سایه!
تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت وقتی روشنی گروه های رنگ به رنگ باشگاه از پشت چت های بچه های السابقون پیدا بود؟
با من بگو از لحظه لحظه تنهایی مبهمت در روزهای بعد از تمام شدن دوره حرفه ای
از بیکاری معصومانه قلمت
آیا میدانی در هجوم ایده های جذاب قابل نوشتن و گیر و دار ملال آور خانه داری و بچه داری، حقیقت زلالی نگو نشان بده به طور عملی نهفته بود؟
اسارت در روزمرگی تا سر حد مرگ نشانت میدهد که ننوشتن،سرنوشت محتومِ همه مادران عشق نوشتن است اگر فشار جایی مثل باشگاه بالای سر کمال گرایت نباشد برای دست به قلم شدن.
میدانم بی صبرانه منتظری تا صاحب باشگاه بیاید و بگوید:
سایه!
اکنون آمده ام تا دستهایت را
به پنجه طلایی خورشید دوستی در باشگاه بسپاری
در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی
و اینک سایه شکفتن و سبز شدن در انتظار توست… در انتظار تو…
#منو_ببرید_تو_باشگاه🙋🏻♀️
#کِی_منو_میبرید_باشگاه؟🤷🏻♀️
#خسته_شدم🤦🏻♀️
#بدم_میاد_از_انتظار😬🤪
@sayeh_sayeh
هنوز و هر روز داغ جدیدی از نوار باریکی در کنج خاورمیانه بر دلم مینشیند.هنوز چشمانم عادت نکرده به دیدن ضجه مادران و بی چارگی پدران یتیم طفل هایشان شده.مگر یتیمی فقط برای بچه هاست.مادر باشی و جلوی چشمت بدن خون آلود کودکت را سر دست بابایش با گردن آویزان و دست های شل شده ببینی یتیم می شوی،بی کس میشوی.داغ غزه هر روز کمر هایمان را خم تر میکند و مشت هایمان را گرهتر.حالا میبینم این بیخردان در روز شهادت سردار مقاومت شوخیشان گرفته.دارند با دم شیر بازی میکنند.در خانه شیر،با ترقه ای میخواهند جرات شیر بچه های پدری که اسدالله میدان نبرد بود را امتحان کنند.
ضحاکان بچه کش!ما که از همان لحظه اول فرزندانمان را به نیت سربازی پسر فاطمه و در آرزوی شهادت در رکابش به دنیا می آوریم اما شما بدانید محال است از یک قطره خونشان بگذریم.ما را از چه میترسانید.ما در دفاع از ولایت همه پیرو زهراییم و در افشاگری ظلمتان و صبر بر داغ عزیز، دنباله رو زینب.بگذار دلتان خوش باشد که حیاتتان بسته به خون این بی گناهان است،بگذار شیطان نشسته در مغز علیلتان هر روز خون بیشتری طلب کند و شما برده های گوش به فرمان اهریمن هر روز به شیوه ای نو سرسپردگی تان را نشان دهید. دور نیست همین دریای خونی که راه انداخته اید غرقتان کند.
#شهدایکرمان
#آغوشبازحاجقاسم
#خط_روایت
#غزه
@sayeh_sayeh