۱۴۰۲۰۱۰۶_بیانات_رهبر_انقلاب_در_دیدار_شاعران.pdf
3.36M
🌷 #جزوه | متن کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار شاعران. ۱۴۰۲/۱/۶
💻 Farsi.Khamenei.ir
کدامین توبه خواهد برد از ما روسیاهی را
جواد محمدزمانی
غزلی از یک ترکیب بند:
نداریم از سر خجلت، زبان عذرخواهی را
کدامین توبه خواهد برد از ما روسیاهی را
ندیدم غیر تلخی در زبان با شکوه وا کردن
شکرها در دهان دیدم شکوه شکرخواهی را
نمیخواهند خوبان جز فقیری نعمتی از او
گدایان خوب میدانند قدر پادشاهی را
کجا جز سادگی نقشی پذیرد چهرهٔ زردم
قلم یار مرکب نیست کاغذهای کاهی را
بهار آمد، جهان دست و ترنج از هم نمیداند
گواهی میدهد هر حُسنِ یوسف بیگناهی را
بهار آموزگار وعده «یُدرِککُمُ المَوت» است
دلا آماده شو آن لحظهٔ خواهی، نخواهی را
چه فهمد تیرهروز از «یُخرِجُ الحَیَّ مِنَ المَیِّت»؟
چه داند شبپرست، آهنگ باد صبحگاهی را؟
کجا در پیش خصم اظهار عجز از آبرومندیست؟
دلا از لوح سینه پاک کن اوهام واهی را
من از دریای شورانگیز معنی عذر میخواهم
که در تُنگِ غزل محبوس کردم شوق ماهی را
#غزل
#نیایش
#جواد_محمدزمانی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403.
@shaeranehowzavi
هر دو اقلیم یک خراسان است
#سید_حکیم_بینش
ما درختان سرو یک باغیم یا دو تا گل که در دو گلدان است
ما دو تا شعبه های یک رودیم ما دو تا را دو جسم و یک جان است
کبک کال زری دری می خواند تو به بنگاله قند می بردی
تو تعارف که کیک لاهیجان من تبسم که توت خنجان است
تکه ها را دوباره وصله بزن هرچه درز است بخیه خواهم کرد
پل بزن بین بلخ و نیشابور هر دو اقلیم یک خراسان است
فرض کن چند سال آینده ست شاهراهی بزرگ ساخته اند
یک سر شاهراه کابل جان یک سر شاهراه تهران است
فرض کن چند سال آینده همدلی مثل سکه ضرب شود
یک طرف روی سرخ افغان و یک طرف نام سبز ایران است
آسمان حرف تازه ای دارد ابرها شاعران خوش نامند
ابرها هم بهانه می خواهند نوبت شعر "باز باران" است
#غزل
#وحدت_و_همدلی_پارسی_زبان_ها
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،
فروردین 1403
.
@shaeranehowzavi
تو معدن جود و صولت و تقوایی
مانند علی و فاطمه ، زیبایی
باید ز کدام وصف تو دم بزنیم
از بس که شبیه مادرت زهرایی
#مشهدیزاده
#میلاد_کریم_اهل_بیت_مبارک
@shaeranehowzavi
.
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي تَحَبَّبَ إِلَيَّ وَهُوَ غَنيٌّ عَنّي
صد شکر خدا را که بود بندهنواز
کرده است به روی من در رحمت باز
با بندۀ خویش دوستی میورزد
باآنکه به من ندارد او هیچ نیاز
#محمدتقی_عارفیان
#دعای_ابوحمزه
@shaeranehowzavi
شاید که برده ز خاطر قرار را
دستان خالی چشم انتظار را
امشب به کوچه ی ما سر نزد چرا؟
مردی که داشت به کولش بهار را
او ساده بود ولی وقف کوچه کرد
عمری تمامی دار و ندار را
سر کرده ایم در آشوب و غصه ها
با مهربانی او روزگار را
امشب نیامد و از دست داده ایم
یکباره طاقت و صبر و قرار را
پیچیده بوی خزان باز هم محاق
از ما گرفته تماشای یار را
آورده اند ولی گریه های شهر
پیغام حادثه ای ناگوار را
تیغ جهالت و کینه، شکافته
فرق سر یل شب زنده دار را
از ما چه دیده که در سجده گفته است
بعد از قسم به خدا، «رستگار» را
آن کوچه گرد صمیمی همیشه داشت
تصویر و عطر خداوندگار را
مانند کوچه ی ما نیمه های شب
می گشته کوچه به کوچه دیار را
آن بی بدیل ابر مرد روزگار
می بسته بر کمرش ذوالفقار را
حق را گرفته اگر روزگار، باز
ناحق نکرده لبِ روزه دار را
با استخوان درون گلو ،به چشم
یک عمر کرده تماشای خار را
تنها علی است که در پادشاهی اش
فهمانده معنی خدمتگزار را
#محمدجواد_منوچهری
#یاامیرالمومنینیاعلیبنابیطالب
@shaeranehowzavi
فرصت دیدار...
دوباره یک شبِ پرشورِ عاشقانه ی شعر
دوباره فرصت دیدار با بهانه ی شعر
دوباره این پدرِ مهربان به دلسوزی
نهاده دست محبت به رویِ شانه ی شعر
فراتر از همه ی شاعران و استادان
نشسته است به تفسیرِ عارفانه ی شعر
شبیه رهبری اش در جهان،در اینجا نیز
مسلط است به هرخط و هر نشانه ی شعر
چنین بیان سخن می کند در این موضوع
بگوید از اثر گوهرِ یگانه ی شعر
خوش است آنکه شکوهِ تمدن ایران
رسد به گوشِ همه عالم از رسانه ی شعر
خوش است اینکه شراری شود به جانِ ستم
به عزم تان به همه عرصه ها زبانه ی شعر
مباد آنکه به تیرِ کلامِ بیگانه
نهند شعله ی ویرانگری به خانه ی شعر
چه حیف حافظه ها خالی اند از این گوهر
عجب که سر نزند در دلی جوانه ی شعر
خوش است اینکه به لطفِ محافلِ ادبی
وسیع تر بشود بیش از این کرانه ی شعر
مباد مجلس شعری تجملی باشد
مباد سرد شود شعله و زبانه ی شعر
مباد رنجه کند مثل میخ گوشی را
بیانِ پرغلط و سست و ناشیانه ی شعر
همیشه بر سرِمان سایه ی شما باشد
همیشه دست ِپر از لطف تان به شانه ی شعر
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#دیدار_یار
#فرصت_دیدار
@shaeranehowzavi
.
حاجقاسم برای ما نپسند که در این ماه ناامید شویم
کاش سرباز راه حق باشیم کاش مثل تو روسپید شویم
بازهم تا خدا ببر بالا، دست مجروح و مهربانت را
شب پرفیض قدر نزدیک است تو دعا کن که ما شهید شویم
✍️#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۳/۰۱/۱۰
ساعت به وقت #حاجقاسم
۰۱:۲۰ 💔
هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاجقاسم سلیمانی صلوات
#ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
@SharheAtasheDel
غرق گوهر شدند چشمانم
محو دلبر شدند چشمانم
از همان لحظه که تورا دیدم
محترم تر شدند چشمانم
#ریحانه_ابوترابی
#روایت_دیدار
@shaeranehowzavi
جوشن به جانم بپوشان
در پشت ابر گناهان
ماه تو گردیده پنهان
تاریکم از دست عصیان
مِهر تو اما درخشان
دورم کن از لکه لوث
الغوث الغوث الغوث
در شعله های گناهم
می سوزم و بی پناهم
فواره زد دود آهم
شرمنده ام رو سیاهم
جانم رسیده ست بر لب
خَلّص من النار یا رب
چون گُل مرا پرواندی
در هر گلستان نشاندی
خارم ولی باز خواندی
از آستانت نراندی
برگشته ام اشک آلود
یا ملجاَ کل مطرود
شیطان بریده امانم
تیری ندارد کمانم
جوشن بپوشان به جانم
در پیش او ناتوانم
شیطان شود باز سرکوب
یا غالباً کلِ مغلوب
داریم با اشک، فانوس
در نیمه شبهای مخصوص
هر کس که شد با تو مانوس
از لطف تو نیست مایوس
یا فارج الهمّ الهی
یا کاشف الغمّ الهی
جبار و قهار هستی
صبّار و غفار هستی
هر چند مختار هستی
بگذر که ستار هستی
ما را نکن از خودت دور
یا ناصراً غیرَ منصور
بد کرده ام بارالها
دارم ولیکن تمنا
جرم فراوان ما را
جان حسینت ببخشا
با کربلا می شوم خوب
یا کاشفَ کلِ مکروب
#سید_محمد_حسین_ابوترابی
#شب_قدر
#مناجات
#جوشن_کبیر
@shaeranehowzavi
مرا که دشمن خویشم به خویش وامگذار
ستم به خویش اگر میکنم خدا مگذار
ببخش چشم تو را دور دیدم از خود آه
مرا به حال خودم بعد از این رها مگذار
مرا ببخش به اشک کنارْ دستی من
مرا به برکت این جمع، بینوا مگذار
پر از محبت بی انتهای خود کن آه
مرا و دست مرا خالی از دعا مگذار
به روضههای شب قدر بی قضایم کن
خدای من به دلم داغ کربلا مگذار
به سکههای تماماً بهار عفوت آه
به جز گذشت تو در کاسههای ما مگذار
اگر چه کاشتمت بارها ز بد عهدی
ولی تو دست مرا آه در حنا مگذار
#مریم_بسحاق
#شب_قدر
@shaeranehowzavi