eitaa logo
سیدالعلماء
1.6هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
708 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
سیدالعلماء
🔺 شرح حدیث قسمت دوم 🔹 عبارت « عَلِمتُ... » حضرت می‌فرمایند "عَلِمتُ". نمی‌فرمایند "ظَنَنتُ". #گمان
🔺 شرح حدیث قسمت سوم عبارت «عَلِمتُ أنّ رِزقی لایَأکُلُه غَیری فَاطمَأنَنتُ» فهمیدم که آن‌چه که روزی من باشد دیگر کسی آن را نمی‌خورد. در نتیجه‌ی این اعتقاد، از بین می‌رود. ولذا مسلمانِ بی حرص، آخرین کسی است که سر میزش می‌آید. اما تاجری که فقط امیدش به چک و سفته و داد و ستد است، اول کسی است که بر سر کار می‌رود؛ چرا که آن شخص، خاطرش جمع است و با خودش می‌گوید را می‌خوانم و زن و بچه‌ام را انجام می‌دهم و و را رسیدگی می‌کنم و ساعت ۸ یا هرموقع شد می‌روم سر کار. اما شخص حریص می‌گوید حتماً باید راننده قبل از طلوع در خانه من حاضر باشد که من را برساند به و تا کاسب‌های دیگر نیامده‌اند من زود مشتری‌ها را جلب کنم. وقتی این‌طور در کار افتاد، خسته می‌شود و آن‌وقت که به خانه برمی‌گردد نه حال دارد، نه حال تربیت فرزند دارد، نه حال دارد. حرص این‌جور می‌کند آدم را‌. واعظ هم همین‌طور است، اگر خدایی نکرده ، ، ، خدایی نکرده در این افتاد که ما هرچی درس برویم زیادتر می‌شود، مداح و بگویند هر چی مجلس بیشتر برویم پاکت‌مان بیشتر می‌شود، این‌ها دیگر به خودشان و خانواده‌شان نمی‌رسند. و لذا یک وقت می‌بینید اولادهای ما خدایی نکرده بی‌تربیت می‌شوند. برای این‌که تفکرمان درست نبوده، هِیْ این‌جا برو، هی آن‌جا برو. این‌ور منبر برو، آن‌ور درس بگو، در خانه‌ها درس بگو، به دخترها درس بگو، از این مدرسه به آن مدرسه... و وقتی که حریص شدند درس‌شان هم فایده ندارد، هم فایده ندارد. این «علمت أن رزقی لایأکله غیری فاطمأننتُ»، یعنی دیگر هیچ تشویش و دلهره ندارم که درآمدم کم می‌شود یا زیاد؛ و لذا شما وقتی و شدید می‌فرستند شما را که درس بدهید یا چیز دیگر. خاطرتان جمع باید باشد که مثلاً من این کلاس را باید خوب درس بدهم بعد بروم کلاس دیگر. پس اگر شاگردی سؤالی کرده اگر دیدم نفهمید، زنگ می‌زنم آن کلاس را تعطیل می‌کنم تا این مسئله را به این بچه بفهمانم، اگر کرده شبهه‌اش رفع شود. فکر نباید بود، پِی پول نباید بود، دنبال باید باشیم. معلمی که حقّش از بیشتر است یعنی این‌جور معلم. نه کسی که می‌آید روی تخته سیاه ریاضیات را حل می‌کند و می‌رود که خودش را برساند به آن یکی کلاس! این معلمی نیست، این حرفه است. مثل نجار و بنا، کاسب است. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
⬆️ ص۲ 🔺 شرح حدیث قسمت دوم 🔹 عبارت « عَلِمتُ... » حضرت می‌فرمایند "عَلِمتُ". نمی‌فرمایند "ظَنَنتُ
⬆️ ص۳ 🔺 شرح حدیث قسمت سوم 🔹 عبارت «عَلِمتُ أنّ رِزقی لایَأکُلُه غَیری فَاطمَأنَنتُ» فهمیدم که آن‌چه که روزی من باشد دیگر کسی آن را نمی‌خورد. در نتیجه‌ی این ، از بین می‌رود. ولذا مسلمانِ بی‌حرص، آخرین کسی است که سر میزش می‌آید. اما تاجری که فقط امیدش به چک و سفته و داد و ستد است، اول کسی است که بر سر کار می‌رود؛ چرا که آن شخص، خاطرش جمع است و با خودش می‌گوید خود را می‌خوانم و زن و بچه‌ام را انجام می‌دهم و و را رسیدگی می‌کنم و ساعت ۸ یا هرموقع شد می‌روم سر کار. اما شخص حریص می‌گوید حتماً باید راننده قبل از طلوع در خانه‌ی من حاضر باشد که من را برساند به و تا کاسب‌های دیگر نیامده‌اند، من زود مشتری‌ها را جلب کنم. وقتی این‌طور در کار افتاد، خسته می‌شود و آن‌وقت که به خانه برمی‌گردد، نه حال دارد، نه حال تربیت فرزند دارد، نه حال دارد. حرص این‌جور می‌کند آدم را‌. واعظ هم همین‌طور است، اگر خدایی نکرده ، ، ، خدایی نکرده در این افتاد که ما هرچی درس برویم، مان زیادتر می‌شود، مداح و بگویند هر چی مجلس بیشتر برویم، پاکت‌مان بیشتر می‌شود؛ این‌ها دیگر به خودشان و خانواده‌شان نمی‌رسند؛ ولذا یک‌وقت می‌بینید اولادهای ما خدایی نکرده بی‌تربیت می‌شوند. برای این‌که تفکرمان درست نبوده، هِیْ این‌جا برو، هِیْ آن‌جا برو. این‌ور منبر برو، آن‌ور درس بگو، در خانه‌ها درس بگو، به دخترها درس بگو، از این مدرسه به آن مدرسه... و وقتی که حریص شدند درس‌شان هم فایده ندارد، شان‌ هم فایده ندارد. این «علمت أن رزقی لایأکله غیری فاطمأننتُ»، یعنی دیگر هیچ تشویش و دل‌هره ندارم که درآمدم کم می‌شود یا زیاد؛ ولذا شما وقتی و شدید، می‌فرستند شما را که درس بدهید یا چیز دیگر. خاطرتان جمع باید باشد که مثلاً من این کلاس را باید خوب درس بدهم، بعد بروم کلاس دیگر. پس اگر شاگردی سؤالی کرده، اگر دیدم نفهمید، زنگ می‌زنم آن کلاس را تعطیل می‌کنم تا این مسئله را به این بچه بفهمانم، اگر دارد، شبهه‌اش رفع شود. فکر نباید بود، پِیِ پول نباید بود، دنبال باید باشیم. معلمی که حقّش از بیشتر است یعنی این‌جور معلم. نه کسی که می‌آید روی تخته سیاه ریاضیات را حل می‌کند و می‌رود که خودش را برساند به آن یکی کلاس! این معلمی نیست، این حرفه است. مثل نجار و بنا، کاسب است. عبارت «عَلِمتُ أنّ آخِرَ أمری المَوت فَاستَعدَدتُ» این مطلب برای من ثابت شده و ندارم که من راه هستم. مانند ماشین‌سواری که روی پل آمده و یا راننده‌ی قطاری که روی پل است، این شخص می‌داند که این‌جا، جای ماندن نیست، اگر یک ربع ساعت این‌جا بماند از پشت سر بوق می‌زنند که چرا ایستاده‌ای؟ ماشین هم که روی پل ایستاده همین‌طور، پلیس می‌گوید چرا پارک کردی و جریمه برایش می‌نویسد. من نمی‌توانم در مسیر مرگ ترافیک ایجاد کنم و عقب و جلو بیندازم. مُردنی هستم. حال که مردنی هستم چه کنم؟