eitaa logo
شاهــنامهٔ فردوســی
532 دنبال‌کننده
1هزار عکس
158 ویدیو
8 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🌿 و ویدیو ها ، ادیت ، میم و. رو اینجا ارسال کنید 👇 @rueen_tan ناشناس 👇 https://daigo.ir/secret/4207512 جواب ناشناس👇 @shah_nameh2 کانالمون تو روبیکا 👇 @shah_nameh1
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از جواب ناشناس
📪 پیام جدید از کدوم شاعر بیشتر مطالعه میکنی (غیر از فردوسی) .............. نظامی و سعدی
رفتن به : شادان رو به گیو کرد و خندید« زنده است شاد باش! جز زندان و بند بلایی بر سرش نیامده ، بیژن در توران به بند کشیده شده و دختری شاهزاده تیماردار اوست، از خویشانش ناامید شده و خون گریه می‌کند و خواستار مرگ است. چه کسی برای نجاتش می‌رود ؟ چه کسی در سختی ها وفادار ماست و او را نیز نجات خواهد داد؟ هیچ کس جز که نهنگ را از دریا بیرون می‌کشد. آماده شو تا نامه مرا به ببری.» نویسنده نامه را پیش خواند تا نامه ای بنویسد از والا مقام به نیکخواه « ای پهلوان زادهٔ پرهنر ، دل شهریاران و پشت و پناه شاهان تویی یادگار نیاکان من! چرخ گردون به تو مردی داد که نهنگ در دریا از ترس تو می‌نالد ، تو جهان را از دیوان پاک کردی! چه بسیار دشمنان که به دست تو کشته شدند و بسیار سرزمین ها که از تو ویران شدند. جادوگران را با گرز پست کردی و تاج شاهان را فروزان کردی، شاهان جهان چه و چه نام تو را بر نگین انگشترشان می‌نویسند. گرهی که به دست تو بسته شود گشایندگان را خسته می‌کند. یزدان این زور و هوش و هنر را به تو داد تا فریادرس فریاد خواه باشی و از چاه تاریک بیرونش کشی. و گیو به تو امید دارند. تو جایگاه شان را نزد من می‌شناسی هر چه میخواهی بخواه و این رنج را قبول کن. گیو همین یک پسر را دارد و نزد من عزیز است، او نیک خواه من و پدر بزرگم بوده و هر زمان خواستمش نزد من آماده بوده. نامه مرا که خواندی درنگ نکن و همراه گیو نزد من بیا تا رایزنی کنیم مگر بیژن از بند رهایی یابد.» خسرو مهر شاهانه به نامه زد، گیو بر شاه آفرین کرد و رفت. سواران دودمان شان را آماده کرد و راه هیرمند پیش گرفت. از بیابان و صحرا گذشت که دیده بان او را دید و سوی فریاد کشید« سواری با چندین سوار سوی هیرمند آمدند. پرچمی درخشان پشت او و شمشیری زابلی در مشت او است.» @shah_nameh1
شاهــنامهٔ فردوســی
رفتن #گیو به #زابلستان : شادان رو به گیو کرد و خندید« #بیژن زنده است شاد باش! جز زندان و بند بلایی
‌ بچه ها شاید براتون سوال باشه که چرا برای یه مأموریت دادن انقدر داره التماس و تعریف و تمجید می‌کنه؟🤨 بخاطر اینکه داستان های مربوط به به پادشاهی اشکانیان در تاریخ امروزی ما تعلق داره که اون زمون حکومت ایران ملوک الطوایفی بود ( یعنی هر قسمت از ایران تحت پادشاهی نیمه مستقل یک خاندان پهلوان بود.) و پادشاهی و هم در اینجا تحت پادشاهی خاندان هست و برای اینکه تا حدودی اقتدار و استقلال اونا حفظ بشه اینطور نامه مینویسد ‌‌
هدایت شده از جواب ناشناس
📪 پیام جدید https://eitaa.com/shah_nameh1/2646 دمت گرم گفتی راستش من فکر کردم برای مرام و معرفت آنقدر توجه میکنه😅 ................ نه داداش سلسله کیانیان تو شاه‌نامه همون اشکانیانه😄 به داستان های ساسانیان برسیم می‌بینید که شاه چطور یه پهلوون رو تحقیر می‌کنه 😐💔 ( البته پهلوون ها تا زمان ساسانی منقرض میشن فقط یه عده کمی پهلوان خواهد بود)
تولدت مبارک امیر کبیر زمانه 🥲❤️ @shah_nameh1
5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زنده کردن دیوارنگاره های تخت جمشید توسط :😍❤️‍🔥 @shah_nameh1
هدایت شده از جواب ناشناس
📪 پیام جدید شنیدی میگن اگه اثر یه نویسنده ( یا شاعر ) رو بخونی با اینکه هیچ وقت ندیدیش ولی انگار میشناسیش؟ تو نسبت به فردوسی اینطوری ؟ شخصیتش چطوریه؟ ................ آره خیلی حرف حقیه آره تا جایی که من شناختم فردوسی یه مرد درونگرا، متعهد، وفادار و صبوره شیعه اس و علاقه زیادی به تاریخ داره، توی دنیای خودشه و کاری نداره که بقیه چیکار میکنن اون هدف خودش رو داره، سخت کوشه و با پیوستگی کاراشو انجام میده. امانت و خیلی مودبه
هدایت شده از جواب ناشناس
📪 پیام جدید مدرکت دال بر شیعه یودن فردوسی چیه؟؟ ................. وا😐😂 خود شاهنامه
هدایت شده از جواب ناشناس
📪 پیام جدید دبیر ما گفت شیعه بودنش مبهمه فردوسی واسه همین مدرک میخوام ................. نه عزیزم شیعه بودن فردوسی مبهم نیست بلکه شیعه دوازده امامی بودنش مبهمه احتمالا دبیر شما نمی دونسته ابیاتی مثل« عمر کرد اسلام را اشکار/ بیاراست گیتی چو باغ بهار » جعلی هستند. وگرنه که فردوسی تو حدیث افتراق عملا مذهب شیعه رو حق و باقی مذاهب رو باطل معرفی می‌کنه و همینطور دکتر جلال خالقی مطلق هم صراحتا گفته که فردوسی بی شک شیعه هست( کلیک )
دیدار و : که صدای دیده بان را شنید افسار اسبش را به دست گرفت و به استقبال آنان رفت که مطمئن شود دشمن نیست که گیو را پژمرده حال دید، با خود گفت« حتما شاه کار مهمی دارد که گیو را به عنوان سفیر فرستاده است.» وقتی به هم نزدیک شدند نیایش کنان به راه شان ادامه دادند، دستان از احوال شاه و ایرانیان پرسید و گیو درود بزرگان را به دستان رساند، غم دلش را به دستان گفت و از پسر گمشده اش سخن راند « از پژمردگی رنگ به رویم نمانده و از قطرات اشکم، چکمه هایم مانند پوست پلنگ خال خال می شوند.» سپس نشان تهمتن را خواست و پرسید« رستم کجاست؟» دستان گفت« به شکار گور رفته است، بعد از غروب خورشید خواهد آمد‌» گیو :« میروم تا ببینمش، نامه ای از خسرو آورده ام.» دستان :« نرو! زود برمیگردد، تو تا بازگشتن اش به خانه من بیا تا امروز را شاد باشیم.» مدتی بعد از رفتن گیو به ایوان ، تهمتن از شکار بازگشت. گیو به استقبال رستم رفت، از اسب پیاده شد و بر او تعظیم کرد. چشمان گیو پر آب بود و رنگ به رخ نداشت، رستم که دل خستگی گیو را دید با خود گفت« باری کار شاه و ایران تمام است که گیو این چنین می گرید!» از اسب فرود آمد و گیو را در آغوش گرفت. از خسرو و پهلوانان ایران پرسید از و و ، از و و بیژن، و و تمام پهلوانان. گیو که نام را شنید، نالید و گفت:«ای برگزیده شاهان جهان! بسیار از دیدارت شاد گشتم، تمام آنانی که نام بردی سلامت اند و درود می فرستند. اما می‌بینی که سر پیری چه بلایی بر سرم آمد ؟ چگونه بخت گودرزیان تیره شد! در جهان تنها یک پسر داشتم که ناپدید شد و در این دودمان کسی چنین غمی ندیده است..... @shah_nameh1