eitaa logo
نامه پرسش
171 دنبال‌کننده
115 عکس
25 ویدیو
84 فایل
نشر آثار و اطلاع رسانی برنامه های سید مهدی ناظمی قره باغ- پژوهشگر فلسفه
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶علیه ماتریکس 🔶که 🔶علیه سینماست 🔻بخش‌هایی از یادداشت «سید مهدی ناظمی» در صفحه اندیشه روزنامه فرهیختگان در نقد فیلم ماتریکس چهار 🔷 «...ماتریکس پسندها، بارها و بارها و در فواصل مختلف این فیلمها را دیدند و درباره آنها مفصل گفتگو کردند. منتقدان و فیلسوفان و دانشمندان درباره ماتریکس کتابها نوشتند و تدریس کردند. ماتریکس یک شاهکار بود. چرا ماتریکس شاهکار بود؟ ...» 🔷 «... ماتریکس درباره سرشت جهان، سرشت انسان، نسبت انسان و تکنولوژی، تقابل آرمانهای انسان با ساختار سرمایه داری حاکم بر جهان، نقش فرهنگ ها و تفکرات شرقی و مذهبی در این جهان و مانند آن توضیح می دهد و سعی می کند این توضیح، منسجم باشد. ...» 🔷 «...ماتریکس چهار، این فانتزی دیدنی یکبار مصرف، تمام آن جهان شکوهمند ماتریکس قدیمی را تخریب می کند. تخریب جهان ماتریکس و ذهنیت شکل گرفته مخاطبان هوادار، فقط در این نیست که رویداد خاصی در ماتریکس جدید در جریان نیست. فقط در این نیست که هیچ جهان جدی و اتفاق جدی وجود ندارد. فقط در این نیست که رمق ماتریکس قدیمی، تا سه قسمت بیشتر جلو نمی رود و با مرگ تراژیک نئو، به زیباترین شکل ممکن پایان می یابد: هر چیزی که آغازی دارد، پایانی دارد ...» متن کامل این یادداشت را در فایل پی.دی.اف بعدی همین کانال یا در صفحه اندیشه چهارشنبه ۲۹ دی ماه بخوانید. @sayyedmahdinazemi
در ایام برگزاری جشنواره فیلم فجر سال جاری، دکتر سید مهدی ناظمی، در پنج نشست تخصصی -که برای اولین بار به این شکل برگزار می‌گردد- میزبان استادان و پژوهشگران است: دوازده بهمن: سینما و گفتمان انقلاب اسلامی چهارده بهمن: واکاوی آموزش عالی در حوزه سینما نوزده بهمن: سینمای راهبردی بیست بهمن: قهرمانگرایی در سینما بیست و یک بهمن: سینما و تمدن همگی رأس ساعت پانزده در سالن اصلی کاخ جشنواره، برج میلاد. سایر نشست‌های تخصصی، فرهنگی و... در عکس آمده اند. همه این نشست‌ها از طریق اپلیکیشن های مختلف قابل دریافت و استفاده هستند. پیوند پخش مستقیم: https://www.aparat.com/Fajrfilmfest/live ۴۰ @sayyedmahdinazemi
🔶 یادداشتهای درباره فیلم فجر 🔺گلی که زده نشد 🔷فیلم به کارگردانی مرتضی میرزایی، از سوژه ای جذاب، یعنی زندگی علیرضا بیرانوند بهره می برد. تلاش برای نمایش فضایی نسبتاً واقعی از زندگی مردم در شهرستان ها و روستاها و چالشهای آن نوع زندگی که برای خیلی از ما سینمایی‌ها در کلانشهر ها به تدریج غریبه شده است و رخداد وضعی آیرونیک در تضاد بین تهران و شهرستان، فیلم را به دیدنی شدن نزدیک می‌کند. بازی شخصیت اول فیلم، خوب است و اینها همه در نگاه اول این امید را ایجاد می‌کند که فیلم خوبی پیش رو داشته باشیم. 🔷این امید اما رنگ می بازد زیرا اثر از نظر فیلمنامه به شدت معیوب است. در واقع به نظر می‌رسد ابتدا تصویربرداری شده و سپس فیلمنامه نوشته شده است. صریح تر بگوییم، تأثیر پذیری ناصواب کار از مستند، عیان است. گویی یک گزارش تلویزیونی می بینیم از زندگی یک ورزشکار و البته با تروکاژ. 