در این کانال روایاتی را که ویژگی خاصی در آنها یافته ام منتشر میکنم تا کانال یادداشت های فلسفی، همچنان مختص بحث های فلسفی باقی بماند. شاید نکته ای نیز در توضیح روایت منتشر شده اضافه کردم. دوستانی که مایل به خواندن حکمت های معصومانه اند، وارد شوند 👇👇👇
روایات برگزیده بنده ناچیز
https://eitaa.com/hekamemasomaneh
پرسش و پاسخی درباره حقیقت تعریف
در مورد تعریف میگوییم که تصدیق نیست، بلکه صرفا توضیح حدود یک مفهوم ماهوی است. زیرا تصدیق جایی است که بخواهیم در مورد واقعیت قضاوت و ادعایی داشته باشیم. اما در تعریف نسبت به واقعیت خارجی آن مفهوم ماهوی قضاوتی نداریم. از طرفی درمورد «واقعیت» میگوییم که هرچیزی است که گزاره در موردش ادعا و قضاوت دارد. چه در درون ما باشد (مثل اینکه مفهوم انسان کلی است) چه در بیرون ما. چه مفروض باشد چه محقق. چه فرضش محال باشد چه ممکن. پس گزاره «مفهوم انسان کلی است» هم یک تصدیق است و دارد از واقعیت متناسب با خودش حکایت میکند.
اشکال: خوب «تعریف» نیز دارد در مورد واقعیتی در درون ما گزارش میدهد. چرا نمیگویید که تعریف نیز یک نوع تصدیق است؟
پاسخ
از آنجا که تصور تصدیق نیست، وقتی بخواهیم آن را از حالت مجهول درآورده به صورت معلوم درآوریم (تعریف همین است)، نتیجه ی حاصل هم باید تصور باشد، نه تصدیق. از طرفی ما این کار را در قالب تصدیق انجام میدهیم. برای همین است که مشکل پیدا میشود. برای حل مشکل کافی است توجه کنیم که بین عمل تعریف کردن و ماحصل تعریف فرق است. به عبارت دیگر محتوای تعریف که یک تصور است و مساوی است با معرَّف، فرق دارد با قالبی (قضیه ای) که این محتوا در آن ارائه میشود؛ یعنی ما ناگزیر هستیم محتوا را داخل قالب یک قضیه ریخته و آن را تصدیق کنیم، اما منظورمان تصوری است که در قالب قضیه به مخاطب ارائه داده میشود. اگر بخواهم در یک مثال این مطلب را توضیح دهم، باید بگویم: وقتی میخواهیم انسان را (فرض میکنیم که تصوری است مجهول) تعریف کنیم، میگوییم: انسان همان حیوان ناطق است. این جمله قالب قضیه را دارد و ما محتوای آن را تصدیق کرده ایم. مخاطب نیز با همین تصدیق مواجه شده است، منتها تعریف انسان، محتوایی است که درون این تصدیق است، بدون نسبت و حکم؛ یعنی چیزی که مساوی با انسان است، عبارت است از: حیوان ناطق بودن. به این ترتیب، تعریف انسان که یک تصور اجمالی است، میشود یک تصور تفصیلی. در عین حال، این تعریف در قالب یک تصدیق ارائه شده است. پس به طور خلاصه، باید بین معرَّف که یک تصور تفصیلی است با قالبی که معرف را در آن قرار داده ایم، فرق گذاشت و این چنین، مشکل حل میشود.
@sarbakhshi
باسمه تعالی
با عرض سلام و احترام خدمت سروران عزيز
کتاب #فلسفه_چيست؟ با ويراست جديد، در ۲۱۰ صفحه منتشر شد. در اين ويراست، کتاب کاملاً شکل آموزشی پيدا کرده و در ده درس تنظيم شده است. ابتدای هر درس، اهداف آموزشی درس بيان شده و در انتهای آن خلاصهی مطالب و نيز پرسشهای ناظر به درس اضافه گرديده است. همچنين منابع مشخصی براي مطالعهی بيشتر مطالب، معرفی شده است. در انتهای کتاب نيز، نمايههای لازم اضافه گرديده تا خوانندگان عزيز راحتتر بتوانند به مطالب کتاب دسترسی داشته باشند. اين کتاب مناسب کسانی است که اولين بار میخواهند با فلسفه آشنا شوند. اساتيدی که قصد دارند منبعی ساده و دقيق، برای درس آموزش فلسفه معرفی کنند، میتوانند اين کتاب را در نظر داشته باشند.
عزيزاني که طالب تهيه کتابند، میتوانند با ادمين کانال، به آيدي @Mahdisarbakhshi تماس بگيرند. سروران گرامي ميتوانند کتاب فلسفه اخلاق را هم در کنار فلسفه چيست سفارش دهند.
#فلسفه_چیست؟
@sarbakhshi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا ابا عبدالله!
@sarbakhshi
May 11
May 11
یادداشت های فلسفی
عزیزانی که کتابفروشی دارند یا امکان پخش کتاب ها رو دارند میتونند با آیدی زیر ارتباط بگیرند و کتاب رو با تخفیف ویژه دریافت و تو شهر خودشون ارائه بدهند.
@Mahdisarbakhshi
ISRA_Volume 15_Issue 1_Pages 109-145.pdf
491K
مقاله معرفتشناسی، دانشی درجه یک منتشر شد.
نویسندگان:
محمد سربخشی
دکتر احمد سعیدی
https://hikmat.isramags.ir/article_175983.html
@sarbakhshi
🔸 امام زمان(ع) کسی را دیندار نمیکند؛ از بردگی رها میکند
📌 آخرین گام رهایی–ج۸
🔘 دعوای دین سر آزادی و رهایی است، نه سرِ ارتباط ما با خدا؛ ارتباط قلبی با خدا که اجباری نمیشود!
🔘 دعوای دین سر بردگیِ غیرخدا است؛ یعنی تو نباید اسیر و بردۀ کسی بشوی، باید رها باشی
🔘 خیلی از الزامات بروکراسی باید برداشته شود تا مردم به رهایی برسند
__
#علیرضا_پناهیان:
یکی از بخشهای ادبیات اصیل دین ما که مهجور است «ادبیات آزادی» است. چرا میگوییم مهجور است، چون خیلیها نمیدانند که اصلاً آزادی مال دین است و فلسفۀ بندگی خدا چیزی جز رهایی از بندگی غیر خدا نیست.
دین اصلاً و ابداً سر ارتباط تو با خدا، با تو دعوا ندارد، فقط سر این دعوا است که میفرماید «بردۀ کسی دیگر نشو! رها شو!» وقتی از غیرخدا رها شدی، آنوقت مطمئناً به سوی خدا میروی.
خدا از پیغمبر میخواد که فقط این بندگانم را رها کن، آنها خودشان به سمت من میآیند. دعوای دین سر رهایی است، سر چیز دیگری دعوا ندارد.
این اصلاً عاقلانه نیست که بگوییم «دین میگوید باید ارتباط خودت را با خدا قوی کنی، زودباش! تو باید عاشق خدا بشوی!» به زور که نمیشود عاشق شد! ارتباط قلبی انسان با خدا که با زور و اجبار درست نمیشود، باید از دلش شکوفه بزند!
پس دین چه میگوید؟ دین میگوید من فقط میخواهم تو را رها کنم. امام زمان(ع) که کسی را دیندار نمیکند؛ از بردگی نجات میدهد، همین!
وقتی آزادی و رهایی در دین ما این جایگاه را دارد، چرا باید یک کسانی در مقابل این دین، شعار آزادی بدهند؟ حتماً یک اشتباه و سوءتفاهم بزرگ اتفاق است و دلیلش این است که ما دین را به عنوان عامل رهاییبخش انسانها معرفی نکردهایم.
دعوای دین سرِ آزادسازی انسانها است نه سر ارتباط با خدا، اصلاً ارتباط با خدا که دعوا بردار نیست، موعظهبردار هم نیست، تلقینبردار هم نیست! ارتباط تو با خدا از سرِ عشق و عاطفه است و با احساس امنیت است، فقط دیگران نباید تو را اذیت کنند و اجازه بدهند تو خودت رشد کنی.
خداوند میفرماید: «لا اِکْراهَ فِی الدّین» (بقره، ۲۵۶) در ارتباط تو با خدا که اکراهی نسیت، پس دعوا سر چیست؟ دعوا سر بردگی غیرخدا است، سر اینکه تو نباید غیرخدا را بندگی کنی.
بعضیها میگویند حکومت اسلامی نباید به زور مردم را بهشت ببرد. در واقع باید گفت: حکومت اسلامی فقط باید جلوی به جهنم بردن مردم را بگیرد و نگذارد کسی به زور، مردم را سمت جهنم ببرد، همین!
فلسفۀ قیام امام حسین(ع) هم آزادی و رهایی بود. گفت ای مردم، میخواهم شما را آزاد کنم، اگر رهایی و آزادی را نمیخواهید من برمیگردم... ولی آنها نگذاشتند و کار به جنگ کشیده شد.
ادبیات دین، اصلش باید بحث آزادی باشد؛ هم آزادی یک فرد و هم آزادی یک ملت. آزادی یک ملت لازمهاش مدیریت ولایی است، چون فقط مدیریت ولایی است که میتواند کاری بکند که خوبهای یک ملت بجوشند و بالا بیایند. این روش را هم نمیتواند دیکتاتور مآبانه انجام بدهد بلکه باید در فضای باز و آزاد انجام بدهد.
هم پیغمبر(ص) هم أمیرالمؤمنین(ع) میخواستند این آزادی را به مردم بدهند که گُلهای این مردم شکفته بشود و رو بیاید. لذا به هر دوی این بزرگواران، گفتند که شما مدیریت بلد نیستید! چون فکر میکردند که مدیریت یعنی زورگویی!
امروز هم بسیاری از این الزامات بروکراسی در جامعه-از جمله در ساختارهای آموزشی و اداری- باید برداشته شود تا مردم مزۀ آزادی را بچشند، نمیشود که از خدا و پیغمبر حرف بزنیم ولی مدل زندگی ما اسارتبارانه باشد!
اگر ساختارهای ادارههای ما با بروکراسی مارکس وبری اداره میشود، در واقع این ساختارها اسلامی نیست؛ چون بر مبنای بردهکشی است نه آزادسازی! هرچند مدیرانش نماز بخوانند و ظاهر اسلامی داشته باشند.
تا وقتی در دانشگاهها و مراکز آموزشی ما اصل بر نمره و نظارت و امتحان و... باشد، از این دانشگاهها زیاد نظریهپرداز علمی بیرون نمیآید، چون با این روشهای موجود، خلاقیت افراد از بین میرود.
مشکل ما این است که دینداری و تقوا را به رهایی تفسیر نکردهایم و به تصویر هم نکشیدهایم. این مسائلی که در سطح خیابانهای شهر میبینید به خاطر این است که دین به درستی معرفی نشده و الا اگر میگفتیم که اصل دین، رهایی و آزادی است، بسیاری از مسائل حل شده بود.
🚩 دانشگاه امام صادق(ع)-ماه محرم ۱۴۰۲
📢صوت:@panahian_mp3
👈 متن کامل
@Panahian_text
هدایت شده از ساندویچ فلسفه
🔚 به پایان آمد این دفتر
🗂 #پرونده_ویژه | پیوند سلسله درسگفتارهای مبانی اندیشه اسلامی (طرح ولایت)
مباحث مبانی اندیشه اسلامی (طرح ولایت) را به صورت موضوعی بشنوید. 👇
🔗 منظومه فکری مبانی اندیشه اسلامی
1⃣ معرفتشناسی
2⃣ خداشناسی
3⃣ انسانشناسی
4⃣ فلسفه اخلاق
5⃣ فلسفه حقوق
6⃣ فلسفه سیاست
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
مطلق کمالگرایی، مبنای واقعگرایی اخلاقی
https://rtmr.araku.ac.ir/article_707111.html
#پاسخهایی نادرست به پرسش های مهم:
2. چرا نبوت ختم شد؟
زیرا بشر به حدی از بلوغ فکری رسیده بود که میتوانست دین خاتم را پس از دریافت حفظ کرده، فهمیده و اجتهاد کند و بر اساس منابع دینی پاسخ مسائل جدید را بیابد. بنابراین نیازی به فرستادن پیامبر جدید نبود.
این پاسخ نادرست است و از اتفاق بسیار خطرناک است؛ زیرا کاملا شبیه سخنان منکران امامت است. اگر بشر به حدی از بلوغ فکری رسیده است که دیگر نیازی به واسطه الهی ندارد پس نیازی به امام هم ندارد. خود میتواند به دین رجوع کرده و آن را بفهمد.
