون طرفین معنا ندارد. این دو امر هر دو بدیهیاند. حال اگر سلسلة علتها و معلولها تا بینهایت ادامه داشته باشد تمام موجوداتی که قبل از معلول انتهایی موجودند وسط خواهند بود؛ زیرا در حکم علت چیزی و معلول چیزی بودن مشترکاند. به عبارت دیگر هر کدام از این موجودات را که در نظر بگیریم علت چیزی است و معلول چیزی، پس وسط است. حال میگوییم بعد از معلول انتهایی مجموعهای از این موجوداتی را که هم علتند و هم معلول در نظر بگیرید. این مجموعه همانند تک تک اعضاء حکم وسط بودن را دارد؛ زیرا مجموعه چیزی جز مجموع اعضاء نیست و حکم مجموعه حکم همان اعضاست. حال چون تعداد محدودی از علتها و معلولها در نظر گرفته شدهاند طرفین خواهند داشت و وسط بدون طرف نخواهند بود و لذا استحالهای به نظر نمیرسد. حال کل ماسوای معلول انتهایی را در نظر بگیرید. این کل و مجموعه نیز در ویژگی هم علت بودن و هم معلول بودن با مجموعههای محدود مشترک است؛ پس مثل آنها وسط است. الا اینکه وقتی مجموعه محدود باشد طرفین خواهد داشت،یعنی به علتی ختم خواهد شد که فقط علت است، اما اگر مجموعه (ماسوای معلول انتهایی) نامحدود باشد وسطی خواهد بود که فقط یک طرف دارد و همین است که محال است؛ چرا که وسط بدون دو طرف معنا ندارد و این مجموعه واقعاً وسط است، اما دارای یک طرف است. پس چنین مجموعهای محال خواهد بود. وقتی مجموعة علتها و معلولهای بینهایت محال بود تسلسل ابطال میشود. @sarbakhshi
تقرير نهايه، دوازده مرحله کامل.doc
3.09M
تقرير کامل نهايه، هر دوازده مرحله همراه با نقد و بررسی @sarbakhshi
با عرض سلام. سروران گرامي مي‌توانند فايل‌هاي درس نهايه الحکمه را، از طريق لينک هاي زير دانلود کنند. اين فايل‌ها مربوط به درس نهايه‌اي است که همراه با نقد و بررسي بوده است. فایل PDF تقریرات نیز از همین طریق قابل دانلود است. فایل ها در سایت پیکوفایل آپلود شده اند. تدریس: سربخشی ۱. جلسات 1 تا 25 ۲. جلسات 26 تا 50 ۳. جلسات 51 تا 75 ۴. جلسات 76 تا 100 ۵. جلسات 101 تا 125 ۶. جلسات 126 تا 150 ۷. جلسات 151 تا 176 (پایان) ۸. فايل تقریر نهايه، همراه‌ با فهرست و صوت هاي پیاده شده @sarbakhshi
تقرير نهايه، همراه با فهرست و فايل‌هاي پياده شده.docx
1.26M
با عرض سلام. فايل تقريرات نهايه رو کامل‌تر کردم. فهرست و فايل‌هايي که پياده شده‌اند نيز اضافه شدند. دوستان مي‌تونند اين فايل رو دانلود کنند. فايل پي دي اف رو هم از پيکوفايل مي‌تونند دانلود کنند. اونجا هم فايل رو تغيير دادم. @sarbakhshi
وَ قَالَ الرضا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : لاَ يَتِمُّ عَقْلُ اِمْرِئٍ مُسْلِمٍ حَتَّى تَكُونَ فِيهِ عَشْرُ خِصَالٍ اَلْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ اَلشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ يَسْتَكْثِرُ قَلِيلَ اَلْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ وَ يَسْتَقِلُّ كَثِيرَ اَلْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ لاَ يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ اَلْحَوَائِجِ إِلَيْهِ وَ لاَ يَمَلُّ مِنْ طَلَبِ اَلْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ اَلْفَقْرُ فِي اَللَّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ اَلْغِنَى وَ اَلذُّلُّ فِي اَللَّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ اَلْعِزِّ فِي عَدُوِّهِ وَ اَلْخُمُولُ أَشْهَى إِلَيْهِ مِنَ اَلشُّهْرَةِ ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اَلْعَاشِرَةُ وَ مَا اَلْعَاشِرَةُ قِيلَ لَهُ مَا هِيَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لاَ يَرَى أَحَداً إِلاَّ قَالَ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ أَتْقَى إِنَّمَا اَلنَّاسُ رَجُلاَنِ رَجُلٌ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى وَ رَجُلٌ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى فَإِذَا لَقِيَ اَلَّذِي شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى قَالَ لَعَلَّ خَيْرَ هَذَا بَاطِنٌ وَ هُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ خَيْرِي ظَاهِرٌ وَ هُوَ شَرٌّ لِي وَ إِذَا رَأَى اَلَّذِي هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى تَوَاضَعَ لَهُ لِيَلْحَقَ بِهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدْ عَلاَ مَجْدُهُ وَ طَابَ خَيْرُهُ وَ حَسُنَ ذِكْرُهُ وَ سَادَ أَهْلَ زَمَانِهِ. کسی که عقلش کامل باشد آزارش به مردم نمی‌رسد. @sarbakhshi
سلام. عزیزیانی که طالب تهیه کتاب فلسفه اخلاق و فلسفه چیست استاد سربخشی هستند، هر دو کتاب موجود شده‌اند. برای سفارش کتاب‌ها مي‌توانيد به آيدي زير پيام بدهيد. @Mahdisarbakhshi
هدایت شده از ساندویچ فلسفه
معنا و تجلی عدل الهی در مورد انسان.mp3
44.52M
👥 | معنا و تجلی عدل الهی در مورد انسان تبیین معنای عدالت و تطبیق آن استحقاق بندگان در پیشگاه خداوند استحاله هم‌طرازی رتبه اشخاص در قیامت تقابل نگاه کلامی و فلسفی در این مسئله 👤 ارائه: استاد 👤 ناقد: استاد 👤 ناقد: استاد 📚 | 📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
هدایت شده از معارف اعتقادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 رابطه دستاوردهای فیزیکی جدید و بحث اثبات خداوند از نگاه «جرالد شودر»؛ فیزیک دان برجسته دانشگاه MIT https://eitaa.com/joinchat/3353018433Cb6f9c7903b
چيستي جسم، مکان، خلا.mp3
36.84M
گفت وگویی درباره ی حقیقت جسم, مکان, خلا و نسبت آنها (تبیینی متفاوت از آنچه به طور معمول از این امور ارائه می‌شود) @sarbakhshi
اینکه دین اسلام فعالیت در درون خانه، از جمله تربیت فرزند و همسرداری را اولویت فعالیت‌های زن می‌داند محل تردید نیست، اما منع از فعالیت‌های اجتماعی، دیدگاهی نیست که بتوان به اسلام نسبت داد. عدم نصب حضرت زهرا سلام الله علیها، به عنوان قاضی زنان توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم را، نمی‌توان مستند محکمی برای نفی فعالیت‌های آنان توسط حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلّم دانست. شرایط زمانی می‌تواند دليل اين امر باشد. علاوه اینکه مراعات آنچه بر زنان مومنه با جایگاه خاص لازم بوده، لزوما بر دیگران لازم نیست؛ همانند حجاب که مراعات حداکثری آن بر زنان مومنه، به خصوص زنان منسوب به اهل بيت علیهم السلام واجب بوده، اما مراعات همین مقدار بر دیگران الزام نشده؛ به نحوی که مراجع نیز در فتاوای خود، در مورد نگاه به زنانی که مبالات کامل در مراعات حجاب ندارند، تسامح را جایز دانسته‌اند*. ورود زنان در فعالیت‌های اجتماعی می‌تواند از همین قبیل باشد. به هر حال، اینکه شرع مقدس، ورود زنان به فعالیت‌های اجتماعی را منع نکرده، از مسلمات است. لذا همانگونه که تایید حضور در فعالیت‌های اجتماعی و تشویق به آن تصریح لازم دارد، منع آن نیز چنین است. خلاصه آنکه، ترجیح آن است که زنان اولویت را به فعالیت‌های درون خانه بدهند و تربیت فرزند، همسرداری و اداره محیط خانه را بر عهده گیرند، اما اگر زنی طالب حضور در جامعه و فعالیت‌های اجتماعی شد، ولو آنکه این فعالیت در سطوح بالای سیاسی باشد، نمی‌توان گفت که اسلام آن را نمی‌پذیرد. با توجه به آنچه گفته شد، به نظر می‌رسد فرمایش جناب آقای اکبرنژاد در نقد فرمایشات مقام معظم رهبری چندان وارد نیست؛ مگر آنکه بگوییم مقام معظم رهبری اولویت اصلی زنان را فعالیت اجتماعی دانسته و بدان توصیه کرده باشند که انصافا چنین برداشتی از کلمات ایشان درست نیست و بلکه در موارد متعددی، به اولویت فعالیت‌های اختصاصی زنان در محیط خانواده اشاره و تاکید و توصیه کرده‌اند. روشن است که تشویق زنان به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی، به نحوی که مسؤولیت اداره محیط خانواده تحت‌ الشعاع آن قرار گیرد، نادرست است و حاکمان می‌بایست به نحوی برنامه‌ریزی کنند که گرایش به فعالیت اجتماعی و سیاسی در میان زنان، به گرایش غالب تبدیل نشود. * نگاه‌کردن به زن‌های صحرانشین و روستایی که خود را کامل نمی‌پوشانند و اگر نهی شوند اعتنا نمی‌کنند، از نظر برخی فقها جایز است. البته امام‌خمینی همسو با برخی از فقها این حکم را مشکل می‌داند، در عین حال به باور ایشان تردد در محل رفت و آمد این‌گونه زنان با وجود علم به دیدن آنها اشکالی ندارد و اگر ترس از مفسده نباشد، در این‌گونه محل‌ها ترک نگاه لازم نیست. ایشان زنان بدحجاب و بی‌حجاب را که نسبت به حکم حجاب بی‌پروا هستند، ملحق به زنان روستایی و بادیه نشین کرده‌است. @sarbakhshi