eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
302 دنبال‌کننده
27.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
30 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️ ▪️ 🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀 ▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️ 🍀🍃🍀🌷🕊🌷🍀🍃🍀 ▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️ 🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀 ▪️ ▪️ ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ سال ۹۴ که لشکر ۲۵کربلا برای دفاع از حرم آل الله "سلام الله علیهم اجمعین" رزمندگان خود را عازم سوریه کرده بود حسین آقا هم افتخار شرکت در این جهاد مقدس را داشت. وقتی از ماموریت برگشت به من گفت: مادروقتی سوریه بودم بسته هایی از استان های مختلف ایران برای کمک به مردم مظلوم سوریه رسیده بود. وقتی این بسته هارو می دیدیم احساس شعف می کردیم. من یکی از آنها را باز کردم دیدم کاغذی روی آن هست که نوشته : ارسالی از استان سمنان برای کمک به جبهه مقاومت اسلامی . باورت نمیشه مامان آنقدر خوشحال شدم و احساس غرور کردم که چقدر مردم ما مهربان و قدر شناسند که چون نمی تونند حضور جسمی داشته باشند کمک ها و هدایای خودشون رو برای مردم و ما رزمنده ها می فرستند . یکی از دوستانم که اهل فولاد محله نکا هست با تعجب بهم گفت : حسین چی شده چرا آنقدر خوشحالی؟! گفتم از حمایت مردم روحیه عجیبی گرفتم‌ . حسین آقا آنقدر دغدغه مردم جنگ زده رو داشت که غذا یا تنقلات مثل پسته و این چیزهارو زیاد نمی خورد و میبرد بین کودکان یتیم سوریه که بخاطر جنگ پدر و مادرشون رو از دست داده بودند تقسیم می کرد و می گفت : مادرمی دونی چرا اینکارو می کردم؟ برای اینکه این نسل بعدا بزرگ میشن، تو ذهنشون بمونه که ماپاسدارهای انقلاب اومدیم تو کشورشون و داریم ازشون حمایت می کنیم. ما بخاطر اسلام حتی از مرز کشور خودمون هم گذشتیم. ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️🍀🍃🍀🍃🌷 ◼️🍃🍀🍃🕊 ▪️🍀🍃🌷 ◼️▪️◼️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️ ▪️ 🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀 ▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️ 🍀🍃🍀🌷🕊🌷🍀🍃🍀 ▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️ 🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀 ▪️ ▪️ ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ آخرین روز و شبی که حسینم را دیدم «همیشه می‌گفت : من می‌خواهم بروم، من که ناراحت می‌شدم عروسم می‌‌گفت: مامان شوخی می‌کند و نمی‌رود ؛ 13 به در امسال باران می‌آمد و همه در خانه بودیم . حسین چند کندوی عسل داشت که خیلی آنها را دوست داشت، 14 فروردین از صبح تا غروب به کندوهایش رسیدگی کرد و شب خانه پدر خانمش ماندند . ساعت 11:30 شب بود که به خانه ما آمد . گفتم : مادر بچه‌هایت کجا هستند؟ گفت : خانه پدر عارفه خانم ماندند . همین که این را گفت فهمیدم دارد می‌رود. حسی مادرانه به من می‌گفت که هنگامه وداع و فراق با جوانم فرا رسیده است، صادقانه می‌گویم جدایی خیلی سخت است: دلم ریخت، حسینم گفت: «مامان چرا اینطور شدی؟» گفتم: «مادر طوری نشدم» نمی‌خواستم دل بچه‌ام را غم و غصه بگیرد. اول بوسیدمش ؛ قرآن آوردم و از زیر قرآن ردش کردم . وقتی رفت دلم کنده شد انگار ؛ گفتم : «حسین جان یکبار دیگر برگرد ببوسمت.» من همان جا احساس کردم بچه‌ام دارد می‌رود و دیگر برنمی‌گردد .آمدیم داخل خانه؛ پدرش گفت: «خانم حسین دیگر برنمی‌گردد.» من با ناراحتی گفتم : « آقا از این حرف‌ها نزن . میرود ان شاء الله صحیح و سالم برمی‌گردد.» ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️🍀🍃🍀🍃🌷 ◼️🍃🍀🍃🕊 ▪️🍀🍃🌷 ◼️▪️◼️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
طرح عکس شهید به دوستداران ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️🍀🍃🍀🍃🌷 ◼️🍃🍀🍃🕊 ▪️🍀🍃🌷 ◼️▪️◼️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️ ▪️ 🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀 ▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️ 🍀🍃🍀🌷🕊🌷🍀🍃🍀 ▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️ 🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀 ▪️ ▪️ ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ آخرین خاطرات حسینم را در ذهن مرور می کنم خاطراتی دور که در این چند روز شاید بارها مرورش کرده ام : سه‌شنبه 14 اردیبهشت بود، با بچه‌هایش صحبت کرد، آنها تازه به حرف افتاد‌ه‌اند و چند کلمه بیشتر نمی‌گویند. از حال پدرش پرسید که مریض است یا نه. بدون مقدمه به من گفت : مامان جان تو از من ناراحتی؟ می‌دانست آن شب آخر دلم را کنده بود و برد . گفتم : «برای چی باید از تو ناراحت باشم مادر؟ من راضی‌ام به رضای خدا. همه خوبیم و مردم شهر همه شما را دعا می‌کنند . به حسینم گفتم : مادر ما قرار است فردا به شهمیرزاد برویم. (ما در آنجا یک خانه ییلاقی داریم) حسین آقا سفارش کندوهایش را به من کرد و گفت: «مامان پس جای زنبورها را هم مشخص کنید که بهار زنبورها را آنجا ببریم.» و کمی قربون صدقش رفتم و خداحافظی کردیم . واین آخرین باری بود که صدای خندان و سرزنده پسر رشیدشم را می‌شنیدم (وحکایت غریبی است محبت مادر و فرزند) . ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️🍀🍃🍀🍃🌷 ◼️🍃🍀🍃🕊 ▪️🍀🍃🌷 ◼️▪️◼️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️ ▪️ 🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀 ▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️ 🍀🍃🍀🌷🕊🌷🍀🍃🍀 ▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️ 🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀 ▪️ ▪️ ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ جمعه ما در روستا ده صوفیان شهمیرزاد بودیم که صبح زود پسرم زنگ زد و گفت : مامان بیایید دیگر! می‌دانستیم در خان طومان درگیری رخ داده است. همین را که گفت من فهمیدم حسینم شهید شد. به همسرم چیزی نگفتم. اما رفتم خانه یکی از همسایه‌ها و گفتم ما داریم می‌رویم نکا ؛ شما برو امامزاده نذر کن برای بچه‌های خان‌طومان اتفاقی نیفتاده باشد . من از شهمیرزاد تا کیاسر اشک ریختم و ذکر گفتم؛ نه فقط بچه خودم ، برای همه بچه‌های خان طومان، به کیاسر که رسیدیم آنتن موبایل آمد و هر کس زنگ می‌زد برای اینکه شوهرم نفهمد و حالش بد نشود می‌گفتم اشتباه است، دم پمپ بنزین نزدیک ساری بود که یک نفر زنگ زد و پدرش هم فهمید در خان طومان درگیری رخ داده و احتمالاً حسین شهید شده است ؛ و پیش خودم میگفتم امیدوارم پیکرش برگردد . اما اگر برنگشت با خدا معامله کردیم. به خدا هدیه دادیم و آدم چیزی را که با خدا معامله کند پس نمی‌گیرد. اگر امام زمان علیه السلام من بگوید پسر کوچک شما آقا محسن را به نوکری می‌خواهم می‌فرستم . اما دلم روشن بود که نشانی از حسین بازمی‌گردد : حسینم نشانه می‌فرستد که برمی‌گردد . یکی از هم‌محلی‌هایمان که سید با ایمانی است که خواب حسین آقا را دیده است. از پسرم پرسیده بود حسین آقا شما کجایید؟ گفت : من خدمت حضرت زینب(سلام الله علیهد) هستم . سید از او می‌پرسد : تو نمی‌خواهی برگردی؟ حسین گفت : اگر ایشان اجازه دهند تا نیمه شعبان برمی‌گردم . (من هر سال نیمه شعبان برنامه دارم ؛ حسین آقا هر کجا بود دو روزه مرخصی می‌گرفت و در مراسم پابرهنه کمک می‌کرد) . ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️🍀🍃🍀🍃🌷 ◼️🍃🍀🍃🕊 ▪️🍀🍃🌷 ◼️▪️◼️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فرزندان دلبند شهید مدافع حرم حسین مشتاقی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️ ▪️ 🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀 ▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️ 🍀🍃🍀🌷🕊🌷🍀🍃🍀 ▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️ 🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀 ▪️ ▪️ ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ داشت میرفت خم شد و بوسید/ طفل خود را که گرم بازی بود و کلاه خیال بر سر داشت/ نگهش سوی همسرش چرخید که رخ از اشک دیده گان تر داشت/ مرد از عمق دیده آه کشید چرخش دیدگان مشتاقش / سوی همسر به روی ماه کشید با خدا گفت ای بزرگ برین/ هرچه دارم زمهر نعمت توست همسر خوب و کودک شیرین/ عشق و آرامش و قرار و قرین بانگی اما رسد به گوش مرا/ گویدم با حرامیان جنگ است بازمی خواندم به همیاری/ نادرست است خویشتن داری جنگ با او وظیفه من و توست/ وز حریم حرم نگهداری سرچشمه توان گرفت به بیل/ پرشود کیتوان گذشت به پیل تو سر همرهی ما داری/ هیچ آیا کمک توانی کرد گفته ام من به پاسخش آری/ کودکم گرچه نیک شیرین است همسرم گرچه همچو مه زیباست/ همه چیزم فدای راه خداست همه را می نهم، حرم تنهاست ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️🍀🍃🍀🍃🌷 ◼️🍃🍀🍃🕊 ▪️🍀🍃🌷 ◼️▪️◼️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 🎥پاسخ به همه سوالات و شبهات درباره قرارداد همکاری ایران و چین، در یک مستند 🔻 وطن فروشی یا همکاری بلندمدت؟ / اظهارنظر جالب نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل درباره آینده روابط چین و ایران در عرصه بین الملل‼️
🔴سمت خانه به سوی قبله باید باشد 📍وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ وَأَخِيهِ أَن تَبَوَّآ لِقَوْمِكُمَا بِمِصْرَ بُيُوتًا وَاجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ (سوره یونس آیه ۸۷) 📍ﻭ ﺑﻪ ﻣﻮﺳﻲ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﻭﺣﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﻣﺼﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﻗﻮم ﺧﻮﺩ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﻳﺪ ، ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﺑﺮﻭﻱ ﻫﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻴﺪ ، ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﺮﭘﺎ ﺩﺍﺭﻳﺪ ، ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﺭﻫﺎﻳﻲ ﺍﺯ ﭼﻨﮕﺎﻝ ﻓﺮﻋﻮﻧﻴﺎﻥ ] ﻣﮋﺩﻩ ﺩﻩ .✳✳✳ 📍جهان هستی با اندازه‏ گیری دقیق و حکیمانه و نظم و تناسب‏ و هماهنگی آفریده شده. آفریننده آن یکی و او همان شکل ده، نظم‌آفرین و هماهنگ‏ کننده اجزای آن است. اساس صلاح و حکمت همان صفت تقدیر و تناسب‏ با فعل خارجی است مانند مهندس که نظر اساسی بر درستی تقدیر و اندازه‏ گیری خواهد داشت و در مرحله تقدیر حسن تدبیر و اتقان نظام پایه‏ گذاری می‌شود. همان‌طور که در قرآن اشاره شده، نحوه جهت‌گیری خانه باید به سمت قبله باشد؛ هم‌چنین رعایت هندسه و تناسبات نیکو به تبعیت از نظام هماهنگ آفرینش امری ضروری است.✴✴✴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب 💫💫💫💫💫 🎬 👤 استاد 👌 یک راه برای به یاد امام زمان بودن در طول روز
🔰پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله:  🔴کسی که مایل است بوی خوش مرا استشمام کند پس گل سرخ(گل محمدی)را ببوید .  📚مستدرک الوسائل، ج۱،ص۴۳۴
. 💌 لطفا پاکت را باز کنید🌹👇 https://digipostal.ir/c5x1sme . @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔺 کلامی از علما ⭕️ حاج اسماعیل دولابی
سریال شهید صیاد شیرازی.... به جریان افتاد @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
سردار دلها همان کاری را با داعش کرد که سالها قبل صیاد دلها با منافقین کرده بود.... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
طلبه‌ها از آیت الله بهاءالدینی درخواست درس اخلاق کردند. آقا فـرمـودند: بروید صیـاد شیـرازی شوید اگر صیـاد شیـرازی شدید هم دنیـا دارید و هـم آخـرت... 🌹و علی اینگونه مرید صیاد دلها شد.🌹 شهید @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
قبل از شهادتش بارها و بارها به من گفته بود برای شهادت من دعا کن، ولی آن روزهای آخر خیلی جدی‌تر این حرف را می زد. من ناراحت می شدم، می گفتم: « حرف دیگری پیدا نمی‌کنید بگویید؟ » آخرین بار گفت:  «نه خانم، من می دانم همین روزها  شهید می شوم. خواب دیده ام که یکی از دوستان شهیدم آمده و دست مرا گرفته که با خودش ببرد. من همه اش به تو نگاه می کردم، به بچه ها. شماها گریه می کردید و من نمی توانستم بروم. خانم، شما باید راضی باشید که من  شهید بشوم. » انگار داشتند جانم را از توی بدنم می کشیدند بیرون. مستأصل نگاهش کردم.  گفت: « خانم! شما را به خدا رضایت بدهید. » ساکت بودم. گفت: «خانم شما را به فاطمه زهرا (س) قسم، بگویید که راضی هستید. » ساکت بودم. اشک تا پشت پلک هایم آمده بود، اما نمی ریخت. گفت: « عفت؟ » یکدفعه قلبم آرام شد. گفتم: « باشد. من راضی‌ام. » یک هفته بعد علی شهید شد. راوی: همسر شهید @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 صیاد دلها/ نقاشی با شن فاطمه عبادی از سپهبد شهید صیاد شیرازی بمناسبت سالروز شهادت @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔰 لوح | امیر جهاد با نفس 🔺️ رهبر انقلاب: از اوایل انقلاب تا وقت شهادت، حقّاً و انصافاً جز خیر از این مرد [شهید صیادشیرازی] چیزی ندیدیم. آنچه در میدانهای جهاد از او بروز کرد، کارهای بزرگی بود؛ هم در میدان جنگ و هم بیرون از میدان جنگ. چیزی که مهمّ است، این است که یک نفر علاوه بر جنگ با دشمنان، در هم پیروز شود. 78/02/19 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📌 جلسهٔ مشاوره 🔹 زنگ زده بود وقت گرفته بود بیاید مطب من؛ مطب یک روانشناس. نه که یک آدم معمولی باشد! علی صیاد شیرازی می‌خواست بیاید برای ازدواج دخترش مشورت کند. 🤲 آمد. راس ساعت هشت که قرارمان بود. بعد از این‌که خوش و بشی کردیم، کلاه نظامی‌‌اش را در آورد. اجازه گرفت و شروع کرد: «بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن...» دعای سلامتی حضرت را تا آخر خواند. دیدارِ سرانِ قوا نبودها! جلسهٔ مشاورهٔ پدر عروس بود و یک روانشناس. 📢 شهید علی صیاد شیرازی به روایتِ دکتر گلزاری 📚 کتاب انتظار و شهادت 🌷 ؛ ویژهٔ سالروز شهادت شهید صیاد شیرازی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدسردار قاسم_سلیمانی: شهید ، سلمان ارتش ما بود. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم