eitaa logo
کانال اشعارشاعروذاکراهل بیت حاج سیدهاشم وفایی
389 دنبال‌کننده
357 عکس
16 ویدیو
0 فایل
اشعار مذهبی حماسی واجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
سجادۀ گل امشب دلم لبریز شور وبی قراری است سرشار از عطر دل انگیز بهاری است صحن دل من از فروغ نور امید همچون رواق صحن ها آئینه کاری است از کوثر جوشنده ی عشق ومحبت امشب شب کام وشب رفع خماری است درموسم وفصل گل افشانی بعثت یک چشمه اشک از آبشار دیده جاری است درگلشن هستی شکوه دوست پیداست درهر طرف گل نغمه ی گرم قناری است دربزم پرشور ونشاط مبعث ای دل گفتم به طبع خود شب خدمت گذاری است با موجی از شور وامید وشادمانی گفتا مرا از لطف حق امیدوای است بگذار اشک از دیدگان خود فشانم تا نام سرسبز محمد را بخوانم آن شب حرا آئینه ی نور خدا بود آواز ذرات جهان یا ربنا بود درخلوت اسرار و پشت پرده ی غیب تنها محمد بود وجبریل وخدا بود بشنید «اقراءباسم ربک»یا محمد مبهوت درآواز گرم آشنا بود آمد به گوشش تا صدای «قم فانذر» سرتا به پا غرق فروغ کبریا بود وقتی نبی سجاده ی گل پهن میکرد سرشار از عطر مناجات ودعا بود انوار یکتایی به رویش موج می زد دیدار رویش آرزوی انبیا بود اهل یقین با یاد او احرام بستند آری محمد کعبه ی اهل وفا بود حبریل دربین زمین و آسمانها با این سروش جانفزا غرق نوا بود درچشم خوداوچشمه ی خورشید دارد بر روی دستش پرچم توحید دارد بعثت همان گلبانگ سبز آسمانی است بعثت همان خورشید گرم ومهربانی است بعثت غروب نور شمع ظلمت وغم بعثت طلوع آفتاب زندگانی است بعثت شکوفایی نخل استقامت بعثت به باغ دین شروع باغبانی است بعثت ستیغ نور شد در شام ظلمت بعثت شکوه لحظه های ارغوانی است بعثت رسالت بود بر دوش پیمبر آن رایت سبز همیشه جاودانی است بعثت همان ابر پراز باران رحمت بعثت همان خوان بزرگ مهمانی است بعثت بشارت داشت برخلق دوعالم بعثت همان پیک امید وشادمانی است بعثت برای محرمان خلوت دوست یک پرتوی از راز واسرار نهانی است بعثت شکوه وارمغان ایزدی بود آئینه ای زیبا زنور احمدی بود آمد نبی تا برهمه امید بخشد برسرد مهری زمان خورشید بخشد آمد نبی با پرچم یکتا پرستی برکائنات انگبزه وامید بخشد آمد نبی تا بربلندای زمانه با دست مهرش پرچم توحید بخشد آمد نبی تا با یقین وعشق وایمان دل را رهائی از غم وتردید بخشد آمد نبی تا برعزا شادی بپوشد با بعثت خود عاشقان را عید بخشد آمد نبی تا با ندای حق پرستی از بت پرستی خلق را تجرید بخشد آمد نبی سوی تهی دستان خسته تا آنچه از گلزار یزدان چید بخشد آمد نبی با مذهب اسلام وتوحید تا مردمان را مرجع تقلید بخشد سوی خلایق با پیام نور آمد با آیه های روشن وپرنور آمد او خطبه های عشق را ایراد می کرد دل های غم آلودگان را شاد می کرد او جوهر اندیشه ها را اوج می داد چون آیه های نور را ایراد می کرد ویرانی آوارهای ظلم وکین را با دست های عاطفت آباد می کرد از دختران زنده درگور جهالت با نغمه های مهربانی یاد می کرد پیوسته از یکتاپرستی گفت وآن گه بربت پرستان جهان فریاد می کرد وقتی که بت ها رابرون می ریخت گویی او کعبه را بار دگر بنیاد می کرد او هرگرفتار ستم را ای «وفایی» با شور آزادی خود آزاد می کرد گرچه ز دست بت پرستان دید آزار با خُلق نیکو خلق را ارشاد می کرد تا بین مردم از نبوت از ولی گفت اول رسول الله را مولا علی گفت
