🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #دلتنگ_نباش
🌹زندگینامه شهید مدافع حرم #روحاللهقربانی
قسمت 5⃣4⃣1⃣
زینب دوباره برگشت به خانه پدرش. فردای آن روز با بی حوصلگی از جایش بلند شد. خانم فروتن که داشت با عجله از خانه بیرون می رفت، گفت:
« من دارم میرم بیرون، بابات و فاطمه اومدن، غذاشون رو گرم کن بده تا من برگردم. »
زینب اصلا دل و دماغ کاری را نداشت. دوماه بود شوهرش را ندیده بود. چهرهاش را از یاد برده بود. اشک در چشمانش حلقه زد. هنوز در فکر بود که حس کرد صدای در زدنِ او را شنیده. روح الله عادت داشت جور خاصی در میزد، سه بار به فاصله چند ثانیه پشت سرهم. نیم خیز شد، اما با خود گفت:
« حتماً اشتباه شنیدم. »
به جایش برگشت که فاطمه در اتاق را باز کرد و با صدایی که بیشتر شبیه جیغ بود، گفت:
« آبجی بیا، آقاروح الله اومده! »
زینب نفهمید چطوری خودش را به پذیرایی رساند. وقتی آمد، روح الله را دید که در آغوش پدرش است. زینب شردع کرد به گریه کردن، دستانش را جلوی صورتش گرفته بود و از خوشحالی گریه می کرد. به نظرش خیلی لاغر شده بود. باورش نمیشد روحالله در چند قدمی اش ایستاده. حال روح الله هم حال غریبی بود. دلش برای همه تنگ شده بود و برای زینب بیشتر از همه.
اولین کاری که کرد، با پدرش تماس گرفت. گفت که رسیده است فردا می آید تا به او سر بزند. کمی بعد، خانم فروتن و حسین هم از راه رسیدند. آنها هم خیلی دلشان تنگ شده بود. زینب انتظار نداشت که چیزی به عنوان سوغاتی آورده باشد، چون بارها از او شنیده بود:
« بازاری که حضرت زینب رو توش گردونده باشن، خرید کردن نداره. من از اونجا هیچی خرید نمی کنم. »
از درون ساکش یک عروسک کوچک بیرون آورد و گفت:
« این عروسک نذری بود. برای حضرت رقیه نذر کرده بودن، به منم یه دونه دادن. نگهدار برای دخترمون. بهش بده بگو این روباباش از کجا آورده. »
زینب عروسک را گرفت و بویید. دلش پر کشید برای حرم حضرت رقیه. شش ماهه بود که به همراه خانواده به سوریه رفته بود و اصلا چیزی یادش نبود. خیلی دلش میخواست به زیارت حضرت زینب علیها السلام و حضرت رقیه علیهاالسلام برود.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
مقام محمود 1.mp3
11.1M
#مقام_محمود ۱
※ و أسئلهُ أن یُبَلّغنی المقامَ المَحمود لکم عندالله.
#استاد_شجاعی
#استاد_میرباقری
※ اوجِ جایی که انسان میتواند بدان برسد کجاست؟
• همان اوجی که خدا تأییدش میکند!
همان مقصدی که روزی برای آن، سفرمان را به زمین آغاز کردیم.
• من قصدِ شناختن
و قصد رسیدن دارم، چه کنم؟
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
سرفصلهای #مقام_محمود۱
۱• مقام محمود : اوج مقام مطلوب یک انسان حقیقی
۲• هماهنگی دقیق ساختار نفس انسان با این مقام
۳• مراحل سه گانهی کاملاً ریاضیِ حرکت انسان از جهل به سمت کسب مقام.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🔮✨🔮✨🔮✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
🔴فتنههای سخت در آخرالزمان
🎥حجت الاسلام عالی
#مهدویت
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#در_محضر_معصومین
🔰پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله:
✍يا فاطِمَةُ! كُلُّ عَيْنٍ باكِيَهٌ يَوْمَ الْقيامَةِ اِلاّ عَيْنٌ بَكَتْ عَلى مُصابِ الْحُسَينِ فَاِنِّها ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعيمِ الْجَنّةِ؛
🔴فاطمه جان !روز قيامت هر چشمى گريان است ؛ مگر چشمى كه در مصيبت و عزاى حسين گريسته باشد،كه آن چشم در قيامت خندان است و به نعمتهاى بهشتى مژده داده مى شود.
📚بحارالانوار، ج 44، ص 293
#حدیث_روز
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📸 با سپاهی از شهیدان خواهد آمد...
۱۷ تیر ماه سالروز شهادت سرباز لشکر صاحب الزمان(عج)
🕊شهید مدافع حرم " #ابراهیم_اسمی" گرامی باد.
