هدایت شده از روزمره | شاهنامه
هدایت شده از IRHIS MEME | میم تاریخی
از آنجا که بعضی پادشاهان پیشدادی خود را سلطان هفت کشور میدانستند (هپت کرشور Hapto Karshvar) دانسته مدعی بودند که هفت کشور در تحت سلطه و فرمانروایی ایشان قرار داشته است ، نخست شرح مختصری در این موضوع بنظر خوانندگان گرامی می رساند.
در اوستا مکررا از "هفت کشور" یاد شده است . طبق اساطیر کهن ایرانی ، دو روایت اصلی درباره ی تقسیم زمین وجود دارد . بموجب یکی از این دو روایت ،زمین به سه منطقه یا سه طبقه تقسیم شده است و بنا به روایت دیگر ،به "هفت کشورء" در گاتاها بجای "هفت کشور" ، عبارت هپت ئی تو بومی (Haptaiti Bumi) آمده ،و این شکل قدیمی ، در سایر قسمت های اوستا بشکل "هفت کشور" قید شده است.
شاید نخستین اثری درباره تقسیم زمین به سه ناحیه بدست آمده باشد باب دوم وندیداد راجع به جمشید باشد ، که سه بار بر روی زمین به پیش می رود ؛ و هر وقت که مهاجرتی روی داده است ، سرزمین مورد سکونت را به نامی خوانده اند. البته لازم به ذکر است که هندو های باستان نیز همین عقاید را دارند و میتوان میراث مشترک هند و ایران این را تلقی کرد.
منشاء تقسیم زمین به هفت منطقه ،روایتی بسیار کهن است. در زبان سانسکریت نیز اصطلاح "هفت کشور" بشکل سپت دویپ (sapta dvipa) آمده است. بنا به روایات مختلفی در ادبیات اخیر پارسیان وجود دارد ،"هفت کشور" مورد بحث عبارت از سرزمین هائیست که سبب وجود دریاهائی که در میانشان قرار دارد است ، رفت و آمد بین آنها بدشواری صورت می گیرد. در اوستا نام هفت کشور چنین قید شده است :
۱.ارزهی (Arzahi)
۲.خونیرث (Khvanirath)
۳.سوهی (Savahi)
۴.فرد ذفشو (Faradazafshu)
۵.وئیری ارشتی (Vaeiryarshti)
۶.وید ذفشو (Vidazafshu)
۷.وئوروجشتی(Vourudjareshti)
لازم به ذکر هست اسامی رهبران و صاحبان هفتگانه نیز نام برده شده که زرتشت "رد"(صاحب ،رهبر) کشور خونیرث و سایر کشور ها خوانده شده است :
"اوست سراسر جهان پاک . از اوست که همه دین پذیرفتند."
🔰IRAN HISTORY MEME📚
@IRHIS_MEME
شاهــنامهٔ فردوســی
از آنجا که بعضی پادشاهان پیشدادی خود را سلطان هفت کشور میدانستند (هپت کرشور Hapto Karshvar) دانسته م
عاااا
پس اونجا که کاوه به ضحاک میگه
اگر هفت کشور به شاهی تراست
چرا رنج و سختی همه بهر ماست
اینه😂
مکالمه #بهرام و #فرود :
ایرانیان از کنار کوهسار فرود و #تخوار را دیدند و #طوس خشمگین شد و گفت « زود سواری به بالای کوه برود و ببیند آن دو پهلوان روی آن کوه برای چه ایستادند ، اگر از لشکریان ما باشند دویست تازیانه بزند و اگر ترک باشند اسیر شان کند و اگر هم از کارآگهان باشند و میخواهند شمار لشکر مارا بدست بیاورند همان جا به دو نیم شوند »
بهرامِ #گودرز گفت « من میرم » و اسبش را به سوی کوه راند ...
