سلام ادب تومد رسه خیلی خوبه باعث میشه. معلم مدیر. بهت احترام بزارن. من خودم تو مدرسه. خیلی خوبم و متوجه میشم که چقدر مدیر ناظم. منو دوست دارن و بهم توجه میکنن
عماد احمدی
تومدرسه
با ادبانه باید رفتار کنیم، حرف های دوستامون
رو موقع حرف زدنشون قطع نکنیم، دوستامون انتظار دارن موقع تولدشون کادو ببریم بهتره که واسشون کادو بخریم
حدیثه قدیری
ستاره شو7💫
#تست_هوش آن چه چیزی است که هر چه با آن بنویسند تمام نمی شود؟ ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresh
#پاسخ_تست_هوش
دست 👏👏👏👏👏
نرگس باقری طادی
حدیثه قدیری
محمد سجاد باقری
عماد احمدی
امیر محمد قاسمی
علی احمدی
ماهان امینی
ابوالفضل امانی
فاطمه صادقی
مطهره مرتضائی
زهرا اهنین مشت
فاطمه زهرا احمدی
مهشید بورونی
امیر حسان عبدیان پور
محمدعرفان صدارت
ریحانه امیری
عرفانه احمدی
منصور عبدالهی
مهدی ابراهیم عابدی
سمیه اسدالهی
امیر علی قاسمی
به وقت شوخی. مشق هامون. هر چی مینویسیم تموم نمیشه 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
↻✂️📏✏️••||
.
.
#حوصلتون_سر_نره🙃🙂
#کاردستی
دونه برف ❄️❄️
برای تولد ها و جشن هاتون خودتون بسازین
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
ستاره شو7💫
#رمان #قسمت_صد_و_هفده هنوز زمین زیر پایشان گرم بود و آنها حرارت عجیبی را حس میکردند. اسبها از ش
#رمان
#قسمت_صد_و_هجده
نمازش را با سورهی حمد شروع کرد: «بِسمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الحَمد لله رَبِّ العالَمين...» اکنون میدانست چه وقت از حرکات استفاده کند و چه وقت از تشدید و تنوین و سکون. سورهی حمد را آرام و صحیح خواند و بهجای تمام لحظاتِ داخلِ تالارِ رنگین کمان، که احساس خجالت کرده بود، حالا احساس غرور داشت. نمازش که تمام شد بیتوجه به اطرافش دستانش را بالا برد و گفت:
«خدای من! من تا امروز خیلی خوب نبودم، اما از تو میخوام کمکم کنی. من دوست دارم بیام بهشت.»
ناگهان صدای آشنایی دلش را لرزاند. صدا، صدای مرد سبزپوش بود که گفت:
«دعای تو شنیده شد و اجابت شد.»
محمدجواد به اطرافش نگریست و به دنبال صاحب صدا چرخید، اما خبری از او نبود.
اهالی باغ قرآن و دوستانشان با فاصله از محمدجواد نشسته بودند.
برهان جلو رفت و رو به محمدجواد گفت:
«قبول باشه. حالا بگو ببینم خانوادهی پیامبرت رو میشناسی؟»
محمدجواد حال خوبی داشت، این را از چهره آرام و شادابش میشد فهمید. رو به برهان کرد و گفت: «بله!»
برهان ادامه داد:
«خیلی خوبه. در خاندانِ پیامبرِ مهربانی، ۱۲ ستاره و یک ماه وجود داره. برای بالارفتن از پلههای بهشت باید از اونها کمک بگیری. حالا بلند شو و با توسل به اونها از پله ها بالا برو.»
محمدجواد از روی سجاده بلند شد. قرآن کوچکش را در دست گرفت و ایلیا را در غلاف کمرش گذاشت. به سمت پلهها رفت. نفس عمیقی کشید. دستش را روی قلبش گذاشت و گفت:
«بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیم»
پای راستش را بلند کرد. پایش میلرزید. نمیدانست چه باید بگوید. مردد بود تا اینکه گرمای دست کسی را روی شانهاش حس کرد. به پشت سرش نگاه کرد. آن مردِ سبزپوش دوباره به سراغش آمده بود.
مرد گفت:
«من یکی از فرماندهان سپاه مولا هستم. به من مأموریت دادند که در این راه همراه تو باشم. حالا دستت رو به من بده.»
محمدجواد دستش را به دست مرد سبزپوش سپرد. پای راستش را بلند کرد و بر روی پلهی اول گذاشت.
مرد سبزپوش گفت:
«یا رسول الله» و صلوات فرستاد.
محمدجواد هم پشت سر او تکرار کرد: «یا رسول الله» و بعد او هم صلوات فرستاد.