خورشید نبّوت آن که رخساره ی او رنگ محبّت دارد نور توحید بود آن چه به طلعت دارد بی وضو جن وملک نام نکویش نبرند نام اونزد خدا عزّت وحُرمت دارد نام او هست صفا بخش دل اهل جهان که به اندازه ی فردوس طراوت دارد اوست خورشید نبّوت که زروز خلقت مهراو دردل هرذرّه اقامت دارد این همان محیی دین است که از روز ازل به روی شانه ی خود مُهر نبّوت دارد این همان سرو سرافرازو همیشه سبزاست که به سر درهمه جا ابر کرامت دارد این همان واسطه ی مبدأ فیض ازلی است که زانوار خدا نور بصیرت دارد این همان سوره ی نوراست به قرآن مبین که دراین آیه خداوند بشارت دارد این همان شاخه ی طوباست که درفردوس است این همان عطر نفیس است که جنت دارد کرد خورشید نبّوت زحرا تاکه طلوع آسمان دیدبه رخ نور هدایت دارد همه ذرّات دران روز به حیرت دیدند که به قدقامت خود شور قیامت دارد سند روشن توحید پرستی با اوست همرهش مژده ای از صبح سعادت دارد در ره عشق سبکبال ترین عاشق اوست گرچه برشانه ی خود کوه رسالت دارد تا به معراج خدا سیر وسفر کرد شبی آن که جبریل به او عشق وارادت دارد درحرمخانه ی حق محرم اسرار خداست با خدا شب همه شب اوست که خلوت دارد اوست پیغمبر رحمت که به پای میزان برهمه اهل جهان لطف وعنایت دارد ای «وفایی» به گل روی محمّد صلوات بُردن نام رسول است که لذّت دارد
رسول عشق شادی دوباره دردل ما خانه کرده است درحیرتم سرور کجا خانه کرده است سرگرم شادمانی وشور است دل که عشق درکوچه باغ سینه ی ما خانه کرده است درانتظار رویش آن سرو عندلیب برنخل آرزو و وفاخانه کرده است تا جلوه گر شود ز رخ ختم انبیا نور خدا به غار حرا خانه کرده است جبریل تا که سعی کند درصفای او درمروه وصفا به صفاخانه کرده است او نخل سرفراز کمال نبّوت است ایمان او به عرش خدا خانه کرده است بادانثار مقدم آن گلبن امید اشکی که روی چهره ی ماخانه کرده است تا جان کند ذبیح فدای رسول نور هاجر به صخره های مناخانه کرده است طبع لطیف شعر «وفایی» چنین سرود شادی دوباره دردل ماخانه کرده است
سرود مبعث صل علی نبینا تمامی هفت آسمان زنورتو آذین شده به یمن بعثتت زمین غرق گل یاسین شده می رسد از غار حرا یا حبیب فؤ ادنا صل علی نبینا یا مصطفی یا مصطفی (2) سبد سبد گلهای یاس زباغ جنت آمده تبارک الله بهرتو تاج نبوت آمده زشادی فرشتگان پُرشده دامن فضا صل علی نبینا یا مصطفی یا مصطفی (2) محرم اسرار خدا محمد امین تویی طلایه دار نوری و رهبر مسلمین تویی مبشر مبین دین برهمه ختم انبیا صل علی نبینا یا مصطفی یا مصطفی (2) علم بدوش نهضتی بیا وانقلاب کن مثل خلیل بت شکن بتکده را خراب کن تاکه بجای بت شود کعبه پراز خداخدا صل علی نبینا یا مصطفی یا مصطفی (2) تاکه جهان پرشوداز نورخداوند جلی یاور دین حق بود دوش به دوش تو علی پس ازتو ای نبی ما علیست ختم اوصیا صل علی نبینا یا مصطفی یا مصطفی (2)
میلاد نور امشب دوباره عشق راتحکیم کردند با دست حق نقشی دگر ترسیم کردند یک دستۀ گل دادند برزهرا وحیدر از فاطمه وز مرتضی تکریم کردند دُردانه های آفرینش شوق خود را با فرشیان و عرشیان تقسیم کردند این است آن انسان ک درعرش الهی خیل ملائک پیش او تعظیم کردند می خواستم پرسم که میلاد چه نوری است کامشب به آل مصطفی تقدیم کردند دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است آن شب ملائک زآسمان ها نور دیدند از آسمان ها تا مدینه پر کشیدند سجّاده ی شکر ودعا را پهن کردند وقتی طنین بال فطرس را شنیدند با عرض تبریک ودرود حق تعالی درمحضر پیغمبر اکرم رسیدند اذن ورود خانه ی حیدر گرفتند در دست زهرا گوشوار عرش دیدند وارستگان عشق درمیلاد آن گل وقتی که از جام وصالش می چشیدند دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است تنها مه محو نگاه روشنش بود خورشید هم یک خوشه چین از خرمنش بود آفاق پُرشد از شمیم لاله آنگاه هستی بهشت عشق از عطر تنش بود این باغبان عشق وایثار وشهادت یک بوستان لاله به روی دامنش بود برصد هزاران تاج گل هم برتری داشت دستی که همچون طوق گل برگردنش بود دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است امشب خدا درعرش اورا میهمان کرد از او پذیرایی میان آسمان کرد اورا نشان شب نشینان فلک داد خاصان درگه را دوباره شادمان کرد درمصحف نورانی خود تا به محشر نام همیشه سبزاو را جاودان کرد گل های دیگر گربه رنگ یاس بودند درلاله زار عشق او را ارغوان کرد با خلقت نور حسین آل طاها امشب که عشق ومعرفت را ترجمان کرد دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است امشب شب اعجاز صورت آفرین است فصل شکوفایی ایمان ویقین است ای دل شب نوراست وین نور هدایت بر رهروان حق امام راستین است با این همه قدر وجلال او عجب نیست گهواره جنبنش اگر روح الأ مین است منزلگه وقدرومقامش آسمانی است یک چند روزی گرچه مهمان زمین است امشب که از نور ولایت روشنم من امشب که با یادش دلم خلوت نشین است دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است ای تشنگان عشق او آب حیات است سرمنشأ خیرتمام کائنات است گردرمسیر نهی از منکر قدم زد احیاگر امربه معروف وزکات است تسنیم وزمزم تشنه ی لعل لب اوست کی تشنه ی یک جرعه از آب فرات است می گفت پیغمبر «وفایی» کاین حسینش نورهدایت ،کشتی اهل نجات است گرچه شب میلاد او گفتم زمدحش گرچه زقدر وجا او ادراک مات است دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است
نقد هستی نقد هستی را خدا برآل طاها هدیه کرد تا علی را غنچه ای بی مثل وهمتا هدیه کرد در بهشت آرزو با خلقت نور حسین عشق را عشق آفرین مفهوم ومعناهدیه کرد در سپهر عشق وآزادی خدای ذوالجلال درپگاه نور خورشیدی دل آرا هدیه کرد باز بحر بی کران رحمت حق موج زد گوهری ازبحر لطف خود به زهراهدیه کرد غنچه ی لب های حیدر با تبّسم باز شد زین گل سرخی که براو حق تعالی هدیه کرد عرشیان گفتند از عرش برین با فرشیان گوشوار عرش خود را حق به مولا هدیه کرد من نمی گویم خدا گل داد در دست علی بلکه می گویم به او باغی مصفا هدیه کرد تا حسین بن علی چشمان خود را باز کرد فطرس بی بال وپر را بال زیبا هدیه کرد با شکوفائی خود دلدادگان عشق را یک جهان شیدائی و شور وتمناهدیه کرد تا دل ما را به نور خویش نورانی کند مهر اورا دست رحمت بردل ماهدیه کرد روز اوّل حق به او بخشید عرش وفرش را روز آخر او تمام ستیش را هدیه کرد شکر لله ای «وفایی» ازولا ومهر او توشه ای برما خدا از بهر فردا هدیه کرد
احرام توسّل بردل امیدواران ازشعف گل بسته اند رشته های آرزو بربال بلبل بسته اند گلعذاران بهشت ازیمُن میلاد حسین بردرودیوار هستی رشتۀ گُل بسته اند بلبلان باغ جنّت نغمه خوانی می کنند روز میلادش کجا لب از تغزّل بسته اند مثل فطرس آرزومندان دراین میقات عشق بهر طوف یار احرام توسّل بسته اند بی تحمّل اشک شوق ازدیده می آیدمگر زائران روی او ره برتحمّل بسته اند سالکان عشق اوبا چلچراغ معرفت اوّل منزل همه ره برتوکّل بسته اند درمسیرکوی جانان کی به منزل می رسند پای آنان را که زنجیر تغافل بسته اند شکرلله ازازل بانوری از مهر حسین ازدل ما تا بهشت آرزو پُل بسته اند مصحف ایثار را بانام او واکرده اند عشق را باخون او نقش تکامُل بسته اند درچنین فصل گل افشانی«وفائی»درفلک گلشن آرایان به طاق عرش حق گُل بسته اند
گُل سرسبد ای که درمقدم توباد صبا گُل ریزد پیک شادی به نثارت همه جا گُل ریزد شب میلاد توعالم اگر عطرآگین است جبرئیل از درو ازبام وهوا گُل ریزد ای گُل سرسبد گلشن زهرا، جبریل گربه پای تونریزد به کجا گُل ریزد فطرس ازمقدم توشکرخدا می گوید بال بگشوده وبرارض وسما گُل ریزد خبری گرزجمال توبه یوسف برسد زسرشک شعف خود همه جا گُل ریزد هرکسی نقش ببندد به لبش نام حسین گویی ازشاخه ی پُربار وفا گُل ریزد ای بقا یافته دین ازتو، به پاس قدمت خضرپیوسته لب آب بقا گُل ریزد احترام حرم ازمنزلت وحُرمت توست هاجرازشوق تودرسعی وصفا گُل ریزد هرزمانی که به محراب نیایش آیی روی سجّاده ی محراب دعا گُل ریزد گلفروش چمن عشقی وغیرازتوچه کس درره دوست گه رنج وبلا گُل ریزد تُربت اطهر وایثار توازبس خوشبوست گویی ازخاک تودرکرب وبلا گُل ریزد می چکدگرکه زچشمان «وفایی»اشکی به روی خاک تو با اهل ولا گُل ریزد
مژدۀ میلاد بوی گل سرخ تا صبا را پُرکرد شوق آمد وجان اولیا را پُرکرد با آمدن مژدۀ میلاد حسین عطر صلوات ما فضا را پُر کرد
عیدی هرکس که دلش شوروشعف می گیرد فانوس امید را به کف می گیرد ازیمن ولادت حسین بن علی عیدی زکف میر نجف می گیرد