اَللهُمَ عَجِل لِوَلیک الفَرَج
#صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔖#معرفی_شهدا
نام : ابراهیم
نام خانوادگی : اسمی
نام پــــدر : مؤمنعلی
نام جهادی : مهدی
تاریخ تولد : ۱۳۷۲/۰۳/۱۵ - فردیس🇮🇷
دیـن و مذهب : اسلام ، شیعه
وضعیت تأهل : مجرّد
شـغل : پاسدار
ملّیت : ایرانی
تاریخ شهادت : ۱۳۹۹/۰۴/۱۷ - بوکمال🇸🇾
مزار:کرج،گلزارشهدایبهشتسکینه(س)
توضیحات: عضو سابق تیم حفاظت رهبر معظم انقلاب ، فرمانده محور سیار و مسئول اطلاعات عملیاتِ بوکمال سوریه
🕊شهید #ابراهیم_اسمی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💌#خاطرات_شهدا
🌹شهید مدافعحرم #ابراهیم_اسمی
▫️ابراهیم بعد از شهادت سردار سلیمانی خیلی بیتاب شده بود؛ خیلی گریه میکرد و مشخص بود که قصد سفر دارد و دل از دنیا بریده است. با اصرار فراوان، فرماندهانش را برای چهارمین اعزام به سوریه و حضور در جبهههای نبرد علیه تکفیریها راضی کرد. او در سوریه، فرمانده محور سیار و مسئول اطلاعات عملیات محور بوکمال سوریه بود.
▫️شهید ابراهیم اسمی به مادرش قول داده بود وقتی که شهید شد، کوچکترین خراشی روی بدنش نیفتد و به وعدهای که داد، عمل کرد. ابراهیم در خرداد۱۳۹۹ به سبب آبِ شیمیاییشده توسط نفوذیهای داعش در منطقه بوکمال سوریه، مسموم شد؛ اوایل متوجه وجود سم در بدنش نشد اما به مرور زمان حالش وخیمتر شد و وقتی که آزمایش مسمومیّت شیمیایی وی تایید شد، تمام کلیه، کبد، مغز و سیستم داخلی بدنش از کار افتاده بود؛ او دو روز به کما رفت و سرانجام در صبح روز هفدهم تیر سال۱۳۹۹ به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به فرمانده دلاورش حاج قاسم سلیمانی پیوست.
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
﷽ شـُـهـَـداے ِمـُـدافـِـع ِحـَـرَم ﷽
💌#خاطرات_شهدا
🌕شهید مدافعحرم #ابراهیم_اسمی
♨️فرماندهی گمنام و با اخلاص
🌟ابراهیم با اینکه جزو تیم حفاظت رهبری بود و جایگاه ویژهای داشت اما برای بچههای پایگاه بسیجشان کلاس قرآن و معارف اسلامی برگزار میکرد. یعنی اینقدر خاکی و خودمونی بود!
🎈در سوریه هم فرمانده محور سیّار و مسئول اطلاعات عملیات محور بوکمال سوریه بود و در ایران، آبدارچی روضههای اهلبیت علیهمالسلام!
🌟هیچکس حتی پدر و مادرش هم از جایگاه ابراهیم چه در زمان حفاظت اطلاعات و چه در زمان جبهههای سوریه خبر نداشت و ابراهیم در گمنامی کامل به دنبال الماس گمشده خود یعنی «شهادت» میگشت.
🎈بعد از شهادتش، حاج مهدی سبزی، یکی از فرماندهان جبهه مقاومت به منزلشان آمد و گفت: آنقدر فرمانده ابراهیم گمنام و با اخلاص بود که آدم را عاشق و مجذوب خود میکرد و وقتی که از او نزد دیگر همرزمانش تعریف میکردم، غِبطه میخوردند.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📨#خاطرات_شهدا
🔵شهید مدافعحرم #ابراهیم_اسمی
برادر شهید نقل میکنند:
ابراهیم بین دوستان هیأتی
به سخاوتمندی معروف بود
غیر ممکن بود کسی ازش قرض بخواد
و دست رد به سینهاش بزنه
یه روز بهش گفتم: ابراهیم!
اون کسائیکه بهشون پول قرض میدی،
اصلا آه در بساط ندارند،
نمیتونند پولت رو برگردونند
بالاخرهتوهمبایدتشکیلخانوادهبدی
این پولها لازمت میشه
ابراهیم با تبسم گفت:
خدا بزرگه!
اگه ندادند هم برام مهم نیست
من متعلق به این دنیای فانی نیستم!
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نماهنگ زیبا تقدیم به شهید مدافع حرم #ابراهیم_اسمی
شادی روح شهدا صلوات 🌹
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
﷽
⚫️#محرم_نامه_شهدایی ①
🖤شهید مدافعحرم رضا حاجی زاده
🎙راوی: مادر شهید
خیلی به امام حسین(عَلیهالسَّلام)
علاقه داشتند و بسیار برایشان
اشک میریختند.همه ساله به
تمام تکیه های آمل میرفتند...
📸تصویر باز شود...✔️
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#ماه_محرم
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
•• #آقامونه ••
﮼𖡼 دشت غم
دشت عطش
دشت بلایی کربلا
سینه سوز و جانگداز
و غم فزایی کربلا
﮼𖡼 ای زمین
ای ارض اقدس🥀
ای حریم کبریا🌱
تا ابد با آل زهرا
همنوایی کربلا🚩
عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
🌸اللهم احفظ امامنا الخامنه ای🌸
↙ قرار ما هرشب ساعت ۲۳ یک تصویر از #آقای_عشق
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💚 رسول خدا صلیالله علیهوآله:
💜 #مهدی این امت از ماست
در وقتی که دنیا هرج و مرج شود
آشوبها ظاهر گردد راهها بسته شود و مردم یکدیگر را غارت کنند
به طوری که نه بزرگ بر کوچک رحم کند و نه کوچک احترام بزرگ را نگه دارد
💖 در آن موقع خداوند #مهدی ما را که نهمین(امام) از نسل حسین است میفرستد تا دژهای گمراهی و دلهای مهر شده را بگشاید
💙 او در #آخر_الزمان دین را پایدار میکند (چنان که من در اول زمان آن، اساس آن را پایدار ساختم) و زمین را پر از عدل و داد میکند
📚بحارالانوار ج۵۲ص۳۵۴
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‹✨🪴›
عطرِجانبخشضریحت
بیقرارمکردهاست
کربلایتکعبهجانانِما،
جانمحسین ..(:♥️
#السݪامعلیڪیااباعبدلله..🍃
#صبحتون_حسینی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
تو اگر به هر نگاهی،
ببری هزارها دل
نرسد بدان نگارا،
که دلی نگاه داری...
شهید سیدرسول تاج الدینی🌷
صبـحتون شهـدایـی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📎 فرازی از وصیتنامه شهید
ای خدا صدها هزار بار شکر و من چطور از تو شکرگزار باشم؟ نمیدانم آن آرزوی قلبی ای که داشتم برآورده شد؟
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
کتاب #دلتنگنباش!
زندگینامه شهید مدافع حرم
#روحالله_قربانی
به روایت همسر بزرگوار شهید
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #دلتنگ_نباش
🌹زندگینامه شهید مدافع حرم #روحاللهقربانی
قسمت 6⃣4⃣1⃣
- « چند بار رفتی زیارت روح الله؟ چطور بود؟ »
+ « چند باری رفتم، خیلی خوب بود. به خاطر کاری که داشتیم، خیلی فرصت نمیشد بریم حرم. اما شب عاشورا حرم حضرت زینب بودم. خیلی جات خالی بود. خیلی دعات کردم. حرم حال و هوای خاصی داشت. »
با آمدن روح الله حال و هوای خانه عوض شده بود. همه خوشحال بودند. خانم فروتن با کمک زینب شام درست کرد، اما زینب دوست داشت هرچه سریع تر به خانه خودشان بروند و خانهی نوی تازه چیده شده را نشانش بدهد. روح الله که به مأموریت رفت، خانه شان هنوز کامل نشده بود. لوستر و پرده ها را هنوز نزده بودند، اما حالا همه چیز سر جایش بود. به خانه که رسیدند دور تا دور خانه چرخید و گفت:
« دستت درد نکنه، همه چیز رو چیدی. چقدر همه جا تمیز و مرتبه. پرده اینا رو هم زدین؟ »
- « آره دیگه، حسین و مامانم کمکم کردن خونه رو مرتب کردیم. »
+ « دستشون درد نکنه. دست توهم درد نکنه. این چند وقته خیلی اذیت شدی. ان شاء الله جبران کنم برات. »
اما زینب نیازی به جبران نداشت. حالا روح الله کنارش بود و این برایش کافی بود.
فردا رفتند خانه پدرش. روح الله عادت داشت هر بار که به دیدن پدرش می رفت، چیزی می خرید. دوست نداشت دست خالی برود. از بعدِ مریضی پدرش، بیشتر میوه میخرید: موز، پرتقال، لیموشیرین و... .
برای علی هم سی دی های کارتون یا بازی می خرید. تا وقتی هم که آنجا بود، با علی خیلی بازی می کرد و به حرفها و درددلهایش گوش میداد. اگر درس و کاردستی هم داشت، با حوصله برایش درست میکرد.
با پدرش حال و احوال کرد. حال پدرش رو به بهبودی بود. از این بابت خیلی خوشحال شد. خیلی سربسته از مأموریتش گفت، اما نگفت دقیقا کجا رفته بوده و چه کاری انجام میداده.
چون از قبل به زینب قول داده بود که شام مهمانش کند، شام خانهی پدرش نماندند.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم