#شعر
هرچند که بر خانه ی دل غم افتاد
تقدیر تو در عذاب اعظم افتاد
مدفون کنمت دشمن صهیونی با
آن خاک که بر گوشه ی پرچم افتاد
شاعر: زهرا آراسته نیا
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین
#داستان_مریم
#بخش_سوم
#فصل_دوم_قسمت۴
حسین عکس #مریم را گرفت. خیسی چشمانش را گرفت و گفت: تو خانه نماز میخواندم. #مریم در حیاط بود و لباسهایم را میشست. هر وقت میآمدم مرخصی و پیش #مریم میرفتم اجبار میکرد و لباسهایم را میشست. آب میریخت روی سرم و پارهای وقتها شلنگ آب را میکرد تو یقهام و من خیس میشدم و #مریم میخندید و منِ عصبانی هم به خنده میافتادم. قنوت بستم و مثل همیشه از ته دل گفتم:
<<اللهم ارزقنا توفيق الشهادة فی سبیلک>>
سلام نماز را که دادم خود را در آغوش #مریم دیدم. #مریم های های گریه میکرد و صورتم را میبوسید و نوازش میکرد. پرسیدم:
<<چه شده #مریم؟>>
گفت آخر تو چرا از خدا شهادت میخواهی؟ تو هنوز ۱۴ سالهای و هنوز نوجوانی. دعا کن من شهید بشوم. <<راستی علی، #مریم کی شهید شده؟>>
☘علی گفت:
_دیروز عصر با خواهر سنیه سامری و فرشته اویسی میرفتهاند به سوی مزار شهدا. دیروز سالگرد شهید مرزوق ابراهیمی بود. مرزوق را که یادته. پسر نازنینی بود. یتیم بزرگ شده بود. همان مرداد ماه سه سال پیش که شهید شد و دفنش کردند مادرش به #مریم و خواهران دیگر وصیت میکند که من تا چهلم مرزوق زنده نمیمانم. خواهش میکنم لااقل در سالگرد مرزوق بیایید اینجا به نیابت از من برایش فاتحه بخوانید.
مؤلف: #داود_امیریان
ادامه دارد...
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
شهیده #مریم_فرهانیان🌷
https://eitaa.com/sh_mfarhanian
إلهی، پیشانی بر خاک نهادن آسان است،
دل از خاک برداشتن دشوار است...
✍علامه حسن زاده
#امشببرایدلاموندعاکنیم✨
اینکه امشب عکس تو روبرویم هست، خوب است تقدیرم...♥️
#رفیق_یعنی_عشق
#رفیق_شهیدم
#شهیده_مریم_فرهانیان
#همسفر
شهیده #مریم_فرهانیان🌷
https://eitaa.com/sh_mfarhanian
❤️ شفاعت مقربان
👐 رهبر انقلاب: "از ابزارهای تقرب به پروردگار توجه به ارواح مطهر شهیدان است. شبهای قدر اگر میخواهیم دعای مستجاب داشته باشیم، شهدا را شفیع قرار دهیم." ۹۵/۴/۵
#شب_قدر
#شهدا
#مسجد_الغدیر
شهیده #مریم_فرهانیان🌷
https://eitaa.com/sh_mfarhanian
بعضی وقتها سخته بگذری ولی بگذر...
همدیگه رو حلال کنید، نه در حد اینکه حلالش کردم نه... از ته دل حلال کنید، اینطور که وقتی اسمش بیاد فراموش کرده باشی بدی که در حقت کرده. تو زندگیتون اثر میگذاره.✨🌱
التماس دعا✨
🌙 ما شبی دست برآریم و دُعایی بکنیم...
شبِ هجران تو را چاره زِ جایی بکنیم...
🤲 الهی بالحجة، عجل لولیک الفرج
#شب_قدر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
شهیده #مریم_فرهانیان🌷
https://eitaa.com/sh_mfarhanian
مردم مظلوم #فلسطین رو یاد کنید امشب.
اللهم انصر الاسلام و اخذل الکفار.
اللهم فک الأمة الإسلامية من شر آمریکا و اسرائیل🤲🏻
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین
#داستان_مریم
#بخش_سوم
#فصل_دوم_قسمت۵
🌱#مریم و دوستانش هر شب جمعه میرفتند سر خاک مرزوق. دیروز عصر سر چهارراه منتظر ماشین بودند که... که آن خمپارهی لعنتی آمد. ترکش به قلب #مریم خورده. حسین باورت نمیشود. انگاری به یک خواب ناز رفته. همچین چشمانش را بسته که آدم خیالاتی میشود. الان است که #مریم از خواب بپرد و هراسان بگوید که ای وای خوابم برد و از کارم عقب افتادم.
🌿حسین از شیشه به بیرون نگاه کرد. نمیتوانست جلوی گریهاش را بگیرد. حتی در شهادت مهدی همچین گریهای نکرده بود..
☘علی آه کشید و گفت:
_دو سه ماه پیش رفتم دیدن #مریم به خوابگاه خواهران تو بیمارستان شرکت نفت، گفتند که تو محوطه است. گشتم و پیداش کردم. روی یک نیمکت نشسته بود و با کف پای راستش مشغول بود. کنارش یک بطری الکل بود و تا مرا دید سریع پاهایش را جمع کرد. آمد بلند شود که لنگید و رنگ صورتش سفید شد. نشستم کنارش، پرسیدم چی شده؟ زخمی شدهای؟ هر چه پرسیدم میگفت چیزی نیست. تا اینکه آخر سر دستم را گرفت و گفت:
<<قول بده تا وقتی زنده هستم از این ماجرا به کسی حرفی نزنی.>>
قول دادم. #مریم پای راستش را روی زانوی چپش گذاشت. دلم ریش شد، کف پای #مریم پر از تاولهای صورتی و سرخ بود. #مریم لبخند زد و گفت:
<<این تاولها اذیتم میکند، با سوزن میترکانمشان و با الکل جایش را تمیز میکنم.>>
مؤلف: #داود_امیریان
ادامه دارد...
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
شهیده #مریم_فرهانیان🌷
https://eitaa.com/sh_mfarhanian
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین
#داستان_مریم
#بخش_سوم
#فصل_دوم_قسمت۶
🍃بس که #مریم اینطرف و آن طرف میدوید و به مجروحین سرکشی میکرد. از این روستا به روستای دیگر میرفت و جویای حال خانوادهی شهدا میشد پایش در کفش تاول زده بود. حسین باور کن تحملش برای خود من سخت است. با اینکه پوتین میپوشم و خیلی راه میروم اما نصف تاولهای پای #مریم، پاهایم تاول نزده. چه صبر و استقامتی داشت #مریم!
به بیمارستان شهید بهشتی رسیدند. علی گفت:
_#مریم تو کانتینر است، بیا حسین جان.
به بیمارستان شهید بهشتی رسیدند. علی گفت:
_#مریم تو کانتینر است. بیا حسین جان.
🌿حسین نمیدانست چطور این همه تاب و توان در وجودش جمع شده که هنوز سکته نکرده است. فکرش را هم نمیکرد یک روز با پاهایی لرزان به دیدن پیکر #مریم بیاید و حالا آمده بود.
🍃داخل کانتینر سرد بود. چند شهید در گوشه و کنار کانتینر دیده میشدند. علی دست حسین را کشید. رفتند ته کانتینر. علی نشست و از روی #مریم، چادرش را کنار زد. #مریم انگار خوابیده بود. حسین جرأت نکرد جلوتر برود. همان جا زانوانش سست شد. سرش را به بدنهی فلزی کانتینر کوبید و ناله کرد:
_مریم، مریم، مریم!
مؤلف: #داود_امیریان
پایان فصل دوم
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
شهیده #مریم_فرهانیان🌷
https://eitaa.com/sh_mfarhanian
هدایت شده از آبادان مقاوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 وقتی چادر_نماز تبدیل به اسلحه میشود...
🔹 از آغاز عملیات #طوفان_الاقصی، پوشش «چادر نماز» به پوشش رسمی زنان و دختران فلسطینی ساکن غزه تبدیل شده است.
آنها میگویند: «چادر نماز، برای ما یک نماد است، نماد نماز، نماد پاکی، نماد عفاف و پوشش. ما با چادر نماز، رفتوآمد میکنیم، کار میکنیم، با آن میخوابیم و بیدار میشویم. ما میخواهیم در صورت بمباران یا مجبور شدن به ترک اردوگاه، آماده باشیم...»
پ.ن:
⚠️ چقدر این چادر، زیباست، چادری که دیگر فقط یک چادر نیست؛ بلکه یک سلاح و زره است، همچون یک رزمنده که دائم اسلحهاش را همراه دارد و در یک آمادهباش صددرصدی است؛ یک نماد است، یک دنیا حرف و حکمت است، یک عبادت است، یک ارزش به معنای واقعی است.
این چادر نماز، در اینجا حکم همان « مداد العلماء » [مرکـّب عالم] و « دماء الشهداء » [خون شهید] را دارد.
این چادر و #حجاب است که ارزش دارد.
❞ https://eitaa.com/abadanravi
الحمدلله از ساعت ده صبح که رفتیم برای کار فرهنگی در مسیر راهپیمایی مردم اومده بودن، با اینکه اعلام کرده بودن ساعت یازده و نیم بیاید. ولی همین مردم عادی آبادان(عادی نیستن، عالی هستن،بهشون افتخار میکنیم) ساعت ده صبح اومدن. خیلی لذت بردیم از حضورشون.
الحمدلله.
#روز_قدس
#به_عشق_رفیق_شهیدم
شهیده #مریم_فرهانیان🌷
https://eitaa.com/sh_mfarhanian
خیلی هوا گرم بود، ساعت۱۲ظهر اوج گرما بود، به مصلی که نزدیک شدیم گفتیم دیگه همه برمیگردن، فکر نمیکنیم دیگه با زبون روزه و تو این گرما برای نماز بمونن، از درب ورودی مصلی دیدیم کلی جمعیت ایستاده و ما هم باید پشتسرشون منتظر میموندیم که بریم داخل، پیر و جوون و نوجوون و کودک زیر گرمای آفتاب منتظر ایستاده بودن تا جمعیت بره داخل و خودشون هم برن. بالاخره همه جمعیت رفت داخل مصلی. ولی به خاطر جمعیتی که اومده بودن اصلا جا برای نشستن نبود، بعضی از مردم بالاجبار برگشتن، ما صف آخر یک جا پیدا کردیم و نشستیم. دقایقی بعد رواقی که بسته بود رو باز کردن و جمعیت رفت داخل اون رواق. نشسته بودیم که یک دختر خانم مهربونی گفت که میشه پیشتون بشینم؟ گفتم بله. بعد از چند دقیقهای یادم افتاد که تو اون شور و هیجان و کار داخل راهپیمایی حواسمون نبود که کارت شهیده فرهانیان رو پخش کنیم! یکی از کارتها را در آوردم و بهش دادم به کارت که نگاه کرد دیدم که عکس شهیده رو بوسید و گذاشت رو قلبش و تشکر کرد. گفتم شهیده رو میشناسی؟ گفت آره میشناسم، اسمش رو شنیده بودم. دوست داشتم مزارش رو ببینم تو گوگل هم سرچ کردم ولی پیدا نکردم. ولی اردوگاه شهیده فرهانیان چند بار رفته بودم به خاطر همین دوست داشتم در موردش بدونم، گفت خواست خود شهیده بود که اینطور باهاش آشنا بشم. بهش گفتم بیا شمارت رو ذخیره کن تو گوشیم آدرس کانال رو برات بفرستم ذخیره که کرد دیدم بله فامیلمون یکی هست. و متوجه شدیم که در دبستان هم همکلاسی بودیم🌹
بعد از نماز هم افتخار دیدار با خانم موسوی و خانم نریمانی و خانم سنیه سامری❤️ همرزمان و دوستان شهیده #مریم_فرهانیان را هم داشتیم الحمدلله.
#خاطره_شیرین_روز_قدس
#رفیق_دبستانی_شهدایی
#همرزمان_شهیده
شهیده #مریم_فرهانیان🌷
https://eitaa.com/sh_mfarhanian