ناگهان وارد جهان دیگری شد. همهجا نور بود و نور. نگین فیروزهای ایلیا از جایش بیرون آمد و در آسمان معلق ماند.
محمدجواد محو تماشای نگین بود. نمیدانست قرار است چه اتفاقی بیفتد. ناگهان مرد سبزپوش گفت:
«با من بیا.»
محمدجواد دوباره پایش را بلند کرد و به تقلید از مرد سبزپوش گفت: «یا فاطمه زهرا.»
نسیم خنکی از آن سوی دروازهی بهشت، عطر دلنشینی را با خودش آورده بود. نسیم، صورت محمدجواد را نوازش کرد.
ادامه دارد...
#داستان
#محمدجوادوشمشیرایلیا
ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂🙋♀
🌷 ۸ آبان؛ سالروز شهادت شهید دانش آموز محمدحسین فهمیده
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
╭┅──────┅╮
࿐༅📚༅࿐#احکام
به.... قسم 😕
╰┅──────┅🦋
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
⏰╲\╭┓
╭🌺🍂🍃#روانشناسی_تایم💭🧠👨⚕️
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚
😷🤒🤕😷😷
📌میگن که وقتی سرما خوردید بدون مشورت پزشک و همین جوری رو هوا خودت دارو نخور😒
میدونی چرا؟😱🧐🧐
📌چون اینجوری اون ویروس های ضعیف میمیرن و
ویروس های قوی تر میمونن و تولید مثل میکنن و زیاد میشن
و این یعنی
📌نسل جدید ویروس ها نسبت به اون دارو روز به روز مقاوم تر میشن
و کم کم بعد چند سال دیگه اون دارو ،، روی اون نوع از ویروس ها اثر نمیکنه😳😱
‼️‼️‼️‼️‼️‼️
و این قانون طبیعته 🌱
طبیعت🌿 از گذشته خود استفاده میکنه برای بهتر🌻 بودن
🌼طبیعت از شکست ها، پل موفقیت میسازه🌼
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
ستاره شو7💫
⏰╲\╭┓ ╭🌺🍂🍃#روانشناسی_تایم💭🧠👨⚕️ ┗╯\╲━━━━━━━━ ╰┈•៚ 😷🤒🤕😷😷 📌میگن که وقتی سرما خوردید بدون مشورت
❌❌❌❌
شما چقدر از شکست هاتون برای موفقیت استفاده میکنید؟
عبرت گرفتن ، برای موفقیت در آینده ،از توصیه های مکرر قرآن هست.
#چالش
آیه شو میدونید؟!
کدوم ایه است بیار با ترجمه اش،
❌❌❌❌❌
#یه_لقمه_قرآن
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
دیشب ﺑﺎ رفیقم ﺳﻮﺍﺭ تاکسی ﺷﺪﯾﻢ ﻭﻟﯽ ﮐﺮﺍﯾﻪ ﻧﺪﺍشتیم بدیم ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍشتیم ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﭘﯿﺎﺩﻩ بشیم ﻭﺍﻟﻔﺮﺍﺭ !
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺩﺭﺍﯼ ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ. ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺗﺎ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻫﯿﭽﮑﯽ ﻫﯿﭽﮑﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺪﯾﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻨﺪﺗﻨﺪ ﺯﺩﻥ ﻧﻔﺴﻤﻮﻥ ﻣﯿومد ، ﺯﺩﻡ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﻪ کناریم ﺑﻬﺶ گفتم : ﺣﺎﻻ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ ﺩﺍﺭﻩ؟
ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ : ﺑﺎﺑﺎ من رانندم! ﻓﻘﻂ ﺑﮕﯿﺪ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ😂😐
#بخندیم
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیایین باهم نقاشی بکشیم😍😍👌👌
#نقاشی
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
مهدیعابد حبیبم - yasfatemii .mp3
12.75M
ټٰایـمِـ⏰#نماهنگحبیبم
#صیقل_روح
؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞🥀
ی روزی همین دل میمیره ...
#کربلاییمهدیعابد
#امام_زمان_عج🥀
ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂🙋♀
ستاره شو7💫
#رمان #قسمت_صد_و_هجده نمازش را با سورهی حمد شروع کرد: «بِسمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الحَمد
#رمان
#قسمت_صد_و_نوزده
محمدجواد چشمهایش را بست تا آن لحظهی رؤیایی را با تمام وجود حس کند. نفس عمیقی کشید. زمزمهای به گوشش میرسید، زمزمهای که میگفت:
«هُمْ فاطِمَةُ وَ أَبُوها وَ بَعلُها و بَنُوها.» محمدجواد چشمهایش را باز کرد. یک گلبرگ یاس از دروازه عبور کرد و خود را به نگین فیروزهای رساند. ناگهان سکوت همهجا را فراگرفت.
محمدجواد احساس میکرد که در یک خواب شیرین فرو رفته است. مردسبزپوش دست محمدجواد را آرام تکان داد و گفت: «بیا!»
پایش را بلند کرد و بر روی پله سوم گذاشت و گفت:
«یا امير المؤمنين! يا على.»
از میان میلههای دروازهی بهشت ۱۲ شاخه از یک درخت خودشان را به دو طرف محمدجواد رساندند. مرد سبزپوش گفت:
«ایمان تو به ۱۲ امام، برای تو در بهشت درختی تنومند شده. حالا که به آنها نیاز داری، ۱۲ شاخه از اون درخت به کمک تو اومده.»
محمدجواد با تعجب به شاخهها نگاه میکرد. شاخههایی تنومند که شش تای آن در یک طرف و شش تای آن در طرف دیگر محمدجواد قرار داشتند.
مرد ادامه داد:
«برای بالارفتن از پلهها میتونی از شاخهی درخت کمک بگیری. هر شاخه چیزی رو به تو میده که بهش احتياج داری، شاخهی اول رو لمس کن.»
محمدجواد دستش را آرام بر روی شاخه کشید. یک برگ از آن جدا شد و آرام آرام به سوی نگین فیروزه پرواز کرد.
مرد گفت:
«این برگِ عدالت بود.»
برای رفتن به پلهی چهارم شاخهی دیگری را در دست گرفت و گفت: «یا امام حسن.»
شاخه سرتاسر نور بود. هالهای از نور جدا شد و خود را به نگین فیروزه رساند.
مرد گفت:
«این ذرهای از مهربانی و بخشندگی امام بود که به تو امانت داده شد.»
پایش را روی پله پنجم گذاشت. دستش را بر شاخهی دیگری کشید و گفت:
«یا امام حسین.»
از شاخه، غنچهای سرخ جدا شد و خود را به نگین فیروزه رساند.
مرد گفت:
«این غنچهی شجاعت است، برای کسی که جلوی ظالم میایسته.»
محمدجواد دست در دست مرد سبزپوش پلهها را بالا میرفت
و میگفت:
«يا امام سجاد، یا امام باقر، یا امام صادق، یا امام کاظم، یا امام رضا، یا امام جواد، یا امام هادی یا امام حسن و...»
و بعد از نام هر امام صلوات میفرستاد.
و با دستان کوچکش شاخهها را نوازش میکرد. ناگهان باد تندی وزید و همهی آنها را در آسمان به پرواز درآورد.
ادامه دارد...
#داستان
#محمدجوادوشمشیرایلیا
ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂🙋♀
دوستای گلم حواستون به کانالمون هست؟!!🥲
دستای گلتون رو میبوسم تبلیغ کنید کانالمونو بین گروه ها و دوستانتون 😘😘
✋
ســــــــــــــلام
سلام به رفقای قدیمی و دوستای جدید و رفقای آینده🤩
یه سلام ملیح و دلبر به رنگ منظره عکس👆
#والپیپر
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
↻✂️📏✏️••||
.
.
#حوصلتون_سر_نره🙃🙂
#کاردستی
دستبند طرح گل💎
#دستبند
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
بیشترین کار محاسباتیِ دوران تحصیلم
این بود که بشمارم ببینم کدوم تمرین به من میرسه حل کنم! 😁😂
#بخندیم
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
ستاره شو7💫
❌❌❌❌ شما چقدر از شکست هاتون برای موفقیت استفاده میکنید؟ عبرت گرفتن ، برای موفقیت در آینده ،از توصی
افرین به فاطمه زهرا عزیزم و همه ستاره های کانالی که همیشه فعال هستند و با حضورشون به من انرژی میدهند 😘😘👏👏👏👏👏
🤲
الهی که ناخواسته به دست آوری
آنچه را كه بی صدا ،اکنون از قلبت گذر كرد.
و آنگاه شگفت زده با خود بياندیشی
كسی برايم دعا كرده بود ؟
اخر هفته خوبی براتون آرزو میکنم 😊
من که دلتنگ کربلام شما چی؟!
اگر دلتنگین دستتون بزارین روی سینه و دم اذانی یه سلام بدین اربابمون
نامِ شیرین تو هر گمشده را درمان باد ...
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
#دلیل_زندگی
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
آقا ثابت شده کہ.....
توی درس خوندن
یه روش هست که اصلا میترکونہ🧨
یعنی دیگه آخَرِشہ🙃🙃
🔸🔸🔸🔸🔸
اونم روش❌ p g l ❌هست😂😂😂
پیش خوانی
خوب گوش دادن تو کلاس
مرور تدریس همون روز
Pre-reading
good listening
lesson review
#محصلانه
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
ستاره شو7💫
آقا ثابت شده کہ..... توی درس خوندن یه روش هست که اصلا میترکونہ🧨 یعنی دیگه آخَرِشہ🙃🙃 🔸🔸🔸🔸🔸 اونم رو
اخر هفته فرصت خوبیه که امتحان کنید 🙃
ستاره شو7💫
#رمان #قسمت_صد_و_نوزده محمدجواد چشمهایش را بست تا آن لحظهی رؤیایی را با تمام وجود حس کند. نفس عم
#رمان
#قسمت_صد_و_بیست
مرد سبز پوش گفت:
«هرچه برای ادامهی مسیرت احتیاج داشتی به تو هدیه داده شد.»
باد همهی آنها را به سمت نگین هدایت کرد و در یک چشم برهم زدن همهی آنها ناپدید شدند. انگار در دل نگین پنهان شدند. در همین لحظه نگین فیروزه برگشت و در جایش روی شمشیر قرار گرفت.
آنها روی پلهی سیزدهم ایستاده بودند.
مرد سبزپوش رو به محمدجواد ایستاد. دستانش را روی شانهاش گذاشت و گفت:
«تا اینجا افراد زیادی میتونن بیان، اما وقتی به این پله میرسن، پاشون میلغزه و زمین میخورن. اگه تو از پسش بربیای تو هم یار مولا خواهی شد.»
محمدجواد نفس عمیقی کشید. آرام پایش را بلند کرد. پلهی بعدی پلهی امتحان بود، پلهی هدایت، پلهی عشق، پلهی نور... همه چیز در آنجا خلاصه شده بود. ناگهان هوا درهم پیچید. طوفانی به پا شد که او را تکان میداد تا شاید بترسد و ذکر آخر را نگوید. ۱۲ شاخه به دور محمدجواد حلقه زدند تا به او کمک کنند. محمدجواد مصمم بود. چشمهایش را بست و با صدایی
رسا گفت:
«یا امام زمان!»
همه چیز در سکوت فرو رفت. انگار هرگز طوفانی نبوده است. وقتی چشمهایش را باز کرد. دستانش میلههای دروازه بهشت را گرفته بود. به اطرافش نگاه کرد. به دنبال مرد سبزپوش میگشت؛ اما خبری از او نبود. با آرامش قرآن کوچکش را در جایگاهش روی دروازهی بهشت قرار داد و با دلهرهای شیرین دروازه را هل داد. دروازه باز شد. نور عجیبی همهجا را فراگرفت. نسیم خنکی صورتش را نوازش کرد و بوی گلهای بهشتی همهجا را پر کرد. از شدت نور نمیتوانست جایی را ببیند. دست روی چشمانش گذاشت تا به نور عادت کند. وقتی حس کرد میتواند چشمهایش را باز کند تعجب کرد. اینجا اتاقش بود و روی تختش دراز کشیده بود. سراسیمه از جایش بلند شد. روی تخت نشست. او کی از باغ قرآن برگشته بود؟ چیزی را به خاطر
نمیآورد.
مادرش در اتاق را باز کرد و گفت:
«خدا رو شکر بیدار شدی، خیلی نگرانت بودیم.»
محمدجواد بیتوجه به صحبت مادر پرسید: «اینجا چیکار می کنم؟ کی برگشتم؟ »
مادر درهمان حال که لیوانِ شیرِ گرمِ محمدجواد را هم میزد جواب داد:
«دیشب که از مراسم عروسی برگشتیم، دیدیم با لباسهای جنگی روی پلههای زیرزمین افتادی و بیهوش شدی. پدرت تو رو به اتاقت آورد و روی تخت گذاشت. دکتر آوردیم و خیالمون راحت شد که به زودی خوب میشی. تا صبح هم
همش خوابیده بودی.»
محمدجواد به زحمت از جایش بلند شد. رو به آینه ایستاد. خبری از لباسهای سفید و ایلیا نبود. حتی خط های سیاه روی صورتش. مادر روی تخت نشست و گفت:
«بیا پسرم بیا شیرت رو بخور.»
ادامه دارد...
#داستان
#محمدجوادوشمشیرایلیا
ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂🙋♀
#سلام_امام_زمانم 🌤
🍁 بی «تو» هوای دلمان ابری و روزگارمان پاییزی است؛ بیا که اگر نیایی، زمستانی سرد در پیش داریم...
🔆 یا صاحب الزمان
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
enc_16824108464603474835124.mp3
5.48M
از حال دل تمام عشاق او باخبر است...
#صیقل_روح
#امام_زمان
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