پیمان صلح دو کشور :
پادشاه ترکان بعد از شنیدن سخنان #افراسیاب چشمانش خیس شد و دستور داد تا دبیر نویسنده بیاید و نامه ای بنویسد:« به نام خداوند خورشید و ماه که او به ما پادشاهی داد ... و از او بر روان #فریدون درود که ما همه از نژاد اوییم، اگر #تور بخاطر تاج و تخت بر #ایرج نیک بخت ظلم کرد ، #منوچهر آمد و سراسر کین خواهی کرد و قلمرو ها به همان که فریدون تقسیمبندی کرده بود برگشت و شایسته نیست ما هم از آن تجاوز کنیم..
از جیحون تا ماوراءالنهر قلمرو ماست که جیحون مرز بین ایران و توران است و بخش ایرج هم ایران زمین است که فریدون داد که ما اگر به فکر جنگ باشیم خداوند از ما خشمگین میشود و بهتر آن است همان طور که فریدون به ایرج و #سلم و تور زمین سپرد قانع باشیم و بیشتر از این کین نجوییم که سر انجام همه ما خاک است و اگر دنبال کینه باشیم در سرای آخرت رنج نسیب مان خواهد شد و از این پس نه کسی از ما و نه کسی از شما از جیحون نخواهد گذشت جز برای درود و سلام ...»
سپس روی نام مهر شاهی زد و نزد #کیقباد فرستاد ...
کیقباد اینگونه پاسخ داد که « خوب میدانی که شروع کننده جنگ ما نبودیم و اول تور ستم کرد که شاهی مانند ایرج از ایران کم شد و در زمان حال هم افراسیاب بر ما لشکر کشید و با شاه #نوذر چه ها کرد و از روی کینه با #اغریرث پر خرد کاری کرد که آدمی نمیکند .... اما اگر از بد پشیمان شده و پیمان ببندید من هم به دنبال کینه و آز نیستم و آن سوی آب را به شما سپردم شاید افراسیابی آرام گیرد .»
و سپس کیقباد پیمان نامه نوشت و نزد #پشنگ فرستاد ....
@shah_nameh1
پایان جنگ :
فرستاده به سرعت نامه را به #پشنگ رساند و پشنگ هم سپاهش رو جمع کرد و از جیحون گذشته و به توران بازگشتند ...
خبر به #کیقباد رسید که دشمن از کارزار رفت و #رستم به او گفت « ای شهریار ... هنگام جنگ به دنبال آشتی نباش ، آنها قصد صلح نداشتند گرز من به این روز انداختشان ...»
کیقباد پاسخ داد « چیزی نیکو تر از عدالت ندیدم ... نوهٔ #فریدون ، پشنگ خواست جنگ پایان بیابد و سزاوار است هر کسی خردمند است به کژی و نادرستی حرکت نکند ... حالا از #زابلستان تا دریای سند عهدی به نام شماست برو و تاج بر سر گذار ... و #مهراب هم پادشاهی #کابلستان را داشته باشد و آماده جنگ باشید که هیچ پادشاهی بدون جنگ نمیشود ....
سپس کیقباد ادامه داد « که بدون #زال تخت بزرگی نماند و جهان به یک موی #دستان نمیارزد که او از بزرگان یادگار است ...»
سپس لباسی با یاقوت و تاجی از فیروزه بار فیل ها کرد و گنج های بسیار و نزد دستان #سام فرستاد...
سپس به #قارن و #گشواد هم بسیار درم و دینار داد ....
@shah_nameh1
هفته بعد میرسیم به پادشاهی کیکاووس ...😂
یعنی سراسر کارای این بشر میمه 😐😂
منتظر ترکیدن ناشناس و پیوی ادمین از میم ها و دیدگاه هاتون خواهم بود 😌😂
پایان پادشاهی #کیقباد :
سپس شاه و همراه به سوی شهر اصطخر
( در استان فارس ) رفتند و آنجا کیقباد برای بزرگان سخنرانی کرد « تا جهان تحت فرمان من است عدالت خواهم کرد و جهان را جز با راستی نمیخواهم که غیر از این کنم خداوند خشمگین میشود ...و هر کس که نیاز به خورد و خوراک دارد به بارگاه من بیاید ...»
سپس از زرمندگان کشته شده یاد کرد ... کیقباد همین گونه تا صد سال با خوبی و شادی زندگی کرد ...
او چهار پسر داشت که نخستین پسرش #کاووس و دوم پسرش کِی آرش و سوم کِی پَشین و چهارمین پسرش کِی اَشکَش نام داشت ....
صد سال که گذشت برگ سبز پادشاهی پژمرد و فهمید زمان مرگ فرا رسیده پس کاووس کِی را فراخواند و از عدالت کردن با او سخن گفت « ما از این جهان رخت بستیم و تخت شاهی به تو رسید است ... انگار که همین حالاست که از البرز کوه آمدم و پادشاه شدم...
تو باید پادشاه دادگر و پاک دینی باشی تا کسی جز آفرین بر تو نگوید ...اما اگر آز پیشه کنی سرت را تیغ تیز به باد میدهد .»
این را گفت و جان داد و به جای کاخ تابوت جای او شد..
ساز و نهاد جهان اینگونه است که یه نفر #نوذر میشود و دیگری کیقباد ....
قصهٔ کیقباد اینگونه تمام سد و وقت شروع داستان کاووس است ...
@shah_nameh1