eitaa logo
سیدالعلماء
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
688 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا؛ ارواحنا لک الفداء ▪مصائب امام رضا علیه‌السلام 🔹 وقتی امام علیه‌السلام دعوت شدند که به تشریف بیاورند، به حسب ظاهر روی فشار تشریف آوردند، ولی در واقع حضرت می‌توانست از خدا بخواهد که خدایا من این را نروم و قبول هم می‌شد ولی این کار را نکردند. سفر غریبانه‌ای بدون رفتند. وقتی هم که خواستند حرکت کنند، دستور دادند اهل و عیال‌شان جمع شدند. فرمودند یک قدری برای من کنید که دیگر مرا نمی‌بینید و آن‌ها هم مجلس درست کردند. سپس حضرت علیه‌السلام را کنار جدّشان بردند و آن را به سپردند که در خدا قرار بگیرد. و این راه طولانی را یِکه و تنها و بدون فرزند و عیال آمدند. در مشهد هم خیلی آزارشان می‌داد؛ و شاید هم که گاهی دچار زحمت می‌شوند، در اثر آن برکاتی باشد که خدا به آن حضرت در غربت و رنج‌ها داد که یک سهمی هم به زائرین داده می‌شود، مثل گیر نیامدن جا یا گیر نیامدن جای راحت، غذا، خواب‌گاه و گاهی هم در راه ماندن. 🔺نعمت خدا به صورت مشکلات 🔹 من یادم هست که در یک‌وقت یکی از بزرگ - خدا رحمتش کند- می‌گفت: من شنیده بودم که هر کسی به زیارت حضرت رضا علیه‌السلام می‌رود یک رنجی به او می‌رسد. رفتم خدمت خواهرشان و عرض کردم که من می‌خواهم بروم برادرتان ولی نمی‌خواهم رنجی به من برسد، از این جهت وقتی آمدم مُشَرَّف شدم و برگشتم هیچ مشکلی برایم پیش نیامد. گاهی آدم می‌شود، گاهی خدای نخواسته در رفتن یا در برگشتن می‌کند. این‌ها آثار این پیوستگی است که خدا به صورت ناخشنودی‌ها به می‌رسد که انسان کم‌کم با خشنودی از خدا علاقه پیدا کند. نکند که ما خدا را می‌پرستیم برای خاطر این‌که وقتی یک زیارت رفتیم یا یا کردیم، فوراً وسائل ما خوب بشود، نه! ما برای این چهار روزه این کار‌ها را نمی‌کنیم. 🔺 راهی برای کم کردن مشکلات زیارت 🔹 پیش‌آمدها هم هرچه شده یا خدای نکرده می‌شود، باید ازشان خواست که خودشان جلوگیری کنند. از این جهت به ما دستور دادند که هر وقت خواستید جایی بروید، اول بروید پیش آن یا که در جوار شماست مثل حضرت علیه‌السلام یا حضرت علیهاالسلام، سلامی عرض کنید و ازشان بخواهید که ما می‌خواهیم فرستاده‌ی شما به خدمت پسر عموی‌تان باشیم، به خدمت برادرتان باشیم و شما را ببریم و به ایشان بدهیم. این باعث می‌شود که فیض علی حدّه‌‌ای نصیب بشود و انسان یک قدری پیش‌آمدش رفع بشود. وقتی هم می‌خواهد برگردد باز خدمت حضرت می‌رود و سلام و می‌کند و می‌گوید می‌خواهم خدمت پسر عموی شما یا خواهر شما در یا در برسم و سلام شما را برسانم. آن‌وقت او که حامل پیام حضرت شد، ان‌شاءالله از ناراحتی‌ها محفوظ می‌ماند. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 صدق و دروغ بسم الله الرحمن الرحیم از ابتدای اول که گروه و وابستگانش را گرفتند، امور پیش رفت تا نوبت رسید به و ایشان -در اثر چه کاری بوده و چه عملی شده، آیا داشته-، در هر حال، روشش را قدری تغییر داد و بزرگترین خدمت را در اسلام انجام داد که در روزهای در خطبه‌ی نماز، به زشتی از یاد نشود و آن‌ها مورد تنفر و شتم و سب و و این‌ها قرار نگیرند و تا اندازه‌ای به رفتار شود. بعد از ایشان یک شخص دیگری آمد به نام و او هم یک چند روزی به همین مقدار که قبل از روی کار آمدن او تغییر کرده بود، او هم همین‌طور رفتار کرد. نوشته‌اند که چهل روز راه و روش عمر بن عبدالعزیز را ادامه داد؛ بعد مردمی که دور این‌ها بودند و از خوان این‌ها استفاده می‌کردند، دیدند این‌طور که نمی‌شود. های سنگینی که می‌گرفتند، دیگر نمی‌گیرند. عیش و نوشی که داشتند، دیگر ندارند؛ این بود که چهل نفر از بزرگان و و شیوخ نزد این شخص آمدند و یاد کردند که اگر تو عدالت کنی یا نکنی، در هر حال در روز کسی به کاری ندارد و حساب و کتابی برای‌شان نیست!. وقتی این‌ها این قسم‌ها را خوردند، درون او که او باشد، مانند ماری که خوابیده باشد، بیدار شد! و ورق به قبل از عمر بن عبدالعزیز برگشت و امور را تغییر داد به طوری‌که یک جاریه‌ای حَبّابه نام را که خیلی مورد پسندش بود، دائم خودش قرار داد. به جای حکومت‌رانی، تبدیل شد به یک آدم شهوت‌رانِ از همه‌چیز بی‌خبر. اتفاقاً این کنیز هم فوت کرد. وقتی داغ به این نشست، خیلی ناراحت شد. یعنی شاید بتوان گفت که به حالت دیوانگی درآمد؛ این بود که از دفن کردن این جلوگیری کرد. به قدری او را کنار خودش نگه داشت که متعفن شد و با او می‌ورزید!. به او خیلی بدگویی کردند که این چه کاری است؟ کسی هیچ‌وقت در مردن دیگر بر نمی‌گردد که تو او را نگه داشته‌ای! اجازه‌ی دفنش را داد و بالای مکان دفن او زندگی می‌کرد. وقتی او إشباع نشد، دستور داد او را از در آوردند، در حالی‌که متعفن شده بود، باز برگرداندند!. در هر حال چند روزی خودش هم زندگی نکرد و فوت کرد. در این تاریخ‌ها، پیام‌ها و دروس زیادی هست برای فرد و برای ؛ نزدیکان سلاطین و امراء اگر اهل عیش و نوش باشند، به هر وسیله‌ای شده او را به طریق خودشان وا می‌دارند و اگر اسلام را واژگون کنند و به جای و ، و بیاورند، حرفی ندارند!. @seyedololama ص۱ ⬇️
⬆️ ص۳ 🔺 شرح حدیث قسمت سوم 🔹 عبارت «عَلِمتُ أنّ رِزقی لایَأکُلُه غَیری فَاطمَأنَنتُ» فهمیدم که آن‌چه که روزی من باشد دیگر کسی آن را نمی‌خورد. در نتیجه‌ی این ، از بین می‌رود. ولذا مسلمانِ بی‌حرص، آخرین کسی است که سر میزش می‌آید. اما تاجری که فقط امیدش به چک و سفته و داد و ستد است، اول کسی است که بر سر کار می‌رود؛ چرا که آن شخص، خاطرش جمع است و با خودش می‌گوید خود را می‌خوانم و زن و بچه‌ام را انجام می‌دهم و و را رسیدگی می‌کنم و ساعت ۸ یا هرموقع شد می‌روم سر کار. اما شخص حریص می‌گوید حتماً باید راننده قبل از طلوع