🔷 تروکاژ و جلوه‌های مختلف بصری و از جمله بازی بی مزه با صدا نتوانسته است اثر را بهتر کند که بدتر کرده است. فیلم، فیلمی نیست که ریتم معقولی داشته باشد. ریتم با قصه هماهنگ نیست و به همین خاطر جلوه ها در ذوق می‌زند، زیرا با ریتم و قصه ربطی پیدا نمی‌کند. 🔷 راه چاره فیلمساز، تمرکز بر مقطعی از زندگی بیرانوند بود. اگر هم قرار بود بیوگرافیک بسازد، با این ریتم نمی شد ساخت. هر چه که بخواهد بسازد، در هر صورت، باید شخصیت پردازی می‌کرد که نکرد. مطابق معمول بسیاری از فیلم‌های ایرانی، قطب منفی تقریباً وجود ندارد و این خودبخود شخصیت پردازی قهرمان را سخت می‌کند. با این همه فیلم از نظر رویکرد شریف و ایرانی بود و امروزه این آن‌قدرها مهم هست که یک دست مریزاد به کارگران بدهکار باشیم. ۴۰ @sayyedmahdinazemi
نقد فیلم سینمایی علفزار را در میز تحلیل فرهنگی برنامه هفت چهارشنبه، با حضور سید مهدی ناظمی تماشا کنید. @sayyedmahdinazemi
🔶 یادداشتهای درباره فیلم فجر 🔺سینمای بدون قهرمان 🔷 فیلم‌های سینمایی امروز ایران، عمدتاً یا بدون قهرمان هستند یا قهرمان ستیز. 🔷به نظر می‌رسد بحران فقدان در سینمای ایران در حال مبدل شدن به یک بحران عمومی و جدی است و پرسش از آن فراگیر شده است. فیلم‌های سینمایی یا اساساً قهرمان ندارند و یا قهرمان در آنها نابود می‌شود. معدود فیلم‌هایی هم هستند که ظاهراً قهرمان دارند ولی ارزش دیدن و صحبت کردن ندارند. از این دسته، مثلاً ویدیو کلیپ را می‌شود نام برد. 🔷 از فیلم‌های بدون قهرمانی که نیاز به قهرمان داشتند، می توان به اشاره کرد. هیچ زن تأثیر گذار و جدی و نقش آفرینی در این فیلم خلق نمی‌شود و این در درجه اول به دلیل فیلمنامه سست و سطحی اثر و تکیه فیلمساز بر خلق موقعیت های رومانتیک بی محتوا و کور است. نمونه دیگر فیلم است که هر چند از آثار دیگر فیلمساز بهتر است، اما به هر حال قهرمان داستان، قهرمانی نمی‌کند. در واقع بیننده باید با اتکا بر اطلاعات فرامتنی خود از ماجرای واقعی، فرض کند که با قهرمان روبروست تا بلکه بتواند با اثر حس بگیرد. 🔷فیلم از نمونه فیلم‌های و شاید برجسته ترین آنها است. فیلم عالمانه و عامدانه به مخاطب توهین می‌کند و این بخاطر نگاه ضدملی و ضدایرانی فیلمساز است. بازنده تلاش می‌کند هر نوع کنش‌گری و اصلاح گری را تمسخر کند و در این تمسخر، هیچ حد و مرزی قائل نمی‌شود. بازنده، در تداوم راهبرد جناح سابق است و معتقد است ایران و ایرانی محکوم به نابودی است و جز کسانی که مهاجرت می‌کنند، بقیه سزاوار نابودی هستند و هیچ اثر و ثمری ندارند. بازنده، وقیح، بی شرمانه و وطن ستیزانه است. وجود چنین فیلمی مایه ننگ هر ایرانی است. ۴۰ @sayyedmahdinazemi
وبینار با حضور سید مهدی ناظمی و سید محمد حسینی در پژوهشگاه فرهنگ،هنر و ارتباطات. دوشنبه ساعت ۱۴ @sayyedmahdinazemi
انقلاب اسلامی و آینده افق تمدنی دوشنبه بیست و پنجم، ساعت ۱۶:۳۰ پژوهشکده صدر حضوری و مجازی @sayyedmahdinazemi
index4.jpg
112.2K
چهارمین نشست از سلسله نشست‌های علمی "بررسی تطورات سیاستی ج.ا.ا در حوزه موسیقی" با عنوان «فلسفه و موسیقی: خوانش فلسفی چالش‌ها و تطورات سیاستی ج.ا.ا در حوزه موسیقی» با سخنرانی دکتر مهدی ناظمی در روز یک‌شنبه مورخ 8 اسفندماه 1400 از ساعت 10 تا 12 به صورت مجازی برگزار می‌گردد. لینک حضور در جلسه: dte.bz/scscenter @sayyedmahdinazemi
گفتگوی زنده اینستاگرامی سید مهدی ناظمی درباره «جهان ایرانی در جشنواره فیلم فجر» دوشنبه ساعت ۱۹:۳۰ @sayyedmahdinazemi
💢انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس برگزار میکند: 🔵کارگاه آشنایی با مبانی فیلمنامه در موضوعات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس. اساتید دوره : - حسن وارسته: فیلمنامه نویسی کوتاه - سید مهدی ناظمی: تجربه زیسته در سینما و رسانه - پویا عاقلی زاده: نگاه بین المللی - عباس عمرانی: فیلمسازی کوتاه - احسان رستگار: زاویه دید هنرمند 🔴به همراه بازدید از شهرک سینمایی دفاع مقدس. 🔶علاقه مندان میتوانند برای ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر از طریق فضای مجازی در بله، تلگرام و اینستاگرام @anjomandefa و یا شماره 88741420 تماس حاصل نمایند. «باشگاه فیلمسازان جوان انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس»
🔶نهال دانش به نهاد دانش مبدل نشده است 🔴مدتی پیش سید مهدی ناظمی در مصاحبه با روزنامه فرهیختگان، درباره آرای دکتر داوری و برخی حملاتی که به ایشان می شود، نکاتی را طرح کرد. این مصاحبه در سایت دکتر داوری اردکانی (http://rezadavari.ir/?p=2855) بازنشر شده است. ضمن عذرخواهی از خوانندگان محترم بخاطر اغلاط زیاد تایپی و نگارشی و ویرایشی که مسؤول آن روزنامه محترم فرهیختگان است، چند سطر از آن همخوان می شود: 🔶«...مانع و حجاب اصلی برای ما جهت فهم سخنان جناب داوری ایدئولوژی‌هایی است که به آنها دل بسته‌ایم. حتی کلمه ایدئولوژی را اینجا باید بسیار بااحتیاط به‌کار برد. چون واقعیت این است که امروز هیچ ایدئولوژی سره و نابی وجود ندارد. همه افرادی که اصحاب ایدئولوژی هستند، ایدئولوژی روشنی ندارند و بسیاری انکار می‌کنند که تابع ایدئولوژی هستند، ازجمله جریان روشنفکری که نقش مهمی در ایدئولوژی‌زده‌کردن کشور ما داشته و خسارت‌های زیادی به ما و به فرهنگ کشور و به تربیت جوانان وارد کرده است. از آنجا که رویکرد‌های خشن ایدئولوژیک دارند، همچنان هم درحال وارد کردن خسارت هستند. علی‌رغم اینکه رویکرد‌ها ایدئولوژیک است، اما ایدئولوژیک بدون ایدئولوژی است و ایدئولوژی مشخصی وجود ندارد. ...» 🔶«...تغییر در هر متفکری هست، حتی در انسان‌های عادی هم هست. تنها ربات‌ها هستند که تغییری نمی‌کنند. اما عده‌ای فکر می‌کنند می‌توانند با فحاشی‌های آکادمیک و اتوکشیده جایگاهی پیدا کنند. البته می‌توانند همچنان به عصبانی‌تر کردن جامعه بپردازند که این خط سیاسی است که دولت پیشین هم درپیش گرفته بود و بسیاری از نخبگان وابسته به دولت پیش و اصحاب ایدئولوژی خارج از کشور هم این خط را پی می‌گیرند. این خط عصبانی کردن و پرخاشگری است. بدیهی است که می‌توان جوانان را مقداری عصبانی کرد و از وضع گفت‌وشنود محروم ساخت، ولی این افراد حرف خاصی نزده‌اند و بی‌سخنی و بی‌محتوایی خود را بیش ازپیش جار می‌زنند و هیچ بودن خودشان را به اشکال مختلف نشان می‌دهند. ...» 🔶«... دکتر داوری هیچ‌وقت شارح هایدگر و هیچ فیلسوف دیگری نبود. یکی از جذابیت‌‌های دکتر داروی برای خود من همین است. فلسفه به آن معنا امروز وجود ندارد. امروز هایدگر نیست و در روزگاری که بود در ایران وجود نداشت و در کشور خود و در اروپا وجود داشت. امروز حتی فوکو وجود ندارد. امروز هابرماس برای ما وجود ندارد. شاید هابرماس در خود آلمان هم وجود نداشته باشد. امروز فلسفه نه‌تنها به‌معنای کلاسیک خود حتی به‌معنای پست‌مدرن خود هم در جهان وجود ندارد. ممکن است این مساله برای بسیاری از ما ناراحت‌کننده باشد ولی به هر حال یک واقعیت است. آقای داوری فلسفه‌های بزرگان را خواند؟ بله و حتی به‌نظر می‌رسد که تحت‌تاثیر هایدگر قرار گرفت ولی هیچ‌گاه شارح و مبین و مدرس هایدگر نبود و نیست. دکتر داوری از اندیشه هایدگر اندیشیدن را آموخت....» @sayyedmahdinazemi
«درآمدی بر حکمت سینما» عنوان کتاب سید مهدی ناظمی است که با استفاده از درس‌گفتارهای سال نود و پنج در پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی، آماده شده است. این کتاب، جلد دوم از یک مجموعه هفت جلدی شامل تألیف و ترجمه های مختلف با محوریت است که انشاءالله به زودی همه زیر چاپ خواهند آمد. از متن پشت جلد: «حکمت سینما، چه از راه حکمت به آن نزدیک شده باشیم و چه از راه سینما، درآمیخته است با مسأله زبان سینما. کسی که سودای پرسش حکمی از سینما دارد، باید خود را برای پرسش از زبان سینما آماده کند... نزدیک ترین افراد به معنای حکمت کسانی هستند که خود را جستجوگران همیشگی حکمت می‌خوانند و می‌کوشند بی آنکه دریافت خود یا دیگری را پیش فرض کل تجلیات وجود بدانند، با انس زبانی و قرب به وجود، خانه‌ای برای روشن شدن حقیقت و اساس زندگی انسان بنا کنند.» فصول: کلمه، خانه حکمت است حکمت سینما یا فلسفه سینما شهید آوینی و مسائل اساسی سینما در ظل حکمت سینما زبان سینما، حکمت سینما و تأملات آندره بازن زبان سینما در نشانه شناسی زبان سینما و روان‌کاوی @sayyedmahdinazemi
🌹برآمد باد صبح و بوی نوروز 🌹به کام دوستان و بخت پیروز 🌹مبارک بادت این سال و همه سال 🌹همایون بادت این روز و همه روز 🌹چو آتش در درخت افکند گلنار 🌹دگر منقل منه آتش میفروز 🌹چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست 🌹حسد گو دشمنان را دیده بردوز 🌹بهاری خرم است ای گل کجایی 🌹که بینی بلبلان را ناله و سوز 🔶فرارسیدن بهار طبیعت، نورزو باستانی، سال نوی ایرانی، بر همه هموطنان ایرانی، هموطنان افغانستانی، هموطنان تاجیکستانی، هموطنان کرد زبان و آذربایجانی، در همه جای دنیا فرخنده و میمون باد. @sayyedmahdinazemi
🔶بهار ما را به چه می خواند؟ 🔷سید مهدی ناظمی قره باغ 🔺هر سال با آمدن سال نو و با توجه به سرد و سست شدن بسیاری از مناسک و مراسم باستانی ایرانی از سویی و شدت و حدت سختی ها و مصائب زمان برای همه مردمان از جمله مردم ایران از سویی دیگر، این پرسش طرح می شود که چرا باید سال نو و حلول بهار را تبریک گفت و این تبریک چه سود و ثمری دارد و حتی برخی فراتر رفته اند و گفته اند اگر این رسوم را بالمره حذف و طرد کنیم، آیا از خرافات و اباطیل دور و به سود و عقل نزدیک نمی گردیم؟ 🔺طبیعت یا هر چه آن را بخوانیم، نه فقط اینکه در گذشته بسیار به آدمی نزدیک بود یا شاید بتوان گفت نزدیک بودن آن به آدمیان فهمیده می شد، بلکه انسانها در تفسیر طبیعت از خود و در تفسیر جهان خود از طبیعت بسیار الهام می گرفتند. متافیزیکی شدن جهان و سپس تکنولوژیک شدن آن، ما و جهان ما را از طبیعت دور و دورتر گردانیده است و منشاء اصلی این اعتراضات نیز همین است. انسان، در زندگی شاعرانه به ویژه در زندگی ایران بزرگ فرهنگی که بسیار شاعرانه بود، هیچگاه