پاسخ درست این است که برای ختم نبوت نیاز به انسانی است که لیاقت و استعداد دریافت دین خاتم را که بالاترین حد از معرفت و حقیقت دینی است داشته باشد، بدان عمل نماید، مراتب کمالی ناشی از فهم و عمل بدان را به دست آورد و بتواند دیگرانی همچون خود را تربیت کند. چنین کسی قبل از محمد صلی الله علیه و آله و سلم پدید نیامده بود. اگر میبود و نیز امکان تربیت انسان هایی چون ائمه اطهار علیهم السلام وجود میداشت قطعا فیض الهی بدان تعلق میگرفت و دین خاتم نازل میشد. بنابراین برای ختم نبوت کسی چون محمد صلی الله علیه و آله و سلم لازم است و کسانی چون علی و مهدی علیهما السلام تا بتوانند همواره واسطه الهی بین انسان و خداوند متعال در بالاترین حد ممکن باشند.
استدلال بر نفی توجیه مشهور ناظر به خاتمیت همان است که اشاره شد، یعنی اگر توجیه مشهور تمام باشد امامت هم زیر سوال میرود و دیگر نیازی به امام نخواهد بود.
اما استدلال بر اینکه پیامبر گرامی اسلام دین خاتم را دریافت کرد چون استعداد دریافت آن را داشت، در لابلای مطلب مسطور است و تفصیل آن در کتب عرفانی آمده و اجمالش این است که:
وحی مراتبی دارد و دریافت هر مرتبه نیازمند وجود استعداد متناسب با آن مرتبه است. چون وحی خاتم بالاترین مرتبه وحی است، پس بالاترین استعداد را میطلبد.
اما اینکه وحی خاتم بالاترین است، زیرا: بالاترین نبودن آن مستلزم این است که یا بالاترین ارسال نشده و نخواهد شد، که این خلاف غرض الهی از آفرینش انسان و ارسال انبیاست یا ارسال شده و موجود است که در این صورت ارسال وحی پایین تر بی وجه است.
از طرف دیگر وقتی استعداد لازم برای دریافت بالاترین مرتبه وحی موجود باشد عدم ارسال آن خلاف فیاض علی الاطلاق بودن خداوند متعال است. پس اگر استعدادی بالاتر از استعداد پیامبر گرامی اسلام، قبل یا بعد از او وجود میداشت، حق آن بود که وحی بالاتر بر او نازل شود.
نتیجه آنکه بالاترین مرتبه وحی بر بالاترین استعداد که وجود نازنین پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم است، نازل شده است.
#نبوت
#ختم_نبوت
@sarbakhshi
تباين ذهن و عين، مانعي براي حل مسالهي صدق.mp3
16.62M
تباين ذهن و عين، مانعي براي حل مسالهي صدق
فايل فوق پرسش يکي از دوستان در باب معرفتشناسي بود که پاسخ داده شده است. ميتوان عنوان فوق را براي اين گفتوگو انتخاب کرد. با توجه به اهميت سوال و پاسخهايي که ميطلبيد، فايل گفتوگو براي استفاده عزيزان به اشتراک گذاشته ميشود.
@sarbakhshi
منشا اراده تشريعي، نحوه فهم ما از اطلاق کمالات الهي.mp3
5.04M
منشاء ارادهي تشريعي و چگونگي فهم ما از اطلاق صفات خداوند متعال
در این فایل نیز به دو مساله فوق که از مسائل مربوط به خداشناسی است پرداخته شده است.
@sarbakhshi
منشا ارزشهاي اخلاقي و چگونگي تبيين ارزشهاي غيري (1).mp3
7.5M
منشاء ارزشهاي اخلاقي و چگونگي تبيين ارزشهاي غيري (بررسي اقوال مهم در اين باب)
در باب منشا ارزشهای اخلاقی، دیدگاه حضرت آیت الله مصباح ارجاع ارزش اخلاقی به ارزشمندی ذات است که ریشه در حب به ذات دارد. این دیدگاه با نقدهایی مواجه است که در این فایل بدانها پرداخته ایم.
@sarbakhshi