در خانه‌ی من حاضر باشد که من را برساند به و تا کاسب‌های دیگر نیامده‌اند، من زود مشتری‌ها را جلب کنم. وقتی این‌طور در کار افتاد، خسته می‌شود و آن‌وقت که به خانه برمی‌گردد، نه حال دارد، نه حال تربیت فرزند دارد، نه حال دارد. حرص این‌جور می‌کند آدم را‌. واعظ هم همین‌طور است، اگر خدایی نکرده ، ، ، خدایی نکرده در این افتاد که ما هرچی درس برویم، مان زیادتر می‌شود، مداح و بگویند هر چی مجلس بیشتر برویم، پاکت‌مان بیشتر می‌شود؛ این‌ها دیگر به خودشان و خانواده‌شان نمی‌رسند؛ ولذا یک‌وقت می‌بینید اولادهای ما خدایی نکرده بی‌تربیت می‌شوند. برای این‌که تفکرمان درست نبوده، هِیْ این‌جا برو، هِیْ آن‌جا برو. این‌ور منبر برو، آن‌ور درس بگو، در خانه‌ها درس بگو، به دخترها درس بگو، از این مدرسه به آن مدرسه... و وقتی که حریص شدند درس‌شان هم فایده ندارد، شان‌ هم فایده ندارد. این «علمت أن رزقی لایأکله غیری فاطمأننتُ»، یعنی دیگر هیچ تشویش و دل‌هره ندارم که درآمدم کم می‌شود یا زیاد؛ ولذا شما وقتی و شدید، می‌فرستند شما را که درس بدهید یا چیز دیگر. خاطرتان جمع باید باشد که مثلاً من این کلاس را باید خوب درس بدهم، بعد بروم کلاس دیگر. پس اگر شاگردی سؤالی کرده، اگر دیدم نفهمید، زنگ می‌زنم آن کلاس را تعطیل می‌کنم تا این مسئله را به این بچه بفهمانم، اگر دارد، شبهه‌اش رفع شود. فکر نباید بود، پِیِ پول نباید بود، دنبال باید باشیم. معلمی که حقّش از بیشتر است یعنی این‌جور معلم. نه کسی که می‌آید روی تخته سیاه ریاضیات را حل می‌کند و می‌رود که خودش را برساند به آن یکی کلاس! این معلمی نیست، این حرفه است. مثل نجار و بنا، کاسب است. عبارت «عَلِمتُ أنّ آخِرَ أمری المَوت فَاستَعدَدتُ» این مطلب برای من ثابت شده و ندارم که من راه هستم. مانند ماشین‌سواری که روی پل آمده و یا راننده‌ی قطاری که روی پل است، این شخص می‌داند که این‌جا، جای ماندن نیست، اگر یک ربع ساعت این‌جا بماند از پشت سر بوق می‌زنند که چرا ایستاده‌ای؟ ماشین هم که روی پل ایستاده همین‌طور، پلیس می‌گوید چرا پارک کردی و جریمه برایش می‌نویسد. من نمی‌توانم در مسیر مرگ ترافیک ایجاد کنم و عقب و جلو بیندازم. مُردنی هستم. حال که مردنی هستم چه کنم؟؛ «فَاستَعدَدتُ» آن‌وقت آذوقه‌ی آن‌جا افتادم. در کتاب آمده که: مرحوم یکی از کارهایش متبرک نمودن کفنش در اماکن متبرکه بوده. در آن را حاضر می‌کرد و هم‌چنین به ، ، مطهر حضرت (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و مشاهد علیهم‌السلام در ، ، ، ، و مطهر و… متبرک می‌نمود¹. این معنی به مردن است. «در روایت وارد شده است که همیشه کفن را قبل از مرگ مهیا نمائید، و همیشه به آن نظر کنید»²؛ که شاید همین امروز مورد نیازتان قرار گیرد. مرحوم سید می‌فرموده: «من این کار را می‌نمایم، گوئیا خود را مشاهده می‌کنم که آن را پوشیده و در پیش‌گاه خداوند متعال ایستاده‌ام»³. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ____ ۱ و ۲ و ۳) [ ترجمه‌ی کتاب صص۴-۵] @seyedololama
🏴 صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا؛ ارواحنا لک الفداء ▪مصائب امام رضا علیه‌السلام 🔹 وقتی امام علیه‌السلام دعوت شدند که به تشریف بیاورند، به حسب ظاهر روی فشار تشریف آوردند، ولی در واقع حضرت می‌توانست از خدا بخواهد که خدایا من این را نروم و قبول هم می‌شد، ولی این کار را نکردند. سفر غریبانه‌ای بدون رفتند. وقتی هم که خواستند حرکت کنند، دستور دادند اهل و عیال‌شان جمع شدند. فرمودند یک قدری برای من کنید که دیگر مرا نمی‌بینید و آن‌ها هم مجلس درست کردند. سپس حضرت علیه‌السلام را کنار جدّشان بردند و آن را به سپردند که در خدا قرار بگیرد. و این راه طولانی را یِکه و تنها و بدون فرزند و عیال آمدند. در مشهد هم خیلی آزارشان می‌داد؛ و شاید هم که گاهی دچار زحمت می‌شوند، در اثر آن برکاتی باشد که خدا به آن حضرت در غربت و رنج‌ها داد که یک سهمی هم به زائرین داده می‌شود، مثل گیر نیامدن جا یا گیر نیامدن جای راحت، غذا، خواب‌گاه و گاهی هم در راه ماندن. 🔺 نعمت خدا به صورت مشکلات 🔹 من یادم هست که در یک‌وقت یکی از بزرگ - خدا رحمتش کند- می‌گفت: من شنیده بودم که هر کسی به زیارت حضرت رضا علیه‌السلام می‌رود یک رنجی به او می‌رسد. رفتم خدمت خواهرشان و عرض کردم که من می‌خواهم بروم برادرتان ولی نمی‌خواهم رنجی به من برسد، از این جهت وقتی آمدم مُشَرَّف شدم و برگشتم هیچ مشکلی برایم پیش نیامد. گاهی آدم می‌شود، گاهی خدای نخواسته در رفتن یا در برگشتن می‌کند. این‌ها آثار این پیوستگی است که خدا به صورت ناخشنودی‌ها به می‌رسد که انسان کم‌کم با خشنودی از خدا علاقه پیدا کند. نکند که ما خدا را می‌پرستیم برای خاطر این‌که وقتی یک زیارت رفتیم یا یا کردیم، فوراً وسائل ما خوب بشود، نه! ما برای این چهار روزه این کار‌ها را نمی‌کنیم. 🔺 راهی برای کم کردن مشکلات زیارت 🔹 پیش‌آمدها هم هرچه شده یا خدای نکرده می‌شود، باید ازشان خواست که خودشان جلوگیری کنند. از این جهت به ما دستور دادند که هر وقت خواستید جایی بروید، اول بروید پیش آن یا ای که در جوار شماست مثل حضرت علیه‌السلام یا حضرت علیهاالسلام، سلامی عرض کنید و ازشان بخواهید که ما می‌خواهیم فرستاده‌ی شما به خدمت پسر عموی‌تان باشیم، به خدمت برادرتان باشیم و شما را ببریم و به ایشان بدهیم. این باعث می‌شود که فیض علی حدّه‌‌ای نصیب بشود و انسان یک قدری پیش‌آمدش رفع بشود. وقتی هم می‌خواهد برگردد باز خدمت حضرت می‌رود و سلام و می‌کند و می‌گوید می‌خواهم خدمت پسر عموی شما یا خواهر شما در یا در برسم و سلام شما را برسانم. آن‌وقت او که حامل پیام حضرت شد، ان‌شاءالله از ناراحتی‌ها محفوظ می‌ماند. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama