هدایت شده از الف|نون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
___________
لبخندِ امروزِ ما کنار اشکهای دیروز، امیدِ امروزمان کنار ناامیدیِ دیروز، شاکلهی مبنا را تشکیل میدهد؛ و مگر زندگی جز این است؟ ما در مبنا زندگی میکنیم. دیروز جسم یکی از ما پَر کشید و امروز متنِ یکیمان در پویشی رسانهای جایزه اولِ کشور را بُرد. دیروز را به هم تسلیت گفتیم و امروز را تبریک. و امید همچنان بین ما هست.
🌸🌱
بالای لوح تقدیرِ دوستمان نوشتهاند:
"دنیای فردا دنیای فلسطین است."
دستهایی که برای فلسطین قلم میزنند بوسیدنیاند. |@sayeh_sayeh|
__________
@AlefNoon59
هدایت شده از قهتاب(جیران مهدانیان)
سایه عزیزم
خدا میداند با دیدن این لوح و آن فیلم کوتاهی که اسمت را صدا زدند چهقدر ذره ذره وجودم ذوق کرد و لبهام کش آمد.
من منتظر آن روزی هستم که جشن امضای کتابت بیایم و اشکهای خوشحالیم گوله گوله روی همان امضای تو بچکد و جوهرش را پخش کند🥹
قلمت پر توانتر در مسیر حق و حقیقت!
کابینتهایت پر کتابتر!
کشوهایت پر نسکافهتر!
میزت پر ساقهطلاییتر!
#هم_رویا
#خندههای_امروز_کنار_اشکهای_دیروز
سایه
سایه عزیزم خدا میداند با دیدن این لوح و آن فیلم کوتاهی که اسمت را صدا زدند چهقدر ذره ذره وجودم ذو
قربون محبتت جیران مهربونم💗♥️
شهری که امروز سر یکی از کلاسهام ساختم😂😂
چون بحث از اقدامات و اصلاحات امیرکبیر بود خواستم بگم منم بلدم شهرسازی کنم😜
#شهردار_خواستین_در_خدمتم
#کارای_عمرانی
@sayeh_sayeh
لطفا لطفا لطفا تو دعاهاتون منم یاد کنید🙏🙏🙏خیلی التماس دعا دارم و سرشار از حاجت های دنیوی و اخروی ام.خلاصه اون وسطا برای همه انواع حوائج منم دعا کنید منم قول میدم برای حاجت روا شدن شماها سخاوتمندانه دعا کنم😌😊🤝
@sayeh_sayeh
هدایت شده از درونیـ ـات...🌱
995320412495a4b5412f02d971.mp3
30.27M
ایستاده کنارِ کوه
اشک می ریخت و میگفت.
با گرههایِ پیشانیاش،
بنِ دندانهایش،
رگِ گردنش،
بند بندِ انگشتهایش
شهادت میدهد
که خدا هست.
_ دعای امام حسین در روز عرفه _
«این صوت رو قبل مراسم گوش بدید»
#عرفه
#پادکست_نیوفولدر
@daroniyat
بهای صداقت
من هر چه میکشم از صداقتم میکشم.اصلا اگر من دو تا اخلاق بد داشته باشم یکیش مثل همه هموطن های آریایی ام مهربانی بیش از حدم هست و دومی هم صداقت بالایم.مثلا همین چند دقیقه پیش با اینکه خیلی حالم به جا نبود خانومی کردم و از جایم بلند شدم.گفتم بگذار روز عیدی یک حالی به همسرجان بدهم.حالا که میخواهم برای خودم نسکافه درست کنم یک فنجان هم برای او راست و ریس میکنم تا حسابی سر دماغ بیاید.دو تا فنجان گل داری که خیلی هم دوستشان دارم از کابینت روی میز گذاشتم.بیسکوییت وانیلی خوشمزه ای هم که تازگی خریده بودم در ظرف بلوری ریختم و وسط میز گذاشتم.دو تا ساشه نسکافه را توی آب جوش فنجان ها خالی کردم و هم زدم.همه چی آماده بود تا خودم را حسابی شیرین کنم،شاید بتوانم با این نسکافه در معذوریت اخلاقی قرارش دهم که به مناسبت عید قربان برایم کتابی هدیه بگیرد.
وقتی صدایش کردم و پشت میز نشست به به و چه چهی کرد.با لبخندی از سر مهر گفتم:«بخور عزیزم نوش جونت»
همه چیز داشت خوب پیش میرفت که همسرم پرسید:«این همون نسکافه است که تازه خریدیم ؟».حالا تا اینجایش هم میشود گفت داشت خوب پیش میرفت اگر من صداقتم گل نمی کرد و مثل بچه ها که همیشه حرف راست را باید ازشان شنید راستش را نمیگفتم و فقط به گفتن:« آره عزیزم،بخور سرد میشه»قناعت میکردم.اما امان از عادت حسنه ای که در ذات و نهاد آدمی نهادینه شود.گفتم:«نه عزیزم،مال تو تیمزه،مال من اون جدیدَست».خاموش شدن شعله ذوق و سرزندگی را در عمق چشمان همسرم دیدم.صدایی در مغزم پشت سر هم تکرار میکرد:«حالا بشین تا برات عیدی بخره،همینو میخواستی؟میشه انقددد صادق نباشی خانم محترم؟صدیقه صدات کنم ول کنمون میشی؟؟»
همین ده روز پیش از منطقه آزاد کاسپین یک بسته ۲۰ تایی نسکافه علی کافهی اصل خریده بودیم.انقدر فروشنده از اینکه این با همهی نسکافه هایی که در عمرمان خورده ایم فرق دارد و با اینکه خیلی گران است اما ارزش یکبار امتحان کردنش را دارد که راضی شدیم تا همان را بخریم.البته بیشتر من خریده بودم.یعنی وقتی شوهرم پولش را حساب میکرد من نیت کرده بودم خودم بخورمشان.امروز هم که میخواستم نسکافه ها را درست کنم دیدم نمی شود نیتم را در این روز عزیز خراب کنم.نسکافه هم نسکافه است دیگر.حالا شوهرم از کجا میفهمد که دارد نسکافه مارک تیمز میخورد یا علی کافه.برای همین دلم را صاف کردم و پودرهای هر کس را در فنجان خودش خالی کردم.
حالا هم حقم است.باید باز هم چوب این سادگی و راستی ام را بخورم.همسرم بلند شد و ساشه خالی نسکافه ها را از توی سطل آشغال برداشت.نگهشان داشته تا به عنوان مدرک مظلومیتش همه جا پرچمشان کند و بگوید من نسکافه مرغوب را برای خودم درست کرده ام.البته خب دیوار حاشا بلند است و من هم که مثل مجسمه نمینشینم.میتوانم با چشمان پر از آب و فیگور یک زن مظلوم در خانه خودش، همه چیز را کتمان کنم و بگویم:«نه خیرم،چون نمیخواست برام عیدی بخره اینو بهونه کرده »حالا کی میخواهد ثابت کند فنجان من تیمز بود یا علی کافه.اصلا چرا یک مرد که رییس خانواده است باید اسیر حواشی شود و گیر کند بین دو اسم.یکی نیست بگوید بابا داخل همه شان یک چیز است.این اسم ها همه اش برای تجارت است.دلت را یک دله کن و نسکافه ات را بنوش مرد.
#من_صادق_بودم_اون_کاذب_دوست_داشت🤪
#حالا_کی_ضرر_کرد_من_یا_اون🧐
#قطعا_من😕
#عیدقربان_بدون_عیدی☹️
#صداقت_هم_بد_دردیه🙄
#نذارید_من_از_خوبیام_بگم🤐
#گرفتار_میشید😂
#اشاره_میکنن_ایثار_هم_جزء_خصایل_نیکوست😳
#اینجا_جاش_نبود🧏🏻♀️
#چون_علیکافه_بازم_بود_نیاز_نبود_ایثار_کنم_تا_بهش_برسه
#منکه_جامعالاطراف_نیستم🤷🏻♀️
#بالاخره_یه_بنده_معمولی_خدام🙋🏻♀️
#ممکنه_یه_کموکاستیهایی_هم_داشته_باشم🙃
#من_این_دوتا_خصلت_خوبو_دارم😌
#تو_برو_خود_را_باش🤪
#به_هم_گیر_ندیم_با_هم_گیر_بدیم🙄😳😬
🌸سایه🌸
@sayeh_sayeh
چقد مافیاطور نشستن😬
ببینم نقش شهروند و بقیه مسائل روشن میشه یا نه😜شهر نجات پیدا میکنه یا نه🙄
#مناظره_تایم
#چینش_جدید
#چرا_شروع_نمیشه؟
#تخمههامون_تموم_شد🤪
@sayeh_sayeh
خب الحمدالله رب العالمین ما هم تکلیفمونو ادا کردیم و رایمونو انداختیم تو صندوق های اخذ آرا و عکسمونم گرفتیم😉☝️
به امید ایرانی سربلند و با نشاط و اسلامی💪✌️
#ما_تو_جمکران_رای_دادیم
#میگن_هر_رای_تو_جمکران_دوتا_حساب_میشه
#هشتم_تیر
#انتخابات
@sayeh_sayeh