طبیعت را ماده مصرف نمی دید و نمی فهمید. حتی امروز هم که طبیعت ماده مصرف قلمداد می شود، خود ناشی از استعاره های مفهومی برآمده از فلسفه جدید است که بعداً در علم جدید تفصیل و تنسیق می یابد. پس اگر مردمان ایران باستان، درباره طبیعت، درباره بهار، پاییز، مهر و آبان، زمین و آسمان، نبات و حیوان و... فکر می کردند و فکر خود را که باعث جمعیت خاطر ایشان بود در موسم خود ذکر می کردند و در ذکر خود شکرگذار بودند و بر مصائب صبوری می کردند، نه از این خاطر بود که اهل خرافات و اباطیل بودند که از فهمی از طبیعت برخاسته بود که در این فهم، انسان مادر خود را طبیعیت می دید و می فهمید. 🔺انسانی که طبیعت را نه توده ای مادی بلکه مادری جاندار می پندارد، از هر وجه طبیعت الهام می گیرد و هر بخشی از آن برای او درس آموز است. به همین خاطر بود که بهار برای مردمان مقیم در وطن بزرگ فرهنگی ما که امروز هم میراثی از آن در ایران، افغانستان، تاجیکستان، کردستان، آذربایجان و بخشهایی از دیگر کشورهای همسایه مانده است، تمایزی خاص داشت. بهار برای مردمان، نماینده گذار از سختی و سردی، تاریکی و بن بست و گذار به فرجامی نیکو از حرارت و زندگی بود. این زندگی، نه جان داشتن به معنای فیزیولوژیک که باهم بودنی است از انسانهای دارای سرنوشت مشترک در همزیستی و مسالمت با خود و سایر جانداران. 🔺بهار برای ما ایرانی ها هنوز زنده است و این یعنی این که بهار هنوز با ما هموطنان فرهنگی، سخن دارد. سخن بهار برای ما چند رکن مهم دارد که اگر آن را به گوش جان بشنویم، شاید در انسی که با آن داریم، راهی برای آینده ما گشوده شود: 🌹بهار بودن بهار برای بسیاری از ما ایرانی ها و دوام آوردن آن از دورانی بسیار کهن، یادآور سرنوشت مشترک ماست. سرنوشتی که طی قرون و سالیان متمادی، اجدادمان از چارچوب آن مراقبت کرده اند و آن سبب شده است که ایران در تندباد حوادث باقی بماند. امروز همه ما ایرانی ها، با هر قومیت و گویشی و در هر مرز سیاسی که باشیم، دارای مقدرات مشترکی هستیم و در خیر و شر همدیگر مشارکت داریم. فهم این سرنوشت مشترک، قدم مهمی برای فهم بسیاری از گامهای بعدی است. 🌹بهار بودن بهار، به ما ضرورت زنده نگاه داشتن «امید» را می دهد. امید، مفهوم دقیقی از آینده نمی دهد ولی به انسان امکانات جهان را یادآور می سازد و کمک می کند تا آدمی از پس مصائب بزرگ زمانه برآید. بهار می گوید که هر زمستانی، هر چقدر سرد و سنگین، رفتنی است و انسان باید به فرجام خیر، حتی در اوج شر، امیدوار باشد و با ناامیدی مبارزه کند. 🌹امید به آینده و بهار جهان، اهمیت صبر و شکر را به انسان یادآور می سازد. صبر و شکر، دو روی یک سکه هستند. صبر تلخی تحمل مصائب است و شکر شیرینی آشکار کردن مواهب. انسان با صبر و شکر، انسان می شود و حزم اندیشی و صبوری اجداد ما در طی سالیان طولانی باعث شده است تاریکی ها با خسارت کمتری طی شوند و شاکر بودن ایشان سبب شده است تا روشنایی ها با فروغ بیشتری خود را بنمایانند. @sayyedmahdinazemi
🔶چند سطری از یادداشت «پدیداری به نام خانه به دوشی» 🔴 سید مهدی ناظمی قره باغ 🔶«...«خانه به دوشی» غیر از مستأجری است. مستأجر می تواند محترم و با آرامش زندگی کند. خانه به دوشی، یک مسأله اقتصادی نیست. همچنان که هیچ یک از معضلات بزرگ اجتماعی که رویکرد سرمایه سالارانه آفریده است، اقتصادی نیست. اقتصاد، پوششی است تا مانع فهم ماوقع این بحرانها گردد. ...» 🔶«... خود خانه، با هر کیفیت و سبکی که باشد، حداقل به چند سال زمان نیاز دارد تا انسان بتواند با آن انس بگیرد و اعضای خانواده متناسب با نیازهای خود و متناسب با تغییرات در زمان، زیر و بم آن را بشناسند و در فرآیند آزمون و خطا، با آن انس بگیرند. خانواده ای که اجازه نداشته باشد با محل زندگی خود انس بگیرد، یکی از اساسی ترین وجوه انسان بودن خود را، یعنی انس گرفتن را، مخدوش و محقر می بیند و از عوارض متعدد و خطرناک این مخدوش شدن، متأثر می گردد....» 🔶«... بحران مسکن در ایران، که برآمده از تلقی برساخته شده سرمایه ای نسبت به زمین و مسکن است، اولاً فاقد پایگاه تئوریک است، زیرا از نظر فقهی، زمین مالکیت پذیر نیست، ثانیاً فاقد توجیه اقتصادی است زیرا این انباشت سرمایه هیچ تأثیر مثبتی در اقتصاد کلان کشور ندارد. بحران مسکن بطور کلی و بحران شدید اجاره نشینی بطور خاص، ناشی از پدیده سرمایه داری افسارگسیخته جهان سومی در ایران است. این سرمایه داری بعد از افول چند ساله، سال 68 با سیاستهای راستی-رانتی-امنیتی مجدداً زنده شد و به تدریج با بحرانی شدن اقتصاد و تثبیت ادبیات سرمایه داری در فضای اقتصاد و سیاست کشور، بسط پیدا کرد و با بحران سیاسی رها کردن کشور طی سالهای 92 تا 1400 به اوج خود رسید ...» متن کامل در فایل پی دی اف بعدی همین کانال @sayyedmahdinazemi
برای حمایت از اجاره نشین ها و برگشت احترام و برخورد منصفانه با سی درصد از مردم کشور، از کارزار زیر حمایت کنیم. این کارزار بر اساس مطالعه تطبیقی درباره حقوق مستأجران در کشورهای توسعه یافته طراحی شده است و با امضای آن می توانیم خواسته خود را به گوش مسؤولان ذی ربط برسانیم. آن را امضا کنید و به دوستان خود معرفی کنید. https://www.karzar.net/29947
به همت پژوهشکده حوزه هنری، دومین اثر از مجموعه با عنوان منتشر شد و به بازار آمد. این کتاب نوشته جمعی از فیلسوفان معاصر درباره فیلم ترنس مالیک است که دوست فاضل آقای محمودی فقیهی آن را ترجمه کرده است. در بخشی از مقدمه سید مهدی ناظمی بر کتاب می‌خوانیم:«... سینما را به سختی می‌توان فلسفی نوشت و فلسفی خواند. فیلم می‌تواند بسیار تکنیکی باشد و جذاب، می‌تواند گاهی جذاب نباشد ولی تأملاتی را برانگیزد، به ندرت می‌تواند هر دو را داشته باشد و زمانی که می‌بینیم فیلسوفی فیلمی می‌سازد و فیلسوفان دیگر درباره ساخته او بحث می‌کنند، هرچند نه فیلم و نه بحث هنوز بلوغ خود را نیافته باشند، یعنی: سینما رخدادی بزرگ در دنیای ماست...» قبلاً از همین مجموعه، کتاب نوشته منتشر شده بود. @sayyedmahdinazemi
دلنوشته ای برای نادر طالب‌زاده: نه اینکه بخواهم ادعا کنم و عکس یادگاری بگذارم و... . دروغ چرا؟ چند سال بیشتر ارتباط نزدیک با او نداشتم. اما چه کنم که حتی یکبار هم اگر با او دمخور می‌شدی، در قلب و روحت نفوذ می‌کرد. جان کلامش و صدق گفتار و صحت کردارش، تو را یاد چیزی غریب می انداخت. چیزی که گویی سال‌هاست از دست دادی، بوی خاصی که تو را به گذشته می برد، به صدر انقلاب و به دورانی که همه همدل و دوشادوش هم مبارزه می کردیم. شیطان وجودش را اسیر کرده بود و به همین خاطر دلهای ما اسیر او می‌شد. از کار کردن با او لذت می‌بردی، چرا که در کار رسالت و آرمان روشنی داشت. وقتی صحبت می‌کردی، با تمام وجود گوش می‌داد و هر نقطه روشن کلامت را پیش رو می‌آورد و هر چه در توان داشت برای اجرایی کردن ایده تو بکار می‌برد. همین خلوص، خلوصی که سبب شده بود با وجود خاندانی ثروتمند، در هفت آسمان اهل دنیا، یک ستاره نداشته باشد، کلید دلها را به دست او داده بود و بر کوته اندیشی ها و شماتت ها، صبوری می کرد. دروغ چرا؟ حالا که بچه‌هایم اطرافم نیستند با خیال راحت اشک می‌ریزم و می نویسم ولی نه برای حاج نادر که بعد از تحمل سالها بیماری، یحتمل اکنون با آقا مرتضی چایی بهشتی می زنند. برای خودمان که چه مفت و مجانی خوبان را دیدیم و خوب نشدیم. @sayyedmahdinazemi
🔶چند سطری از یادداشت «آیا معلمی مبتنی بر عشق است؟!» 🔴 سید مهدی ناظمی قره باغ 🔶«... جملات مشهوری در آستانه روز معلم گفته می شد با این مضمون که معلمی نیازمند عشق است یا معلم با عشق کار می کند و... . همچون سایر جملات و شعارهای کلیشه شده و نخ نما، از این تلقی هم جز شعاری بی معنا و بی اساس باقی نمانده است و معمولاً کسی را التفاتی به آن نمی تواند باشد. اما آیا شعارهایی که انسان با آن زندگی می کند یا کرده است، من عندی و به یکباره خلق می شوند و هیچ ربطی به زندگی واقعی انسان ندارند؟ ...» 🔶«...از نظر افلاطون، عشق، سرآغاز فلسفه است. اگر افلاطون این را هم به صراحت نمی گفت، می دانیم که فلسفه یعنی «حبِ»«علم». پس فلسفه که معمولاً آن را رقیب و جایگزین نظام دانش باستانی یونان، سفسطه، معرفی می کنند، آمیزش علم و عشق است. ...» 🔶«...به نظر می رسد محور مشترکی بین علم و عشق وجود دارد و آن فراروی از خود است. متعلم، از خود فرا می رود تا با آموختن، خود را ارتقاء دهد و عاشق از خود فرا می رود تا با وصال یا نزدیک شدن به معشوق، خود بهتری باشد. از آنجا که این رابطه دو طرفه است، فراروی با اندکی تفاوت نیز در آن سوی رابطه قابل تصور است. معلم، با فراروی از خود، رو به سوی دیگری دارد تا او را وارد عالم علم و واجد مواجید جدید سازد و معشوق با فراروی از خود، عاشق را دعوت به تجربه ای متفاوت از زندگی روزمره و فراتر از مواجید عرفی می سازد. ...» متن کامل در فایل پی دی اف بعدی همین کانال @sayyedmahdinazemi
سید مهدی ناظمی: 🔶 ندایی خاموش: به مناسبت ارتحال مرحوم سید عبدالله فاطمی نیا (در دو پست) 🔷نگاشته سید مهدی ناظمی قره باغ 🔶 مرسوم این است که هنگام درگذشت یک عالم، از مناقب او بگویند و به این مناسبت جامعه را نسبت به جایگاه علم و عالم حساس سازند. این حکمت دیرزمانی است که جای خود را به انواع و انحای پیام های تسلیت تشریفاتی داده است که بعید است جز حداکثر کمی همدلی با بازماندگان، بتوان اثر دیگری را در آنها مشاهده کرد. شاید بد نباشد که این بار و به مناسبت ارتحال آیت الله فاطمی نیا، که قطعاً بسیاری از اخلاق و فضایل و دانش او خواهند گفت و نوشت، درباره سنخی از دانشمندان علوم دینی بنویسیم که کمابیش از میان ما رخت بر بسته اند. به عبارت دیگر، از میانه رفتن مرحوم فاطمی نیا را نشانه ای بگیریم برای از میان رفتن نوعی خاص از دانشمندان دینی. دانشمندانی که دیگر بعید است بتوان برای آنها مشابهی یافت. شرایط سخت کشور در سالیان اخیر از سویی، قوی تر شدن وجوه ظاهری و کالبدی مدرنیزاسیون در کشورهای جهان سوم از سوی دیگر، سخن گفتن از عالم دینی را در کشور ما بسیار سخت کرده است. کوچکترین اشاره ای به هر عالم دینی و با هر خصائص و خصالی، بی درنگ منجر به واکنشهای عصبی و منفی انبوه افرادی می شود که اغلب خود قربانی همین زمانه بحران دانش هستند و از سوی دیگر، مانع دیگران برای مفاهمه درباره ماجرای علوم دینی در ایران. علی ای حال، در این چند سطر قصد سخن گفتن درباره چنین موضوع کلان و گسترده ای نیست؛ این چند سطر خطاب با اندیشمندان و دردمندان امروز کشور نوشته می شود و صرفاً بنا دارد تذکر بدهد که حوزه های علمی شیعی که وارث علوم سنتی گذشته ما بوده اند، علومی که بسیاری از آنها از بین رفته اند یا در سینه افرادی منزوی، کالمعدوم هستند، در بحرانی بی سابقه قرار دارند. این بحران بی سابقه صرفاً این نیست که داوطلبان ورود به حوزه های علمیه که زمانی بیشتر از ظرفیت پذیرش بودند، امروز نزدیک به صفر هستند، بلکه در این است که تبلیغ سنتی حوزه شیعی در آستانه فراموشی قرار گرفته است. این سنت را نباید به معنای یک فرم، روش و قالب فهمید. بلکه این سنت اگرچه فرم هم دارد، خودش محتوای خودش را هم دارد و همین است که در آستانه فراموشی تام و تمام قرار دارد. سید عبدالله فاطمی نیا، یکی از آخرین بازماندگان تبلیغ سنتی شیعه، آن هم نه فقط تبلیغ عادی بلکه تبلیغ عالمانه بود. در واقع نوع خاصی از تبلیغ، که البته دستمایه محبوبیت آن مرحوم در بین اقشار مذهبی شده بود، فرع بر دانش و دانشمندی ایشان بود و نه بر عکس. برای توضیح بیشتر، یادآوری می کنم که در سنت قدیمی، مبلغ اولاً بایست که مبدل به «عالم» می شد و سپس اجازه تبلیغ می یافت. این اصل به تدریج به فراموشی سپرده شد و شاید هم مقداری بخاطر شرایط، هر طلبه ای مبدل به مبلغ شد. این امر، باعث ایجاد فاصله ای بین دانشمندان (که جریان اصلی ایشان فقها بودند) با مبلغان گشت. آسیب این جدایی، به هر دو طایفه وارد می آمد. اما همچنان جریانی سنتی وجود داشت که مدعی لزوم اتحاد دانشمند و مبلغ بود و تبلیغ مبتنی بر دانش پخته و قوام یافته دینی را یک رسالت مهم می پنداشت. از آنجا که اصل خود دانش و دانشمندی در حوزه علمی شیعی در بحران قرار دارد (و افسوس که بزرگان با وجود وقوف بر این بحران از علنی کردن آن اجتناب می کنند) خودبخود تبلیغ مبتنی بر دانش نیز، صعوبت مضاعف یافت. یکی از مهمترین نتایج این خسارت، ضعف رو به تزاید فهم عامه از دین و اختلاط دانش دینی با انبوهی از خرافات و مشهورات بی پایه و اساس و حتی اختلاط با آموزه های سایر ادیان و مذاهب است. وقتی ذهن اقشار مذهبی با آموزه های دیگر مذاهب بیامیزد و این آموزه ها و سایر آموزه های غیرمرتبط تثبیت شود، عملاً پایگاه رشد آن مذهب به تعطیلی نزدیک می شود. این خطر عظیم که نه تنها به ما نزدیک است، بلکه اساساً در میان آن هستیم، خطری است که به ویژه با «بی تاریخی» خود را نشان می دهد. وجود انبوهی مبلغ که یافته های خود را از مشهورات زمانه و یا تکرار ناسنجیده مطالب دیگر مبلغان دریافت می کنند، نه تنها به مذهب شیعه آسیب جبران ناپذیر وارد می کند و آن را در برابر انبوهی از اتهامات ناوارد رقیبان ضعیف می سازد، بلکه اساساً مواریث علمی و فرهنگی ایران را که از طریق حوزه های شیعی به امروز ما رسیده است، در خطر نابودی کامل یا نسبی قرار می دهد. (بقیه یادداشت در پست بعدی کانال)