از آن سو فرود به تَخوار گفت « این کیست که از ما نمیترسد و اینگونه با سرعت به بالا میآید »
تخوار جواب داد « نام و نشان اش را نمیدانم اما گمان میکنم از گودرزیان باشد »
بهرام که به بالای کوه رسید فریادی مانند رعد کشید و گفت « کیستید بالای کوهسار ، لشکریان و طبل و فیلان را نمیبینید ؟ از سالار طوس نمیترسید ؟»
فرود پاسخ داد « ما با تو تندی نکردم ، تو تندی مکن و با ما نرم سخن بگوی که تو شیر جنگی و من گور شکاری نیستم و من چیزی کم از تو ندارم از سر و دست و مغز و هوش ، و سخنی میپرسم که پاسخ دهی »
بهرام گفت « زود بپرس »
فرود گفت « سالار و لشکریان کیست ؟»
بهرام گفت « فرمانده طوس است که درفش کاویانی دارد و پهلوانان هم گودرز و #رهام و #گیو ، #گرگین و #شیدوش و #فرهاد و #گستهم و #زنگهٔ_شاوران ، #گرازه »
فرود گفت « چرا از بهرام نامی نبردی ، از گودرزیان ما به او شادیم »
بهرام گفت « ای شیر مرد ، چه کسی از بهرام با تو گفته »
@shah_nameh1
ادامه :
#فرود پاسخ داد « من نام او را از مادرم شنیدم ، به من گفت وقتی به سپاه ایران رسیدی دنبال #بهرام بگرد و همینطور #زنگهٔ_شاوران که آنها یاوران و برادران پدرت اند »
بهرام گفت « تویی ؟ فرودی تو ای شهریار جوان ؟ »
فرود گفت « آری فرودم »
بهرام گفت « تنت را برهنه کن و نشان #سیاوش را به من بنما »
فرود بازو اش را به بهرام نشان داد مه خالی سیاه روی آن بود و بهرام فهمید که او از نژاد #کیقباد و #کیکاووس و سیاوش است و سریع از اسب پیاده شد و بر او آفرین کرد و فرود هم از اسب پیاده شد و به بهرام گفت « حتی اگر پدرم را هم زنده میدیدم انقدر شاد نمیشدم ، به بالای کوه آمدم تا از سپاه ایران فرمانده اش را ببینم و بخواهم تا مرا هم برای کینخواهی ببرند ، از تو میخواهم تا به #طوس بگویی که یک هفته به کلات بیایند و مهمان من باشند و روز هشتم به کین خواهی پدرم میرویم »
بهرام گفت « ای شهریار جوان میروم و هرچه گفتی به طوس میگویم اما او در سرش مغز و خرد ندارد ، هنر دارد و نژاد هم اما خرد ندارد و بخاطر پادشاهی #فریبرز ، با #گیو و #گودرز دعوا کرد ، اما حرفش این است که از تخمهٔ #نوذر ام و شاهی برای من است و ممکن از حرف مرا قبول نکند و به من گفت که برو و هرکس روی کوه بود را با خنجر بکش ... اگر من بیایم تو را برمی گردانم اما اگر جز من کسی آمد به دژ برو و درش را ببند و دیگر باز نگرد »
سپس یک گرز با دستهٔ فیروزه به او داد و گفت « این یادگاری از طرف من به تو و اگر طوس پذیرفت و آمدم هدیه های بیشتری در انتظار داری» ....
@shah_nameh1
بخاطر اصرار زیاد اعضا یک گروه آزمایشی براتون زدم که اگر مشکلی پیش نیومد باقی بمونه 😄
https://eitaa.com/joinchat/1834746702Cdd846b7a76
متونید بیاید
هر کسی با هر عقیده ای
شاهــنامهٔ فردوســی
بخاطر اصرار زیاد اعضا یک گروه آزمایشی براتون زدم که اگر مشکلی پیش نیومد باقی بمونه 😄 https://eitaa.
بحث من و دژم تمام نمیشود ، فقط از بحثی به بحث دیگر تبدیل میشود 😂
شاهــنامهٔ فردوســی
بخاطر اصرار زیاد اعضا یک گروه آزمایشی براتون زدم که اگر مشکلی پیش نیومد باقی بمونه 😄 https://eitaa.
بچه ها بگم این یه گپ چت نیست
یه گروه برای مباحثه و مجادله است
هدایت شده از باستان نامه
golnār and ardašēr .jpg
237.8K
شاهنامه:
▪️ لذتجویی یک دختر و پسر، حکومت چند صد ساله اشکانی را ساقط کرد.
🔻 دختری به نام گلنار (کنیزکِ اردوان پنجم پادشاه اشکانی) به اردوان خیانت کرد و با یک جوان به نام اردشیر بابکان (سر سلسله ساسانیان) وارد رابطه شد. این خیانت، یکی از دلایل وقوع درگیری بین اشکانیان و ساسانیان و در نتیجه منجر به سقوط شاهنشاهی چندصد ساله اشکالی گردید. در آن جنگ داخلی، خونهای بسیار هم ریخته شد.
🔸 شواهد نشان میدهد که گلنار قصهٔ ما، عاقبت به حرمسرای اردشیر بابکان فرستاده شده؛ از عشق و عاشقی هم خبری نشد.
🔹 این تجربهای برای ما (به ویژه نسل جوان) است که خط سیاسی خود را بر اساس لذتهای گذرا انتخاب نکرده؛ به وعدۀ نااهلان مبنی بر آزادیهای حیوانی (و نه آزادیهای انسانی) دل نبندیم. بلکه آرمانهای الهی و منافع میهنی را معیار انتخاب بدانیم.
مطالعه متن کامل نوشتار
@ir_bastan
شاهــنامهٔ فردوســی
شاهنامه: ▪️ لذتجویی یک دختر و پسر، حکومت چند صد ساله اشکانی را ساقط کرد. 🔻 دختری به نام گلنار (ک
وای سر گلنار خیلی فشار خوردم 😐
گنار وضعش خیلی خوب بود
هم خزانه دار و هم وزیر اردوان بود
هم صبح قبل از بیدار شدنش به کار های دولتی رسیدگی میکرد
هم معشوقه اردوان بود
اما .....
اما انقدر احمق بود که به اردوان خیانت کرد و زندگی اش رو به چوخ داد و بعد از به پادشاهی رسیدن اردشیر بابکان هم به سرنوشت نامعلوم دچار شد
تصمیم حمله به #فرود :
#بهرام برگشت و به #طوس گفت « روی آن کوه فرود است ، فرزند #سیاوش که بیگناه کشته شد ، #کیخسرو به تو گفت که گرد فرود نگرد »
طوس ستمکار گفت « من به تو گفتم بروی و هر کس روی کوه بود را نزد من بیاری ، حالا رفتی و میگویی او شاهزاده است ؟ اگر او شاهزاده است پس من کی ام ؟ من نیازی به مشورت گودرزیان ندارم که مدام زیان میزنند »
سپس رو به سپاه کرد و گفت « نامداری میخواهم که به بالای کوه برود و سرشان را از سر جدا کند و برایم بیاورد »
#ریونیز اعلام آمدگی کرد و بهرام گفت « ای پهلوان ، بترس از خداوند خورشید و ماه ، و از شاه شرم کن که برادر اوست و بسیار قدرتمند است و هر کسی را بالای کوه بفرستی زنده برنمیگردد »
سپهبد از گفتار بهرام خشمگین شد و چند سوار را به کوه فرستاد و باز هم بهرام گفت «این کار را کوچک نشمارید که بالای آن کوه برادر کیخسرو است و یک موی او بهتر از صد پهلوان است و هرکس سیاوش را دیده باشد از دیدن فرود سیر نمیشود »
این را گفت و آن نامداران بازگشتند اما داماد طوس بازنگشت و به سوی کوه رفت
وقتی فرود از بالای کوه ریونیز را دید کمان را کشید و به #تخوار گفت « ظاهراً طوس به سخنان بهرام گوش نداده و کسی جز بهرام سوی کوه آمده ، خوب نگاه ببین او را میشناسی ؟ »
تخوار پاسخ داد « این ریونیز است و چهل خواهر دارد و خود تک پسر خانواده است ، بسیار دلیر و چاپلوس و او داماد طوس است »
@shah_nameh1