؛ «فَاستَعدَدتُ» آن‌وقت آذوقه‌ی آن‌جا افتادم. در کتاب آمده که: مرحوم یکی از کارهایش متبرک نمودن کفنش در اماکن متبرکه بوده. در آن را حاضر می‌کرد و هم‌چنین به ، ، مطهر حضرت (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و مشاهد علیهم‌السلام در ، ، ، ، و مطهر و… متبرک می‌نمود¹. این معنی به مردن است. «در روایت وارد شده است که همیشه کفن را قبل از مرگ مهیا نمائید، و همیشه به آن نظر کنید»²؛ که شاید همین امروز مورد نیازتان قرار گیرد. مرحوم سید می‌فرموده: «من این کار را می‌نمایم، گوئیا خود را مشاهده می‌کنم که آن را پوشیده و در پیش‌گاه خداوند متعال ایستاده‌ام»³. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ____ ۱ و ۲ و ۳) [ ترجمه‌ی کتاب صص۴-۵] @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 هم‌زمان با شروع تحصیلی جدید #حوزه های علمیه؛ خدمت دل‌سوزانه به ساحت مقدس #اسلام 🔹 ذکر برخی از عنای
🔺 هم‌زمان با شروع تحصیلی جدید های علمیه؛ خدمت دل‌سوزانه به ساحت مقدس اسلام 🔹 از ما که گذشت ولی شما ها سعی کنید ان‌شاءالله شیرینی را دریابید؛ که دیگر [در این صورت] تا آخر عمر منتظر ، منتظر و و این‌ها نیستید؛ خودتان پایه‌ریز هستید؛ خودتان کسب می‌کنید و خرج می‌کنید. برای دین مادر می‌شوید، نه آن‌که از دین اسلام استفاده کنید. انسان حکم مادری پیدا می‌کند. یک می‌سازد و در اطراف آن می‌کند که چه هایی برای مسجد درست کند، از کجا بیاورد، از کجا پیدا کند. همه‌اش در این فکر است. و تا آخر عمر خرج مسجد می‌کند چون نتیجه‌ی آن را یافته است؛ عین مادری که خود را به می‌فرستد و برای او زحمت می‌کشد، قرض می‌گیرد تا او را اداره کند. بنابراین مسجدداری این‌گونه است نه آن‌که مسجدداری این باشد که خدای‌نخواسته مثلاً بگوید: فلان مسجد درآمدش بیشتر است! -نعوذ بالله، چنین کسی ما نداریم-. بنده در یک مسجدی بودم که یک حاج آقایی از بازاری‌ها با همین طرز تفکر بود که گفته بود که: فلانی مسجدش سرقفلی دارد. من روی منبر گفتم: آن مسجدی که سرقفلی داشته باشد پارکینگ است، مسجد نیست. پارکینگ سرقفلی دارد. مسجد که سر قفلی نمی‌شود داشته باشد. این‌که انسان بخواهد در خدمت دین اسلام قرار بگیرد، منصب و بالایی است. فکر کسب درآمد -خدای نخواسته- از و نفهمی است. از این است که از روحانیت چیزی نفهمیده است؛ بله، انسانی که محتاج هست، احتیاجات او را خداوند متعال به وسیله‌ی یا امور دیگر رفع می‌کند. دستگاه حضرت (علیه‌السلام) در معنا مواظب است، حضرت دفتر دارد. رفت و آمد افراد تحت نظر است که کجا می‌روند، چگونه خدمت می‌کنند، از کجا سواد و کسب می‌کنند، و در کجا خود را خرج می‌‌کنند، چند نفر را تا حالا کرده، حمد و سوره چند نفر را تصحیح نموده، چقدر و کرده‌اند. تمام این‌ها در دفتر ثبت می‌شود. وارد شده که در ایام قدر ماه و در ، پرونده‌ی اعمال را خدمت حضرت می‌آورند. در روز ۲۳ رمضان در مرحوم علامه را دیدم که پرونده‌ای را در دست داشت و مشغول صحبت بودند، در خواب به من گفت: فلانی دوم شد و چه شد و... . در [ عالم] این‌گونه است. در زمان جوانی دوستی به من گفت که من ماه رمضان به فلان آبادی نزدیک برای می‌روم، امسال نمی‌توانم بروم، شما به‌جای من بروید. من هم گفتم ان‌شاءالله می‌روم. در خواب دیدم که مثل ماشین ژاندارمری که هرکس را از سر پست خودش پیاده می‌کند، من هم جزء آن‌ها هستم [ که سر پست پیاده می‌شوند]. خدمت‌ها همگی در دفتر ثبت می‌شود، و مدیر دارد. شناخته می‌شود، حقوق دارد. ۹۱٫۱۱٫۱۶ ☑️ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 شرح حدیث قسمت دوم 🔹 عبارت « عَلِمتُ... » حضرت می‌فرمایند "عَلِمتُ". نمی‌فرمایند "ظَنَنتُ". #گمان
🔺 شرح حدیث قسمت سوم عبارت «عَلِمتُ أنّ رِزقی لایَأکُلُه غَیری فَاطمَأنَنتُ» فهمیدم که آن‌چه که روزی من باشد دیگر کسی آن را نمی‌خورد. در نتیجه‌ی این اعتقاد، از بین می‌رود. ولذا مسلمانِ بی حرص، آخرین کسی است که سر میزش می‌آید. اما تاجری که فقط امیدش به چک و سفته و داد و ستد است، اول کسی است که بر سر کار می‌رود؛ چرا که آن شخص، خاطرش جمع است و با خودش می‌گوید را می‌خوانم و زن و بچه‌ام را انجام می‌دهم و و را رسیدگی می‌کنم و ساعت ۸ یا هرموقع شد می‌روم سر کار. اما شخص حریص می‌گوید حتماً باید راننده قبل از طلوع در خانه من حاضر باشد که من را برساند به و تا کاسب‌های دیگر نیامده‌اند من زود مشتری‌ها را جلب کنم. وقتی این‌طور در کار افتاد، خسته می‌شود و آن‌وقت که به خانه برمی‌گردد نه حال دارد، نه حال تربیت فرزند دارد، نه حال دارد. حرص این‌جور می‌کند آدم را‌. واعظ هم همین‌طور است، اگر خدایی نکرده ، ، ، خدایی نکرده در این افتاد که ما هرچی درس برویم زیادتر می‌شود، مداح و بگویند هر چی مجلس بیشتر برویم پاکت‌مان بیشتر می‌شود، این‌ها دیگر به خودشان و خانواده‌شان نمی‌رسند. و لذا یک وقت می‌بینید اولادهای ما خدایی نکرده بی‌تربیت می‌شوند. برای این‌که تفکرمان درست نبوده، هِیْ این‌جا برو، هی آن‌جا برو. این‌ور منبر برو، آن‌ور درس بگو، در خانه‌ها درس بگو، به دخترها درس بگو، از این مدرسه به آن مدرسه... و وقتی که حریص شدند درس‌شان هم فایده ندارد، هم فایده ندارد. این «علمت أن رزقی لایأکله غیری فاطمأننتُ»، یعنی دیگر هیچ تشویش و دلهره ندارم که درآمدم کم می‌شود یا زیاد؛ و لذا شما وقتی و شدید می‌فرستند شما را که درس بدهید یا چیز دیگر. خاطرتان جمع باید باشد که مثلاً من این کلاس را باید خوب درس بدهم بعد بروم کلاس دیگر. پس اگر شاگردی سؤالی کرده اگر دیدم نفهمید، زنگ می‌زنم آن کلاس را تعطیل می‌کنم تا این مسئله را به این بچه بفهمانم، اگر کرده شبهه‌اش رفع شود. فکر نباید بود، پِی پول نباید بود، دنبال باید باشیم. معلمی که حقّش از بیشتر است یعنی این‌جور معلم. نه کسی که می‌آید روی تخته سیاه ریاضیات را حل می‌کند و می‌رود که خودش را برساند به آن یکی کلاس! این معلمی نیست، این حرفه است. مثل نجار و بنا، کاسب است. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama